سکس یا اقتصاد مقاربتی

1397/11/05

سکس یا اقتصاد مقاربتی
نمیدونم اخرش کیرتون راست میشه یا نه چون بیشتر درده تا شهوت…
من اموزشگاه زبان دارم.و سه سال قبل مهناز با شوهرش اومد برای ثبت نام… همون اول دیدمش و تو دلم گفتم هر کی گفته گوشت لخت نصیب کفتار میشه راست گفته…چون شوهرش اصلا قیافه و رفتار خوبی نداشت… ولی مهناز قد بلند و سبزه و بدن گوشتی تو پر با سینه های درشت که از مانتوش مشخص بود…
قرار شد فردا عصری بیاد ازش امتحان ورودی بگیرم… وقتی اومد با یه عطر دیوانه گننده و آرایش غلیظ چادرش رو باز کرد و نشست کنارم…پشت سیستم.بطوریکه زانو هامون به هم چسپیده بود و هیچ عکس العملی نشون نمیداد… …من فکر کردم که باید پایه دادن باشه… که دستش رو گرفتم و گفتم …مهناز جون تو خیلی خوشگلی… میشه بذاری ببوسمت…گفت …نه… مهلت ندادم که ادامه بده و لب مو گذاشتم رو لبش و چند ثانیه ای لب گرفتم که دیدم همراهی نمیکنه…گفت میشه بس کنی… من متاهلم… گفتم اتفاقی نمیفته …هیشکی متوجه نمیشه… گفتنه…من خیانت نمی کنم… منم دیگه اصراری نکردم و معذرت خواهی کردم… و این گذشت… تا اینکه دو ماه قبل دوباره اومد آموزشگاه… برای ثبت نام… این دفعه هیکلش خیلی جا افتاده شده بود و چادر هم نداشت…احوالپرسی گرمی کردیم… و گفت عید امسال طلاق گرفته و زد زیر گریه که یارو دست بزن داشت و معتاد بود…و چند بار منو بجای پول فروخته بود به دوستاش… .دستش و گرفتم و سعی کردم دلداری بدم که میگذره… ناراحت نباش…اون لیاقت تو رو نداشته… من روز اولی که تو رو دیدم گفتم… حیف این دختر زیر دست این یارو… گفت ممنونم… پرسیدم چه عجب از این طرفا حالا… گفت… لب تابم مشکل داره… اگه وقت تون آزاده عصری بیارم نگاهش کنید…
سر کیرم خبر دار شد که این دفعه می کنمش… عصری اومد و گفتم بذار در ها رو ببندم کسی مزاحم نشه… و شروع کردم ور رفتن به لب تابش… نرو کار نمیکرد…و کاری هم نداشت ولی هی کشش میدادم… در این مدت متوجه می شدم که داره بجای سیستمش به من نگاه میکنه… و در نهایت درست شد…گفت ممنونم… دستش رو گرفتم…گفتم دفعه قبل پا ندادی گفتی متاهلی… الان دیگه بهانه ای نداری…میشه یک ساعت مال من بشی… در کمال حیرت بازم گفت نه… نمی تونم… گفتم الان مشکلت چیه: دیگه تعهدی نداری به کسی… گفت بس که تو رابطه قبلی م ضربه خوردم… دیگه نمیخوام بازیچه بشم… گفتم بازیچه چیه من سه ساله تو نخ تو ام… و بخاطر تاهلت گیر ندادم… از طرفی تو اینقدر خوشگلی که دیگه نمی تونم مقاومت کنم… بازم پا نمیداد… با خودم گفتم اگه اینو الان نکنم…دیگه هم نمیشه… گفتم اگه مشکلت پول هست … دویست میدم… دیدم داره من من میکنه…فهمیدم دردش چیه و چهارتا پنجاهی گذاشتم جلوش… نگو جنده پولی شده برای من اورت میاد… اینبار لبمو گذاشتم روی لبش همراهی کرد و با ولع لب می گرفت… دست کردم از یقه مانتوش سینه شو گرفتم تو دستم که آه بلندی کشید… به سرعت لباس های هم دگیه روکندیم… و شرت و سوتینش رو خودش باز کرد. یه بدن صاف و سبزه و خوش تراش جلوم ظاهر شد… با خودم گفتم اندازه چهار تا دویست تومن تو رو میکنم… جنده پولی… من می خواستم عاشقانه باهات رفتار کنم… نگو پول میخواد…
همونطور که سرپا بودیم… شروع کردم نوک سینه هاشو دندون گرفتن های ریز و همزمان کسش رو می مالیدم…اونم کیرم رو گرفته بود تو دستش و آخ و اوخش تو هوا بود… نه به اون پا ندادن… نه به این حشریت… کیرم و از جلو گذاشته بودم لای کسش رو عقب و جلو می کردم که این حرکت خیلی بهش حال میداد… نشست رو صندلی و منم کیرم رو گذاشتم دم کسش… براحتی رفت توش… نمیدونم سر زیاد دادن بود یا بادمجون میکرده توش… خیلی کسش لاش و گشاد بود ولی با فکر اون بدن زیبا دیگه گاییدنش داشت حال می داد…هی منو به خودش فشار میداد می گفت تا ته بکن دیگه… جر بده…لامصب…قشنگ احساس می کردم که کلاهک کیرم میره تو دهانه رحمش ولی بازم فشار میداد… حیف که قاشق نداشتم وگرنه تخمام هم می کردم تو کسش که ببینه چقدرگشاد شده… گفتم بسه بچرخ می خوام از کون بکنم… گفت نه ازکون نمیدم… با خشونت برش گرداندم و گفتم مگه دست تویه… دویست بالات دادم… خواهرتو میگام. جنده…باآب کسش سوراخ کونش رو خیس کردم و کیرم رو گذاشتم دم سوراخ و به آرامی فرستادم… تو… داشت عین گنجشک جیک جیک می کرد و دست و پامیزد و فحش میداد… فکر نمی کردم اینقدر بی ادب باشه ولی همش فحش خواهر و مادر میداد…منم بیشتر انگیزه پیدا می کردم که با خشونت بکنمش… دیگه داشت گریه می کرد… و منم کمرم شل شده بود… آب داغ و فراوانی خالی کردم تو کونش… و سریع یه دستمال کاغذی بهش دادم تا خودش رو تمیز کنه…نکنه آب کیر بریزه رو زمین… حوصله تمیز کاری نداشتم… بعد چند دقیقه استراحت پا شد و لباس پوشید که بره… گفت اگه بازم خواستی من در خدمتم ولی پولیه… گفتم باشه جنده… تو چرا اینطوری شدی… گفت تو این سه سال بس که زیر همه جور مرد رفتم تازه فهمیدم که باید با شما مردای حشری چجور رفتار کنم… منو روزگار اینجوری کرد وگرنه اینطوری نبودم… الانم خرج دارم باید خرجم رو در بیارم… بهش حق دادم ولی وقتی نشستم حساب کتاب کردم اگه روز در میان بخواد بده درماه درآمدش میشه سه ملیون تومن…بماند اگر هر روز بده که بالا 5 تومنه… اونجا بود که فهمیدم تو ایران بهترین شعار سال باید این باشه:اقتصاد مقاربتی

  • خواهر همه اونایی که ملت رو به این فلااکت انداختن گاییدم

نوشته: سهیل


👍 2
👎 6
15997 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

743651
2019-01-25 21:02:49 +0330 +0330

لامصب چطوری انقدر راحت اخه
مگه میشه ؟؟؟؟ ایرانه یا امریکا

0 ❤️

743678
2019-01-25 21:34:01 +0330 +0330

پلشت یهو گرفتی لبتو گذاشتی رو لبش؟
خایه پیکنیکی که میگن تویی
ولی انقدر خالی نبند‌ ما میریم میگیم این یارو خیلی بکنه

1 ❤️

743680
2019-01-25 21:34:54 +0330 +0330

خیلی خوب بود
اون جمله ی آخرت هم قشنگ بود
موفق باشی سهیل جان

0 ❤️

743704
2019-01-25 22:18:50 +0330 +0330

يعني خوشم مياد كه تو حساب كتاب درآمده اين بنده خدا جمعه ها رو تعطيل كردي و استراحت دادي …

پريودم ميشه
اونم كم كن از مجموع درآمد …

1 ❤️

743736
2019-01-26 03:55:11 +0330 +0330
NA

گوشت لخم نه لخت آقای آموزشگاه زبان جلقچی !!! به نظر شما چرا نویسنده های داستان سکس فکر میکنن دکترا یا حداقل فوق لیسانس دارن اونقت >خواننده های داستان هاشون بیسواد !!

0 ❤️

743749
2019-01-26 06:02:49 +0330 +0330

اقا از اینم راحت تر شده خدای باعث بانی این فقرونابود کنه که باعث تن فروشی زنان ودختران شده فقر خیلی کثیفه مایه مستاجر داریم از فقر یه پتو بیشتر ندارن شب که سرده روی هم میخوابن هی میلرزن دلم ادم کباب میشه خخخخ

0 ❤️

743776
2019-01-26 10:33:36 +0330 +0330
NA

دهنتو گاییدم کلی خندیدم با این داستان تخمیت خخخخخخ

0 ❤️

743803
2019-01-26 12:52:31 +0330 +0330

توی همه ی داستانا دختر (زنه) میگه بگا محکم تر جر بده منو .
کص ننه کم بزن همیشه بزن .

0 ❤️

743824
2019-01-26 14:28:30 +0330 +0330
NA

به به.تبریک.پای اقتصادمقاربتی هم همراه بااجنه هابه سایت بازشد

1 ❤️

744076
2019-01-27 15:06:53 +0330 +0330

بکن تویی عمو جانی اعدات رو درمیاره

0 ❤️