شرط بندی (روی کون)

1390/10/28

به همه دوستان سلام، این داستانو خودم ترجمه کردم و کلی وقت روش گذاشتم ، یک توضیحی باید واسه ااونایی که نمیدونند بگم که تو فرهنگه آمریکای گرلفرند با فرند فرق داره. گرلفرند یعنی کسی که مثله زنته و میکنیش ولی فرند حتی اگه دختر باشه درست مثله دوستیهای پسر با پسره و معمولا هم هیچ احساسه سکسی بینشون نیست . البته به علت فرهنگ متفاوت ما درک این موضوع که ی پسر و دختر میتونند با هم رفیق باشند واسه بعضیها درکش خیلی سخته.
بریم سره داستان

رینگ رینگ

  • اه ، نشد یک بار ما بریم حموم این تلفن زنگ نزنه !!
    از حموم دویدم بیرون , یک حوله دورم پیچیدم و دویدم به طرفه تلفن. در حالیکه نیمه لخت نصفه خونرو دویده بودم و آب از سرو کولم میچکید ، نفس نفس زنان گوشی رو برداشتم و گفتم:
  • الو…
  • ی صدای زنونه اون ور جواب داد:
  • سامیلیک، چطوری؟
  • به به سامو علیک، جین خانوم ، خیلی چاکریم ، بابا داشتم دوش میگرفتم.
  • ببینم، امشب چیکاره حسنی ؟
  • والا ، هیچی ، چطور مگه ؟
  • حوصله ام سر رفته اساسی، گفتم بیام یک فوتبال دستی دبشو توپ با هم بزنیم.
  • ای به چشم، اگه هوس کردی باز سرویست کنم در خدمتیم.
  • وو … وو …آقای از خود راضی، بهتره مواظبه خودت باشی ، چون حسابی تمرین کردم.
  • بله بله البته ، فقط یادت نره جعبه آبجو یرو که دفعه پیش بهم باختی با خودت بیاری ها.
  • باشه بابا … ، ساعت هشت اونجام.
  • باشه پس میبینمت.
    تلفنو گذشتمو برگشتم طرفه حموم . فوتبال دستی ایده خوبی واسه سرکردن شبه شنبه ام نبود ولی خوب کار دیگه ای هم نداشتم بکنم. از طرفه دیگه منو جین هم، با هم خیلی دوستای صمیمی بودیم.
    ساعت حدودی هشت بود که رفتم میزه فوتبال دستییو از تو انباری درآوردم و سرو همش کردم، موزیک ملایمی گذاشتم و نشستم رو مبل و منتظر جین شدم تا برسه.
    من و جین چند سالی بود که دوست بودیم و خداییش اصلآ یادم نبود کی با هم دوست شدیم.
    نزدیک ساعت نه بود که صدای زنگ در آمد. هنوز در کامل باز نکرده بودم که جین درو هول دادو پرید تو، جعبه آبجورو کوبید تو سینم با صدایی پر از شوخی گفت:
  • بگیر جاکش،… اینم آبجوت، فقط بدون این دفعه آخریه که تو عمره خودتو جدو آبادت از من میبری.
  • با تمسخر جواب دادم :
  • بله هر چی شما بگین خانم پرنسس.
    خداییش باید قبول کنم جین اون شب خوشگل شده بود. ی شلوار جین چسب فاق کوتاه پوشیده بود با کمربند پهن چرم که به وضوح اجازه میداد از بالا شیاره بالای کونشو ببینی. یه تاپ سیاهم پوشیده بود که بیشتر به درد نایت کلوپ میخورد تا بازیه فوتبال دستی.
    جین - برو اون آبجوهارو بزارتو یخچال، اگه گرم شه به درد عمه مون هم نمیخوره.
    من - عمه مون !! …کی گفته به تو میدم ازش بخوری؟!
    جین دهانشو کج کردو ادای منو به حالته مسخره در آورد. من و جین دائم از این شوخیها میکردیم و این جور حرف زدنها اصلا موجب ناراحتی بینمون نمیشد.
    جین - خفه، …امشب آمدم دهانتو سرویس کنم …
    من: عمرا…
    جین: حالا ببین…
    دو تا آبجو از تو جعبش درآوردم, بقیشو گذاشتم تو یخچال و رفتم به طرفه میز بازی. جین قبل از من اونجا منتظر ایستاده بود و با انگشتش رو میز ریتم گرفته بود ودر حالیکه چشاشو ریز کرده بود, بی حوصله به من نگاه میکرد که یعنی یا لا بجنب. شیشه آبجو رو انداختم طرفش و ماله خودم رو هم گذاشتم لب دهنم و یه نفس همشو خوردم.
    آخرین کرکریها مون رو خوندیم و بازیرو آغاز کردیم.
    بازی فوتبال دستی جین و من، تبدیل به یک سنت هفتگی واسمون شده بود که البته تو تمام بازیها هم من برنده نهایی بودم . همیشه هم بالاخره سریه چیزی شرط میبستیم و واسه همین یخچال من پر از آبجو بود. البته اگه انصاف داشته باشیم، خب، من همیشه میزبان بودم و میزم ماله من بود پس خرج رو اون باید میداد.
    دو تا بازی اولو بردم و تهه دو تا آبجو رو هم در آوردم. جین سرعتش تو خوردن آبجو کمتر از من بود ولی نسبت به خودش خوب میخورد.
    بعد از برد بازی دوم بود که گفتم: خدا وکیلی باید قبول کنم که… ای، بهتر از قبل شدی.
    جین - چاکریم، توپو بنداز بابا وقت نداریم.
    من - مطمئن هستی بازم میخوای ادامه بدی؟! گفته باشم ها …، من هر چی بیشتر بنوشم بازیم بهتر میشه… ها.
    جین - ببند دهنو ، بازی هفت تایه، هنوز تموم نشده حاجی…
    من - نه ، از قرار معلوم هنوز جا داری دهنت سرویس شه .
    سخن آخرم جینو حسابی آتیشی کرد و ما گیم سوم رو شروع کردیم. ده دقیقه بعد من سه هیچ جلو بودم.
    بازی سوم که تمام شد، جین رفت طرف یخچال یک آبجو برداره. همین جوری که داشت قدم میزد با صدای مسخره بچگانه پرسید:
    جین - هو … هو … لیزا کجاست امشب؟
    لیزا گرلفرند من بود و زیاد لازم به فکر کردن نبود که جین به شدت ازش بدش میامد. اصلا جین از همه گرفرند های من بدش میامد.
    من - با رفیقاش رفته بیرون .
    جین - مطمئن هستم الان یکی داره میکنش…جون …
    من - برو بابا… ! ، مگه کسخوله بره دنبال یکی دیگه بکنش، در حالی که تو خونه یکی مثله من تشنه نشسته واسه کردنش ؟
    جین به صدای بلند خندید و با کر کر خنده گفت : بابا شوخی کردم.
    منم در جواب پرسیدیم : راستی کوین کجاست؟ (کوین بوی فریند جین هست)
    جین: اونم رفته با رفیقاش الواتی…
    زیرچشمی ی نگاه از روی نگرانی ولی در اصل در جواب سوال منظور دارش کردم.
    جین نگذاشت من ادامه بدم و گفت: اصلآ فکرشم نکن، کوین اصلآ اهل خیانت میانت نیست.
    یه نگاه بهش کردم یعنی ارواح شکمت و گفتم : بله بله تو که راست میگی و کلم رو به علامت تائید با استهزا تکون دادم.
    جین عصبانی نگام کرد : نخیر اون این کار نیست !!
    من - باشه بابا!
    جین - کس عمت!
    بعد هم با خنده تشتک آبجو شو پرت کرد طرف من و گفت: بسه ، اون گاله رو ببند بیا بقیه بازی. من تازه گرم شدم.
    من یه خرده تو بازی کوتاه آمدم تا جین بازی را ببره. جین در حالی که از خوشحالی بالا پایین میپرد : ها ببین جاکش ، اینم یه برد ، سه به یک ، ولی این اولشه .
    بعدم شروع کرد به قر دادن : یو هو ، خوردی جاکش…
    کاملا معلوم بود که یواش یواش داره آبجو ها روش اثر میکنه . عجیب این بود که این موجب شده بود که حتی بهتر بازی کنه .
    هر دو یه آبجو دیگه باز کردیمو رفتیم سراغ گیم پنجم.
    وسط های گیم بود که من پرسیدم: ببینم ، چرا من و تو هیچ وقت با هم حال نکردیم؟
    جین - منظورت چیه ؟
    من - یعنی چرا منو تو با هم بکن بکن نداشتیم؟.
    همیشه از خونسردی جین تو این جور مواقع حال میکنم.
    جین خیلی خونسرد و با بی تفاوتی پاسخ داد : لابد چون من دوست ندارم با مردای بعد قیافه بخوابم! …
    من - اوخ ، این یکی درد داشت (کلمو به علامت بعد بختی پایین انداختم)
    جین - ای بابا شوخی کردم ، اصلآ مگه یادت نیست ما تقریبا یه هم چی کاری کردیم ، یادت نیست؟
    من - م م م م م … کی ؟
    جین - بابا ، شب هالووین ، درست اولین شبی که همدیگرو دیدیم ، خدایش یه جورایی میخواستمت.
    من در حالی که یه گل دیگه زدم گفتم : جدی؟؟!!
    جین - آره ، وقتی رقص مون تمام شد میتونست منو ببری خونت.
    اگرچه همه اینهای که میگفت یادم بود ولی برام عجیب بود که داره از دهانه جین در میاد. البته خداییش منم اون شب خیلی میخواستمش .
    با نا امیدی جواب دادم، حیف شد فرصتی که داشتم از دست دادم…
    جین - البته که دادی…
    بعد از اون شب بود که دیگه با هم رفیق شدیم همین جور رفیق موندیم و به جز همین کس شعر های که بار هم میکنیم ، هیچ برنامه ی بین ما نبوده.
    من - البته تو هم اون دختر خفن که من میخواستم نبودی.
    جین - بله آقا ؟ چی شد؟!!
    من - همون که گفتم.
    جین - اصلآ هم اینطور نیست . من تو یکی رو حریفم.
    صحبتهای ما تلنگری بود که احساس جنسی منو بیدار کنه ولی سعی کردم که موضوع رو عوض کنم. جین دسته بعدی رو برد و ما سه - دو شدیم.
    جین - پس گفتی من به اندازه کافی خفن نیستم؟
    ظاهر قضیه اینطور نشون میداد که جین حاضر نیست صحبت رو عوض کنه.
    من - نه اینو نگفتم ، گفتم واسه من به اندازه کافی خفن نبودی.
    جین -اتفاقا ، اگه بگم کف میکنی… .
    پاسخش عجیب کنجکاوی منو بر انگیخت و تو دلم خواستم که ادامش بدم.
    من - خب ، حالا چیکار کردی ؟
    جین - عمرا بگم.
    من - ا ه ، نشد دیگه ، نمیشه یه هم چین چیزی رو بگی و اصل موضوع رو نگی.
    خدا وکیلی عجیب کنجکاو شده بودم تا بدونم اصل موضوع چی بوده و جین چی کارا کرده ؟ درسته که ما جوک و شوخی سکسی میکردیم ولی خیلی کم شده بود که ما در مورد سکس جدی صحبت کنیم .
    جین - اگه این بازی رو بردم بهت میگم…
    من - نشد دیگه ، این انصاف نیست.
    جین کف دستش رو جلو صورت من گرفت و گفت : خفه ، همین که هست ، خواستی بخواه ، نخواستی گورتو گم کن.
    خب معلوم بود دیگه ، من گیم باختم و ما سه - سه مساوی شدیم.
    من - خیلی خب، بگو بشنویم ، فقط دعا کن ارزشش رو داشته باشه .
    جین سرشو پایین انداخت و با لبخندی شیطنت آمیز گفت :
  • ok ، یادته پارسال یه سفر رفتم مکزیک ؟
    من - آره…
    کامی خم شدم جلو تا داستان رو با دقت بیشتری گوش بدم .
    جین - خب، اونجا من ۲ تا مرد استرالیایی رو ملاقات کردم و چند باری هم باهاشون بیرون رفتم.
    من - بعدش؟
    جین - شبه آخر با هر دوشون سکس کردم .
    تنها چیزی که میتونستم بگم این بود که بگم: ا ا ا
    بعد از چند لحظه تاخیر ، دستو پامو جمع کردم تا بتونم همه جزییات رو از جین بیرون بکشم.
    من - یکی یکی باهات بودن یا هم زمان؟
    جین - هم زمان!!
    من در حالی که بلند میخندیدم : ای جنده خانم !!
    جین - بابا مسته مست بودم .
    من - مثله خوک رو آتیش که سیخ کباب از توش رد شده کردنت ؟؟ ( یعنی یکی تو کس یکی تو دهن - مترجم - اصل لغت -اسپیت روستر )
    جین - خوک با سیخ کباب رو آتیش ؟؟؟ ا ا ا ا یعنی … ا ا ا … ها گرفتم ، اره خوک با سیخ کباب رو آتیش ، آره همونطوری …
    با لحنه بازجو موابانه پرسیدم : کوین خبر داره؟
    جین - البته که نه ، کوسخلی؟ ؟ !! ، چه حسی داری اگه لیزا بهت بگه این کارو کرده ؟!
    اصلآ باورم نمیشد که رفیق چند سالم مثله یک جنده دو زاری گاییده شده باشه و حسابی شوکه شده بودم.
    من - ببینم دی پی کردنت ؟
    جین - دی پی چیه دیگه ؟
    من - یعنی یکی تو کست یکی تو کونت ؟
    جین - تو کونم؟؟!! ، ای !!!، عمرا هم چی کاری نکنم !!
    من - جدی؟!! هیچ وقت؟؟
    جین - عمرا…
    من - مثله یه هنرپیشه فیلم سکسی از دهنو کس گایدنت اما حتی یه بار هم کون دادنو امتحان نکردی ؟؟!!
    جین - اصلآ هیچ تمایلی به اون کار ندارم.
    من - یعنی تو عمرت هیچ وقت؟ با هیشکی؟
    جین - نه … نه … نه
    من - پس از کجا میدونی بدت میاد؟
    جین - هیچ شکی ندارم .
    من - ها گفتم بهت به اندازی کافی واسم خفن نیستی !
    جین - ا … اگه راست میگی بگو خودت چند تا دخترو از عقب کردی؟
    من - یه چند تایی
    جین - جدی؟؟!!
    من - اره ، خیلی هم حال داد.
    جین - البته لذتش فقط واسه تو بوده
    من- نه ، ابدا ، اتفاقا دختر ها خیلی هم حال کردند
    جین - ارواح عمت…
    سعی کردم دیگه موضوع رو تمومش کنم ولی متاسفانه کیرم بد جور راست کرده بود. بازی که شروع شد تو رویام داشتم جین رو تصور میکردم که چهار دست و پا نشسته و یکی کرده تو کسش یکی هم تو دهنش . آنقدر حواسم پرت شده بود که اصلآ نفهمیدم جین کی این چند تا گل رو زده بود.
    جین -ضعیف بازی میکنی؟ خیلی مشروب خوردی؟ ی لبخند شیطانی رو لباش بود.
    جین گله پنجمش رو هم زد.
    من - فکر نمیکنم علتش اون باشه.
    جین موهای خرمایی رنگه پر پشتش رو کنار زد و قبل از اینکه یه گل دیگه رو بزنه لبخندی تحویلم داد.
    گلو که خوردم ی لحظه ایستادم ، دسته رو ول کردم و شروع کردم مچمو که حالا دیگه حسابی خسته شده بود به مالوندن.
    جین - ای بد بخت ، اینا همه واسه این همه جلقی که میزنی. بد بخته جلقی… ها
    البته لابد نمیدونست که خودش قراره موضوع جلق چند دفعه آیندم باشه.
    اگر چه سعی میکردم حواسمو جمع کنم ولی جین تونسته بود نه - هیچ تو این گیم جلو بیفته و یه قدم تا اولین پیروزی تاریخیش فاصله پیدا کنه.
    جین با یک حالت کامل اعتماد به نفس کامل پرسید : راستی سره چی شرط بستیم؟؟
    من - خب ، چطوره اگه من بردم ، بزارم تو کونت ؟
    جین با چشای سیاهه زیباش نگاهی بهم کرد و لبخندی حاکی از تمسخر تحویلم داد و گفت: حتما
    یه قدم رفتم عقب و متعجبانه پرسیدم: جدی ؟؟؟!!!
    جین - بعله، اما اگه باختی، باید یک هفته ی تیشرت بپوشی که روش نوشته من خره جین هستم.
    من - مطمئن هستی میخوای این شرط رو بزاری؟؟
    جین - صد در صد ، مگه چه قدر شانس داری که این گیم رو ببری ، مثله اینکه یادت رفته نه - هیچ عقبی و من یک گل دیگه واسه برد میخوام.
    من - باشه، پس بزن بریم…
    توپ رو انداختم تو میزو پنج ثانیه نگذشت که یک گل زدم. جین، پوزخند تحویلم داد که یعنی عمرا
    من - نگران نباش …، آروم فرو میکنم …
    بعد سه تا گل دیگه به سرعت زدم. یواش یواش نگرانی تو چشای جین داشت ظاهر میشد .
    من - گفته باشم ، شرط شکستن نداریم ها…
    جین - آره آره میدونم …
    بعد گل بعدی بود که خنده از روی صورته جین محو شد و جاشو به نگرانی داد ، با اضطراب یه قورت دیگه از آبجو ش خورد و به میز برگشت .
    من ( با پوزخند) - خودشه، همینه، کار خوبی میکنی، تا میتونی بنوش که اتفاقا لذت دادن بیشتر میشه … ها ها
    جین - تو هنوز پنج تا دیدگه واسه برد جا داری، پس فعلا خفه بچه کونی .
    من - خنده داره از واژه “کونی” استفاده میکنی ، اونم کی … ها ها…
    و همون لحظه گل بعدی رو هم زدم
    من - جون… میبینیم کونی کیه… هو هو…
    جین - مرگ…، آقا قبول نیست تو همش حواسه منو پرت میکنی.
    من - هه هه … حالا گریه نکن جیگر…
    ویه توپ دیگرو کردم تو گلش.
    به همون اندازه که متنفر بودم از اینکه تی شرتی بپوشم که روش نوشته من خرفلانی هستم ، کردن کون بهترین رفیقم هم انگیزه شده بود تا حسابی خوب بازی کنم.
    “فاک…!!!”: جین دادزد وقتی من گله هفتم هم رو زدم.
    من فقط میخندیدم و بازی ادامه داشت، بعد گله هشتم بود که دیگه منتظر بودم جین قر و دعوا و از این کارا راه بندازه ، ولی درست بر عکس، جین بسیار ساکت شده بود. توپو با خونسردی از تو گلش در آورد و انداخت رو میز. به مجردی که توپ میزو لمس کرد من مثله تفنگ اونو به طرف گلش شلیک کردم و … بنگ!!!.. یه گل دیگه.
    جین از ناراحتی محکم رو میز کوبید و بی رمق دستشو دراز کرد تا توپ رو برای گل آخربر داره و بندازه. جفت کف دستام خیس عرق شده بود ولی جین رو تشویق میکردم که یالا بجنب…
    جین از بین موهای به هم ریختش ولی هنوز کاملا سکسیش ی نگاه بهم کرد و توپو انداخت تو زمین و بلافاصله توپ رو صاحب شد و به طرف گل من شلیک کرد . خداییش شانس آوردم تونستم توپ رو بگیرم چون شوتش خیلی خوب و محکم بود.سرمو آوردم بالا و با نگاه و لبخند شیطانی به جین گفتم :
  • جون … مطمئنم کونت خیلی تنگه …
    و با تمام قدرت به طرف گلش شلیک کردم . و اون توپ بود که …
    …" … ی فرصت خوب …حالا پشته مدافعان … خدا داد عزیزی … توی دروازه …توی دروازه … گل … گل برای ایران … خداداد عزیزی … باز هم روی زمین … باز هم روی زمین … توپو تو دوازه میکنه … "(مترجم)
    جین عینه مجسمه خشک ایستاده بود ، چند لحظه بعد :
    جین - بازی دوم ؟
    من - عمرا
    جین - اه ،… برو بابا ،… نمیشه بگذارم اون کارو بکنی ،… من نامزد دارم.
    من - به من چه ، قبل اینکه شرط رو بزاری باید فکر این حرفا بودی .
    جین -آخه بابا اصلآ فکر نمیکردم بتونی بازی نه - هیچ رو ببری.
    من - بله … معلوم بود …
    جین برگشت و با چند قدم خودشو به مبل رسوند و ولو شد روش. من آبجو مو تموم کردم و رفتم بغلش نشستم . جین از ناراحتی دو تا دستاشو رو صورتش گذشته بود و معلوم بود حسابی کلافه و مستاصل شده.
    بعد از یه دقیقه سکوت بینمون جین سرشو از دستش در آورد گفت:
    جین - ok ، جاش یه بار برات ساک میزنم.
    در حالی که داشتم به این فکر میکردم که وای چه لذتی داره جین برام ساک بزنه ولی نه کردن کونش یک چیز دیگست…
    من - نچ…
    جین - درک ، بریم زودتر تمومش کنیم .
    من - پس پاشو بریم اتاق خواب .
    جین موافقت کرد و با من به طرف اتاق خواب راه افتاد، وقتی رو تخت میشست چهرش عجیب مضطرب نشون میداد…
    جین - روغنی ، وازلینی چیزی نمیخواهی بیاری؟
    من - شرمنده ،… از این چیزا ندارم ، پس فکر کنم تنها راه اینه که با ساک زدن برام خیسش کنی.
    جین - عمرا ، ساک بی ساک ، این یکی رو دیگه نباختم …
    من - باشه پس، … کاندوم چی ؟ میخوای کاندوم بزارم ؟
    جین یکم فکر کرد و با بی اشتیاقی تمام جواب داد:
    جین - چه میدونم . نه، بکن زودتر تموم شه بابا …
    جین جوراباشو در آوردو پرت کرد یک گوشه ، بعدم شروع کرد دکمه های شلوارشو باز کردن.
    جین - نمیخواهی لباساتو در آری ؟؟
    من - چرا . ولی اول میخوام تو رو تماشا کنم.
    جین - گه خوردی ، بکن اون لباسارو…
    خنده ای بلند کردم و تی شرتم رو در آوردم، مطمئن نبودم منم به اندازه جین مضطرب نشون میدم یا نه.
    همین طوری که داشتم شلوارم رو در میاوردم ، زیر چشی یک نگاهی به رفیقه چندین و چند سالم انداختم که حالا دیگه شلوار شو در آورده بود و پاهای عضلانی کشیده و برنزه اش رو رو هم انداخته بود. این اولین باری بود که داشتم بدن جین رو به دقت وارسی میکردم . میدونستم که اون تنها کسی هست که از من وقتشو بیشتر تو سالن ورزش میگذرونه و خداییش هم عجب هیکلی ساخته بود . پاهای زیبا و تراشیده که یه شورت سیاه مشکی تنگ رو به شکم و کمر بدون چربیش وصل کرده بود . واقا این هیکل نقص نداشت.
    شلوارم رو از پام در آوردم و با یه لگد شوتش کردم گوشه اتاق. تلاش بی خودی بود که بخوام سیخ شدن کیرمو بپوشونم چرا که از سوراخ وسط شورتم راست قامت و تابلو زده بود بیرون. جین با قیافه ای مضطرب نشسته بود رو تخت من. خداییش عجب اون شورت سیاهه سکسیش بهش میامد.
    من - نمیخوای پیرهنتو در آری؟
    جین با عصبانیت کله اش رو برگردوند و گفت: احتیاجی نمیبینم واسی اینکه یکی بکنه تو کونم، پیرهنمو در بیارم .
    البته راست میگفت ولی خب میدونستم اصل قضیه اینه که از نمایش پستونای متوسط به کوچیکش خوشش نمیاد. به درک، من که اصلا برام مهم نبود. من فعلا تو کف اون کون بودم.
    جفتمون نشسته بودیم رو تخت در حالی که هیچ کدوم به طور کامل لخت نشده بودیم. هیچ تمایلی هم نداشتیم نفر اول تو لخت شدن کامل باشیم. پس از چند لحظه سکوت ، جین شورتشو از پاش در آورد و به پشت خوابید و پاهاشو تو سینش بغل کرد. برگشت نگاهی به من کرد و گفت:
    جی - خب ، حالا باید چیکار کنیم؟
    من شرتم رو از پام در آوردم و گفتم:
    راحتترین راه اینه که رو چهار دستو پات شی.
    جین غلتی زد و پشتش رو به من کرد و گفت: میشه چراغا رو خاموش کنی؟
    سرم رو به علامت منفی تکون دادم و گفتم: نه، من دوست دارم ببینم دارم چی کار میکنم.
    جین - باشه بابا !!
    خداییش انتظار داشتم جین یکم بیشتر مخالفت کنه ولی عجیب بود که اصلآ مخالفتی نمیکرد. پاشد چهار دستو پا شد و کونشو به طرفه من کرد . چند لحظه تامل کردم تا خوب و حسابی اندام زیبای جین رو بررسی کنم و بعدش رفتم پشت سرش.
    با آرامی، دو تا دستامو رو لمبر های کونش گذاشتم و اونا رو از هم باز کردم. حالا دیگه اون سوراخ کون خوشگل و قرمز که مثله یک غنچه گل رزبود کاملا جلوی چشمم بود.
    جین - چه غلطی داری میکنی؟
    جین بر گشت تا دستامو از رو کونش پس بزنه.
    من - هیچی، دارم تماشا میکنم.
    جین - بسه دیگه ، لفتش نده - بکن توش تا زودتر تموم شه…
    من - مطمئنی نمیخواهی قبلش یکم با دهنت کیرمو خیس کنی؟
    جین - نخیر…، زودتر بکن توش و تمومش کن …
    من - باشه ، فقط نمیخوام بعد بشنوم زر میزنی آی درد داره … آی درد داره … ها
    با گفتن این جمله، سره کیرمو گذاشتم در ورودی سوراخه قرمزه کونش وفشار دادم ، به محض اینکه یک سانت از سر کیرم فرورفت ، جیغه جین رفت هوا …
    اخ اخ …اخ … باشه باشه ، بده برات ساک بزنم یکم خیس شه … اه …
    لبخندی از رو رضایت زدم و سره کیرمو از تو کونش در آوردم. با یکم تعلل جین کیرمو با دستای کوچیکش گرفت ، یک نگاه از رو عصبانیت بهم کردو سره کیرمو گذاشت تو دهنش.
    دستامو گذاشتم پشت سرم و چشامو بستم تا از این وضیعت لذت کاملو ببرم. دلم میخواست ساک زدن کیرم تا ابد ادامه داشته باشه ولی بلافاصله که کیرم کامل راست و با آبه دهنش پوشیده شد ، کیرمو ول کرد و دوباره به همون حالته چهار دستو پا پشت به من برگشت.
    من یه تف کف دستم انداختم وشروع به مالوندن سوراخ کونش کردم . دوباره سر کیرمو گذاشتم دم دهنه ورودی کونش و به آرامی فشار دادم تو.
    من - خودتو شل بگیر تا کمتر اذیت شی .
    سره کیرمو یکم بیشتر فشار دادم تو.جین سرشو گذشته بود رو تخت و و دیگه نگرانی توی صورتش تبدیل به وحشت شده بود. . حالا دیگه گرمی و فشار دایره اطراف سوراخشو حس میکردم.
    من - باریکلا دختر خوب …
    ظاهرا که حرفم رو اصلا نشنید چون صداش در نمیامد. کیرمو یکم بیشتر فشار دادم، و هرچی کمرم جلو میرفت، احساس میکردم مقدار بیشتری از طول کیرم وارد کونش شده. جین ناله آرومی کرد که قابل تشخیص نبود داره درد میکشه یا حال میکنه. کمتر از نصف کیرم داخل بود ، با دو تا دستام لامبر های کونش باز کردم تا بتونم وارد شدن کیرمو تو سوراخه قرمز بهترین دوست این سالهای اخیرم ببینم.
    تو دلم آرزو میکردم ای کاش دوربین داشتم تا همه این لحظات رو ثبت میکردم.

جین - هی …فکر کنم … ا …حالا … یکم دیگه میتونی … ا … بیشتر فرو کنی …آه …
جین اینو گفت و با مشتش ملافه رو تخت رو چنگ زد .
من دستور رو کاملا انجام دادم و چند سانت دیگه از گوشتم رو کردم داخل کونش.
من - اگه میخوای برات راحت تر باشه ، با چوچولت بازی کن.
جین حرف منو گوش کرد و دستشو دراز کرد بین پاش . دیگه کیر من تمام و کمال تو کونش بود. تخمام همسایه جدید خونه به خونه و دربه در کسش شده بود. رو پوست تخمم خیسی کسشو کامل حس میکردم. همچنان که حرکت جلو عقب کیرمو شروع کردم متوجه سرعت بیشتر انگشتای جین رو کسش شدم.
من - اوضاع چطوره ؟
جین … ا … بعد … ا … نیست.
سرعت تلم زدنم و ثابت و آروم نگه داشته بودم تا جین یواش یواش عادت کنه. چشمهایم رو سوراخ کون جین دوخته شده بود که داشت با ولع کیرمو میبلعید. اگه به خاطر سرعت تلم زدن فوق الاده آرومم نبود، تا حالا حتما آبم آمده بود.
من - اوه … جون … جین … کونت عجب حالی میده … آه
جین - آره … کیر ت تو کونم خیلی حال میده … جین سرشو برگردند و اینو گفت و سرعت انگشتاشو سریع تر کرد.
کاملا متعجب شده بودم که جین اینجوری حرف میزنه اما حدس میزدم بخاطر اینکه حسابی حشریه ولی به هر حال منم تو ذوقش نزدم.
من - جون … دوست داری؟ … آره؟ … و با کف دستام زدم رو کپلش …ها … دوست داری محکم تر تلم بزنم … ها؟
جین - آه … آره … آره … بکن … کنمو بگا … … اوه … خدای من … دارم میام … با کیر تو توی کونم دارم ارضا میشم … آه…
با یه آه بلند معلوم شد که جین ارضا شده. سرشو از رو تخت بلند و موهاشو از رو صورتش با دستاش جارو کرد
من کماکان داشتم تو سوراخش تلم میزدم .
من - آه … زیاد طول نکشید که آبت آمد ؟ … آه
جین - کارت تموم نشد ؟ … دوباره داره اذیت میکنه ها … آه
سرعت تلم زدنمو بیشتر کردم . جین هم دوباره سرشو گذاشت رو تخت و بازوشو گاز گرفت تا بتونه درد رو تحمل کنه.
جین - کجا میخوای آبتو بریزی ؟ … صدای جین از تو دهن پر شده با بازوش آمد .
من با بی تفاوتی جواب دادم : تو کونت .
جین - نه . حق نداری این کار بکنی …
من - باشه پس … رو صورتت میریزم .
جین قبل از این که جواب بده مکسی کرد و گفت :
جین - باشه پس
من - بالاخره کجا؟
جین - خودت میدونی کجا …
من - بگو بهم
جین - نه
دیگه داشت به آمدن آبم نزدیک میشد .
من - بگو دیگه … آه
جین - تو کونم !! … توی سوراخ کونه لعنتیم!! …
یدفعه جریانی از آب داغ کیرم تو کونه جین سرازیر شد. من به تلم زدنم ادامه دادم تا آخرین قطره آبم هم ازم دفع شه . همزمان با آمدن من ، جین سرشو برگردوند و ناله ای بلند کرد. همچنانکه تخمام به شدت داشت به لب های کسش برخورد میکرد. بعد از اینکه آبم کامل آمد من همچنان آروم به تلم زدنم ادامه دادم . این موجب شد تا آبم از بغل کیرم قطره قطره از کونش بچکه بیرون و بریزه رو تخت . دیگه کیرم داشت می خوابید و حساس شده بود . برای همین آروم کشیدمش بیرون. کیرم با صدای فولوش از تو کونش در آمد.
بلافاصله جین رو تخت ولو شد , به بغل غلتید و دستشو رسوند به سوراخ کونه گاییده شدش تا بررسیش کنه.
اخ!! … چقدر درد داشت … و شروع به مالوندن کونش کرد
من - ای دروغ گو … تو که حال کردی باهش…
جین - نه ابدا … خیلی مزخرف بود …
من - پس چرا میگفتی که کیرم تو کونت حال میده ؟…
جین - خفه شو … چه میدونم … اصلآ دست خودم نبود …
من فقط میخندیدم .
من - اشکالش کجاش بود؟
جین - نمیدونم . احساس عجیبی داشتم …
من - چی بود؟
جین - ابکیرت تو کونم . … خیلی احساس عجیبی داشت …
من - … و و و و … مواظب باش رو تختم نریزش …(البته با خنده)
جین - ببند گاله رو … این آب خودته … بعدم دوباره دستشو واسه مالوندن کونش دراز کرد …
جین - اخ که چه دردی داره …
من - آخی … طفلکی … میخای ماچش کنم خوب شه …
جین - آره بیا بکن !!..
البته میدونستم داره شوخی میکنه .
من - باشه ، پس دوباره قمبل کن .
جین - نه بابا شوخی کردم …
من - ده بهت میگم خم شو دیگه …
و یه در کونی بهش زدم
جین - نه … و خم شد تا شورتشو برداره
سریع خم شدم و شورتشو قاپ زدم و نگذاشتم بگیرش .
جین - هی … بدش به من…
جین رو زانوهاش بلند شد تا شورتشو بگیره ولی من شورتشو پرت کردم پشت تخت، بعد هم از کمرش گرفتم و انداختمش رو تخت. جین میخندید و تقلا میکرد تا از دسته من خلاص شه. صورتشو به طرف تشک گرفته بودم . صدای خندهاش از تو تشک تختم میامد . یک بازو شو گرفتم و چرخوندم پشتش، اینجوری اصلآ نمیتونست از جاش تکون بخوره. چند لحظه ای با دقت اندامشو بررسی کردم و بعد با کله به طرف کونش حمله ور شدم .
جین - در حالی که غش غش میخندید : و و … چی کار میکنی؟؟
من - گفتم بهت که … میخوام ماچش کنم خوب شه …
جین - نه ه ه ه … نمیتونی این کار بکنی … ا ا ا ی … نه ا ا ا
صدای جین خفه شد به محض این که زبونم به اون سوراخ قرمز رسید. دیگه تکون نمیخورد ولی من بازوشو ول نکردم.
جین با ی صدای مثلا گریه و خنده ولی حاکی از لذت بی حرکت ایستاده بود و من داشتم با نوک زبونم سوراخش رو زبون میزدم.
به محض اینکه بازوشو ول کردم ، جین با دو دستش کفلای کونشو کامل از هم باز کرد و یکم به عقب برگشت . من لبخندی از روی رضایت زدم و به زبون زدنم ادامه دادم. حالا دیگه بهترین دوستم تبدیل به ابزاری برای همه لذت های سکسی مربوط به کون شده بود.
جین - جون … وای خدای من … عجب حالی میده …سرمو آوردم بالا و از بالای شیارش یه بوس کردم . از این ور هم یه انگشتامو کردم تو سوراخ کاملا خیس و لغزانش. همین طور که انگشتامو داخل کونش فشار میدادم ، اون هم انگشتشو به کسش رسوند و داخل کرد. چون دیدم مخالفتی نمیکنه انگشتامو بیشتر به داخل فشار دادم. دیگه میتونستم انگشتشو ازلایه بین کس و کونش حس کنم .
جین - من دوباره میخوام … دوباره میخوام کونمو بکنی …
من - جدی ؟؟!! و انگشتامو داخل و خارج کونش میکردم … فکر کردم گفتی دوست نداری ؟؟!!
جین - فقط بکن خواهش میکنم … اون سوراخ کونه گایده شده رو دوباره بگاه … جرش بده … آه…
به خودم گفتم :فکر کن ، اصلآ آدم میتونه طاقت بیاره و نکنه .
انگشتامو از کونش کشیدم بیرون و دوباره پشت جین قرار گرفتم . جین با تمامه قدرتش لای کونشو باز کرده بود. یانگشتامو فرو کردم تو کونش تا به اندازه ای که میشه از آب کیرم در بیارم و بمالم به کیرم و جای روغن ازش استفاده کنم . تا سره کیرم دایره سوراخ کونش لمس کرد، جین خودشو عقب داد تا کیرم با فشار و سریع واردکون تنگش باشه .
اشتیاق و وحشی گری اش برام تعجب داشت ولی خب فرصته خوبی بود که چیزی رو که رو کونش تجربه نکرده بودم، بکنم.
جین همین جور که جلو عقب میرفت چرخی هم مثله قر دادن به کونش داده بود تا کیرم تمامه اطرافه داخله کونشو لمس کنه .
جین - جون. … چون کونم لغزون شده خیلی حال میده … جون
من - پس برو خدا رو شکر کن رو صورتت نیامدم .
جین – آه … عاشق آب کیر ت تو کونم هستم … عجب احساس خفنی داره … جون …
جین - با فشار به عقب برگشت.: یالا بکن ، بگاه ، جون … محکم بکن … یجور بکن جر بخورم … جون … مثله جنده ها منو بکن … آه …
من - باشه… خودت خواستی …
کمرشو محکم گرفتم و با تمام قدرت کیرمو داخله کونش کردم.
جی - ا ا ا … وای … ا ا …
با هر بار فشار دادن از تو کونش ی صدای چلپ چلپ میامد ، که ناشی از آب کیری بود که قبلا توش ریخته بودم …به پایین نگاه کردم ، کیرم داخل و خارج کون رفیقم میشد و به علت فشار ,یکم از آب کیر قبلیم از کونش بیرون زده بود و داشت قطره قطره رو تخت میچکید . جین رو به جلو فشار دادم تا کامل رو تخت بخوابه و خودم روش خوابیده بودم و کمر میزدم. تمامه پوسته بدنمون از بالا تا پایین با هم در تماس بود و هر دو داشتیم از لحظه به لحظه این جریان لذت میبردیم .
من یه بوس از لاله گوشش کردم و نجوا کنان تو گوشش گفتم: دوست داری؟ … کیرمو تو سوراخه تنگ کونت دوست داری؟
جین - آه … اره … جون … عاشقشم …
لبخندی زدم و از جام بلند شدم و کیرمو از سوراخه فوق العاده تنگه جین در آوردم.
جین به سرعت برگشت و با حالتی پر از سوال و ناراحتی پرسید:
جین - ا … چیکار میکنی؟
بدون پاسخ دست انداختم تو کمر جین و اونو برگردوندم رو پشتش، پشت روناش رو گرفتم و اونا رو به طرف سرش هل دادم، حالا اون سوراخ تنگش درست جلوم بود.لبخند شیطانی زدم ویه نگه به اون سوراخ خوشگل سرخ و متورم شده اش انداختم.
جین با دو تا دستاش مچ پاهاش رو گرفت و کونش رو بالا تر داد و با بی حوصلگی گفت : ده یالا دیگه، … اینقدر لفت نده ، … بکن توش دیگه …
من با صورت به طرف کونش حمله ور شدم .
وقتی من بازبونم سوراخ کون گشاد شده جین رو لمس میکردم صداش تبدیل به ناله ای از روی لذت شد . با حرکتی دایره وار دور سوراخ کونشو میلیسیدم و گاهی زبونم رو تو سوراخش میکردم.
جین - وای خدای من … آه ه ه ه ه … عجب حالی میده …
زبونمو از کونش در آوردم و بلافاصله کیرم رو جایگزینش کردم که البته بدون زحمتی لغزید توش. جین دستاشو دور سرش حلقه زده بود و تا جایی که میتونست خودشو آزاد در اختیار من گذاشته بود.
کیرمو تا جای تخمام تو کونش فشار دادم.
من - میدونستی تا حالا اینجوری کون نکرده بودم؟
جین - حالا هم فکر نکنی خیلی کار شاقی میکنی …
لبخندی به طعنه اش زدم و شروع کردم به گایدنی که تاحالا به اون محکمی نکرده بودم.
زمان از دستم در رفته بود و دیگه اهمیتی نداشت. تمام تمرکزم روی سوراخ رفیقم گذاشته بودم که داشت کیر منو میبلعید. این پوزیشن موقعیت خوبی برای جین به وجود آورده بود تا چوچولشو بمالونه. پاهاشو آزاد گذاشته بود تا اماده برای ارگاسم بشه.
جین - جون … آه ه ه … بکن …بکن … دارم میام …آه ه
خودم هم داشت آبم میامد.
من -کجا میخوای آبمو بریزم ؟
جین- آه … نمیدونم … هر جا … بریز رو صورتم … بریز روصورت لعنتیم …میخوام کل صورتم رو از آب کیرت بپوشونی .
صحبت جین روش همون تاثیری که رو من گذاشت رو داشت چون بلافاصله جین برای دومین بار ارضا شد. موقع ارضا شدن سوراخش دور کیرم رو سفت گرفت. من سریع کیرمو از کونش کشیدم بیرون و رفتم طرف صورتش. آبم مثله شلیک گلوله به صورتش پاشد و تمام لبها ، گونه ها و پیشونیشو گرفت و رو زمین چکه کرد.
بغلش ولو شدم در حالیکه دوتایی نفس نفس میزدیم گفت :
جین - خب … حالا دیگه دختر خفن برات شدم ؟
من فقط خندیدم .
من -با یبار دیگه چطوری ؟
جین کون آشو لاش شدشو تو مشتش گرفت و با اخم همراه با لبخند گفت:
جین - فکر کنم چند روزی باید بهش استراحت بدم.
ساعد م رو گذاشتم رو سرم و به سقف خیره شدم و لبخند زدم. تو دلم گفتم این داستان سره دراز داره و این کون دیگه اون کون قبلی نیست. که البته بنده از این موضوع کاملا راضیم. …
پایان

آخی … بالاخره تموم شد. ترجمه داستان یه طرف ، تایپ اون با گوگل ترانسلیترشن یه طرف . خوش به حال شما که ایرانید و انواع اقسام نرم افزار تایپ دارین. خیلی وقت رو این گذاشتم و حسابی باید تشویقم کنید تا بازم ترجمه کنم. اون دوستانی هم که دنباله واقعی یا غیر واقعی بودن ، غلط املای، گرامر , اخلاق در خانواده و این جور چرندیات میگردن بگم ، داداش سایتو عوضی اومدی . مثله بچه خوب بشین اون گوشه ماستتو بخور و از داستان سکسی لذت ببر. عزت زیاد …

ترجمه:‌ Miago


👍 20
👎 2
173853 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

308843
2012-01-18 22:31:51 +0330 +0330
NA

zahmat keshidi vali 2paregraf bishtar nakhondam.ham tolani bod ham avalesh kheili adabi bod.kash amiyanash mikardi.agar kasi khond kholasasho bege.bazam mamnon belakhare zahmat dashteh vaght gozashti

0 ❤️

308844
2012-01-19 00:27:42 +0330 +0330
NA

وای نمیدونم به چه زبونی ازت تشکر کنم آخه تو چه خوبی چه ماهی مرسی که فرق friend رو با girl friend بهمون گفتی X( X( X( X( آخه واقعا فکر کردی فقط خودت این چیزا رو میدونی ؟؟؟ به جون تو مادربزرگ من که 70 سالشه و سوادم نداره اینو میدونه دیگه نمیدونم گفتن این موضوع واسه اعضای سایت چه لزومی داشت
و از اونجایی که داستانای سکسی خارجی رو دوس ندارم و نمیخونم مگه اینکه نظرم عوض بشه و بیام راجع به خود داستان و ترجمتم یه نظر بدم

0 ❤️

308845
2012-01-19 00:36:41 +0330 +0330
NA

خیلی خوب بود ارزش وقت گذاشتن داشت . ساینا همیشه ناراضیه به خودت فشار نیار شیرت خشک میشه ساینا جان. انتقاد خوبه. و شاید اگه تو دوست نداری یکی دیگه دوست داشته باشه مرسی عزیز قشنگ بود

0 ❤️

308846
2012-01-19 01:35:40 +0330 +0330

آخه ساینا جون ، قبل از اینکه مثله همیشه فحش بدی ی بار داستانو بخون تا بفهمی چرا توضیح دادم. تازه من نوشتم واسه اونای که نمیدونند ، شما که ماشالا استادید.

0 ❤️

308847
2012-01-19 01:38:09 +0330 +0330

ولی بازم ممنون از نظر

0 ❤️

308848
2012-01-19 02:52:20 +0330 +0330
NA

خیلی خوب و عالی بود!
مرسی

0 ❤️

308851
2012-01-19 06:53:47 +0330 +0330
NA

ایول داری به خدایی
یه دونه باشی
خیلییییییییییی قشنگ بود
بازم ترجمه کن

0 ❤️

308852
2012-01-19 06:58:24 +0330 +0330
NA

ممنون از وقتی که برای ترجمه و تایپش گذاشتی.خیلی قشنگ بود :*

0 ❤️

308853
2012-01-19 08:23:34 +0330 +0330
NA

lahne dastano doost dashtam tnx

0 ❤️

308854
2012-01-19 09:02:06 +0330 +0330
NA

دمت صفا خوب بود

0 ❤️

308855
2012-01-19 11:11:39 +0330 +0330
NA

خوب بود ولی خیلی طولانی بود.

0 ❤️

308856
2012-01-19 12:13:33 +0330 +0330
NA

Kheyli khub bud, mersi ke baraye tarjomash vaght gozashti, age site asli ro ham moarefi koni mamnun misham

0 ❤️

308857
2012-01-19 13:39:55 +0330 +0330
NA

khob bod mer30

0 ❤️

308858
2012-01-19 15:29:02 +0330 +0330
NA

نشد كه همشو بخونم
اينو كه بدى گوگل واست ترجمه ميكنه،فقط نوع بيانشو عاميانه كردى
اونيم كه گفته بود تو ايران اينجور چيزا نيست، ميخوام بپرسم احتمالا سنت بالاى صد سال نيست يا اينكه جوونى و توى غار زندگى ميكنى؟
جون مادرت ديگه ننويس،دريابندرى!

0 ❤️

308859
2012-01-19 18:39:50 +0330 +0330
NA

خوب بود ولی خیلی طولانی بود
اینجور چیزارو دو یا سه قسمتیش کنی بهتره
در هر صورت ممنون
حداقل آخرش آبم اومد

0 ❤️

308860
2012-01-19 22:19:17 +0330 +0330

آقا مهدی ۶۹ یک بار برو یک مقاله بزار تو ترجمه گوگل ببین چه اراجیفی تحویلت میده. اینم آدرس این سایت http://stories.xnxx.com/

0 ❤️

308861
2012-01-20 02:04:51 +0330 +0330
NA

داستان خوب بود ولی ترجمه ی تو عالی بود.
ایوللللللللللل دمت گرم.

0 ❤️

308862
2012-01-20 13:15:04 +0330 +0330
NA

استاد مکسی توضیح کاملی دادند!
این محاوره ((گفتم - گفت)) ما را یاد دیوان کامل اشعار زنده یاد پروین اعتصامی انداخت (البته بلا نسبت آن شاعر بزرگوار)
ضمنا جهت یادآوری مجدد this is iran (معنی این جمله را هر گاگولی میفهمه و نیاز به استفاده از مترجم گوگل نیست)
به عبارت دیگه ما دیشب اشکنه خوردیم و شب قبل هم کاله جوش و این البته به لطف یارانه واریزی دولت عدالت محور بود و فکر کون دادن بخاطر باخت در فوتبال دستی در ولات پیشرفته فرنگ هنوز در مخیله کوچک ما نمی گنجه !!
(حداقل میگفتی بیلیارد کلاسمون هم بالاتر میرفت البته اگه تشویش در امانت داری در ترجمه یک داستان سکسی وجدانتون را اذیت نمیکرد !!!)
رینگ! رینگ! بابا یک کمی هم به فکر ما کند ذهن ها باشید!

0 ❤️

308863
2012-01-20 14:17:10 +0330 +0330

از اینکه اینهمه وقت گذاشتی و ترجممو تحلیل کردی ممنون ولی اگه توهین نمیکردی خیلی بهتر بود. چند نکته هاست که باید بهت بگم.
اول همه اینکه در مورد افراد زود قضاوت نکن من بچه خاک سفید تهرانپارس هستم و بعد از گرفتن فوق لیسانس مهندسی الان برای ادامه تحصیل تو دوره دکترا آمدم امریکا. اینم ترجمه اولم نیست بلکه ۲ تا کتاب فنی هم همون موقع که ایران بودم ترجمه کردم که نمیتونم اسمشونو اینجا بیارم. تو هم اگه تو ترجمه ادعا ت میشه ایمیلتو بده چون گاهی وقتا تو بعضی لغت ها مثله خر تو گل گیر میکنم شاید تو بتونی کمک کنی . مثلا تو این داستان جای که جین میگه :I am not dirty enough for you لغت dirty رو نیم ساعت فکر میکردم چی ترجمه کنم که آخر سر گفتم خفن .
دوم اینکه یکی از مشکلاتی که هموطنان نسبت به ما خارج نشینها داریم اینکه تا دهنمون رو باز میکنیم میگه این یارو داره پز میده درحالی که سختیهای که من تو دوران دانشجویی اینجا کشیدم یک هزارومش هم تو ایران نکشیدم.
از لحن لمپنی ایراد گرفتی، من بر عکس تو فکر میکنم زحمت ترجمه زبون لاتی صد برابر سخت تر از مقاله فنی هستش چون واقعا ترجمه لغت به لغتش جدا بی معنیه.
در آخر هم باید بگم خواهی نشوی رسوا هم رنگ جماعت شو ، تو برو ببین بعضیها چه چرندیاتی جای داستان میزارند بعد میفهمی چرا اینجوری نوشتم

0 ❤️

308864
2012-01-20 14:25:11 +0330 +0330

آقا Google transliteration باGoogle translator فرق داره اولی ماله تایپ فارسی دومی ماله ترجمه است که البته بسیار مزخرفه . میگی نه برو امتحان کن.

0 ❤️

308865
2012-01-20 19:12:46 +0330 +0330
NA

bazam tunesti tarjome kon… az dastanaye tokhmie iruni khaste shode budam…
gootchen ;)

0 ❤️

308866
2012-01-21 08:50:46 +0330 +0330
NA

کس کش…

0 ❤️

308868
2012-01-22 05:22:45 +0330 +0330
NA

آقاي ماكس ماهومي :اين چرت وپرتاچي هستن؟شرط ميبندم نويسنده محترم اين اراجيف آقاي ماكس ماهومي دروضعيت نرمالي قرار ندارن جالبه كه همين …شعرها رو هم باكلي منت و ادعا اينجاگذاشته تابه زعم خودش عبرتي باشه برا ساير نويسنده ها كه مثلاگفته باشه :اينه… به اين ميگن نوشتن ! به وجدانم قسم كه تاحالاداستان يامطلبي تااين حد پوچ وبي محتوا و ناشيانه دراين سايت ودرهيچ جاي ديگري نديده ونشنيده بودم . بااينحال اگر نويسنده آن فردبي ادعا و مودبي بودند هرگز بخودم اجازه اين گونه نقد صريح و نسبتاتندي را نميدادم چراكه معتقدم مهم آنست كه كاربران عزيز اعتماد بنفس داشته باشن وبتونن دريك فضاي دوستانه و بدوراز هرگونه گنده گويي وشماتت وعيب جوئي غرض آلودبه خودشون اجازه شركت فعال در چنين فعاليتهايي رو داده و نوشته شونو بدون هيچ قيدوبندي در معرض خوانده شدن وقضاوت سايرين قرار دهند و مهمتر ازهمه ياد بگيرن كه ازانتقاد وقضاوت ديگران نه تنها نترسند بلكه به آن بديده فرصت وامكان بي نظيربررسي شدن ودرنتيجه ارتقاي سطح ادبي ونوشتاري خودشون بنگرند وچه بسا افرادي كه فقط به قصد تفريح ولذتجويي ويا ارضاي حس درونيشون به چنين مشاركتي اقدام ميكنند كه همه موارد فوق فقط وفقط دريك فضاي صميمي وبدوراز تنش محقق خواهد شد،آقايون وخانهاي هتاك و پرده در توجه داشته باشند كه بااين روشي كه در پيش گرفته اند نه تنها فايده اي از ايشان حاصل نميشود بلكه بدين ترتيب بصورت تحقير كننده اي به تخريب خودپرداخته ونيات وضمير نامطلوب خودرا آشكار ميسازند/

0 ❤️

308869
2012-01-22 23:52:31 +0330 +0330

ok . خوشحالم که تکلیفه خودمو تو داستان و ترجمیه اولم تو این سایت دونستم. والا احساس میکنم ۶۰ ساعت کار کردم مفتی، تازه کلی هم بدهکار شدم. الحمدلله امتیاز داستانم هم از کلی داستان بی ارزش دیگه کمتر شد. ۶۰۰۰۰ این داستانو خندان ولی ۴ تا آدم پیدا نشد به این کار نمره مثبت بده. آقا جان شما رو به خیرو ما را به سلامت. کس خولنیستم وقتمو تلف کنم . شما برین با همین شر ور های موجود حال کنید. منم for ever خدافظ. مترجم داستان

0 ❤️

308871
2012-01-22 23:55:20 +0330 +0330

آخرین حرف رو بزنم ، این داستان تو سایت مشهوره خودش ۱۳۵۰۰۰ خواننده داشته و امتیازه ۹۸ از ۱۰۰ رو گرفته بود . done

0 ❤️

308872
2012-03-18 21:47:30 +0330 +0330
NA

کشور 72 ملت اینجاست بخدا ،
دوستان عزیز ، همه شما توی این سایت داستانهایی رو میخونید که از فیلتر جناب ADMIN عبور کرده .
داستانهای این سایت به چند دسته تقسیم میشند :
1 - داستانهای کاملا" بی محتوا و تخیلی که نصف بیشتر خواننده ها همون دو خط اولش رو میخونند و لا غیر .
2 - داستانهای جالب اما کاملا" دروغین که براحتی قابل شناختن .
3 - داستانهایی که میشه از توشون نکات ارزشمند رو هم استخراج کرد .
4 - داستانهای ارزشی که حقیقتا" تو کل داستانهای این سایت به جرات به 20 تا هم نمیرسند .
پس صرف کردن انرژی به قصد ادب کردن نویسنده برای داستانهای دسته اول کاری بس بیهوده است .داستانهایی که دارای غلط املایی بسیار هم هستند جزئی از این مجموعه هستند .
داستانهای دسته سوم و چهارم هستند که حداقل ، ارزش نظر دادن رو دارند و باید حتما" با حرمت گذاشتن به هم دیگه اونها رو نقد کنیم .
کیه که ندونه اینجا دارای چه محتواییه ؟ پس لااقل با در نظر گرفتن این نکته ها داستانها رو نقد کنید نه همدیگر رو .
نقدهای چندین نفر از دوستانی که در بالا کامنت گذاشتند قابل تقدیر و دفاع بوده و هست ، ولی قرار بر اینه که داستان نقد بشه نه خواننده ای که هیچ نقشی در کلید زدن داستان نداشته .
یواش یواش دارید میوفتید به جون هم . این ماجرا در داستانهای اولیه این سایت بعد از چند هفته اتفاق افتاد .
اون موقع نقدهای بسیار تند - با لحن های بسیار توهین آمیز - هتاکانه و بعضا" مخاطره آمیز بیان میشد که بعد از چند هفته باعث شد تا ADMIN یکی یکی USER ها رو LOCK کنه .
با این جو نسبتا" صمیمانه اخیر ، به خودتون و سایرین اجازه بدید که همیشه از بودن در کنار شما دوستانیکه نظرات بسیاریتون حتی از متن داستان جذابتر و دوست داشتنی تر بوده و هست لذت ببرند و از دیدن اسمتون پای نظرات از بوجود اومدن این جو دوستانه بینتون لذت ببرند .
بنوبه خودم این خواسته رو از تک تک نفرات تاثیر گذار این سایت مثل دوستان عزیزم MAXMAHONY - مهدی 68 -
NO PM SANAZ - SHADMEHR0001 - ساینا جون 4 و سایر دوستانیکه حافظه کوتاه مدتم بدلیل فشارهای روزمره اجتماعی و ااقتصادی از بیاد آوریشون قاصره از صمیم قلب دارم .
دوستان کمی آستانه تحملتون رو بالا ببرید و بجای نقد همدیگه ، فقط داستانهایی که برای متونش ارزش قائلید رو به نقد بذارید . قبلا" از حرمتی که برای حرفام قائل شدید صمیمیانه از همتون ممنونم و دست همتون رو به گرمی میفشارم .
کوچکترین عضو این سایت

0 ❤️

308873
2015-01-11 07:58:46 +0330 +0330
NA

عالی بود.دستت درد نکنه

0 ❤️

308874
2015-04-12 06:35:51 +0430 +0430
NA

خیلی بهتر از این داستانهای تخیلی بود که بعضیا میزارن

0 ❤️

542998
2016-05-30 04:32:42 +0430 +0430

GF va F Ro midonestam Vali bazam Mr30 ke gofti hala nashkonamet vali ye name irani tarjoome kardi hamon tarjoome asli ro mikardi bahal tar bod

0 ❤️

559367
2016-10-06 11:38:08 +0330 +0330

awli

0 ❤️

564219
2016-11-12 10:11:42 +0330 +0330

خیلی باحال بود جدی حال کردم مرسی

0 ❤️

637285
2017-07-01 18:31:30 +0430 +0430

عالی بود دمت گرم زحمت کشیدی

0 ❤️

659385
2017-10-24 14:31:16 +0330 +0330
NA

ی خورده خالی بندی داشت ولی در مجموع خوب بود

0 ❤️

823622
2021-08-01 18:22:21 +0430 +0430

ریدم تو داستانت خدایی هیچ ادمی پیدا نمیشه با رفیق چند سالش سکس کنه اونم اینجوری مقل یه بدبخت سگ حشر ریدم پس کلت کص کش

0 ❤️