سکس من و دختر عموم نیلوفر

1398/01/03

سلام اسم من دانیال هستش و میخام خاطره اولین سکس دوران جوانی خودم رو تعریف کنم من الان(23) سالمه و این غضیه برمیگرده به 2 سال پیش عید نوروز بابام که اکثرا سرش شلوغ بود یدفعه ای گفت میخایم بریم مسافرت با دوتا از عمه هام و عموم با خانوادش(همون لحظه بود که انگار تو کونم عروسی گرفتن)از خوشحالی داشتم میمردم
گفت اماده شید بریم خلاصه دوروز بعد اماده شدیم مقصد مسافرت(شمال) بود خلاصه من دیدم که نیلوفر هم اومده البته پسر عموم هم بود که دو سال از من بزرگتره نیلوفر خیلی منو دوست داشت البته مث برادر واقعا چون از بچگی با هم بازی میکردیم راستی مشخصات نیلوفر(یه دختر سفید خوشگل و خوش اندام 23 ساله با یه کون فوق العاده بزرگ و خوش فرم که اب دهن ادمو راه مینداخت ولی سینه هاش زیاد بزرگ نبود 50 یا 60 بود سایزش کوچیک بود قدشم 177 هستش)

خلاصه چهارتا ماشین شدیم و شروع به حرکت کردیم به طرف نمک ابرود (اونجا یه ویلای خانوادگی داریم که خالیه و زیاد کسی نمیره اونجا بجز عیدها و تابستونا)من تو ماشین خودمون نشستم و نیلوفر که با عمه کوچیکم تو یه رنج سنی بودن تو ماشین عمم اینا نشست بعد از طی کردن راه رسیدیم ویلا و همه خسته بودیم ساعت 5 عصر بود همه گفتن یکم استراحت کنیم تا بلند شیم برای شام منم که نیلوفر رو دیده بودم حسابی حشرم زده بود بالا بطوری که داشت از چشمام میزد بیرون گفتم چیکار کنم چیکار نکنم گفتم با فیلم سوپر تو گوشیم بود جق بزنم کیرم راست شده بود رفتم تو اتاق خواب بالا که برای من و فرشاد (پسر عموم) بود دراز کشیدم کیرمو دراوردم(کیرم 17 سانته و کلفته) گرفتم تو دستم باهاش ور میرفتم و فیلم سوپر میدیدم که یدفعه ای دیدم در باز شد تا اومدم بخودم بجنبم دیدم نیلوفر زل زده به من (نگو که چمدون وسایلشو فرشاد گذاشته بود تو اتاق ما تا خستگیش در رفت ببره تو اتاقشون) نیلوفر حسابی تعجب کرد و سرخ شد (اوفف از تیپش نگم یه شلوار کرم جذب که تا مچ پاش بالا بود و زیرش شورت نپوشیده بود و خط کصش معلوم بود) من که تا حالا با همچین صحنه ای مواجه نشده بودم تو دلم غوغا بود قلبم داشت وایمیستاد جون میدونستم(چند سالیه با یه پسره دوسته که تازگیا هم باهاش نامزد کرده)بروی خودش نیورد و بدون اینکه وسایلو برداره با صورتی اخمالو دوید و رفت منم از ترس ریده بودم بخودم که بره بکسی بگه خلاصه موقع شام که شد همه نشستیم سر میز دیدم اومد زیاد نگاش نمیکردم ولی اون منو نگاه میکرد و وانمود میکرد ناراحته شامو که خوردیم پسر عموم پیشنهاد داد بریم لب دریا قدم بزنیم بزرگترها هم که خسته بودن گفتن شما برین منو فرشاد و نیلوفر و عمه کوچیکم بهمراه همسرش رفتیم لب دریا فرشاد گیتارشو اورد که گیتار بزنه وقتی رسیدیم لب ساحل به بقیه گفت گوشیم مشکل پیدا کرده دانیال درستش کنه شما برید میایم که رفتن نشست کنارم اول صورتش عصبانی و اخمالو بود قلبم داشت میترکید که میخاد چی بگه یدفعه ای خندش گرفت گفت :داری چیکار میکنی؟ گفتم:مگه چیکار کردم؟(دستم از استرس یخ زده بود) گفت:دولتو دراورده بودی؟ ناخوداگاه خندم گرفت گفتم:باهاش بازی میکردم حوصلش سر نره خندید گفت بهت نمیخوره همچین کیری داشته باشی(من دیگه داشت نفسم بند میومد اخه تا حالا به دختری پیشنهاد سکس نداده بودم بار اولم بود)گفتم:دوسداری تو دستت بگیریش؟