شب پرُ ماجرا

1401/04/08

****میترا هستم‌.حدودا بیشتر از دو سال پيش بوده که این داستان رو ارسال کردم که به دلایلی این داستان و بخشی از سوابق سایت حذف شدند که اخیرا اتفاقاتی برام پيش اومده که مجددا با کمی تغییرات جزئی ارسال‌ش کردم.
که در صورت بازخوردهای مثبت اتفاقات اخیر رو ارسال خواهم کرد.
علی(شوهرم) گفت کامران دوست دوران دانشجویی من و مهدی بهمراه زن و بچه‌ش از خارج به ایران اومدن و فردا شب هم خونه مهدی شام دعوت شدیم و اگه مشکلی که نداره شب بعد هم ما اونها رو دعوت کنیم، گفتم باشه عزیزم
شب مهماني چون اولین شب آشنایی ما بود، در پوشش لباسم رعایت کردم. و یک تیپ ساده اسپرتی که خلاصه به یک شلوار جین و تیشرت می‌شد اکتفا کردم. که شب مهمونی زن کامران و مهدی که حدودا ۳۷ تا ۴۰ ساله بودند. یکی نیم تنه پوشیده با دامن بالای زانو که پشتش تا زیر باسنش چاک داشته و اون یکی شلوار سفید تنگی به تن کرده بوده که با جواب شلواری هیچ فرقی نداشت!! بدن نما و خط شورت و رنگ شورتش کاملآ معلوم می‌شد با یک تاپ حلقه‌ای بدون سوتين به تن کرده بود.
مهدی مردی ۴۱ ساله چاق، کچل و قد کوتاه ولی صورت گرد بامزهِ تپل و چشمای آبی رنگی داشت.
کامران هم سن علی و ۴۳ ساله با قد حدودا ۱۹۰ سانتی متری و هیکل کاملآ ورزشکاری داشته ولی با صورت استخوانی کشیده و چشمای گود افتاده بسیار ریز با دماغ عقابی که از سه جهت‌ به نظر می‌اومد شکسته باشه با سوراخ های بینی تا به تای که وقتی به صورتش نگاه میکردم کلا یک دماغ دیده می‌شد.
خلاصه شب مهمونی مردها تخته نرد بازی کردند و تک پسر کامران هم که خیلی کم فارسی بلد بود حرف بزنه با بچه‌ها مهدی داخل اتاق ps بازی می‌کردند و زن مهدی ساغی شراب بود و برای همه می‌ریخت، که کامران رو به علی کرد گفت دلش برای عرق سگی فلانی تنگ شده که علی گفت فردا شب برات تهیه می‌کنم. فردای آن روز
صبح بعد از باشگاه ورزشی توی مسیره خونه فکری به سرم زد که یکم شب مهمونی خودم رو سکسی‌اش کنم، و کمی سر به سر آقایون بزارم و کلی برنامه ریزی کردم.
توی راه برگشتم از داروخانه های مختلف یک بسته قرص ارکتو، یک بسته کاندوم خاردار، یک ژل بی‌حس و یک ورق داروی خواب آور خریدم. به خونه که رسيدم، علي یک بطری یک ونیم لیتری عرق سگی گرفته بود به همراه دوتا شیشه شراب و گوشت مخلفات برای شام شب تهیه ديده بود.
تا علی رفت دوش بگیره من سه عدد قرص ارکتو رو پودر کردم و داخل عرق سگی ریختم و حسابی بهمش زدم که متاسفانه مقداری از رسوب قرص‌ها کف بطری ته نشین شد که هر کاری کردم آخرین ذرات کم می‌شد ولی درعرق کامل حل نمی‌شد، و مقداری باقی موند.
گفتم خوب ابن محلول باشه برای آقایون تا امشب با کیر شق توی خونه‌م راه برن و دوتا قرص خواب هم داخل شراب ریختم، که خوشبختانه حسابی حل شده بود و گفتم اینم باشه برای خانمها تا شب خوابشون ببره و مزاحم ما نباشند.
رفتم دوش گرفتم و بعد موهامو سشوار زدم و یک شورت لامبادای قرمز رنگ به همراه مینی ژوپ سیاه رنگ کوتاه که از دو طرف هم چاک داشت با یک نیمه تنه سیاه رنگ حلقه ای که از دور گردنم با یک بند میومد و پنج سانت روی نوک سینه هام رو می‌گرفت رو پوشیدم و با یک کمر بند قرمز فیکس کردمش و یک صندل پاشنه بلند پوشیدم و یک گل سر قرمز رنگ هم زدم به سرم، و در آخر هم یک آرایش ملایم کردم، خودم رو توی آینه دیدم طبع گرم بدنم که آمیخته به عطر ادکلن شده‌ بود با ترکیب رنگ بندی لباس مشکی و قرمز، با موهای پر کلاغی مشکی که تا کمرم می‌رسید فوق العاده شده بود گفتم چه حالی بکنند مهدی و کامران با دیدن یک زن ۲۷ ساله سکسی که به خودشم حسابی رسیده.
یکم خودم رو مرتب کردم، دامن و کمربند رو کمی پایین تر کشيدم و رفتم پیش علی گفتم علی جان خوبه با این لباس امشب جلوی دوستات بیام علی کلی نگاه کرد و گفت کلآ که لخت به نظر می‌رسی! فقط کمی نوک سینه‌ها و باسنت پوشيده است میترا ؟؟! فقط مواظب باش همین‌ها بیرون نیان . گفتم چشم
مهمان‌ها رسیدن و متوجه نگاه سنگین کامران و مهدی به خودم در همون لحظه‌ی اول شدم.
از زن مهدی پرسیدم بچه‌ها چی شدن؟ گفت خونه موندن و دارن بازی می‌کنند.
علی به کامران گفت عرق گرفتم برات چه عرقی!! عرق سگی دو آتیشه. کامران گفت دمت گرم پس زودتر شروع کنیم که آخر شب هم بریم بیرون قلیون سرا
علی در حال کباب درست کردن و منم میز شام رو آماده میکردم و در زمان راه رفتن لمبه های کونم توجه کامران و مهدی رو به خودش جلب کرد و منم با عشوه بیشتری، مشروبات الکلی رو روی میز چیدم.
همه دور میز شام جمع شدیم و گفتم اگه اجازه بدید من ساغی‌تون باشم؟! که کامران گفت بفرمایید! خیلی هم عالی میشه!! برای آقایون عرق و برای خانمها هم شراب ریختم تا اولین پیک عرق رو کامران لب زد گفت این عرق خیلی تلخ مزه است؟! و مزه دارو می‌ده؟!! من شوکه شدم!! و خودم رو کاملآ باختم که ای وای فهمیدند؟! و نقشه هام همش نقش برآب شدن؟! کامران به علی گفت مطمئنی که ابن عرق فلانی هست؟ علی گفت آره، خودم ازش گرفتم، و در همون لحظه دیدم زن کامران هم لیوان شرابش رو پس زد نخورد!! کاملآ کلافه شده بودم که چه اتفاقی داره می‌افتد.
دیدم مهدی پیک عرقش رو کامل سر کشید و به کامران گفت عرق مشکلی که نداره و خوبه، بخور نگران نباش و کامران هم عرقش رو کامل سر کشید و یک نفس راحتی کشيدم که ديدم علی لب به عرق زد و یواشکی که کسی نفهمید بهم گفت لعنتی عرق رو بهم انداخته و برای من هم شراب بریز!
نمیدونستم حالا علی رو چی‌کارش کنم؟! و خودم رو به در نشنیدن زدم.
کامران و مهدی چندین پیک عرق دیگه هم خوردن و همینطور زن مهدی هم دوتا گیلاس شراب خورد ولی علی و زن کامران به مشروب لب نزدند. خنده های کامران و مهدی روی هوا بود و می‌گفتند و می‌خندیدند ولی زن مهدی آروم ساکت بود و کامران بسیار آدم خوش صحبت و بذله گوی بود، رو به علي کرد و گفت عرقش عالی بود دمت گرم ولی حواسم بهت هستا که عرق نخوردی؟! خوش دارم پیک آخر رو باهات بخوریم خلاصه به اصرار کامران، علی نصف پیکش رو خورد و کامران هم که در بین جمع همش بهم نگاه می‌کرد و دنبال راهی برای لاس زدن باهام می‌گشت‌ رو به من کرد گفت میترا جان مشخصه که شما زن ورزشکاری هستید؟! بفرمایید قد و وزن‌تان چقدره؟! و رمز موفقیت تون رو به خانم من بگید و لطفا یک برنامه غذایی هم به ایشان بدهید تا کمی لاغر بشه؟ گفتم وزنم ۶۵ کیلو گرم و قدم ۱۷۶ سانتی متره و اونم چشم.
کامران گفت بریم سر مسابقه تخته نرد که آقایون مشغول بازی بودند و من و زن کامران درحال جمع آوری میز شام بودیم که زن مهدی بهم گفت دیشب تا دیروقت درگیر مهمونی بودم و امروز هم روز پرُ کاری توی اداره داشتم یه نیم ساعت بخوابم اوکی میشم.
زن مهدی رو به یکی از اتاق خواب ها راهنمایی کردم و گفتم عزیزم بخواب و در اتاق رو بستم اومدم بیرون دیدم زن کامران داره با نگرانی با تلفن صحبت می‌کنه که کامران ميگه چی شده؟! زنش گفت پسرمون با بچه‌ها دعواشون شده و با گريه می‌گه هر چه زودتر بیا خونه، مهدی گفت براش آژانس میگیرم که اینجا بیاد، زن کامران گفت تا منو نبیند آروم نمیشه و بعد فارسي هم بلد نیست صحبت کنه، باید خودم برم دنبالش که علی گفت ایراد نداره خودم شما رو می‌برم و میارم، علی به همراه زن کامران رفتند.
از خونه ما تا خونه مهدی حدودا ۳۰ تا ۴۵ دقیقه راه بود، که در ساعت اوج ترافیک تا برن و برگردند زمان بیشتری طول می‌کشید. که در خوش بینانه ترین حالت، حداقل یک ساعت و نیم زمان می‌برد.
من زمان مناسبی داشتم تا حسابی شیطونی کنم و سر به سر کامران و هومن بزارم.
گفتم چی میل دارید برای شما بیارم؟ قهوه، چای و یا شربت به لیمو خنک؟ که کامران گفت برای شما زحمت میشه، ولی شربت خنک خیلی می‌چسبه!! گفتم چشم! تصميم داشتم شربت رو بریزم روی شلوارشون و بعدش هم بهشون تک به تک شلوارک بدم، توی اتاق خوابم بپوشند کمی دید بزنم و کمی سربه سرشون بذارم.
رفتم دوتا شربت غلیط با کلی شکر اضافی درست کردم که بعدش به دلیل چسبندگی شکر مجبور به تعویض شلوار بشن.
شربت ها رو براشون بردم که ناگهان مهدی از جاش بلند شد که شربت رو برداره من هم دست پاچه شدم که نکنه لیوان رو برداره و بخوره؟ که شربت ها به دلیل شکر زیادی قابل خوردن نیستند!! جفت شربت ها رو روی شلوار کامران و بخشی از پیراهنش ریختم و گفتم وای ببخشید؟!!
کامران گفت ایراد نداره فدای سر شما لطفا سريعا وسائلی رو ببارید تا فرش رو تمیز و خشک کنیم، تا لک نشه.
رفتم آشپزخانه، که مهدی هم پشت سرام اومد بهش شامپو فرش، برُس و حوله دادم و مشغول نظافت فرش شد. رفتم توی اتاق خواب و یک شلوارک برای کامران آماده کردم، یک نفس عمیق کشيدم و کمی تمرکز کردم و آماده شیطونی شدم، روی میز آرایش کنار شلوارک یکی از سوتين های قرمز رنگم رو با دوتا کاندوم خاردار گذاشتیم.
اومدم بیرون و کامران رو صدا زدم؟! و درحالی که مهدی مشغول نظافت کردن بود، دیدم کامران بصورت مشکوکی بلند شده؟! و از برجستگی شلوارش فهمیدم که قرص عملکرده و کیرش بلند شده و من با لبخند و روی گشاده در بین در اتاق خوابم به استقبال گرم کامران ايستادم. و بهش گفتم لباس راحتی روی میز آماده کردم تا با آرامش بیشتری در منزلم استفاده کنید. بفرمائید برای تعویض. کامران مکث کرد که من از بین در کنار برم و من با پرُ روحی فقط کمي داخل اتاق رفتم و گفتم بفرمایید و درحالی که کامران در حال اومدن بود منم همزمان با فاصله خیلی کمی ازش بیرون رفتم و متوجه تغییر حالت چهره کامران شدم، در اتاق خواب رو بستم و از لای در نگاه کردم، که کامران با خیره شدن به سوتين و کاندوم‌ها پشت به من مشغول درآوردن شلوارش شد که ديدم شورت نپوشیده!! و لحظه پوشیدن شلوارک کیرش رو دیدم؟! وای خدای من چی می‌دیدم!! کیر خیلی بزرگی داشت و با دیدن کیر کلفت و درازش ترسیدم؟!! و مثل آب یخی بوده که تمام شیطونی و شهوت منو کاملآ از بین برد.
مثل کسی که نمی‌دونه داره چی‌کار می‌کنه به آشپزخانه رفتم و مشغول ظرف شستن شدم، بعد از مدتی که به خودم اومدم دیدم مهدی توی تراس رفته و داره سیگار میکشه، چند لحظه بعد کامران با شلوارک، که یک دستش داخل جیبش بود توی آشپزخانه اومد، پیشم و گفت بخاطر شربت بخش زیادی از بدنم چسبناک شده. می‌تونم یه دوش بگیرم گفتم بله، الان حمام رو براتون آماده می‌کنم.
رفتم اتاق خواب با دیدن کاندوم‌ها دوباره شیطونی‌ام گل کرد، که کمی سر به سرش بزارم. کمربند رو باز کردم که کمرم لخت تر و نيم تنه‌ از روی نوک سینه‌هام آزادتر شد و کمی مینی ژوپ رو بالاتر کشيدم و چاک دامن رو به جلو چرخوندم و توي آینه دیدم شورت قرمز رنگم از لای چاک دامن مشخصه و داخل یک سبد رو با شامپو سر و بدن دو تا کاندوم پر کردم گذاشتم داخل حمام، و کامران رو صدا زدم.
داخل حمام رفتم و کامران هم از بین در حمام به من و گاهی به لای پام یواشکی نگاه می‌کرد و شروع کردم با ناز توضیح دادن که سبد وسایل شامل همه چیز در اینجاست و حوله حمام و لباس زیر رو براتون بعدا میارم و در همون حال به آرامی بهش نزدیک و نزدیک تر شدم و با آرامشی گفتم از دوش آب گرم لذت ببرید. دیگه فاصله ای خیلی کمی بینمون بود گفتم ای وای؟! اینجا رو نگاه کن؟! دستم رو به آرامی رو پیراهنش گذاشتم و خیلی صمیمی گفتم اینم که شربتی شده‌؟! بیرونش بیار تا برات با ماشین لباسشویی بشورم؟! گفت نه، متشکرم میترا جان راضی به زحمت شما نیستم تا شب که خشک نمیشه و زمانی که میخوایم بیرون بریم هنوز خیسند؟! گفتم لکه به لیمو روی لباست سفیدک زده و خیلی هم غلط اندازه به نظرمی‌رسه؟! با یک چشمک ریزی و اشاره به کیرش گفتم همه فکر می‌کنند که خرابکاری کردی؟! کامران دستش رو از داخل جیبش بیرون آورد و کیرش شق خورد به ران پام؟!! بعللله با دستش تا به الان کیرش رو نگهداشته بود؟! با کمی مکث به آرامی با یک ذره حرکت پام کیرش افتاد لای پام؟! گفتم تا علی و زنت بیان بیشتر از یک ساعت و نیم زمان داریم؟! و همزمان که کیرش بین ران‌های پام بود کمی بهش نزدیک تر شدم و با صدای حشری و لرزان بهش گفتم نگران خیسی لباس‌ها نباش؟! برات توی اتاق خوابم با اتوی پرسی داغ؟!! اونم دااااغ‌غ‌غِ، داغ؟! کیرش رو لای پاهام محکم فشارش دادم و گفتم همه آبش رو خشکِ خشک می‌کنم؟! که ديدم دست کامران روی یکی از سینه هام هست و ميگه منم برات جبرانش می‌کنم عزیزم ، که من سریع دستش رو خیلی جدی و با اخم کنار زدم؟!! ازش فاصله گرفتم و با قاطعیت کامل بهش گفتم بفرمایید حمام؟! دیدم اصلا انتظار این حرکت رو از من نداشته و کلی معذرت خواهی کرد و رفت حمام،
