سکس و ترس

1391/08/05

خیلیا باور نکردن,اما واقعیه,نظرتون رو بدون توحین بگین,مرسی
یک سال قبل…;-)
داستان از اونجا شروع میشه ک با عسل دوست شدم,
خیلی باهم خوب بودیم و روزامیگذشت,پر از خاطره و سکس…
خیلی باهم راحت بودیم و هفته ای ی سکس داشتیم و خیلی دختر حشری بود و زود تحریک میشد و وقتی ک میشد دیگه هیچی حالیش نبود,مثه خودم…
گذشت تا شد موقع امتحانات پایانی ترم مهر سه هفته ندیدیم همو چون عسل ارشد ریاضی تو همون دانشگاه میخوند و میگفت خیلی سنگینه و باید بخونم و نمیتونم بیام و… دیگه بسکه آب تو کمرم. مونده بود زنگ زده بود,اولین امتحانم ریاضی بود ک ازش متنفر بودم
دوروز قبل امتحان با هزار خواهش قرار شد بیاد ریاضی یادم بده اماچون خوابگاهش تو دانشگاه بود گفت برم دانشگاه یادم بده ک وقتش هدر نره
خلاصه رفتم دانشگاه و اونم اومد همه درای کلاسا قفل بود و کلی صندلی چیده بودن تو راهرو واسه امتحانا
حیرون شدیم چیکار کنیم وسط سالن هم ک نمیشد بشینیم بچه ها میدیدن از صبح تو دانشگاه پخش میشد ک فلانی و فلانی…
آقایی ک شما باشی توساختمان فنی بودیم وکلاس 207 این ساختمون درش دو لِنگه بود و قبلش توش کلاس داشتیم و میدونستم لولاش شکسته و فقط تو هم قفلن
راهرو ک خلوت شد ی لگد زدم تو در و دوتا لنگش باز شد و رفتیم تو درو بستیم,پرده هارو کشیدم نشستیم رو دوتا صندلی کنار هم شروع کرد یادم دادن نیم ساعتی گذشت خسته شده بودم دستمو انداختم دور کمرش سرمو گذاشتم رو شونش و بی حال گوش میدادم ک ی دفه فکرم رفت تو رونه پاش و یدفه چشتون روز بد نبینه آقا حشمت از خواب بیدار شد(رفیقان هرکدوم واسه کیرشون اسم گذاشتن و اسم کیره منم حشمت بود)
حشمت جون از خواب بیدار شد و منم ک آبم زده بود زیر مغزم چسبیدم بهش و دستمو انداختم دور کمرش و رسوندمش ب شکمش و از لای دکمه ی مانتو تی شرتشو زدم بالا انگشت زدم ب شکمش,گفت لوس چیکار میکنی,با چند لحظه مکث گفتم,چاق شدیا,گفت نخیرم گفتم باش
دوباره شروع کرد ب درس دادن و من آروم دکمه مانتوشو باز کردم آروم میگفت علی نکن یکی درو باز میکنه ها…
گفتم درس بده کاری نمیکنم ک
چندتا دکمش ک باز شد خم شدم شیکمشو بوس کردم و لیس زدم و تند تند بقیه دکمه هاشو باز کردم تی شرتشو زدم بالا سینه هاشو از زیر سوتین کشیدم بیرون سوتینشو زدم بالا زبون ک زدم سرشون دیگه یادمون رفت کجاییم…
شروع کردم ب خوردن سینه های خوشگل و نازش ک سایزشون 70بود,سفت و رو فرم,میخوردم و آه میکشید,دستشو گذاشت رو سرو و آروم هول داد پایین و ی کم خزید رو صندلی جلو ک فقط آخر کونش رو صندلی بود
منم معطل نکردم و دکمه های شلوارشو باز کردم تاجایی ک میشد کشیدمش پایین و بعدم شرتشو کشیدم پایین,شروع کردم ب خوردن کسه ژله ای و نازش
لبشو گاز میگرفت تااز شدت لذت جیغ نزنه
بعد سرمو گرفت بالا و ی لب آروم گرفت و دره گوشم گفت,دوست دارم چشامو بستم باز کردم دیدم نیست,
خم شده بود و میخواست کمربندمو باز کنه,باهاش ور میرفت ولی نتونست بازش کنه,ی مشت زد رو کیرم ک داشت شلوارمو پاره میکرد گفت کونی بازش کن کیرتو میخوام
باز کردم و ی کوچولو لبشو خوردم دوباره رفت پایین
ی کم باهاش بازی کرد,بوسش کرد,سرشو یکم زبون زد و یدفه تا ته کردش تو دهنش,من ک داشتم میمردم شروع کردم با دست سینشو مالوندن و اونم تند تر میخوردش

دیگه نمیتونستم طاقت بیارم خم شده بود میخورد و کونه میزونش زده بود بیرون و داشت بهم چشمک میزد
سرشو آوردم بالا لبشو بوسیدم دستشو گرفتم بردم پشته تریبونی ک تو کلاس بود و شلوارشو تا زانوش کشیدم پایین,خم شد کیرم خیس بود و داغه داغ,گذاشتمش دره کونش و آروم بردمش جلو ک یدفه کیرمو بلعید,تاته رفت توش ک ی جیغ کوچولو زد از ترسه اینکه کسی فهمیده باشه ی لحظه نیگا کردم ب در کیرم داشت میخوابید ی دفه چرخیدم نیگا کردم ب کون بزرگ و سفیدش دوباره راست شد,گفتم چ خبرته دختر یواش تر,با ی نازه خاص گفت وعلیرضا آروم بکن,باشه?
نگاهش خیلی معصومانه بود,کمرشو بوس کردم شروع کردم ب تلمبه زدن
آروم جلو عقب میکردم فشار آب تو چشام بود سینه هاشو میمالیدم و میکردم تا ته توش و میکشیدم بیرون
تندش کردم,صدای شالاپ شلوپ تو کلاس میپیچید,تند تند کردم گفتم عسل داره میاد گفت بریز توش دو تا تقه محکم زدم و تمام آبمو خالی کردم تو کونش
وقتی کشیدم بیرون خایه هام تو دهنم بودن سریع شلوارامونو کشیدیم بالا و رفتم کیفمو کتاب جزومو جمع کردم اونم جمع کرد گفتم بریم تا نریختن سرمون سر تکون داد و ی لبخند کوچولو زد,ی لب دیگه گرفتیم و فرستادمش گفتم اول تو برو
از فنی ک خارج شد زنگ زد بهم منم اومدم بیرون رفتم سردر سوار ماشین شدم و ی راست رفتم کافه رفیقم و ی قلیون هلو توپ کشیدم,وقتی داشتم میکشیدم فقط ب خریت خودم فک میکردم
حراست همیشه تو سالن و کلاسا گشت میزد,اگه اون روز میدیدنمون اخراج و شلاق و آبروریزی و… رو شاخش بود,بزگترین شانسه زندگیمو آوردم
ترسناکترین سکس و خاطره عمرم بود ک بهتون گفتم,امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: alireza.rfs.hot


👍 0
👎 0
5517 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

340162
2012-10-28 05:54:52 +0330 +0330
NA

خالی بستی در حد المپیک
تو دانشگاه یکسره بیا و برو هستش همیشه هیچوقت نمیشه تو یه کلاس همچین کاری کرد

0 ❤️

340163
2012-10-28 23:00:30 +0330 +0330
NA

1 لگد زدی اسکلت دانشگاه به لرزه افتاد رفتین اونجا و سکس کردین . 1 حفت سنج بزارن رو سرت حفت سنجه پودر میشه
بابا حفتییییی
« ستاد مبارزه با حفت »

0 ❤️

340164
2012-10-29 11:16:01 +0330 +0330
NA

are baba dg injooryam k migi nist dg !!! omran age inghad shans biyyarii .harche ghadam k khar shansam bashii

0 ❤️