سکس من و شیدا در دوران خدمت

1393/10/30

باسلام خدمت دوستان گلم پسری هستم میان اندام باقدمتوسط،بقول دوستام خیلی خوش روهستم.خاطره ای که میخوام واستون بنویسم برمیگرده به سال 83که من به خدمت سربازی رفته بودم و بعد از سه ماه آموزشی در شهر کرمان به شیرازمنتقل شدم. من چون متاهل بودم روحیه داغونی داشتم بطوری که از روز اولی که به پادگان شیراز رفتم باهیچکس تا مجبور نمیشدم هم کلام نمیشدم واقعا روزهای بدی تجربه میکردم که یه روزبرای انجام چندتا وسایل مرخصی شهری گرفتم،از پادگان بیرون رفتم که شایدکمی روحیه ام بهتربشه،بتونم با خانمم، خانواده ام صحبت کنم چون من کلا ادم احساساتی هستم و میدونستم اگه با اون روحیه باخانمم صحبت کنم اونم که بخاطرنبودمن تحت فشار روحی بدی بودبدتر هم میشد پس تصمیم گرفتم به شاه چراغ برم و کمی توخیابونا پرسه بزنم بعد به خانم زنگ بزنم.

درحال برگشت ازشاهچراغ بودم که توی یکی از پیاده روها چشمم به دختری افتاد که قبل ازازدواجم با هم دوست بودیم البته راستشو بگم اصلا رابطهمون درحدسکس نبود.خلاصه اون دختر شیدا جون بود وقتی همدیگه رو دیدیم هر دومون سرجامون خشکمون زد.شهر خودم کجاشیراز کجا؟من کجا شیدا جون کجا؟ازم پرسید اینجا چیکارمیکنی؟ که براش توضیح دادم واونم بهم گفت بخاطر موقعیت شغلی خوبی که براش پیداشده بود مجبورشده بودبیادشیراز و تو یه شرکت تجاری حسابدار شده بود.نیم ساعتی ازمرخصیم بیشترنمونده بودکه کمی باهم قدم زدیم،باهم درد،دل میکردیم موقع جداشدن بهش شماره پادگان رودادم وازش خواهش کردم اگه دوست داشت باهم باشیم برام زنگ بزنه تاشایدیکم ازاین حس،حالهای نامیدکننده نجات پیداکنم،بعدازهم خداحافظی کردیم،بعدازاینکه باخانواده ام صحبت کردم به پادگان برگشتم.بعدازدوسه روزانتظار شیدا جون بهم زنگ زدوباهم داخل پارک ازادی شیرازقرارگذاشتیم.عصروقتی به پارک رفتم دیدم شیدا جون چنان تیپی زده که اکثرجونای پارک بهش نگاه میکنن چون خدایی هم خیلی خشکل بودهم قدش بلند،کون تاغچه ای،بزرگی داشت که من همیشه ارزو کردنشو داشتم.داخل پارک نیم ساعتی باهم لاس زدیم که بهم پیشنهاددادگفت شرکتی که داخلش کارمیکنه کسی نیست وهمونجاخوابگاهش هم هست بریم اونجاکه منم ازخداخواسته قبول کردم وباچندتاتاکسی عوض کردن به شرکتش رسیدیم کلیدروانداخت رودر وباهم داخل شدیم.منکه دلم میخواست ازهمون پله اولی که بالا میرفتیم ازش لب بگیرم ولی بزورخودمونگه داشتم تارفتیم طبقه چهارم که خوابگاهش بود.دم درخوابگاهش دیگه نتونستم طاقت بیارم ویه لب حسابی چنددقیقه ای ازش گرفتم شیدا جون خودشم معلوم بودبدجوری طالب شده بودوقتی واردشدیم رفت داخل اتاق که لباساشوعوض کنه ومن روی کاناپه نشستم.بعدازپنج دقیقه ای شدکه دیدم شیدا جون بایه تاپ،دامن کوتاه که باهم ست بودن اومدویه راست اومدروی پاهام نشست وشروع کردیم به لب گرفتن ازهمدیگه منکه باورم نمیشددارم بادختری حال میکنم که اصلاتوشهرخودمون نمیشدواسش اسم خونه خالی،این چیزارو اورد.بعدازکمی لب گرفتن دستاموگذاشتم روباسن تاغچه ای،خشکلش وشروع کردم به مالش،فشاردادنشون وای وقتی الانم یادباسن تاغچه ای،بزرگش میافتم ازخودبی خودمیشم درهمین حین بودکه دیدم شیدا جون شروع کردن به دراوردن لباسام ومنم شروع کردم تاپ،شرتش رودراوردم فقط دامنش پاش بودکه اونم خودش بایه حرکت درش اورد.چه سینه های سفت،گردی فکرکنم 65یا70بود.چه کس سفید،توپلی.به چشمای عسلی،خشکلش نگاه کردم،بهش گفتم شیدا جون میخوریش که خنده نازی کردوکیرمو دست گرفت،جلوم زانوزد.همچنون مک میزدکه حس میکردم داره شیره بنم رو ازاعماق وجودم میمکه قشنگ معلوم بودقبل ازمن سکس زیادداشته که خودشم بعدابهم گفت نامزدکرده بودولی جداشده بودن حتی عقدهم کرده بودن بعدازپنج دقیقه ای ساک زدن دستم روگرفت وبطرف اتاق خوابش رفتیم درحالی که ازهم لب میگرفتیم روی تخت خوابش درازکشیدیم ،روی شکم خوابوندمش وکیرموگذاشتم لای لمبه های سفی،قلمبه اش وخودمم روش درازکشیدم خودش هم کونش روتاغچه ای تر کردکمی اب دهنم رووسط لمبه هاش کشیدم وشروع کردم به حرکت دادن کیرم لای باسن خوشکلش وکم کم کیرمو سر میدادم طرف سوراخ کونش.سینه های نازشم درهمون حالت ازپشت گرفته بودم،میمالوندم که احساس کردم داره لمبه هاش میلرزن،صدای ناله اش خیلی بلندترشده که دیدم اره ارضاشدمنم دیگه صبرم تموم شده بودودیدم سوراخ کونش خیس خیس شده یواش یواش کیرموگذاشتم دم سوراخش وشروع کردم به تلمبه زدن خیلی یواش بطوری که اصلا حالیش نبودوفقط داشت خوشش میومدیکدفعه نتونستم جلوشهوت،لذتم روبگیرم یه فشارنسبتامحکم دادم وسرکیرم رفت داخل کونش وجیقی کشیدکه خودم دلم واسش سوخت ولی هرکاری کردکه درش بیارم زورشدم ونذاشتم،باناز،نوازش شروع کردن به تلمبه های متعددوقتی به خودش اومدکه دیدکیرم تادسته توکونش جاشده،خودشم داشت باناله های نازش همراهیم میکردبعدازده دقیقه ای تلمبه زدن بهش گفتم شیدا جون دارم میشم که ازداخل کونش کیرموبیرون اورد و همه ابم روتاقطره اخرش خورد.توهمون ده دقیقه دوباردیگه ارضاشده بود.هردومون تانیم ساعتی بعدش توبغل هم بودیم که بازهم کیرم شق شدوبازهم شروع کردم به کردنش.ازاونروزبه بعدتازمانی که خدمت بودم هفته ای یباریابعضی مواقع دوبارپیش هم بودیم،باهم حال میکردیم.شیدا جون هرجایی امیدوارم زندگی خوبی همراه باعشق داشته باشی. ازشمادوستان گلمم که داستانموخوندیدممنونم. دوستتون دارم بای.

نوشته:‌ m2


👍 0
👎 0
45280 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

451113
2015-01-20 16:22:57 +0330 +0330
NA

سلام و عرض ادب…


  1. " پسری هستم میان اندام" شما الان اندامتون میانه؟! میان اندام چی میشه دقیقاً؟!
  2. “یه روزبرای انجام چندتا وسایل مرخصی شهری گرفتم” یه روز برای انجام چندتا وسایل؟!! داریم؟! ملت داریم؟!
  3. “خودمم روش درازکشیدم” این شیدا جونت مگه تخت خواب بوده روش دراز کشیدی؟!!
  4. شما مثلاً احساساتی تشریف داشتی؟!!! زن بدببختت تو شهر غریب، فقط رفتی بهش یه زنگ زدی اما شماره پادگان و دادی به به جنده دوزاری؟! تو اصلاً احساس می دونی چیه؟! همین کارار و می کنید که عباس آقا و اصغر آقا میشن هووتون، نکن پسر جان، اگه تو به ناموس کسی دست بزنی صد در صد به ناموست دست می زنن آقای احساسی!!
  5. کلاً داستانت تخمی بود.
2 ❤️

451114
2015-01-20 19:21:47 +0330 +0330
NA

دوماهه فرارم

0 ❤️

451115
2015-01-20 19:27:27 +0330 +0330
NA

گفتم شیدا جون میخوریش که خنده نازی کردوکیرمو دست گرفت،جلوم زانوزد.همچنون مک میزدکه حس میکردم داره شیره بنم رو ازاعماق وجودم میمکه
عجب

0 ❤️

451116
2015-01-20 19:43:50 +0330 +0330
NA

m2 جون حالا چون سربازی و میدونم سربازها رو خیلی عفده یی میکنن اشکال نداره خواستی فانتزی بیای؟ میدونم بخاطر سربازی نرفتنت بهت زن ندادن تو هم جریحه جریحه شدی اونم مشکلی نیست؟ ولی راسشو بخای من نمیدونم کجای داستانتو باور کنم! این که دلت برا خانواده ت کپک زده بود ولی بخاطر شاش دختره همه چیزو فراموش کردی یا اینکه میخاستی بگی زنت اینقد دوست داره که با شنیدن صدات ار تلفن میره تو کما. یا اینکه دختری که بخاطر کار حاضر شده از شهرش و خانوداش جدا شه چطور حاضره بخاطر یه سرباز متاهل موقعیت شغلیشو به خطر بیندازه اونم تو محل کارش نکنه اونم بجای داداشش اومده سربازی ؟ظاهرا از اون بچه هایی هستی که دیدشون از ازدواج فقط رفع نیاز جنسیه ولی اینجوری بارت کجه ؟ راستی مراقب باش چون سربازی سربازی سرسره بازی کون سربازی گذاشت !

0 ❤️

451117
2015-01-21 02:31:40 +0330 +0330
NA

خدایا صابون گلنار داره جوونای ما را از بین میبره

0 ❤️

451118
2015-01-21 03:51:46 +0330 +0330
NA

فانتزی باحالی بود.

0 ❤️

451119
2015-01-21 13:18:39 +0330 +0330

dash1 wacko dash1 wacko dash1 wacko
ونظر من در مورد داستانت ROFL ROFL ROFL

0 ❤️