سلام
من راحله هستم . ۵۰ سالمه .
من با شوهرم و پسرم زندگی می کنم .
شوهرم معتاد هست و وضعیت مالی خوبی نداریم . برای همین من مجبور شدم کار کنم . من هر روز هفته به جز پنجشنبه و جمعه خونه ی یکی از پولدار های شهر کار می کنم .
قدم ۱۷۲ هست و ۶۷ کیلو وزن دارم . کون برجسته ای دارم و سینه هام هم نه بزرگه و نه کوچیک و صورتم هم معمولیه . موهام هم مشکی هست ولی بعضی هاشون سفید شده و معلومه . پوستم هم سفیده .
اینجایی که کار می کنم . اسم خانوم خونه سمیه هست و واقعا زن خوشگلی هست . یکم تپله و قدش یکم از من بلند تره .پوستش سبزه هست .بهتره بگم برنزه و کون بزرگ و سینه های بزرگ داره . تو خونه هم خیلی راحت می گرده .
دوتا پسر داره ( یکی به اسم رضا ۱۶ و یکی به اسم مبین ۱۸ ساله )
چند بار دیدم که پسرهاش دیدش می زنن . به خصوص علی که همش چشمش تو کون مادرشه .
بعد از چند وقت که اونجا کار می کردم شوهر سمیه می میره و همه چی میرسه به سمیه . و توی اون شرایط وضعیت مالی ما خیلی بد بود و پسرم برای کار رفته بود تهران . یک شب که مراسم داشتیم وقتی رفتم خونه دیدم یک مرد کنار شوهرم نشسته و وقتی رفتم جلو تر شوهرم گفت : امشب هرچی این آقا میگه گوش میدی ؟
وقتی به اونمرد نگاه کردم فهمیدم منظورش چیه .
دیگه هر شب شوهرم یک مرد رو می آورد خونه و ازش پول می گرفت و من رو کل شب در اختیارش می گذاشت .
بالاخره این موضوع رو به سمیه گفتم و اون بهم قول داد کمکم کنه تا طلاق بگیرم .
بعد از یک مدت گفته بود که شب ها هم اونجا بمونم . و منم قبول کردم .
اون بهم لباس فرم داد تا موقع کار بپوشم .
و اینکه همیشه خونشون مهمون بود .
( لباسم یک پیراهن زنونه بود با یک دامن تا بالای زانو و دوتا جوراب بلند نیمه شفاف و بهم گفت نیاز نیست دیگه روسری بزاری )
کم کم داشتم به سمیه مشکوک می شدم . خیلی خودش رو به پسراش نشون می داد . گاهی اوقات فقط با شورت می گشت و ولی بیشتر اوقات یک روبدوشامبر تا وسط رون هاش می پوشید و چاک سینه هاش هم معلوم بود بندش هم شل می بست .
هردو پسر هاش حسابی دیدش می زدن .
این ما جرا ادامه داشت تا اینکه یک روز رضا کلاس بود و ما نشسته بودیم تا چایی بخوریم . اون روز صبح تازه خواهرای سمیه رفته بودن . سمیه یک ماکسی تا بالای زانو و وسطهای رون پوشیده بود . و موهاش هم باز کرده بود و پاهاش رو روی هم انداخت و از اونجایی که کنارش چاک داشت . رونش کاملا معلوم بود . مبین هم داشت حال می کرد . بعد از چایی وقتی من رفتم تا سینی رو بگیرم سمیه گفت : راحله تو برو طبقه بالا و اتاقم رو مرتب کن . اینا رو من جابجا می کنم . وقتی بلند شد تا سینی رو بگیره پشتش به سمت من و مبین بود . شورت نداشت و کوسش کاملا معلوم بود . خیلی تمیز بود . مبین داشت دیونه میشد و هی می خواست خودش رو کنترل کنه . سمیه رفت داخل آشپز خونه و مبین هم که فکر می کرد من دارم می رم بالا سریع دنبالش راه افتاد.
منم رفتم جلوی در آشپزخونه و یواشکی داشتم نگاه می کردم .
سمیه روی کابینت دولا شده بود و داشت کابینت رو دستمال می کشید ( روی آشپزخونه خیلی حساس بود )
کوسش قشنگ معلوم بود . مبین هم پشت سرش ایستاده بود و داشت حال می کرد . بعد بهش نزدیک شد و دودستی کونش رو گرفت . سمیه خیلی سریع برگشت و گفت : داری چی کار می کنی ؟ من مادرتم !
مبین هیچی نگفت ولی بعد از چند دقیقه کیرش رو در آورد . ( کیرش بزرگ بود )
سمیه : واوو چقدر بزرگه
بعد اروم نشست روی زمین و شروع کرد به مالوندن . بعد از چند دقیقه لیس می زد و بعد کرد توی دهنش . منم سریع شروع کردم به فیلم گرفتن . کیرش توی دهنش جا نمی شد . بعد از پنج دقیقه بلند شد و ک دولا شد روی کابینت مبین هم از پشت شروع کرد به لیسیدن کوسش . سمیه هم جیغ می زد . بعد از چند دقیقه صدای در اومد و منم بدو بدو رفتم طبقه ی بالا و سمیه و مبین هم رفتن توی اتاق مبین و در رو قفل کردن .
بعد از نیم ساعت اومدن بیرون و انگار هیچ اتفاقی نیافتاده .
من واقعا تحریک شده بودم . موقع شام ما دور میز گرد نشسته بودیم و داشتیم شام می خوردیم . رضا سمت چپ من و مبین سمت راست من و سمیه کنار مبین از همون اول فهمیدم که مبین داره کوس سمیه رو می مالونه و سمیه هم برای مبین می مالونه .
بعد از چند دقیقه آروم رضا دستش رو گذاشت کنار پام و کم کم گذاشت روی پام شروع کرد به مالوندن. من واقعا حشری بودم و اونم داشت من رو می مالوند. وقتی خوابت دستش رو از زیر دامنم ببره داخل با دستم محکم دستش رو گرفتم . ولی دیگه نمی تونستم و آزادش گذاشتم اونم سریع دستش رو برد زیر و شورتم رو می خواست در بیاره .
اروم شورتم رو در آورد بعد منم با پام کفشم رو در آوردم و شورتم رو کامل در آوردم اونم شورت رو گرفت و گذاشت داخل جیبش . بعد . دامنم رو بالا زد و از زیرش کوسم رو می مالوند . اروم اروم می مالوند و گاهی اوقات می اومد روی پاهام و دو باره بر می گشت . این کار رو ادامه می داد تا اینکه من جلوش رو گرفتم و پاشدم رفتم تا بشقابم رو توی آشپزخونه بذارم . تا من بلند شدم مبین و سمیه بلند شدن و رفتن توی اتاق سمیه و گفتن که مبین می خاد بره حموم ( حموم اصلی توی اتاق سمیه بود )
منم رفتم دستشویی و با موبر کل موهای کوس و کونم رو زدم چون می دونستم که یا به دست رضا گاییده میشم یا خودم خودم رو به گاییده شدن می دم .
بعد از اینکه خودم رو تمیز کردم رفتم داخل اتاقم و درش رو باز گذاشتم و شروع کردم به لخت شدن . صدای پاهای رضا رو می شنیدم چون اگه می خواست بره اتاقش هم باید از پله ها بالا میومد و هم از جلوی اتاقم می گذشت . وقتی رسید به اتاقم و من رو لخت دید اومد داخل و در رو پشت سرش قفل کرد . سریع لخت شد و اومد طرفم . کونم رو محکم گرفت و گفت : جووون چه کون نرمی
من : دوست داری ؟
رضا : خیلی … بعد انگشتش رو به سوراخ کونم فشار داد و گفت : اینجوری که بوش میاد امشب برای منه …?
منم گفتم : همش برای تو هست .
بعد شردع کردیم به لب گرفتن . اروم لبم رو می مکید و زبون هامون رو توی دهن هم دیگه می کردیم .
با یک دستش کوسم و با اون یکی کونم رو می مالوند . بعد از اینکه از هم لب گرفتیم من رو هل داد روی تخت و افتاد روم . از گردنم شروع کرد به لیسیدن بعد رفت سراغ سیته هام و تا می تونست گاز می گرفت . صدای ناله هام بلند شده بود .
اروم رفت پایین تا رسید به کوسم و شروع کرد به خوردن کوسم و انگشت می کرد . من دیگه جیغ می زدم . و هیچی حالیم نمی شد . حدود ۱۵ دقیقه کوسم رو خورد . بعد از نوک پام شروع کرد به خوردن و لیس زدن تا ساقم و رون هام همه رو خورد . بعد کیرش رو گذاشت توی دهنم و تلمبه می زد .
اصلا نمی ذاشت من نفس بکشم تا اینکه بالاخره در آورد . کیرش رو گذاشت جلوی کوسم و گفت : امشب شب تو هست . پس لذت ببر
بعد محکم کرد توی کوسم . نفسم بند اومد دیگه جیغ می زدم و اونم با سرعت تلمبه می زد . شلب شلوپ کل اتاق رو گرفته بود و منم زیرش مثل یک تیکه گوشت بودم ولی حسابی حال می کردم . بعد دوتا پام رو به هم جفت کرد و گذاشت روی دیوار و دوباره کرد توی کوسم . داشتم از لذت می مردم . حدود ده دقیقه تلمبه زد بعد من رو به حالت سجده کرد بعد از پشت کرد توی کوسم و سینه ام رو فشار می داد . بعد از ۵ دقیقه ارضا شدم ولی مثل اینکه اون ول کن نبود … شروع کرد به خوردن معقدم . روی هوا بودم . داشتم پرواز می کردم . تا حالا کسی برام اینکار رو نکرده بود .
بعد شروع کرد به خوردن لمبر هام و هی درکونی می زد . اروم کیرش رو گذاشت جلوی معقدم و گفت کسی تا حالا کرده اینو .
.گفتم : اره ولی تو رعایت کن
بعد اروم فشار داد تو . اولش درد داشت ولی بعدش بهتر شد اونم هی سرعت رو بالا می برد تا اینکه اونم ارضا شد و همون تو خالی کرد . بعد کنارم خوابید . تا صبح وقتی بیدار شدم سریع رفتم تا صبحانه رو آماده کنم . …
اگر خوشتون اومد بگید تا ادامه اش رو بذارم که رضا چجوری تک تک زن های فامیلش رو بدست آورد
نوشته: راحله
داستان رو یه نوجوون حشریه 16 با 17 ساله نوشته شک نکنید…
یکی بیاد به من با رسم شکل توضیح بده اخه زن ۵۰ ساله تو این سایت برای چی باید باشه که تازه بیاد داستان هم بنویسه -__-
پسراش که رضا و مبین بودن پس علی از تو کون خر اومد؟!
دیوونه اون تیکه ی واو شدم اصن
خودت داستانو باور میکنی؟ (dash)
چهل سال دستاورد انقلاب اسلامی :
٨٠٠٠ پزشك بيكار
١٠ ميليون جوان بيكار
از هر ١٠ ازدواج ٦ طلاق
٦ ميليون معتاد
٦٨درصد افسردگی
رسيدن سن فحشا به ١٣ سالگی
فروش سالانه ١٣ هزار كليه
٤٢درصد زير خط فقر
یه زن پنجاه ساله که میاد عضو شهوانی بشه و داستان بنویسه.
کیر امام زمان و نره خر مش نبر تو ستون فقراتت نویسنده.
حداقل مرزها را جابه جا نکنید.
اگه این پسره که خودشو جای زن 50 ساله زده , خب مریضه . اما اگه زن 50 سالست . دمش گرم تخمش از همه شما کوص پلشتای جوجه زیر نویس بیشتره که شجاعانه مینویسه , بجای اینکه بزدلانه زیر داستانهارو بلیسه .
دوتا پسر داشت مبین و رضا بعد علی مامانشو دید میزد علی از کجا اومد . من دیگه حرفی ندارم
در دروغ بودن داستانت شکی نیست
دو تا پسر به اسم رضا و مبین داره . اما علی چشمش به کون مادرشه
همینکه ننوشتی داستان واقعیه خودش یه پون مثبته،فانتزیت و تخیلاتت رو دوست داشتم یجورای تحریکم کرد تا ته داستان رو بخونم،لایک دهم
این داستان رو از روی فیلمسکسی ها نوشتهچونهمه نکات و… تو فیلم ها هست
نه خوشمون نيومده جون مادرت ديگه تعريف نكن
اسم بچه هاش رضا ومبين بود اونوقت علي كدومشون بود؟؟؟
موقع خوردن شام شرتتو دراورد هيچكسم نفهميد؟؟؟درجنده بودنت شكي نيست اما داستانت كاملاً دروغ بود
اصلا تو کتم نمیره داستان سکسی رو ی زن ۵۰ ساله فرستاده . زنای ۵۰ ساله دور و ور من که ی تماس هم بزور میگیرن .