جا خورد گفت بیتربیت ینی چی؟من دوس پسر دارم اومد بلند شه بره دستشو گرفتم گفتم از رو شلوار لطفا یکم بهم زل زد با خالتی اخمالو گفت باشه فقط از روی شلوار(قرار شد همه که خوابیدن بریم تو حیاط تو ماشین ما و فقط از رو شلوار برام بماله)ساعت حدود 1 بود استرس گرفته بودتم بدنم یخ زده بود که بهم اس ام اس داد تو حیاطم زود باش بیا منم زود بلند شدم فرشاد که بیدار بود ازم پرسید کجا:گفتم میرم با زیدم بحرفم خندید گفت:برو اما یادت باشه هنوز شاشت کف نکرده منم یه خنده زورکی زدمو رفتم سوییچ ماشینو بلند کردم رفتم تو حیاط دیدمش که اونم عصبی شده و استرس گرفته دستشو گرفتم گفتم اروم باش و بهم اعتماد کن(حالا خودمم از شدت شهوت و استرس مخم ریده بود)گفتش:اخه حامد چی(اسم دوس پسرش بود) گفتم مگه تا حالا باهاش سکس داشتی؟گفت:اره گفتم:از جلو؟ گفت:خفه شو بیشعور نه مگه خرم گفتم بریم در ماشینو باز کردم نشست صندلی عقب منم نشستم کنارش درو بستم بهم گفت:دانیال اولین و اخرین باره شتر دیدی ندیدی گفتم باشه تا اومد صندلاشو دربیاره دلو زدم ب دریا کیرم که شق شق شده بود دراوردم یهو دید ترسید گفت:چیکار میکنی نفسم بند اومده بود گفتم هیچی گفت:من نیستم اومد بره گفتم سر حرفت باش تا به کسی نگم با حامد سکس کردی(اخه عموم مث چشاش بمن اعتماد داره) گفت بگو کی حرفتو باور میکنه؟ گفتم میدونم بکارت نداری جا خورد یکمم من و من کرد گفت:اتفاقی شده تازه ما میخایم با هم ازدواج کنیم گفتم من به اونش کاری ندارم به همه میگم استرس گرفت و سکوت کرد گفت:حالا چیکار کنم؟ گفتم:یا بخور یا بمالش؟گفت:تا حالا سکس داشتی؟(بخاطر اینکه کم نیارم الکی گفتم اره) با دستش کیرمو گرفت و شروع کرد به مالیدنش نفسم بند اومده بود گفتش:چقدر کلفته اوفف(حسابی حشری شده بود) تخمامو میمالید پاهاش رو اورد جلو و شروع کرد فوتجاب منم جلوی خودمو میگرفتم زود ارضا نشم بعد یه 7 الی 8 دیقه فوتجاب خندید گفت:خوب مقاومت میکنیا ولی در برابر من نمیتونی کیرمو کرد تو دهنش با زبونش زیر کیرمو لیس میزد و تحریکم میکرد با دستاش محکم تخمامو میمالید همین که سرشو گذاشت تو دهنش ابم اومد تو دهنش سریع تف کرد رو شلوارم و گفت:اشغال بی جنبه و خندید منم خندم گرفت.(از اون موقع تا حالا چندباری رابطه داشتیم مخصوصا از وقتی نامزد کرده ولی هیچوقت لذت اولین سکسموم از زیر دندونم نمیره)(منتظر داستانای بعدی باشید)

نوشته: دانیال


👍 12
👎 22
90509 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

756114
2019-03-23 21:31:26 +0430 +0430

خدا شانس بده

ما که یا کسی نیومد دورمون یا اگه اومد مریم مقدس بود

1 ❤️

756125
2019-03-23 21:51:07 +0430 +0430

اتفاقی که واقعا افتاده : یه منجلیقی که زیاد داستانای اینجا رو میخونده به همراه عمش اینا خانوادگی رفتن شمال. تو یه موقعیتی شوشولشو در اورده نشون دختر عمش داده به این خیال که یارو زرتی بهش میده شب که پسر عموی خلافکارش میاد اطاقشون میگه بکش پایین!! این تعجب میکنه میپرسه چرا؟؟ پسرعموش میگه دولتو نشون خواهرم دادی پس کونتم باید نشون من بدی!!

صبح روز بعد!!
خونوادش میرن ساحل میبینن این از شدت سوزش کون لخت نشسته تو اب باباش میگه این چه وضعیه پاشو بیا بیرون!! دانیال کوچولو جواب میده نمیشه بابایی ماهی رفته تو سولاخم کونمو از اب در بیارم خفه میشه!! ? و اینگونه بود که خانواده داینال اینا مجبور شدن تا بعد سیزده شمال بمانند!! ? پایان!! ?


756140
2019-03-23 22:31:00 +0430 +0430

داستانت به دو قسمت تقسیم میشه:
1-تا قبل درآوردن صندلاش(واقعی)
2-بعد در آوردن صندلاش(غیر واقعی)
اما داستان واقعی قسمت دوم
صندلاش درآورد و پاهاش تا کاسه زانو کرد توی کون من…

5 ❤️

756144
2019-03-23 22:46:21 +0430 +0430

عجبا!!شگفتا!نمیدونم چی بگم این همه داستان تخمی تخیلیوازکجامیاری

1 ❤️

756156
2019-03-24 00:29:21 +0430 +0430

آره دیگه کل عمرش مثل داداش نگات کرده بعد یک شبه سکس داشتید؟
بعدش تو از کجا میدونستی پرده نداره مگه هر دختری دوس پسر داشت حتما بکارت نداره
خیانتم که تو داستان تخمی تخیلیت بود بمونه
دیسلایک

1 ❤️

756167
2019-03-24 05:26:57 +0430 +0430

اوسکل این الان سکس بود که کردین مثلا!!!

1 ❤️

756199
2019-03-24 10:40:33 +0430 +0430

خواب و خیال

حداقل داستانت این حسن را داره که خودت اعتراف کردی جقی هستی. از کون دادنت مینوشتی بهتر میشد. شاشیدم تو تخیلاتت

ها کوکا

1 ❤️

756204
2019-03-24 11:08:43 +0430 +0430

ریدی با این سکس کردنت یکی یه آفتابه آب برسونه به داداشمون

0 ❤️

756217
2019-03-24 13:42:23 +0430 +0430

تا “غضیه” خوندم.

1 ❤️

756232
2019-03-24 18:04:07 +0430 +0430

جون مادرت ديگه ننويس

0 ❤️

756234
2019-03-24 18:34:07 +0430 +0430

افتضاح بود.دیگه ننویس

0 ❤️

756241
2019-03-24 20:44:48 +0430 +0430

دو دستی بنویس…

0 ❤️

756268
2019-03-24 21:38:10 +0430 +0430

مطمئنی املای صحیحش میشه غضیه؟؟؟؟؟؟؟؟

0 ❤️

756287
2019-03-24 22:13:19 +0430 +0430

فكر كردي كس خليم منتظر داستاناي تو باشيم !؟

حالا اصل قضيه رو ميگفتي كه داداشش تو همون ماشين كونتو سفره كرده بود

1 ❤️

756320
2019-03-25 01:55:50 +0430 +0430
NA

کونی کجا سکس کردی

0 ❤️

756329
2019-03-25 03:11:10 +0430 +0430

داستان ات باحال بود مرسی

0 ❤️

756450
2019-03-25 21:51:37 +0430 +0430
NA

گفتمش حالا که مدادی؟ننتو گایدم کس کش کیرم به خودت و اونی که به تو فارسی رو یاد داده خواهرکسده

0 ❤️

756519
2019-03-26 07:03:26 +0430 +0430

وقتی رسیدم ساحل فرشاد گیتارشو در آورد و گفت گوشیم ایراد داره شما برید تا دانیال درستش کنه؟؟؟
دوست عزیز بالاخره دادی یا کردی؟؟؟

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها