سکس موازی که برام رقم خورد (۱)

1400/11/25

سلام
حتما شنیدین که اگه کاری بخواد صورت بگیره ، همه چی دست به دست هم میده تا اون کار انجام بشه .
من محسن سی و هشت سالمه ، مدرک دانشگاهی ندارم ، شغلم آزاده و تعمیرکار تلویزیون هستم . کارمو بر حسب تجربه در کنار یه تعمیرکار ماهر یاد گرفتم ، حدودا هشت سال پیش برای خودم مغازه گرفتم و کسب درآمد میکنم . همسرم سه سال از من کوچکتره ، و بسیار مهربان و دلسوز یه زندگی معمولی و بدون حاشیه .
هفته ای دو بار سکس داریم و حسابی از هم لذت می‌بریم . گاهی هم برای تنوع فیلم سوپر با زیر نویس فارسی می‌دیدیم که باعث میشد داغ داغ بشیم . من همسرمو خیلی دوست داشتم و دارم چون واقعا تمام پوئن های یه زنو داره مثلاً از زیبایی ، خوش اندامی ، خانه داری ، مهمانداری خلاصه همه چی .
حدودا دوازده ساله که ازدواج کردیم و چرا من از این سایت سر در آوردم .
بر حسب نوع فعالیت شغلیم گاهی مجبور میشدم که به خونه ای برای تعمیر تی وی برم . جدا نفهمیدم که قبلاً تی وی ها سنگین وزن بود به مغازه برای تعمیر می‌آوردن ولی حالا که سبک وزن شده دوستدارن آدرس بدن تا تعمیرکار بره منزل برای تعمیر .
ربطی به موضوع نداشت همینطوری گفتم .
شش ماه پیش آقایی به مغازه آمد و از ایراد تلویزیون ال ای دی سامسونگش درخواست کرد تا به منزلش برم . ادرسشو گرفتم و ساعت شش بعدازظهر رفتم . وارد که شدم کلی با احترام ازم استقبال کرد و با اشاره تلویزیونشو نشون داد روشن کردم دیدم نیمه پایین صفحه سیاه شده ، سریعا عیب اونو فهمیدم . گفتم که بک لایت تی وی سوخته و باید عوض بشه ، همین موقع یه خانمی از اطاق آمد و سلام کرد من هم بی اختیار به سمت صدا برگشتم تا جواب سلامشو بدم . ولی وقتی تیپ نامناسب اون زنو دیدم سرم را بطرف تی وی چرخوندم و مشغول ور رفتن شدم . بطور کل یادم رفت کجا هستم و برای چی اینجا اومدم . تو چند سال گذشته همه جوره دیده بودم ولی این طوری دیگه نه .!!!
آقای کمالی که صاحب تی وی بود گفت ، عزیزم برای آقای مهندس یه قهوه درست می‌کنی ؟
_ بله حتما ، رو کرد به من گفت تلخ یا کم شیرین .
_ بدون آنکه نگاهش کنم گفتم کم شیرین .
_ باشه حتما .
تو ذهنم داشتم تیپ اون خانوم را که یک ثانیه چشمم بهش افتاده بود تجسم میکردم ، نه از روی چشم چرونی فقط از روی کنجکاوی . آخه این چرا اینطوری لباس پوشیده و جلوی یه مرد غریبه ظاهر شده .
یه پیراهن سفید نازک که سوتینش قرمز بود که کاملا دیده میشد و یه شلوارک فوق کوتاه ، اگه بگیم که تابستون بوده و بخاطر گرما این لباسو انتخاب کرده که نمیشه گفت چون اسپیلت روشن بود و فضای خونه خنک .
تی وی را از پایه جدا کردم و رو میز گذاشتم و در حال باز کردن پیچها بودم که اون خانم در کنارم قهوه را تعارف کرد ، از روی کنجکاوی یه نیم نگاه انداختم و فنجون قهوه را از سینی برداشتم و تشکر کردم . آقای کمالی هم از خانمش تشکر کرد و شروع کرد از من تعریف و تمجید . که آقای مهندس کارش درسته و همه از او راضی هستن بابت نوع کارش . و از همه مهمتر خوش قولیه ایشونه که امشب ثابت کرد .
گفتم نفرمایید من انجام وظیفه میکنم .با دقت بردها رو از مدار خارج کرده و سوکت های تیکانو جدا کردم . صفحه تی وی را بلند کردم و روی مبل گذاشتم . هردو ایستاده بودن و به دقت به کارهای من نگاه میکردن .
خانم کمالی گفت این که هیچی نداره یعنی ما از این چند ورق سفید تلویزیون تماشا میکنیم . جوابی نمی‌تونستم بدم چون درکش براش غیر ممکن بود بک لایت های موازی را نشون دادم و گفتم دوردیف پایین سوخته و باید همه آن تعویض بشه .
گفت باشه اشکال ندارم هر طور خودتون میدونید همونکارو بکنید بابت هزینه اش هم اصلا مشکلی ندارم . با گوشیم یه عکس از بک لایتاش گرفتم و سریالشو یادداشت کردم و صفحه های تی وی را دوباره رو قاب گذاشتم تا صدمه نخوره . دستمو شستم و وقتی میخواستم بیام بیرون آقای کمالی اسرار میکرد که برای رفع خستگی چند دقیقه ای بشینم . باالاجبار نشستم و شروع کرد به صحبت کردن و در آخر از ایراد رسیورش ازم سوالاتی پرسید . خانمش هم با یه دیس میوه آمد و روبروم نشست و او هم گاهی یه سوال میپرسید .
برام موز و خیار پوست کند و به همراه گیلاس وزرد آلو جلوم گذاشت . از صحبتهای آقای کمالی فهمیدم که یه سری از کانالهاش قطع شده و خبر نداشت که باید اکانت یکسالشو تمدید کنه . خانمش هم گفت پیمان جون اگه رسیور درست نمیشه باید عوض کنی . ذهنم بد جوری به هم ریخته بود ، پیش خودم فکر میکردم که خانمش بیشتر علاقه به کانالهای کارتی رسیور داره تا کانالهای باز . یعنی دنبال کانالهای سوپر بوده ؟
این زن و شوهر اینقدر با هم راحت و صمیمی صحبت میکردن که من هم یواش یواش با نگاه کردن به اون خانم راحت جواب میدادم .
چی می‌دیدم ، پاهای سفید بدون لک که رو بروم نشسته بود و چون پاشو رو پاش انداخته بود کاملا رون پای راستش از زیر نمایان بود . سوتین قرمز هم طوری مشخص بود که نوع بافت و طراحی روی هر دو طرف سینه هاشو ، میشد توذهن به تصویر کشید . چاک سینه هم کاملا بیرون بود و یه خالی که بالای سینه سمت چپش بود زیبایی اون اندام تراشیده و زیبارو بیشتر جلب توجه میکرد .
بلند شدم و گفتم من دو روز دیگه میام برای راه اندازی تی وی . چون باید برم قطعه معیوبشو تهیه کنم . گفت باشه پس اگه ممکنه یه رسیور به روز هم بخاطر شیدا جون هم بیارین تا … حرفشو قطع کردم گفتم نیازی به تعویض نیست کدهای مربوطه را میگیرم وبا فلش وارد میکنم . اکانت یکساله براتون ساخته میشه .
خداحافظی کردم و تو فکر همسرم بودم که امشب باید سکس داشته باشیم و در حین سکس ماجرای این زوج را براش تعریف کنم . من و همسرم هیچی از هم مخفی نداشتیم و یه اطمینان کامل بینمون وجود داشت و حقیقتا من هم هیج کجا دست از پا خطا نکرده بودم و هر وقت موقعیتهای نامناسب بوجود میامد شب با تعریف کردن از احساس بوجود آمده با همسرم لذت می‌بردیم . به شاگردم زنگ زدم اگه خبری نیست مغازه را ببند و برو منم میرم خونه .
بعد از خوردن شام و دوش و نظافت شخصی رو تخت منتظر همسرم شدم . گفته بودم که امشب بهش نیاز دارم و او هم خودشو آماده کرده بود . بعد از ور رفتن و لب گرفتن اون چیزی که دیده بودم براش مو به مو تعریف کردم . همسرم که منو می‌شناخت دقیق گوش میکرد و با جملاتی عاشقانه هم منو تحریک میکرد و هم اشتیاق شنیدن را نشون میداد. مراحل اولیه را انجام دادیم و وقت دخول رسیده بود و چون آلت من کمی کلفت بود باید حسابی خیسش میکردم تا اذیت نشه . و وقتی دخول کامل انجام شد چنان منو با دستاش محکم بغل میکرد که گاهی میگفتم بخدا فرار نمیکنم تا آخرش هستم پیش تو . حس کردم امشب خیلی داغ تر از شب‌های دیگه هستش و مرتب سوالهای عجیب و قریب می‌پرسه . مثلاً می‌گفت کسی هست از من بیشتر بتو حال بده ؟ یا اینکه کسی هست از تو بیشتر به من حال بده ؟ برای اینکه از اون حالت خارج نشه من هم بصورت کوس و شعر جواب میدادم . ولی گاهی فکرم تو اندام شیدا می‌رفت . عجب هیکل سکسی داشت .
وقتی داشتم با حرکات تند و ریتماتیک عقب و جلو میکردم ازم پرسید چقدر دلت میخاد تا با اون خانمی که تعریف کردی سکس کنی ، گفتم صفر درصد خانمم ، من تورو دارم چیز دیگه ای نمیخام . با عشوه و طنازی گفت دروغ نگو می‌دونم که دلت میخاد باز هم بخاطر اینکه تو ذوقش نخوره گفتم پنجاه درصد . گفت چه خوب ، گفتم کجاش خوبه گفت آخه صد درصدش مال منه . زیاد اهمیت ندادم و هر دو با بهترین حالت موجود ارضا شدیم و بعد نظافت شخصی همدیگرو بغل کردیم و بخواب رفتیم .ولی از فردا همش تو فکر سوال همسرم بودم و دنبال علت این پرسش . چیزی به ذهنم نرسید . دو روز بعد با قطعه سالم به منزل آقای کمالی رفتم . ناگفته نماند که خیلی اشتیاق داشتم تا نوع لباس پوشیدن خانمشو ببینم . وقتی وارد شدم اینبار اول خانمش روبروم ظاهر شد . با یه نگاه متوجه شدم که این خانم همیشه به طرز عجیبی لباس میپوشه . یه تیشرت تنگ و چسبون سبز رنگ تا بالای نافش و یه ساپورت کوتاه تازیر زانو طوری که خط شورتش کاملا مشخص بود . آقای کمالی از اتاق آمد بیرون و با کمال احترام تشکر کرد و با من دست داد . من سریعا سراغ تلویزیون رفتم و قطعات نو را جایگزین کردم و وقتی تلویزیون را روشن کردم و صفحه شفاف تی وی ظاهر شد خانمش یه جیغ از روی شادی کشید و با دست زدن منو تشویق کرد و بلافاصله گفت آفرین باریکلا واقعا تو مهندس کاملی هستی . اینکار برای من عادی بود چون صدها بار انجام داده بودم . بدون هیچ انتظاری خانمش اومد جلو و با دو دستش سرم را به طرفش کشید و گونه منو ماچ کرد ، دستپاچه شدم و از خجالت گفتم این چه کاریه خانم . شوهرش خندید و گفت هر وقت هیجان بیاد سراغش از این جور کارها می‌کنه . نگران نباش من درک میکنم .
عرق کرده بودم و با دستپاچگی وسایلمو جمع کردم و بطرف دستشویی رفتم تا دستامو تمیز کنم . وقتی آمدم بیرون شیدا خانم با یه جعبه دستمال کاغذی منتظرم بود . چند برگ برداشتم و ازش تشکر کردم . آقای کمالی به روی مبل اشاره کرد و گفت آبمیوه بخوریم تا خنک بشیم .
کم کم صمیمی شدیم و ازم کانالهای کد شده رسیور را خواست . گفتم آخ اخ فراموش کردم بیارم انشالله فردا میارم . خیلی اسرار کردن که بمونم و شام همراهیشون کنم ولی قبول نکردم و گفتم همسرم شام نمیخوره که با هم بخوریم . شیدا گفت شما متاهل هستین چه خوب . نفهمیدم منظورش ازچه خوب گفتن چیه .
آمدم خونه و دوباره همه جریانات رو برای همسرم حین سکس زود هنگام تعریف کردم و دوباره همسرم سوالهایی بدون محتوا و بی معنی میپرسید . می‌گفت اگه تو با اون خانم بخوابی و من هم با شوهرش اشکال نداره . اولش با اخم گفتم چی داری میگی خودت میفهمی … وسط حرفم پرید و گفت محسن جون فقط تو این حالت میگم و اصلا منظوری ندارم یعنی فقط یه فانتزیه . بخاطر دیدن فیلمهای سکسی گاهی که کم می‌آوردیم فانتزی‌هایی از برداشت اون فیلمها برای هم بازی میکردیم . هم نویسنده می‌شدیم هم کارگردان و هم هنرپیشه در چند رل مختلف .
ولی عمیقأ منو به فکر برده بود که چرا این سوالو ازم پرسید . نمی‌دونستم چه طوری تحقیق کنم تا به جوابم برسم تا اینکه سایت شهوانی را برای رسیدن به جواب انتخاب کردم و بیشتر داستانهای موازی و یا ضربدری را از روی کنج کاوی میخوندم . راستش معنی ضربدری و موازیو اینجا فهمیدم . کم کم خواندن این داستانها جزیی از وقت گذروندن زندگیم شد و در واقع در کنار همسرم میخوندم و در باره نوع داستان نظر هم می‌دادیم .

ادامه...

نوشته: محسن


👍 35
👎 4
63201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

859001
2022-02-14 01:06:38 +0330 +0330

پورن بازیر نویس فارسی ؟
ندیدم
ماله نایت موویه

2 ❤️

859008
2022-02-14 01:10:54 +0330 +0330

جنده بازی

0 ❤️

859041
2022-02-14 02:05:32 +0330 +0330

زنت خارش گرفته کوسشو حواست ب شاگردت باشه زیاد نفرستش کارای خونه رو انجام بده یهو دیدی سوار زن اوستا شده

2 ❤️

859092
2022-02-14 08:32:14 +0330 +0330

داداش مثل صدا و سیما چرا سانسور می کنی؟؟آلت یعنی چی ؟؟راحت بگو کیر!!! دخول دیگه چیه تو رو به پیغمبر

3 ❤️

859115
2022-02-14 11:04:06 +0330 +0330

اینجور که تو نوشتی تهِ داستان تابلوعه

0 ❤️

859120
2022-02-14 11:41:50 +0330 +0330

👏👏

1 ❤️

859171
2022-02-14 18:30:38 +0330 +0330

دوستانی که نوشتن فیلم سوپر با زیر نویس فارسی ندیدن تو سایتهای بزرگ پورن ( xvideos_purnhub_xhamsters و… ) تو قسمت کتگوری بنویسین persian subtittle براتون میاره

2 ❤️

859201
2022-02-15 00:38:38 +0330 +0330

شبیه آموزش تعمیرات تلوزیون بود.جز شغلت همرو خالی بستی لطف کن قسمت بعدو ننویس چون مشخصه چی میشه.نظافتم بیشتر رعایت کن.آینده تو انتخاب همسرم بیشتر دقت کن.

1 ❤️

860627
2022-02-23 04:53:21 +0330 +0330

عالی بود . دمت گرم

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها