وقتی 16 سالم بود عاشق دختر یکی از فامیلهای دورمون شدم ک 2 سال از من کوچیکتر بود … اون موقع گوشی زیاد مد نبود… بالاخره یه جور بهش فهموندم ک دوسش دارم و باهم دوست شدیم… البته من بچه شهرستانی بودم و اون دختر تهرونی… آنقدر دوسش داشتم که نگو و نپرس… و فقط من سالی دوبار میتونستم ببینمش وقتی بود ک با خانواده به خونشون میرفتیم . بعد از یک سال من موبایل خریدم و بعد از دو سال اون گوشی خرید و اینطور شد ک شروع به پیام دادن به هم کردیم و همش براش شارژ میفرستادم، اینطور شد ک برای کارگری کردن به تهران اومدم و روزی 7 هزار تومن کارمیکردم و روزی 2هزارتومن شارژ براش میفرستادم… یه چند ماه گذشت و بی دلیل قهر کرد و من از طریق دختر داییش خبر دار شدم ک نامزد کرده… برام خیلی سخت بود ولی به روی خودم نیاوردم… فقط روز عروسیش رفتم کنار شیشه ماشین و بهش گفتم مبارک باشه انشاالله خوشبخت شی
ولی به فکر انتقام بودم
بعد از سه سال من با همون دختر داییش ازدواج کردم ک خیلیا از جمله خود سیما مخ زنمو میزد که با من ازدواج نکنه و من آدم خوبی نیستم و اهل دختر بازیم ولی اون گوش نمیداد… و با من ازدواج کرد… از طریق زنم فهمیدم ک اون سالها،سیما بعد ازینکه از آب و گل درومده و سنش به دوست پسر داشتن رسیده فقط منو بخاطر پول شارژ میخواسته و همیشه منو بچه دهاتی خطاب میکرده و چندتا دوست پسر داشته و آخرسر هم با یکیشون ازدواج کرده ک پسره هم قیافه تخمی و لاغری داشت… من هر گوهی بودم مطمئن بودم ک ازون پسر سرترم
بعد از ازدواج،، بابام یه خونه برای من و خانمم داخل تهران خرید و من هم یه شغل اداری پیدا کردم و مشغول بودم… آنقدری که یه الان یه ماشین مدل بالا دارم وتوی همون خونه زندگی میکنیم
خلاصه بعد از یه سال که ما با خانواده سیما و پدرشینا و پدرزن من ک به مسافرت رفته بودیم متوجه نگاه های خاص و پرمعنای سیما شدم و کم کم شد که مخفیانه بهم پیام میدادیم و منکه قصدم انتقام بود جوابشو میدادم و قربون صدقه ی هم میرفتیم… بهم میگفت ک شب عروسیم خیلی گریه کرده و منو دوست داشته ولی من که میدونستم ک سیما یه دختر کثیف و عوضیه و با اینکه شوهر و بچه داره با من اینطور صحبت میکنه و مطمئن بودم ک بازم دوست پسر داره، حس انتقام شدید تر شد
و بازم خلاصه بگم… تا پیامهای ما توی تلگرام حال و هوای سکسی گرفت و سکس چت میکردیم… بعد از یه مدت ک همسرم برای دیدن پدر و مادرم به شهرستان برده بودم و خودم برای ادامه کار به تهران برگشته بودم و سیما هم که متوجه این ماجرا شده بود خیلی بدتر از قبل سکس چت میکرد و میگفت اگه الان خونتون بودم باهام چکار میکردی و ازین حرفا…
بهش گفتم اگه مایلی بیا خونمون ک جواب مثبت داد… گفت بیا فلان جا دنبالم… با ماشین رفتم دنبالش…
وقتی اومدیم خونه روسریشو درآورد و منم براش مانتوش باز کردم و با تاپ و شلوار نشست رو مبل و تقاضای آب کرد… منم براش آوردم… بعدش کم کم رفتم بغلش کردم… سینه هاشو مالیدم ک کمی حشری شد… اونموقع بود که گفت وضعیتم قرمزه… منم ک اصلا قصد کس کردنشو نداشتم فقط دوست داشتم سینه هاشو بخورم تا لااقل به خودم بگم ک اونموقع ک انقدر براش شارژ خریدی لااقل یه دستی به بدنش و سینه ها تپلش رسوندی
خلاصه بلندش کردم و بردمش رو تخت و تاپشو درآوردم و از بالای سوتینش جفت سینه هاشو درآوردم و شروع به خوردن کردم و اونم از رو شلوار کیرمو میمالید… شروع به خوردن و زبون زدن به سینه هاش کردم… دوست داشتم محکم میک بزنم تا نوک سینه هاش زخم شه ولی از بدبختی سینه هاش شیر داشت چونکه بچه شیر میداد ولی باز چندتا گاز از نوکش گرفتم… زیاد نمیخواستم پیش برم… شایدم میخواستم بذارم برای دور بعد که بیارمش خونه و لااقل کیرمو لای سینه هاش بزارم و عقده خالی کنم
یه کم ک خوردم گفت باید برم چونکه بچشو پیش مادرش گذاشته بود و میگفت بیدار میشه گریه میکنه
.
.
بعد چند روز ک همسرم برگشت دیدم ک انگار چیزی از ماجرا بو برده ولی دیدم نه فقط سیما بخاطر اینکه بخواد زندگی منو دوباره بهم بریزه به همسرم پیام داده بود که شوهرت به من پیام میده و ازین حرفا… که به دنبال این کارش با همسرم دعوام شد و کار به اینجا رسید ک پدر و مادرم اومدن و کار ما میخواست به طلاق بکشه که با کاری که من کردم به خیر گذشت… من از یه سری از اس ام اس هاش که فقط اون قربون صدقه من رفته بود اسکرین شات گرفته بودم و همچنین یه بار که بامن تماس گرفته بود صداشو ضبط کرده بودم برای روز مبادا، ک منو به کافه دعوت کرده بود و منم گفته بودم که نمیتونم بیام…
خانواده ها رو صدا کردیم و دور هم جمع شدیم تا اونا هم بفهمن ماجرا چی بوده و شوهر اون و باباشینا و بابای منو و در کل همه خانواده ک جمع شده بودیم واسه این ماجرا من اسکرین شات ها و صدای سیما رو ک پخش کردم سیما مثل یخ وا رفت و با فحش به من، که خیلی نامردی و از زن کمتری ، از خونه زد بیرون…
ولی خداروشکر این لو نرفت که حاج خانوم خونه خالیمم اومده بوده
منم ک خوشحال بودم ازین ماجرا و اینکه ضربه ای که میخواست به من بزنه رو خودش خورد ک میگن چاه نکن بر کسی… اول خودت بعدا کسی
ولی من نمیخواستم کار به اینجا بکشه
فقط قصدم خوردن سینه هاش بود
تقصیر خودش بود ک میخواست زندگی منو باز بهم بریزه ولی نتونست
منم دلم بحالش سوخت چونکه بالاخره زن بود و دستش کوتاه ( ولی کس کش ازون زن دریده ها بود)
حالا ک چند سال ازین ماجرا میگذره وقتی سال به سال همو میبینم یه سلام میکنه منم جوابشو میدم ولی شوهرش محل نمیده ک به تخمم
ببخشید طولانی شد…
نوشته: محسن
اومدی تهرون عملگی روز هفت هزار تومن بعد اخرش تو اداره دولتی شغل اداری بهت دادن؟؟ مرتیکه مردم میان اینجا میرن دانشگاه فوق میگیرن بعد تو ازمون استخدامی رد میشن. بعد تو امدی اجر انداختی بالا اخرش پست اداری بهت دادن؟؟ بابای کون نشورت اینقدر مایه دار بود که تو تهران که زمین متری خدات تومنه برات خونه خرید ولی نداشت یه سرمایه بهت بده یه مغازه کوچولو بزنی بقل خیابون نه ایستی که ببرنت کارگری!! چون به تو راه میداد فهمیدی دوست پسر داره!!! اومد خونه کس بده تو چون فقط روزی دو هزار تومن شارژ داده بودی از سینه خوری جلوتر نرفتی چون طبق اساسنامه صنفی گاییدن زنای شوهردار با دوتومن از سینه نمیشه پایین تر رفت!! کاملا مشخصه یه اشنایی تهران داشتین دخترش محل سگ بهت نمیزاشته بعد شوهر کرده اویزونش شدی اونم اومده سراغت دونه دونه تیر اهن های ساختمونو…?
یعنی حیف خاک که تو سر عقده ای داهاتی بدبختت کنن…
شاه ایکس یه دووور کامنتتو بخون مطمئنم گوه خودتو گاز میزنی. آخرش یکی از عمله هایی ک مسخرشون میکنی گیرت میندازه آجر خشک خشک میکنه تو کیونت:’(
دوست عزیز ضرب المثل رو اشتباه گفتی چاه مکن بهر کسی اول خودت دوم کسی، چه سالی رفتی تهران برای کار کردن که روزی هفت تومن دستمزد بهت میدادن؟؟ اصلا اون زمان گوشی بود؟!
باز هم تخمی
گفتی که هر سال میومدی شهر و عملهگی میکردی؟ بعدش بابات برات خونه در تهران خرید؟ پولدار بودید ولی میومدی شهر کارگری؟ چه موقع درس خوندی که شغل اداری پیدا کنی؟ سیما چند تا دوست پسر داشت که یکی از یکی دیگه تخمیتر و لاشیتر بودن و تو از همه اون ها تخمیتر، ببخشید گوهتر، باز هم ببخشید بهتر بودی ولی با این وجود با یکی از اون تخمیها ازدواج کرد؟ وقتی تو اسکرین شات برای فامیل گذاشتی که ببینند، سیما اسکرت شات های تو را رو نکرد؟ زنت نگفت که چرا همون اول که چت کردید به من نگفتی؟ قبول داری که کونی هستی؟ شاشیدم توی کل اسکرین شاتهات. شاشیدم توی ساختمان ادارهای که توش کون میدی، ببخشید کار میکنی.
دختری که چند تا دوست پسر داره لابد خیلی خوشگله. تو هم که کله کیری بودی و محل سگ هم بهت نمیذاشته. ببینم در شهر بهت پیشنهاداتی هم میشد؟
**کوکا نامت چیست؟ عیناله باقرزاده؟ **
چقدر هم کسمشنگی تو ماشاله
قیافت تخمیه همچون عیناله
همه گائیدنت در شهر تهران
خراب کردی تو آرمانِ روحاله
ها کوکا
اوسکل جقی یار تیغ زده عقده ای شدی الانم داری فانتزی انتقام میچینی پشم کص طرفم نمیتونی بخوری برو جقتو بزن
اينهمه هزينه واسه خوردن ممه اونم دراينده؟؟؟
تهران کارگری میکردی و چند سال بعدش رفتی تهران شغل اداری پیدا کردی؟
لابد سِمَتِت هم کونده ی رئیس و معاون بوده نه؟
خدائی خودت فهمیدی چی نوشتی
یه بار بخون بعد بگو
کیر پدر میشا تو دهنت
خودت نوشتی که عقده ای هستی
توقع داری دیگه چی بهت بگیم؟
اوشکولی دیگه.
در جواب shahx_1
کس خل خان من کنار خیابون واینستادم ک برم کارگری… موقع تعطیلات تابستون شوهر خالم تهران ساختمون میسازه میومدم براش کار میکردم ک دستمو جلو بابام دراز نکنم… بعدشم بابام نیومده از نیاوران برام خونه بخره… از جنوب تهران سال 91 با 48 میلیون تومن یه واحد 60 متری خرید… اونم به اسم خودشه
حالا افتاااااد؟؟؟
بعدشم من مثل تو زبونم تو کون آقام نبوده… دوست داشتم دستم تو جیب خودم باشه نه بابام… بعد تعطبگیلات هم درسمو میخوندم… الانم فوق لیسانس دارم در رابطه با شغلم
تونستم استخدام بشم… نه مثل تو الاغ با سیکل ردی برم کون مردمو بشورم… توی دهاتی که تو دهاتتون زمین متری 1000 تومنه فکر میکنی تهران خیلی قیمتا بالاست
تو برو فعلا جقتو بزن… البته اگه سنت به جق زدن رسیده باشه… احتمالا انگشت میکنی تو کونت
با اون نه نه ی کس نشورت
زمانی که گوشی هنوز مد نبوده تو سیمکارت اعتباری داشتی؟!!🤣🤣🤣
میشه لطفا بگی چه سالی کارگری میکردی که دستمزد کارگر ۷ تومن بود و شارژ موبایل ۲ تومن
و دلیل اینکه می خواستی انتقام بگیری دقیقا چی بود
محسن تو کسخلی