منم بیرون حمام اومدم دیدم مهدی نیست و بله آقا مهدی هم رفته توی اتاق خواب پيش زنش.
حال عجیبی داشتم گفتم یک درصد اگه شیطونی‌ام به سکس منجر بشه!! من اصلا تحمل کیرش رو ندارم، کیر شوهرم، معمولی و لاغر با طولی که شاید به حدودا ۱۳ سانتی متر برسه. ولی من تجربه های دیگری رو هم داشتم که نهایتا یکی و دو سانتی متر بزرگ تر از کیرعلي بودند، اما این یکی اصلا قابل مقایسه با هیچ کدومشون نبوده، که یک لحظه فکر کردم نکنه با برخورد قهری که با کامران کردم توی حمام خودشون رو خالی کنه؟! نه خیلی زوده حال حالاها کارش دارم‌!! برای اینکه اول اون شروع کرد، کیرش رو زد به پام و همینطور به سینه‌ام دست زد تا به مرز جنون و دیوانگی نرسونمش ول کنش نیستم؟!!!
رفتم در حمام رو زدم در رو با کرد گفتم پیراهن رو بده میخوام با شلوارت بندازم توی ماشین لباسشویی، گفت چشم، گفتم لطفا در حمام رو قفل نکید تا من برای شما لباس زیر و حوله بیارم گفت چشم؟! با اون تشری که بهش زده بودم خیلی حرف گوش کن شده بود.
دیدم پیراهن، کار زیادی نداره و با دست توی سینگ آشپزخانه سریع شستم و شلوار رو انداختم توي لباس شوی و دوباره رفتم در حمام رو باز کردم بهش گفتم ماشین لباسشویی داره کار میکنه، آب که سرد نشده؟! گفت نه متشکرم گفتم الان برات حوله میارم چند لحظه بعد بازم بدون در زدن با حوله اومدم داخل حمام، برای یک لحظه دوباره کیرش رو دیدم وای وای که چه عظمتی داره؟! با این رفت آمد های ناگهانی من دیگه خيالم راحت بود که کاری نمیکنه.
رفتم داخل اتاق خواب و اتوی پرسی رو روشن کردم تا گرم بشه و یک دست لباس زیر علی رو برداشتم که شورتش برای علی کوچیک بود و هیچ وقت هم نپوشیده رو آماده کردم و فضای اتاق رو با روشن کردن دوتا شمع و یک عود رومانتیک کردم و با گذاشتن سوتين وسط تخت خواب به همراه کاندوم خاردار و ژل‌ بی حسی، فضای اتاق رو مملو از وسایل شهوتی کردم!!
به نظرم رسید که حمام کامران تمام شده باشه و با لباس زیر علي رفتم حمام، دیدم حوله رو دور خودش پیچیده و با یک دستش حوله رو نگهداشته که سریع با دست راستم زیر پیراهن رو بهش دادم و با دست چپم شورت رو که باعث این شد ناخودآگاه اون دستی که حوله رو نگهداشته بود آزاد بشه و حوله افتاد کف حمام و کیر بزرگش سيخ روبروم موند!! و من بدونه لحظه ای درنگ سریع جلوش به حالت ساک زدن، روبروی کیرش زانو زدم؟! و با حوصله موهامو جمع کردم پشت سرم؟! کیرش کاملآ شق روبروی صورتم بود، که کامران کمی کیرش رو جلو داد، کله کیر داغش به لبم خورد ؟! دستم رو گذاشتم کنار کیرش کمی به عقب هلش دادم، متوجه شدم یا خدا کیرش از موچ دستم کلفت تره؟! و اون یکی دستم رو از کنار کیرش به آرامی رد کردم و حوله رو از کف حمام برداشتم و با اخم بلند شدم گفتم چته؟! چی‌کار داری می‌کنی؟! خودت رو جمع و جور آقا !! بیا اینم حوله خودت رو بپوشان آقا کامران، این لباس زیر ها رو بپوش توی اتاق خواب منتظرت هستم. از قیافه اش کاملآ معلوم بود که حالش بدجوری گرفته شده بود. اومدم بیرون حمام
توی دلم آشوبی بود، کامران واقعا قیافه‌ی نداشت و بسیار هم چهره زشتي داشت ولی در عوض خوش قد و هیکل بود، موجی از ترس و شهوت توی دلم موج می‌زند. فکر کردم شیطونی رو تا جایی ادامه ميدم که کار به جای های باریک نکشه ولی اگر دیدم کنترل داره از دستم خارج میشه ولش می‌کنم و از اون فضا فاصله می‌گیرم.
پشت در اتاق خواب که مهدی زنش رفتم که شنیدم مهدی داره زنشو بيدار و راضی می‌کنه که سکس بکنند!! و ميگه در اتاق رو قفل کردم پاشو دیگه، زنش میگه باشه چند دقیقه دیگه بذار خواب از سرم بپره ،
برای اینکه به اضطراب و نگرانی ام غلبه کنم توی آشپزخانه رفتم و از بطری شرابی که دست نخورده بود یک نصف لیوان شراب خوردم تا کمی آروم و ریلکس به شیطونی‌ام ادامه بدم واقعا لحظه‌ای که زد حال می‌خورد قیافه اش دیدنی بود و لذت شیرینی برام داشت.
پیراهن کامران رو برداشتم و داخل اتاق خواب رفتم، کامران از حمام بیرون اومد واقعا صحنه عجیب و جالبی رو دیدم، کیرش از زیر لباس کاملآ شق و برجسته معلوم بود. بدلیل کوچیکی شورت و بزرگی کیرش بیشتر از نیمی از کیرش بیرون شورت و به شکمش چسبیده بوده و با وجود اینکه زیر پیراهن رو روی کیرش انداخته بود، ولی باز هم همه چیز به وضوح مشخص بود.
بهش گفتم لبه تختخواب بشین تا لباست رو اتو بزنم. اتوی پرسی پشت در اتاق خواب و کنار تختخواب قرار داشت و من پشت به کامران مشغول اتو زدن بودم‌ و زیر چشمی از آینه حواسم به کامران بود ديدم بیرون رو با استرس نگاه می‌کنه که آیا کسی داخل اتاق رو می بینه؟! یا نه؟! و یا شایدم نکنه کسی بیاد؟! من برای اینکه کمی از اضطرابی که داره کم بشه دامنم رو کنار زدم و شروع کردم لمبه کونم رو به آرامی خاروندن وقتی توجه کامران بهم جلب شد خاروندن رو به ماساژ دادن دو انگشتی تبدیل کردم و به آرامی به سمت سوراخ کونم حرکت کردم با یک انگشت شورت رو کنار زدم و روی سوراخ کون تنگ ام رو چند لحظه ماساژ دادم، دیدم به سوراخ کونم خيره شده!! که دامنم رو مرتب کردم و به اتو زدن ادامه دادم.
گفتم خب تمام شده بپوش ببینم خوب شده؟ کامران بلند شد و پیراهن رو پوشید. گفتم صبر کن ببينم؟! به نظرم خط اتوی سر شونه هات خوب نمونده؟! و به آرامی بهش نزدیک شدم و توي صورتش گفتم فکرمی‌کنم از زیر پیراهن که سر شونه هات نا مرتب مونده؟! دو دستی زیر پیراهن رو به بهانه مرتب کردن، يواش يواش زیر پیراهن رو تا جایی بالا کشیدم که کیرش بیرون اومد و گفتم آره حالا شد؟! و آروم تر بهش چسبیدم و نیمه لخت شکمم به کیر داغش چسبید؟! و با صدای حشری در گوشش گفتم ای وای !! که خط اتوی سر شونه هات در یک راستا نيستند؟! اون یکی خوب‌ها، شق بالا مونده؟!! ولی این طرفی پایین قرار داره؟! بهتر اون بالای در امتداد این پاييني در یک راستا، افقی ولی شقِ شقا قرار بگیره؟!! و با یک چشمک ریز بهش گفتم موافقی؟! گفت آره عزیزم و تا خواست بغلم کنه دو دستی ازش فاصله گرفتم با اخم گفتم بزار خط اتو رو درست کنم؟! و با ناز گفتم چته چرا عجله داری؟
