شب های شیان (۳)

1401/06/23

...قسمت قبل

همینجور پشت در تکیه داده بودم، حسابی تنم داغ کرده بود و تو حالت شوک بودم و رو لبام چیز عجیبی حس میکردم مثل تبخال بود.
ساعت حدودا ۱ بود اون تایم از شب کمترین صدایی به راحتی شنیده می‌شد.
صدای پای یاسین که رو پله قدم میذاشت رو شنیدم با صدای هر قدمش تپش قلبم زیادتر می‌شد یاسین رسید طبقه ما از دوربین روی در داشتم نگاه میکردم یاسینم همیجنوری دستشو رو دیوار گذاشته بود و وایساده بود در رو نگاه میکرد میدونست که دارم از دوربین نگاهش میکنم.
حدود ۱ دقیقه همینجوری خیره بود، خیلی آروم درو باز کردم با دیدن دوباره یاسین دوباره هیجان تو بدنم فوران کرد تو چشمای هم نگاه میکردیم صورتم عرق کرده بود و سرخ شده بودم، یاسین توی یه حرکت خیلی سریع اومد سمت من و با دستاش سرمو گرفت و لباشو گذاشت رو لبام چشمامونو بستیم و خیلی شدید و از هم لب میگرفتیم یاسین اومد داخل کفشاشو درآورد و با دستش درو بست و دستش رو گذاشت رو کونم و منو سمت اتاقم میبرد و تو همین حین کون و کمرم رو میمالید رفتیم تو اتاقم درو قفل کردم یاسین منو چسبوند به دیوار و ازم همینجوری ازم لب میگرفت و بعد رفت سمت گردنم با قدرت می‌مکید یکی از دستامو گذاشتم رو کمرش و به حالت پنجه گربه ای گرفتمش
مدهوش اون حس بودم یاسین منو بغل کرد و با هم افتادیم رو تخت یاسین رو تختم دراز کشید و من روش نشستم، از لباش شروع کردم
بوسیدن بعد رفتم سمت گردنش دکمه های پیراهنش باز کردم و همینطور میرفتم پایین‌تر بعد سینه هاش و شکمش لیس میزدم کمربندشو باز کردم زیپش شلوارشو باز کردم و کشیدم پایین از رو شورت کلوین کلاینی که تنش بود کیرشو میخوردم بعد با دندونام شورتشو کشیدم پایین
کیر نیمه شقشو گذاشتم تو دهنم و ساک میزدم
یاسین آه میکشید و لذت میبرد بعد دوسه دقیقه که کاملا شق کرده بود رفتم از اتاق بابام کاندوم و روان کننده برداشتم جاهامونو عوض کردیم من رو تخت دراز کشیدمو یاسین اومد روم پاهامو دادم بالا و زیر رونهامو با دستام گرفتم یاسین سر کیرشو یه مقدار روان کننده زد و کاندوم گذاشت سر کیرش اومد نزدیکتر و آروم سرکیرشو گذاشت دم سوراخم
بعدش درگوشم گفت: آماده ای؟ منم بهش به انگلیسی گفتم “جاست دو ایت” و شروع کرد به کردنم بعد حدود ۷ دقیقه آبش اومد و ارضا شد.
بعدش رفت دستشویی منم خودمو تمیز کردم و لباس پوشیدم یاسین اومد تو اتاق همونجوری لخت شورتشو انداختم رو صورتش
با لحن شوخی بهش گفتم: بپوش بی حیا
یاسین هم خندید یه شلوارکم دادم بهش بعدش دوباره رفتم جلو لبشو بوسیدم
و بغلش کردم و باهم رو تخت دراز کشیدیم سرمو گذاشتم رو سینه یاسین یه بوسه کوچیک رو پیشونیم کرد. بهش گفتم:
-یاسین
-جانم
-چند وقت بود حستو ازم مخفی کردی
-فعلا بخواب بعدا دربارش صحبت می‌کنیم
-باشه
سرمو بالا کردم و یه بوسه کوچیک رو لبش زدم یاسین هم بهم یه لبخند زد که امضای آخرش اون شب بود و بعد خوابیدیم.

اون شب برام رویایی بود که به واقعیت پیوست، صدای نفس کشیدن یاسین برام مثل لالایی بود.
پایان قسمت سوم

نوشته: ایلیا


👍 7
👎 4
7501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

895153
2022-09-14 02:01:26 +0430 +0430

نسبت ب دو قسمت قبل خیلی یهویی ریدی ک گلم
عجله داشتی موقع نوشتن؟

0 ❤️

895174
2022-09-14 02:41:18 +0430 +0430

کدوم کصخلی روون کننده میزنه به کیرش بعد کاندوم میکشه روش وات د فاک؟؟؟

2 ❤️

895223
2022-09-14 08:57:59 +0430 +0430

ببینم ننت کجا بود که صدات نشنید

0 ❤️

895462
2022-09-15 21:07:19 +0430 +0430

خوش بحال یاسین خدا شانس بده

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها