بسمه تعالی
من مهرداد ۲۰سالمه الان دوماهی است خدمت سربازی ام تموم شده است ما چهار تا بچه هستیم دوتا خواهر بزرگتر از خودم دارم که ازدواج کردن و به داداش کوچکتر از خودم دارم که داره درس میخونه. پدرم ۵۱ سالشه شغلش نظامی هست قد بلند چهارشونه با چشمانی سبز و موههای جو گندمی وآدمی حشری و مادرم ۴۸سالشه زنی با قد متوسط و سیاه سبزه با سینه های خوش فرم ومتوسط دخترونه که انگار نه انگار به ۵تا بچه شیر داده.تقریبا یک سال پیش من وسط خدمتم تو فصل پاییز مرخصی گرفته بودیم به همراه پدرو مادرم رفتیم سمت ولایت پدری هوا ی سرد پاییزی و بخاری هیزمی وفصل برگ ریزان…یک شب شام خوردیم و میوه وچای بعد از دیدن تلویزیون قرار شد بخوابیم من که می خواستم جدا بخوابم مادرم از اونجایی که خیلی منو دوست داشت نداشت من تنها بخوابم گفت هوا سرده بیا اتاق خودمان اونا مثل همیشه رو یک تشک خوابیدن جای منو زیر پای خودشون پهن کردن بابام همیشه عادت داره با شلوار راحتی وزیر پوش ومامانم که دیگه با سوتین وشرت ست یا با لباس توری بدن نما که شلوار وسوتین نپوشیده باشه به رختخواب بره بابام همیشه مامانمو از پشت بغل میکنم و با دودستش جوجوهاش میگیره میخوابه.بابام خیلی عاشق سینه خوردن هست مامان به ظاهر زن ساده وساکت هستش اما در عوض رگ خواب بابام دستش هستش من تو این چند خیلی کم دیدم اینا جدا بخوابن تو کل افراد فامیل زبان زد خاص و عام هستن.من بر حسب عادت سرباز هرشب ساعت ۲بیدار می شدم آب بخورم.چشممو باز کردم دیدم یه صدایی داره میاد اول خیال کردم دارم خواب می بینم بعدش به خودم اومدم دیدم نه…
دیدم بابام هوس کرده مامانمو بکنه مامانم هی التماس میکنه امشب و بی خیال شو باشه فردا شب بچه خوابیده بیدار می شه بابام کوتاه پیوند می گفت مهرداد خسته است خوابیده .من فقط نگاه می کردم زیر لحاف.بالاخره راضی شد شروع کردن به بوس کردن لب خوردن ومامانم یه شرت و سوتین که اسفنجی رنگ پلنگی بود تنش بود و بابام از تنش درآورد وشروع کرد به مالوندن سینه هاش کرد و گرفت تو دهنش مامانم کلا به جوجوهاش حساس بودوشل شد نگو بابام کیرشو درآورد وای نگو دروغ نگم یه ۳۰سانتی بود که مامانم براش ساک می زد و بعدش گذاشت لای سینه هاش عقب و جلو میکرد بیچاره ماماننم فقط نفس نفس می زد.اینقدر که سینه هاشو خورده بود از سینه هاش دود می داد بیرون نوک جوجوهاش شده بود به اندازه ی یک بند انگشت شده بود.بابام عادت داره تو اتاق خوابش چراغ خواب قرمز روشن کنه.من دیگه کیرهام راست شده بود از ودهنم خشک شده بود فقط نگاه می کردم.بعد از عشق بازی کیر و در آورد کرد تو کس مامانم آنچنان فشار داد دادو آه و ناله مامانم در اومد.دقیقا اون کیر بزرگ تا بالای ناف رفته بود بعداز چند دقیقه تلمبه زدن مامانم بیهوش شد و از حال رفت انگار ارضا شده بود .نوبت به بابام رسیده بود که فقط ۴۵دقیقه تلمبه زد و جوجو خورد بیچاره مامانم نای دیگه براش نمونده بود .نامرد قبل از اینکه ارضا بشه کیر ودرآورد گذاشت دهنش لامصب مثل دخترهای الان ساک می زد.باز گذاشت تو کس نزدیک که شد عوضی جوجوهاش گاز گرفته بود اشک از چشاش سرازیر شده بود بعد کیر و درآورد آب وریخت به روی بدن صاف و بی مو و جوجو های دخترونه اش.بعد از چند دقیقه بلند شد رفت دستشویی مامانم بی حال شده بود.منم که غرقاب شده بودم از عرق و منی.
نوشته: مهرداد
چهار تا بچه هستین ولی مادرت به ۵ تا شیر داده ، اون پنجمی منم که سینه های مامانتو یواشکی که بابات نفهمه میخورم همیشه
داداش خودت خوندیش یکبار بخون ببین چقد غلط میگیری دو سه خط اول اخرشو خوندم تو همشون غلط داشتی
و باز هم یه پسر ۱۳ ساله دیگه که به خاطر بلوغ زودرس فانازی سکس پدر مادرش دارن مغزشد میگان.
پر از تناقض و مزخرف
عجب! انشالله تو هم زن میگیری و ازین جق زدن راحت میشی
زیاد زدی، مخت گوزیده
کوصکش مثل سگ دروِ میگی سروته داستانت خالی بندی و دروغ بیش نبود
زن ایرانی بعد از زایمان اول شکمش از شکم خامنه ای بزرگتر میشه دیوث چجوری ننه ی جنده ی تو بعد از پنج تا بچه زاییدن و شیر دادن ممه ی دختر جوون داره؟
یجوری از رفتارای ننه بابات میگی انگار باهاشون تری سام داشتی!
30سانت؟؟؟؟؟؟؟؟یا جد امامزاده بیژن!
کصِ خوار آدم دروغگو
وارد فاز جدیدی از شهوانیون شدیم قبل فقط اعضا سایت 30سانت و دو ساعت دارکوبی میزدن الان اعضای خانواده و فامیل هم شامل 30 سانت و دو ساعت میشن بچه تو هنوز شاشت کف نکرده اینجا چکار میکنی
حوصله ندارم سوتی هاتو بگیرم و فحشت بدم
فقط کیرم تو مغز جقیت که هیچی توش نمونده
کونده جقتو بزن بخواب اینقدم کس شعر تلاوت نکن
شما چهار تا خواهر و برادر بودین بعد مادرت پنج تا بچه شیر داده بود؟
پدرتو هم حساب کردی شیطون، اگر پدر محترم رو حساب بکنی باید خودش رو به تنهایی ده تا حساب کنی، چون علاوه بر زمان شیردهی زمان غیر شیر دهی هم شیر میخورده
خدا وکیلی مگه شما رو مجبور کردن داستان بنویسید
من حدسم اینه یه سری رو میبرن خونه خالی میگن یه داستان بنویسید بزارید توو این سایت تا ولتون کنیم …
بابا بی خیال
بسمه تعالی؟؟؟؟؟؟
ارزش نوشتن نداره، کامنت همه رو دوباره بخون فکر کن من نوشتم
عجب حالی کردی با اون مامان راحت و کوس قشنگت .
یه سوال کیرهام؟ چند تا کار داری غرقاب شدی غرق آب و منی
کیرهام بلند شده بود کونی ملت یکیش هم به زور دارن تو مگه چند تا داری کیر پروفسور بالتازار تو کونت سرباز مجلوق تو اون هوای سرد که رفتی روستا و بخاری هیزمی روشن کردی بابات شب چراغ قرمز که معمولا شب خوابه نکنه مال کونش بود روشن کرده بود اونم تو پایین پاشون خوابیده بودی چقدر خوب شده که امروزه جلو ملت زنشونو میکنن خوب شده بهت تعارف نکرده دیگه یواش یواش باید باورکنیم یهو ببینیم سر سفره یکی دیگری رو خوابوند و کردش کیر سگ تو روحت با کسشری که بلغور کردی