دوباره اتو زدم که کامران تازه متوجه سوتین و کاندوم و ژل بی حسی روی تختخواب شد!! گفتم حالا بپوش و دوباره رفتم جلو سر شونه هاش رو چک کنم که یک دفعه شوکه شدم احساس کردم مچ کامران رفت لای پام و میخواد منو بلند کنه روی تختخواب بندازه، که ديدم نه اینطوری نیست؟! کیرش رو لای پام کرده و گفت حالا در امتداد هم خوب قرار گرفتن؟! گفتم چک نکردم اجازه بده بررسی کنم؟! توی صورت کامران رضایت و خوشحالی موج می‌زد. گفتم آره حالا در یک امتداد هستند؟! و همزمان کیرش رو با رون پاهام فشار دادم و توی چشماش نگاه کردم داغی کیرش لای پام حس اتوی موی داغ رو بهم منتقل می‌کرد، اما صد البته که کیرش کلفت تر اتوی موی سر بود؟! و با صدای هوس آلودی گفتم اون طرف خوب شق مونده، دوسش دارم؟! ولی فقط این طرف یک خط اتو اضافی داره تا دو تا در یک امتداد و بدون واسطه بهم بچسبند؟! ( اشاره به شورتم می‌کردم ) گفتم مشکلی نیست عزیزم، با کمی خیس و چرب کردن با اتوی بخار خط اتوی قبلی رو از بین میبرم؟! صورت کامران اومد جلو که ازم لب بگیره!! دست گذاشتم روی صورتش گفتم چی‌کار داری می‌کنی؟! ازش فاصله گرفتم، چهره کامران پرُ خون و شعله‌های شهوت کاملآ از چشماش داشت بیرون می‌زد، و شدیدا تشنه ای سکس بود و داشت دیوانه می‌شد. با اخم و جديت گفتم حالیته داری چی‌کار می‌کنی؟! مستی و هیچی حالیتون نیستا ؟! توی حمام حوله رو انداختی کیرت رو زدی به لبم و الانم که از توی شورت بیرون آوردی لای پام گذاشتی!؟ بسته دیگه خودت رو کنترل کن مرد؟! بخاطر اینکه دوست علی هستی تا الان چند باری بهت تذکر دادم؟! خستم کردی بیا اینم لباست؟! ادامه رو خودت اتو بزن؟! کامران دستم رو گرفت گفت ببخشید میترا جان غلط کردم اشتباه کردم، مست‌ام و کنترل دستم نیست قول میدم دیگه تکرار نشه؟! کامران کاملآ سر خورده، و دوباره قیافه‌ی مضحک و جالبی ازش دیدم؟! بازی ناخواسته‌ای که درش اسیر جنسی من شده‌ بود لحظه به لحظه آن برام هیجان انگیز بود. با کمی تاخیر گفتم باشه، پیراهن رو ازش گرفتم‌. گفتم دیگه پیراهن که کاری نداره الان تمام می‌شه. کامران جان دیگه میتونی لباس زیر علي رو بکنی؟! کامران زیر پیراهن رو از تنش بیرون آورد، سینه‌های پهن و چهارشونه اش نمايان شد. از سر ذوق نگاهی بهش کردم گفتم با این پوزیشن که هستی جذاب تر و گرم تر به نظر می‌رسی؟!
پیراهن رو روی میز اتو پهن کردم. دیدم به آرامی و خیلی هم یواشکی در حال کندن شورت شده!! یه نگاه بهش انداختم همون جا خشکش زد!! گفتم فکر کنم، شورت کوچیکه و داره اذیت می‌کنه؟! کامران گفت آره خیلی!! گفتم خب بکن عزیزم؟! شورتش رو کند. کامران لخت وسط اتاق خواب بود. زیر لب با خودم جوری زمزمه کردم که کامران بشنود (( لامصب آتش‌فشانی مگه تو؟! بهش گفتم بودم زیر پیراهن رو بکن تا جذابیت‌های بالا تنه گرمش مشخص شه که با کندن شورتش، من و اتاق خوابم رو با جذاب‌ترین قسمتش به آتيش کشید))
مشغول اتو زدن شدم‌ هر کاری کردم که یکی از خط اتوها رو پاک کنم، نشد گفتم کامران جان یک لحظه این لبه پیراهن رو بگیر، کامران پیراهن رو نگه‌داشت و آروم از پشت بهم چسبید و کیرش از لای پام رد شد، و در ادامه تا خواست کیرش رو کمی عقب و جلو کنه، گفتم یک لحظه آروم بگیر، دست خودم و یا تو رو می‌سوزونما؟! همون حالت مکث کرد، و کیرش از لای پام بیرون اومد و بصورت عمودی رو به بالا، لای قاچ کونم قرار گرفت، دیگه فهميده بود که گوش دادن بهتر از سر کوفت شنیدن از منه. و من صفحه‌ی اتوی پرسی رو پایین آوردم و بخار زدم، لحظه ای باز کردن اتو پرسی حس عجیبی داشتم، بخار و گرمای صحفه‌ی اتو از جلو به سینه هام گرمابخش بود و از پشت سر هم کامران لخت بهم چسبید بود و گرمای تنهِ کلفت کیرش لای لمبه هام و روی سوراخ کونم تحریک کننده شد وقتی که با گرمای شراب، از درونم ادقام شده، روح ام در آسمان شهوت اوج گرفت. و گرمای لذت بخشی رو تجربه میکرم و با قوس کمر به کیرش فشار بیشتری دادم و در همون حال موندم دیگه نمیتونستم جلوی شهوت خودم رو بگیرم.
بهش گفتم کار پیراهن تمام شده، بخاطر کار کردن با اتو رطوبت دستام کم شده. تا تو پیراهن رو بپوشی من کمی چربش کنم. پشت سر کامران میز آرایش‌ام بود، گره کوچیک شورت لامبادای خودم رو باز کردم و شورت از پام دراومد. و بند نیم تنه رو از دور گردنم و روی سینه هام درآوردم و با موهای سرم نوک سینه هام رو پوشوندم و با روغن ارگان لای پاهام رو چرب کردم.
گفتم کامران جان پیراهن رو پوشیدی؟! گفت آره عزیزم، و میشه قبل از بستن دکمه‌هام دوباره چک کنید؟! گفتم بله حتما عزیزم !! بشرطی که کاری نکنی؟!! گفت چشم !!
روبروی کامران ايستادم گفتم همه چیز که خوبه؟! آروم جلو رفتم کیرش لای پام بود گفتم خیلی هم خوب دیگه مزاحم نداره؟! کاملآ در امتداد هم‌ قرار دارند و بهم چسبیدند. با فشار رون های پام و فشار کوسم روی تنه داغ کیرش آروم و آروم تر جلو رفتم، دست کردم موهای سرم رو از روی سینه هام جمع کردم، دادم پشت سرم، و کمرش رو گرفتم و روی کیرش به آرامی سرُ خودم و جلوتر رفتم. تنهِ داغ کیرش به کوسم چسبيده بود، در ادامه به آرامی نوک سینه هام رو به تن ورزیده و گرمش چسبوندم چند ثانیه مکث کردم دیدم کامران یواشکی و با احتیاط ‌می‌خواد به سینه هام دست بزنه توی بغلش مکث کردم تا دست بزنه و در حالی که دست کامران روی سینه هام بود، دوباره آروم تر عقب رفتم و خیلی میلی‌متر درحال عقب رفتن بودم که کامران دو دستی کمرم رو محکم گرفت. خودم رو بسختی ازش جدا کردم دیدم فایده ای نداره و کامران آروم نمیگیره.
دست کامران رو گرفتم بردمش بیرون از اتاق خوابم، مشرف به در ورودی آپارتمان و روبروی در اتاق خوابی که زن مهدی داخلش بود.
کامران شوکه و مثل مجسمه ها ثابت شده بود، فقط با استرس به در آپارتمان، در اتاق خواب و اطراف خونه نگاه می‌کرد، به کیرش نگاه کردم تمام کیرش بخاطر روغن ارگان چرب شده بود، بخصوص کلاهک کیرش برق می‌زد. با کلاهک کیرش با کلیتوریس کوسم بازی کردم!! کامران نفس عمیقی کشید و حس کردم کله کیرش روی کوسم سفت تر از قبل شده؟! دو دستی کمر کامران رو گرفتم که جلو و یا فشار نياره!! و متوجه شدم بدون ذره‌ای حرکت کامران، این کیرشِ که داره به کوسم فشار میاره؟! بله؟!! کیرش درحال بزرگ شدن، و کلاهک کیرش به سفت ترین حالت خودش رسیده بود؟! با تعجب به کیر تنومندش نگاه کردم؟!! کلاهک درُشت‌ کیرش پرُ از خون و در حالت انفجار ضربات خیلی ریزی رو به کوس کوچیکم می‌زد؟! چشمام رو تنگ کردم و گفتم جون؟! کمی دهنه‌ی کوسم رو باز کردم و با کلاهک بزرگِ کیرش بازی کردم و کاملآ کوسم خیس و پرُ از آب شده بود؟! و از کلاهک داغِ کیرش روی دهنه‌ی کوچیک کوسم لذت می‌بردم؟! ضربان قلبم زیاد شد ودر اوج شهوت دو دستی کمرش رو گرفتم و به سمت کوسم فشارش دادم؟! که کامران دو دستی کمرم رو گرفت و اونم همراهی کرد؟! کمی کمر و کوسم رو بسمت کیرش بالا دادم با وجود اینکه مطمئن بودم کیرش درشتُ‌اش در این پوزیشن داخل نميره، ولی فشار لذت بخشی رو تحمل می‌کردم ودر حالی که لذت می‌بردم به آرامی سر و بالا تنم رو به عقب خم کردم و با ترس و لرز يواش يواش یک پام رو در راستای پاش بالا آوردم تا دهنه‌ی کوسم بیشتر باز شه؟! تو حال خودم بودم که کامران با دستش پام رو گرفت، تا کیرش رو فشار داد از سر شهوت ارضا شدم!! کیرش از روی کوسم به لای پام سرُ خورد و بهش چسبیدم. در همون حالی که بهش چسبيده بودم ، محکم بغلش کردم کیرش مثل سنگ لای پام بود. با لرزیدن کمرم تازه کامران متوجه ارضا شدنم شد و اونم محکم تر بغلم کرد. سرم رو روي شونش گذاشتم و در گوشش گفتم عزیزم کار پیراهن تمام شده. و ازش جدا شدم، دیدم تمام کیرش خیس، چرب و پرُ از آب کوسم شده، روی وسط و انتهاي تنهِ کیرش دوتا لخته‌ی سفید رنگ کوچیک از آبم باقیمونه بود.
دیدم با نگاهی ملتمسانه، با زبان بی زبانی میگه من که نشدم. بهش گفتم خب خیلی خیییلی بزرگه؟! شلوارت نسبت به پیراهنت؟! آبش با من، با اتوی داغم خُشک‌ش خواهم کرد قبل از اینکه فرو کنی؟! پات رو توی شلوارت؟! برو توی اتاق خوابم نگران نباش عزیزم!! آماده شو تا شلوارت رو بیارم!؟ و با یک چشمک ریز بهش گفتم سبک میشی!؟
کامران به اتاق خوابم رفت، منم پشت در اتاق خواب مهدی و زنش گوش وایستادم، شنیدم که زنش میگه بسته دیگه! چقدر می‌کنی؟! خسته شدم. مهدی میگه آخراشه چند دقیقه دیگه تموم میشه؟!
چای دم کردم و شلوار رو از ماشین لباسشویی برداشتم، پشت در اتاق خواب که رسیدم دیدم کامران ژل بی‌حس رو برداشته و با حوصله به کیرش می‌مالید و وبا آرامش خاصی دو دستی ماساژ می‌داد تا تمام ژل جذب کیرش شه و چندباری این کار رو تکرار کرد. شاید بیشتر از نصف ظرف ژل بی حسی رو تمام کرده!! واقعا هم کیر کلفت و درازی داشت که در حالت نشسته کلاهک کیرش از ناف شکمش بالاتر بود. یکی از کاندوم ها رو بازش کرد و سریع خواست بکشه روی کیرش که در اثر استرسی که داشت، نتونست؟! و از تکنیک خاص و جالبی برای کشیدن کاندوم استفاده کرد، کلاهک کاندوم رو پرُ از ژل بی‌حس کرد!! و با کمک ژل بی‌حس کاندوم رو روی کیرش کشید و کله کیرش داخل کاندوم رفت. برآمدگی روی کاندوم که محل جمع آوری آب منی بوده، مثل بادکنکی ۳ برابر بزرگ تر از حالت طبیعی قبلیش، پرُ از ژل بی‌حس شده بود روی کله کیرش قرار گرفت. فکر کردم با این همه ژل بی‌حس که به کیرش زده؟! مگه می‌خواد چی‌کار کنه؟! بنده خدا خبر نداره، چی میخوام بهش بگم؟! در ادامه هر کاری کرد کاندوم از نصف کیرش پایین تر نیومد، تا زیر کاندوم انگشت کرد که پایین تر بکشه کاندوم پاره شد؟! و به نیمی از کیرش کاندوم چنان چسبيده بود که انگاری بخشی از پوست کیرش شده باشه.
من با یک سرفه وارد اتاق خواب شدم و به کامران گفتم شلوارت رو خودت اتو بزن؟!! زن مهدی بيدار شده و میخوام براشون چای بریزم و الانه که علی و زنت هم برسن!!
به یکباره صورت کامران دگرگون شد، ویاس و ناامیدی توی چهره‌اش موج می‌زد!!
من کمربندم رو برداشتم و از اتاق خوابم بیرون اومدم، رفتم توالت خودم رو مرتب کردم، که مهدی با زنش از اتاق خواب بیرون اومدن، براشون چای ریختم. رفتم خبری از کامران بگیرم که پشت در دیدم داره شلوار می‌پوشه و نکته جالبش اینکه نيمه کاندوم به کیرش چسبيده بود که شلوار رو پوشید؟! ناخودآگاه خندم گرفت که دیونه چی‌کار کرده؟! روی کیرش بی حسی دائمی و قطره ای گذشته؟!! و به سمت آشپزخانه رفتم.
کامران با پیراهنی که روی شلوار‌ش کشیده، به آشپزخانه اومد و با قیافه درهم و گرفته، بهم گفت سرم درد میکنه، مابقی عرق رو بیار؟! و مهدی و زنش رو برای خوردن عرق صدا زد، بیاید! که بعدش میخوایم بریم قهوه خونه، مهدی گفت میخوام رانندگی کنم دیگه نمی خورم، زنش گفت کمی سرم درد میکنه و باهات همراهی میکنم و میخورم و با خوردن اولین پیک عرق، زن مهدی متوجه چیزی شد؟! و با چشمان گرد از حدقه بیرون زده با تعجب به کیر کامران نگاه می‌کرد؟! کاملآ از سایز کیرش سوپرایز شده بود و یواشکی با لوس بازی‌های خاصی خودش رو به بهانه‌های مختلف به کامران می‌مالوند؟! که با بی محلی کامران دیگه ادامه نداد.
علی و زن کامران هم رسیدن که به همراه کامران چهار نفری کل بطری رو تمام کردن، آخرین پیک عرقِ پرُ از ذراتی از قرص‌های ته نشین شده بود که کامران کامل سر کشید. شاید تا دو یا سه روز آینده هم کیرش آماده کردن باشه!!
کامران گفت قلیونی نیستم و نمی‌کشم؟! ولی زنم عاشق قلیونه، اونم بعد از مشروب دوساعتی قلیون میکشه؟! علی گفت پس آماده شیم که بریم قلیون سرا
من هم سریع شلوار جین و تی‌شرت رو بدون سوتين پوشیدم و با شال آماده رفتن شدیم. کنجکاو شدم که آیا هنوزم کاندوم روی کیرش هست یا نه؟! همه با هم داخل آسانسور رفتیم، کامران پشت سرم بود که بهش چسبیدم و به آروی که کسي متوجه نشه به بهانه خاروندن کونم، یواشکی به کیرش دست زدم؟! بعللله؟! کیرش کمی شُل بود ولی بادکنک سر جاش بود،؟! تا آسانسور به پارکینگ رسید کیرش لای کونم شق شد؟!
به کامران و زن و بچه‌اش گفتم با ماشین ما بیاین؟! و کامران جان جلو بشین؟! خیلی وقت که نبودی میخوام شهر رو بهت نشون بدم. و یواش تر بهش گفتم میخوام حواسم بهت باشه؟! توی مسیر علی و زن کامران مست بودند و عقب ماشین میگفتن و می‌خندیدند و من هم سرحال و خوشحال از اینکه برنامه ریزی امروزم در نهایت منجر به ارضا شدنم شد، ولی در عوض در تمام طول مسیر کامران مات و مبهوت به نقطه ای در داخل ماشین خیره شده بود.
به قلیون سرا رسیدیم دوتا قلیون سفارش دادیم زن کامران و مهدی درحال کشیدن بودن و پسر کامران هم روی پای مادرش خوابش برد، که کامران گفت دستشویی کجاست؟! که علی به انتهای باغ اشاره کرد. کامران با ناراحتی خاصی به سمت دستشوئی کمی تلو تلو خوران رفت!! این اتفاق بیشتر ذهنم رو درگیر کامران کرد، که در بازی امشب اونم می‌شد که ارضا بشه؟! اما با ترسی که از سایز کیرش داشتم زمان طولانی تری رو مبرد ولی قطعا به دوخول نمی کشید.
به بهانه دستشویی چند لحظه بعد دنبالش رفتم ببينم چی‌کار می‌کنه؟! شاید که بتونم کمکش کنم.
قلیون سرا، باغ بزرگی داشت برای اینکه وسط هفته بود فقط چند تا دونه از آلاچیق های جلوی ورودی مشتری نشسته بود و مابقی باغ هیچ کسی نبوده و از وسط های باغ به بعد چراغ‌های باغ هم خاموش بودند. که فقط چراغ‌های دستشویی، در انتهای باغ روشن بودن، نیمه های شب بود وقتی که به انتهای باغ رسیدم خوف و ترس عجیبی داشتم. به قسمت زنانه رفتم، یکی از توالت ها کثیفه و اون یکی هم لامپ نداشته؟! از ترس احساس سرما کردم و با عجله به قسمت مردونه رفتم!! که صدای ضعیفی از توالت میومد؟! کامران رو صدا کردم!! که اون صدای ضعیف هم قطع شد؟! دوباره صداش زدم، گفت الان ميام؟! چند لحظه بعد کامران با شلوار و پیراهن نامرتبی در رو باز کرد؟! و با صورت برافروخته گفت جانم؟! بعللله درست حدس می‌زدم!! مشغول خود ارضایی بوده چون از دکمه کمر تا زیپ شلوارش باز و پیراهنش روی کیرش انداخته بوده و دست راستش هم حسابی چرب بود؟! گفتم میخوام برم توالت، اون طرف تاریکه و لامپ نداره؟! تنهایی می‌ترسم؟! کامران در توالت رو باز کرد و با زبان مستی گفت بیا داخل عزیزم؟! گفتم پيش تو بیام؟! گفت آره مگه نمی‌ترسی خب بیا داخل؟!! کمی به اطراف نگاهی کردم و با لبخند زیرکانه‌ای گفتم دیدم که چی‌کارهای با این و خودت کردی نه عزیزم اینجا طول میکشه یکی بیاد ما رو ببينه با این اّبرّ سایزی که تو داری بنده‌خدا می‌ترسه؟! نیازی به این کارهای که می‌کردی نیست بریم اون طرف تاریکه و کسی هم توی قسمت زنانه نمیاد؟! و در عالم مستی کامران با غرور دستی به تنه کیر کلفتش کشید و کمی جابجاش کرد و گفت پس بریم؟! رفتیم قسمت زنانه توی راه دستشویی ام گرفت. گفتم یک لحظه نور موبایل رو روشن کن.
کامران با نور موبایل بیرون توالت ، ومن داخل توالت بودم تا شلوار جین ام رو کمی پایین کشیدم، فکر کردم نکنه با موبایلش ازم فیلم بگیره؟!
کمی در توالت رو بستم تا بدنم مشخص نشه؟! دیدم چند لحظه ای نور موبایل داره تکون میخوره؟! تا نشستم که ادرار کنم، نور موبایل خاموش شد؟! در توالت باز شد و کامران اومد داخل؟! کیرش شق از لای زیپ شلوارش بیرون بود؟! من سریع پاشدم که کامران بغلم کرد؟! گفتم عجول نباش بذار دستشویی رو بکنم؟! محکم به دیوار فشارم داد که دردم گرفت؟! کیرش لای پام بود، داشت صورت و گردنم رو می‌خورد؟! برای اولین بار کیرش رو توی دستم گرفتم و کمی بازی کردم و فشارش دادم گفتم کامران منو نگاه وحشی بازی در نیار؟! خب آرام آرام‌تر داری کبودم می‌کنی؟! صبر کن این راهش نیست؟! که با خوردن لب و دهنم، دیگه اجازه حرف زدنم بهم نداد؟! حالم از بوی بد دهنش و وحشی بازی‌هاش بد شد، ازش خواستم جدا بشم که نشد، کیرش رو کنار زدم هر کار کردم شورت و شلوارم رو بالا بکشم نشد که نشد؟! دیگه حال بدی داشتم، دو دستی و با عصبانیت صورتش رو کنار زدم گفتم ولم کن خفه شدم‌؟! که کامران توی یک چشم بهم زدن تی‌شرت‌ام رو از تنم بیرون آورد؟! و دو دستی به سینه های لختم چسبید و مشغول خوردن سينه هام شد. دیدم تی‌شرت و شال سرم کف توالت افتاده؟! گفتم عوضی مثل اینکه حرف حالیت نمیشه و دو دستی توی صورتش می‌زدم که ولم کنه؟! که گوشش بدهکار نبود، و با ولع مشغول خوردن سینه ها بود؟! ظاهرا اونقدر مست و تشنه سکس بود که هیچ چیزی رو نمي فهمید؟! گفتم جيغ می‌زنم کثافت و توی صورتش چنگ زدم؟! که کامران پیراهنش رو درآورد منو برگردوند و به که کنج کاشی‌های سرد توالت چسبوند؟!
طوری منو توی کنج توالت گیر انداخت، که یک دستم بین منو کنج دیوار گیر افتاده بود؟! کیرش رو تف زد گذاشت رو کوسم؟! بلند گفتم چی‌کار می‌کنی بی ناموس؟! داری بهم تجاوز می‌کنی؟! که کیرش رو فشار داد؟! که با تکون دادن کمرم، کیرش از رو کوسم به لای پام سرُ خورد. گفتم نکن تو دوست علی هستی داری به زنش تجاوز می‌کنی؟ نکن که فریاد میزنم؟! همه بریزن اینجا؟! که چند بار دیگه هم با تقلا کردنم،کیرش سرُ ‌خورد لای پام،
کامران پای راستش رو لای پام کرد و پام رو به کنج توالت چسبوند. پای راست و دستم در کنج توالت گیر افتاده بود. با قد ۱۹۰ سانتی متری و وزن بالای ۱۰۰ کیلو گرمش که روی من انداخته بود، من هيچ نیروی برای مقابله و تکون خوردن نداشتم. کیرش رو بصورت عمودی لای قاچ کونم گذاشت و از جیبش روغن ارگان رو بیرون آورد، ظاهرا که حواسم نبوده از روی میز آرایشی ام برداشته بود. با فشار آرنجش به کمرم ظرف رو گرفت و با دست دیگرش درب ظرف رو باز کرد و ریخت لای قاچ کونم و روی کیرش! و با دست راستش روی کوسم رو چرب کرد و کم کم روغن می‌ریخت و کیرش رو لای کونم تکون می‌داد تا تحریکم کنه و انگشت دستش رو داخل کوسم کرد؟! همزمان که روغن می‌ریخت هم کیرش رو لای کونم بالا پایین می‌کشید و هم انگشتش رو؟! رفته رفته آن چنان محکم انگشتش رو تکون می‌داد که صدای شالاپ شالاپ روغن و آب کوسم توی توالت بلند شده بود؟! تا انگشت بعدی رو داخل کوسم کرد. کمی حواسش پرت شد و پاش شل شد و من با کمک گرفتن از کنج دیوار دستم رو آزاد کردم و ناگهان انچان محکم آرنج دستم به دماغش خورد که آرنج دستم درد گرفت‌.
کامران همه روغن رو خالی کرد و ظرف رو پایین انداخت و ایندفعه دو تا پاشو داخل پاهام کرد و به طرفین بازش کرد وعلاوه بر اینکه پای راستم رو در کنج توالت گیر انداخته، پای چپم بین پاش و شلوار جین‌ام که تا زانوم پایین بود، گیر افتاد. و در این حالت لای پام باز تر و کوس و کونم به طرز عجیبی غیر ارادی بسمت کیرش قمبل شد؟!! و کیرش رو گذاشت روی کوسم و فشار داد و دو دستی کمرم رو محکم نگه‌داشت و از کمر به پایین‌ام فیکس و در اختیار کامران بود و به کوسم مسلط شد و کیرش مثل یک استوانه شیشه ای مدتی طولانی بدون کوچکترین تغییر شکلی روی کوسم بود نه آبش میومد و نه کیرش کمی شل می‌شد؟! و در همون حال مشغول خوردن گردنم بود تا حسابی تحریکم کنه.
بخاطر عرقی که حاوی قرص بوده و اخیرا هم دوباره قبل از حرکت به قلیون سرا خورده بوده تا آبش نمیومد کیرش حالا حالاها نمی خوابید و آبش هم برای ژل بی‌حس فراوانی که استفاده کرده بود و احتمالا همین چند دقیقه پيش کاندوم رو توی توالت مردونه بیرون آورد بود، آبش به این زودی ها نمیومد؟! گریم گرفت که خودم، با ماجراجویی خودم رو بدبخت کردم و کامران هم گوشش بدهکار هیچی نبود.
با این همه سر و صدای که بین منو کامران بوده اگه کسی تا شعاع ۱۰ الی ۲۰ متری اطراف توالت ما بود متوجه اتفاقات غیر عادی ما می‌شد ولی متاسفانه نزدیک ترین مکان به توالت، آشپزخانه قلیون سرا بوده که اونم وسط های باغ بود.
از سر صبح تا به الان سرپا بودم و پاهای خسته‌م دیگه رمقی برای مقابله نداشتند، ولی در عوض با گذشت زمان کامران پرُ انرژی و قویتر در تلاش بود. وقتی از فشارهای مستمر به نتیجه‌ای که می‌خواست نرسید؟! با دستش کیرش رو لای شیار کوسم چندین و چندباری کشید تا اینکه روی دهنه‌ی کوسم گیرش انداخت؟! فشار داد و من هق هق کنان بلند بلند گریه میکردم که ولم کن؟! و کامران کمی فشار رو کم می‌کرد و دوباره پر قدرت‌تر فشار می‌داد و روی دهنه‌ی کوسم با فشار و توقف مشغول جابجایی میلی‌متر کیرش روی کوسم بود‌. لبه های کوسم از درد و فشار کیرش می‌سوخت و تمام زیر شکمم درد می کرد. اونقدر فشار و توقف میلی متری رو روی دهنه‌ی کوسم انجام داد که کله کیر سردش میلی متری داشت داخل می‌رفت که با فشار آرنجش به کمرم، قوس کمرم رو بیشتر کرد و یک دفعه پُر قدترین فشارش رو داد؟!! و کلاهک کیر یخ‌اش فرو رفت توی کوس داغم؟! وواااای‌ی‌ی‌ی بلند جيغ کشیدم وواااای‌ی‌ی‌ی که داشتم از درد می‌مردم؟! وقتی به هدفش رسید ‌کمرم رو ول کرد و دو دستی سینه هام رو گرفت منو به سمت خودش کشید؟! چنان دست و پا زنان جيغ بلند و ممتدی می‌کشیدم؟! که شنیدم کامران گفت نه؟! نه! لعنتی الان نه؟! فشار رو متوقّف کرد و توی کوسم داغ شد و دوباره داغ شد؟! گفتم نه داخل کوسم نریزی‌اااا کثافت؟! که با اومدن آبش دست کامران و کمی بعد کیرش شُل شد و کیرش بیرون اومد، از درد داشتم می‌مردم سریع پریدم بیرون توالت؟! و شلوارم رو بالا کشیدم؟! از کف توالت تی‌شرت و شالم رو برداشتم و پوشیدم که ديدم کیرش مثل یک شیلنگ قطور و دارز شل شد روی شلوارش و مابقی آبش از سر کیرش روی شلوارش سرازیر شد؟! جلوی شلوارش خیس و چرب شده بود؟! دیدم شلوارم بدتر از شلوارش چرب و خیس شده.
در همون زمان دونفر از پرسنل قلیون سرا اومدن توالت زنانه و گفتن چی شده خانم؟! با کمی تاخیر و کلافگی گفتم توالت لامپ نداره که؟! ولی فکر کنم توی توالت موش یا سوسک دیدم؟! که فامیلمون توی توالت داره . . همون لحظه کامران در توالت رو بست و گفت سوسک بوده! میترا جان کشتمش و داخل چای توالت انداختمش؟! بیا کارتون رو بکنید؟! با صدای عصبی گفتم نمیخوام؟! يکی از کارمندای باغ نگاهی به صورت خیس و پرُ از اشکم و شلوار چربم انداخت و گفت خانم مشکلی پیش اومده؟! و نگاهی به هیکل و صورت برافروخته کامران انداخت، دوباره گفت با پلیس هماهنگی بکنم؟! گفتم نه لازم نیست توالت بغلی رو بشورید و لامپ این یکی عوض کنید تا مشکلی برای یکی دیگه پيش نیاد؟ پرسنل باغ گفت خانم همون دم در ورودی هم توالت هست و این توالت برای وقتی که آخر هفته ها خیلی شلوغ میشه؟!
بیرون توالت اومدم و از درد زیر شکمی که داشتم روی پاهام نشستم که کامران سریع خودش رو بهم رسوند گفت برو توالت خودتو بشور؟! خیلی از آبم داخل ریخته شدها؟! من با عصبانیت بلند شدم و گفتم الان همه چیز رو به علی و مهدی میگم که با من چی‌کار کردی؟! گفت مقصر خودت بودی از اول شب منو دیونه کردی؟! گفتم عوضی من تو رو دیونه کردم؟! واقعا کثافتی؟!
گفت آره آره!! تو دیونم کردی اولا با قیافهِ ناز و هیکل خوشگلت و بعدشم با اون لباسهای لختی که پوشیده بودی و هی خودت رو بهم می‌مالوندی و سوتين و کاندوم و ژل بی‌حسی که توی اتاق خواب و حمام گذشته بودی تو حشریم کردی؟! گفتم کامران واقعا هیز و کثیفی؟! تنها اشتباهی که کردم این بوده که شربت رو اشتباهی ریختم روی لباست ولی در عوض لباسها رو با ماشین لباسشویی و دستم شستم و حمام رو برات آماده کردم و لباست رو اتو زدم ولی توی عوضی توی هر فرصتی ازم سو استفاده کردی؟! به سینه ها دست زدی و حوله رو توی حمام انداختی و کیرت رو زدی به لبم و زمان اتو زدن کیرت رو توی هر فرصتی میذاشتی لای پام؟! من بخاطر اینکه دوست علی هستی و مستی؟! چندین بار بهت تذکر دادم و در حالی که حرف میزدم چهره کامران مثل خل وچل ها شد و مات حرف های من شده بود و در ادامه گفتم اونایی که توی حمام دیدی شامپو سر و نرم کننده بودند؟! ولی داخل اتاق خوابم آره کاندوم بودند که برای بعد از مهمونی تدارک و برنامه ریزی سکس با علی رو دیده بودم؟! صورت کامران مثل اسکل ها شد؟! و در ادامه گفتم الان به علی میگم که بهترین دوستش چه آدم کثافتی هست و مدرک جرمت الان توی شورتمه؟! ول کنت که نیستم تا آخرش هم که به دادگاه بکشه پاش هستم؟! تو مستی هیچی حالیت نیست؟! که چه کارهایی کردی؟! کامران گریه کنان به دست و پاهام افتاد گفت گوه خوردم غلط کردم؟! منو ببخش میترا جان؟! وای خدایا چه اشتباهی کردم و از سر مستی چه خبط بزرگی کردم؟!! اون گریه میکرد و من نگاهی عاقل اندر سفيه بهش کردم، که دلم خنک شد این باشه تلافی تمام گریه های که توی توالت زیر فشار کیرش می‌کشيدم؟! در فکر این بودم که چقدر آی کیو اش در حد جلبکِ که تمام مزخرفاتی که بهش گفتم رو باور کرده و احمق این همه چراغ سبزهای منو توی توالت باغ ندیده؟!!! فضای مناسبی رو برای بی‌شعور آماده کردم که از وجود همدیگه لذت ببریم که ابله‌ نفهمید و مثل گاو وحشی سرش رو انداخت توی توالت اومد؟! همچنان به دست و پاهام افتاده بود گریه میکرد؟ بدون توجه به گریه‌هاش ترکش کردم و با کوس پرُ از آب منی به سمت توالت دم در باغ رفتم تا خودم رو بشورم.
امیدوارم خوشتون اومده باشه

نوشته: ميترا


👍 12
👎 24
66701 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

882097
2022-06-29 01:29:14 +0430 +0430

استاتیک و مقاومت مصالح ازین اراجیف قابل هضم تره


882104
2022-06-29 01:46:13 +0430 +0430

داستان خیلی خوب و قشنگیه ولی
چرا همه آدمای این داستانا اینقدر وضعشون خوبه، فکر کنم ما مال یه کشور دیگه هستیم

2 ❤️

882107
2022-06-29 01:53:04 +0430 +0430

راضی بودم دسخوش

0 ❤️

882113
2022-06-29 02:06:25 +0430 +0430

کسشعر بود

2 ❤️

882137
2022-06-29 03:19:09 +0430 +0430

بله همونطور ک قبلا هم اشاره کرده بودم دوباره یک کستان تکراری از یک جقی بیسواد،یا خدا من اصن نفهمیدم چی نوشتی ،چقد غلط املایی اوه اوه ،طبق معمول دیالوگهای تکراری کستان های ایرانی
در کستانهای ایرانی ک زن میخواد دوست شوهرش بده این موارد اتفاق میافتد
1 شوهر اصلا کاری طرز لباس پوشیدن زنش نداره
2همیشه مشروب میخورن
3همیشه صحنه سکس ب طرز عجیبی یهو خالی میسه ک زنه با دوست شوهرش تنها باخیال راحت سکس کنن
4همیشه زنه استارت سکس رو میزنه
5همیشه کیر دوست شوهر بزرگتراز شوهره
6هیچ وقت گیر نمیافتن
و…
خانم یا اقایی ک این کستان رونوشتی کیرم تو قلمت کیرم تو مغزت،کیرم تو تک تک سلولای خاکستری مغزت حداقل یکم ب مخت فشار میاوردی موضوع بهتری انتخاب میکردی .والله من با ی زن شوهردار دوست شده بودم جقی بود هیچ وقتم باهاش حضوری سکس نکردم چون هم خیلی دور بودیم هم خط قرمزمه ولی سکس چت داشتم باهاش خدایی قوه تخیلش خیلی بالاتراز کستانای شهوانی بود خاک تو سرت

7 ❤️

882142
2022-06-29 03:27:06 +0430 +0430

ریدم تو کونت
چی زدی که اینقدر کسشعر نوشتی

2 ❤️

882143
2022-06-29 03:28:14 +0430 +0430

خالی بندی محض ، فوق شیری ، اخه با دوست شوهر؟ من باشم قلبم از سکته وامیسته، مگه میشه

1 ❤️

882148
2022-06-29 03:42:51 +0430 +0430

طرف عمو جانی باشه خایه نمیکنه دوست زنش تو مهمونی بگیره بکنه . جدیدا باب شده فکر میکنن یه سری خزعبلات هی کش بدن داستان جذابتر میشه ! نخیر بیس داستان باید جذاب و کشش داشته باشه

3 ❤️

882152
2022-06-29 06:03:35 +0430 +0430

میترا جان اولا دستت درد نکنه برای داستان قشنگی که نوشتی و اینکه از نظر فنی نظری ندارم زیرا صلاحیت اظهار نظر تخصصی ندارم ولی در مورد داستان بعنوان خواننده داستان که مصرف کننده اصلی و بعنوان هدف اصلی میتوانم این و بگم فوق العاده بود از صد نمره بشما هفتاد میدهم . سی تا کم کردم که بیست و پنج تا بخاطر شرایط غیر واقعی که در داستان رئال نباید اینطور باشه ولی اینکه در نهایت موجب شد تا کامنت بگذارم برمیگردد به شباهت بسیاری که ویترای داستان در پایان دلایل خودش را در مقصر بودن کامرانی و بی گناهی خودش میآورد با نوع دلایلی که بنده تجربه کرده بودم از خانمی که اینطور راحت گناهان خودش و خطاهایی که در سالهایی که بامن زندگی مشترکی داشتذرا نادیده گرفته و بارور و دلایل مسخره همان موارد که مقصر بودنش را پنهان میکرد و مرا مقصر میکرد که من البته تمام ادعاهایش را مجبور شدم هرکدام اهمیت داشت که میخواسنداموالم و بدست بیاورد را مجبور بوذم بگم وکیل ادعاهایش را رد کند ولی هیچ مقدار اموال من را که برداشته بود و متصرف شده بود را گفتم نمی‌خوام و‌فقط همین که نتواند باحقه بازی بیشترمرا
سرکیسه کند و گذاشتم برود دیگر منو بیشتر با حقه بازی اسکول حساب نکند… .‌. .‌ افسوس بعضی واقعا چشم‌هایشان نمی‌بیند که چه لطفی به آنها شده و بدتر از همه بچه ای ناز و بیگناه ا هم از دست میدهند که اگر در آینده بیاد برای بچه دیگه نمیتوان ببیند بچه را . در این سایت آشنا شدیم و ابتدا چند وقت آزاد زندگی کردیم و سپس ازدواج کردم باهاش که خودش هم باورش نمیشد اما من سر حرفم با او باید میبودم چون مهم هست که حرف می‌زنیم بتوانیم باشیم و قول و قرار خودم باشم حتی اگر زیان و ضرر بدهم .‌

1 ❤️

882174
2022-06-29 10:46:44 +0430 +0430

حالا معلوم شد چرا داستان قبلیت حذف شده
حجم کسشعراش قابل اندازه گیری نبود
خداشفات بده
دفعه بعد اگر خواستی داستان بنویسی دوتا شربت آبلیمو بخور لابلاش هم دودست جق بزن تا یکم سلولهای خاکستری مغزت راه بیفتن

2 ❤️

882175
2022-06-29 10:50:37 +0430 +0430

جنده بودن که شاخ و دم نداره بفرما اینم نمونه بارزش

0 ❤️

882228
2022-06-29 22:45:19 +0430 +0430

آخرش و خراب کردی شاید واسه همین دیسلایک سه برابرلایک شده
6 و 18

0 ❤️

882277
2022-06-30 04:24:49 +0430 +0430

داخل اتاق خواب در آرامش کامل ندادی اونوقت رفتی توالت مثه سگ کردت
یجوری ام راجبه دهنه کوصت گفتی انگار دختر 18 ساله باکره ای خوبه حالا خودت گفتی بارها با مردای مختلف بودی
بنظر من کامران باید زن مهدی رو میکرد جای توعه مریض توام با مهدی اینکارو میکردی پاک کن از اول بنویس زن کصخل
نفهمیدیم علی زن کامران کرده یا نه 💩

2 ❤️

882298
2022-06-30 07:03:15 +0430 +0430

خیلی طولانی بود اون ذوق و شوق خواننده رو خراب میکنی.

0 ❤️

882338
2022-06-30 11:53:59 +0430 +0430

من لذت بردم داستانی کاملا متفاوت بود
دم نویسنده اش گرم

0 ❤️

882357
2022-06-30 14:34:16 +0430 +0430

یعنی اینهمه دهن خودت رو واسه تایپ کردن این اراجیف سرویس کردی ولی داستان همونجایی که گفتی خاستم کمی واسه کامران و هومن کرم بریزم تموم شد.کامران و هومن یا کامران و مهدی؟!!!🤣🤣🤣

1 ❤️

882384
2022-06-30 16:38:40 +0430 +0430

یکم موقع داستان نویسی به شعور مخاطب احترام بزارین دیگه لوس نکنین جریانو و…

1 ❤️

882403
2022-06-30 21:22:45 +0430 +0430

سادیسم داری مگه میخوای کس بدی مثل انسان متمدن بگو بندازن تو کوست اما این آقای کامران تنها یک اشتباه کرد که به جای کوست کیرش تو کونت فرو نکرد ‌که دیگه نتونی روی پاهات حرکت کنی وتا یک هفته روی کوست حرکت میکردی

1 ❤️

882457
2022-07-01 03:17:06 +0430 +0430

تابحال کسی بهت گفته خیلی کسخلی پسر خوب.
اگه زنی بخواد کس بده بجای این داستان طولانی نوشتن ۱۰بار میداد

1 ❤️

882660
2022-07-02 12:04:21 +0430 +0430

داستانی که از زبان زن نوشته میشه برای من خیلی لذت بخشه چه واقعی باشه چه تخیل ذهنی چه نویسنده زن باشه چه مرد فرقی نمیکنه کافیه نوشتن بلد باشه و نوسینده این داستان ایول داره و تنها داستانی هست که باعث شد توی یک روز ۴ بار بخونمش و ۴ بار خودارضایی کنم نویسنده محترم لطفا ادامه دارش کن هرچقد که میتونی

0 ❤️