شب اول عشق

1397/12/08

سلام دوستان من محمد هستم وبیست شیش سالمه این داستان برمیگرده به چهارسال پیش که ازدواج کردم یعنی دقیقا روز تولدبیست دوسالگیم با عشقم یلدا دختر داییم از بچگی که همبازیم بود دوستش داشتم یعنی همبازیم بود وزمانی که به سنی رسیدم که معنی عشقو فهمیدم دیدم که این حس عشق رو بهش دارم پدرمادر من و داییم وزنش هم از عشقمون خبر داشتن و فقط منتظر دیپلوم گرفتن من بودن نوزده سالگی دیپلوم رو گرفتم رفتیم خواستگاری رسمی همه چیز مشخص بود از قبل من و یلدا همو دوست داشتیم خونه هم که همون طبقه بالا خونه پدرم بود که از اول دو واحد هفتاد متری ما برای من و خواهرم ساخته بود خواهر که چهار سال بزرگتر از منه شوهر کرده بود و مستقر شده بودن فقط مونده بود من زن بگیرم کارم که یه لک مثل من بیکار نمیمونه از گله پدرم الحمدالله نصفش مال من بود وآزاد بودم هر کاری باش بکنم همه اینا هم از لطف پدرجانم بود و فقط منظوراز مراسم گرفتن این بود فامیل جمع شن تا همه بدونن که ما باهم نامزد کردیم وهمچین قرارمدار عقد عروسی مشخص بشه یه صیغه محرمیت خونده شد وقرار شد بیست سالگیم عقد کنیم من برم سربازی بیام بعدش عروسی کنیم رفتیم خدمت به زور بدبختی سابقه ایثار گری پدر جانم توی جنگ دوسال رو کردیم یک سال وسه ماه بعد اومدم تموم گله رو فروختم یه خواربار فروشی زدم تا کارم بگیره خدارو شکر یک سالی طول کشید عروسیو برگزار کردیم اصلا نفهمیدم چطوری دوساعت گذشت عروسی تموم شد تمام دوساعت چه موقع نشستن چه رقصیدن چه غذا خوردن همش چشمم به یلدا بود انقد با آرایش خوشگل ناز شده بود که حدو حساب نداشت توراه رفتن به خونه بش گفتم خانوم گلم خوشگل بودن دیگه الان شدن هلو فقط الان مونده پوست بکنم بخورمش دیدم شروع کرد خندیدن گفت محمد واقعا پرویی گفتم مگه غیر اینه خوشگل من؟
گفت نه ولی بزار برسیم بعد رسیدیم منتظر بودم این مراسم لعنتی تموم شه چون تشنه تنش بودم هر لحظه دیوونه تر میشدم امکان داشت وسط مراسم لختش کنم از خجالت سالار دربیام بالا خره تموم شد خداحافظی کردیم آخرین نفر مادرم و زنداییم بودن مادرم گفت مراقب عروسم باش زندایی گفت محمد جان خوشبخت بشید و از این کسشرای که همه میدونین رفتنو درو بستن من موندمو یلدا بانو رفتیم تو اتاق تخت لحاف سفید وعسلی که روش دستمال پارچه ای سفید بود گفتم عشقم تو چند سال منتظر این لحظه بودن که تو بغلم بگیرمت وصورت قشنگتو ببوسم قبل از اینکه من بغلش کنم خودش پرید تو بغلم لبام رو گذاشتم رو لباش ودودقیقه به همین منوال گذشت شروع کردم به درآوردن لباساش بعد اون هم لباس من درآورد من با یه شرت واونم بایه شرت وسوتین ست قرمز جلوم اندامش هم مثل صورتش خوشگل بود بهش گفتم
عشقم تو همه چیز همه چی تمومه مثل همیشه اینجور مواقع از خجالت سرخ شد پیشونیشو بوسیدم شرتمو کشیدم پایین اولین بار کیرمو دید گفت وای چه بزرگه محمد گفتم قابل شمارو نداره خندید گفتم ساک بزن گفت بدم میاد گفتم نخوردی که بخوری خوشت میاد نشست اولش روی لبش گذاشت بوسش کرد بعد آروم کرد تو دهنش به دوسه دقیقه روون شد تند تند تو دهنش جلو عقب میکرد منم حال میکردم اولین سکسم اونم با عشقم بلندش کردم خوابوندمش روتخت شروع کردم خوردن کوسش حتی یه تار مو هم نمیتونستم رو کوس سفیدش پیدا کنم کوس سفید سفید وروش صورتی پنج دقییقه لیس میزدم فقط بعدشدیگه وقتش بود باید عملیات پرده زنی رو آغاز میکردم سالار آماده بود دسمال سفید روی عسلی رو بر داشتم کیر رو گذاشتم روی درزش بالا پایین کردم برداشتم یه تف انداختم دوباره بالا پایین کردم روش گفت محمد فرو کن دیوونه شدم همینجور که بالا پایین میکردم یک دفعه فرو کردم جیغی کشید که هنوز فکرش میفتم گوشم سوت میکشه خون رو سریع پاک کردم دودقیقه نگه داشتم قشنگ پاک کردم شروع کردم تلمبه زدن انقد زدم حدودبیست دقیقه آبم وارد شد که صدای خانمو در آورد که خیلی داغه تمومش رو داخلش ریختمو کیرو درآوردم خسته بودم تو همون حالت خوابیدبم تاصبح صبح بلند شدیم جمع جور کردیم رفتیم حموم تو حموم سکس کردیم بعدش غسل کردیم اومدیم بیرون
امیدوارم خوشتون اومده باشه وضمنا ببخشید طولانی شد خواستم با تموم جزئیات توضیح بدم داستانو

ممنون

نوشته: محمد


👍 0
👎 10
23702 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

751006
2019-02-27 21:35:40 +0330 +0330

بعد از غسل کردن نماز شکر هم می خوندی مومن

4 ❤️

751020
2019-02-27 21:45:06 +0330 +0330

یعنی دم مخابرات گرم ببین اینترنتو تا کجاها برده

5 ❤️

751021
2019-02-27 21:45:10 +0330 +0330

کسشعر…


751026
2019-02-27 21:54:08 +0330 +0330

اخه چوپون .فکر کردی تا حالا ندیده؟پس از کجا فهمید چقد بزرگه؟پس اندازه دستش بوده.از کجا میدونست بدش میاد بخوره وقتی هنوز نخورده؟سرت کلاه رفته درت مالیدن

6 ❤️

751027
2019-02-27 21:54:43 +0330 +0330

چقد از خود متشکری خخ… ببین مارو ادم حساب میکنی

0 ❤️

751033
2019-02-27 22:00:54 +0330 +0330

قبل فرو كردن بسم الله گفتى ؟

4 ❤️

751065
2019-02-27 23:24:24 +0330 +0330

زیر لباس عروس ک نمیشه سوتین پوشید…اونم چی قرمزززززز

8 ❤️

751077
2019-02-28 00:21:00 +0330 +0330

کیری

اول اینکه یک پسر جقو هستی که نمیدونی سکس چیه.

دوم اینکه کله کیری وقتی دو نفر ازدواج میکنند که همون دفعه اول نمیگن ساک بزن. کسمشنگ زن و شوهر خیلی طول میکشه که اینقدر بی پروا حرف بزنند، مگر اینکه تو خودت خیلی ساک زدی و دادی و زنت هم قبلا اینکاره بوده و با پسر کدخدا دکتر بازی میکرده.

سوم اینکه مراسم ختنه سوران هم اینقدر زود تموم نمیشه که تو چلمنگ میگی دوساعت عروسی طول کشید. خب بگو با یکی کونکونک بازی میکردی که دو ساعت طول کشیده.

چهارم اینکه سکس دفعه اول به ده دقیقه نمیکشه ولی چون دفعه اوله تا صبح هفت هشت بار سکس انجام میشه که تو گاگول چرت گفتی نیم ساعت تلمبه زدی.

تنها نکته مثبت داستانت این بود زنت را از کون نکردی.
این شعر هم برات سراییدم که زیاد غصه نخوری.

یا تو کیرم را بخور یا جق بزن
یا اگر کون میدهی، در هم بزن
یک نصیح میکنم در جق زدن
بهر دختر دایی ات کم کم بزن

ها کوکا

5 ❤️

751078
2019-02-28 00:23:25 +0330 +0330

اصلاحیه

نصیح=نصیحت

0 ❤️

751082
2019-02-28 03:42:03 +0330 +0330

نمیدونم چرا چه واقعیت چه دروغ از داستانت خیلی بدم اومد

1 ❤️

751102
2019-02-28 05:58:57 +0330 +0330

زنگ انشا تو مدرسه رو جدی بگیرید
البته املا هم مهمه

1 ❤️

751112
2019-02-28 07:16:11 +0330 +0330

آقا مگه مجبوری بنویسی . بخدا اگه ننویسی هیچ کس ناراحت نمیشه . صدبار گفته شده منم باز میگن : عزیزم صنعتی و سنتی را با هم نزن.

0 ❤️

751138
2019-02-28 10:57:00 +0330 +0330

فک کنم از چوپونایی هستی که راست کنه ترتیب خر وگوسفند م میده رفتارت شب عروسی خوب نبوده اگه راس گفته باشی بعدشم ازدواج فامیلی رو اینجا تبلیغ نکن کل العجمعین همه کیر چوپونای زحمتکش تو کونت بره که آبروشونو بردی

0 ❤️

751172
2019-02-28 15:10:02 +0330 +0330

حساب کن زن بگیری.
برای اولین بار کیرتو ببینه.بگی ساک بزن.
بگه بدم میاد.
بعد به خانومت بگی تو که نخوردی بخوری خوشت میاد!!
اونجاس که خانومت میفهمه چه سوتی داده و کیرتو میکنه تو حلقش

0 ❤️

751176
2019-02-28 15:49:19 +0330 +0330
NA

ماتجربه های حرام رومینویسیم ومیخونیم نه زن وشوهری رو

0 ❤️

751192
2019-02-28 19:17:57 +0330 +0330

گله هاتونو فروختین مغازه خاربار فروشی باز کردی اخه این چه چیزی نوشتی هر کاری میکنم فش ندم بهت نمیشه کسه عمت دهاتی

0 ❤️

751269
2019-02-28 22:21:29 +0330 +0330
NA

ب تمام مقدسات سوگند برق از سه فازم پريد!!!ي چوپان هم ب زنش ميگه ساك بزن!!! :يعني بببين جمهوري اسلامي فرهنگ سكس رو چقد بالا برده!!!

بعد ما همه دين و ايمون نداريم ك اينجاييم!!!آدمي ك غسل ميكنه چ جوري مياد الت تناسلي زنش رو توضيح ميده ك بقيه باهاش خودارضايي كننن،،

والاع مرزهاي تخيل رو جابجا كردي!!!يعني واقعن داستان واقعي بود بچه ها؟!!!

0 ❤️

751344
2019-03-01 08:19:51 +0330 +0330

من راجع به قصه نظر خاصی ندارم.یه عزیزی خواسته حس خوب اولین سکسشو با بقیه در میون بذاره.امیدوارم همیشه خوشبخت باشن و همیشه تو سکس بهشون خوش بگذره
اما دلم میخواد به کامنت گذاران عزیزی که فکر میکنن رسالتشون توهین کردن و فحش دادنه بگم ،لطف کنین به اصالت وشغل افراد توهین نکنین.
درسته این یه سایت سکسی و تفریحی هست ،اما دلیل نمیشه به هرطریقی باعث دل شکستن دیگران بشیم.
جالبه که این هجمه گروهی به بعضی قصه ها خیلی هماهنگه و از اون طرف هم تعریف ازیه قصه یهو همگانی و گروهیه.
بهر حال درسته همه چیز سلیقه ایه و شاید هم اینجا جاییه برای تخلیه خیلی چیزها،اما میشه اعتدال رو هم رعایت کرد و شخصیت آدمها رو یا خاک یکسان نکرد.

0 ❤️

942610
2023-08-16 12:12:05 +0330 +0330

آره خیلی مشتی هستی یه چهار تا عکس از کس زنت هم میزاشتی تا بچه ها باور کنن 🤣ولی هرچی فکر کردم به نتیجه نرسیدم که کس زنت گزاشتی یا خواب دیدی یا کس خر گله بابات بوده که کشیدی در چاکش

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها