شروع آتشین و پایان ناخواسته (۱)

1401/05/02

سلام.این داستان حاوی محتوای همجنسگرایانس.اگه خوشتون نمیاد لطفا نخونین که در پایان شرمندتون نشم.این داستان کاملا واقعیه و حتی ذره ای اغراق در اون نیست.اما اسم شخصیت های داستان مستعاره.ابتدای داستان ممکنه آنچنان محتوای سکسی نداشته باشه
قضیه برمیگرده به حدودا ۷ سال پیش و تا الان که این متنرو براتون مینویسم هم ادامه داره.زمانی که من راهنمایی بودم.از زمانی که یادم هیچ علاقه ای به جنس مونث داشتم و همیشه تنها به چشم همبازی یا دوست بهشون نگاه کردم.از خودم شروع کنم.لاغر اندامم و قد نسبتا بلندی دارم.چشمای عسلی و موهای خرمایی.چهرم معمولیه اما همه ازم خوششون میاد.زمان مدرسه توسط بچه ها دسمالی میشدم ولی زیاد اهمیت نمیدادم.پسری تو مدرسه بود به اسم سهیل.ما همکلاس بودیم ولی اونا تو شعبه دیگه ای بودن و اصلا هیچ برخوردی با هم نداشتیم حتی سلام علیک.هیکل درشت و عضلانی داشت.چشمای قهوه و موهای بور و پوست شدیدا سفید.بشدت خوشتیپ بود و جز بچه معروفای مدرسه محسوب میشد و همه ازش حساب میبردن.
کار من این شده بود که زنگای استراحت بهش خیره بشم و با خودم خیال پردازی کنم.اینکه اون منو نوازش و من عطر تنش رو حس میکنم.
اوضاع به همین روال گذشت تا اینکه سهیل متوجه نگاه های شدیدا ضایعه من نسبت به خودش شد.تا قبلش با هم هیچ سنمی نداشتیم اما یه روز که بیرون بودم دیدم یکی یهو کونمو تو دستاش گرفت و گفت چطوری خوشگله
+ها
میگم چطوری خوشگله
+خوبه.ترسیدم😅
ترس دارم مگه؟
+چه میدونم والا همه ازت میترسن.حتما داری
اون روز تو کونم عروسی بود و کل روز حواسم محو همون چن لحظه.تصور اینکه سهیل از من خوشش اومده بود داشت دیوونم میکرد.داشتم تو واتس اپ برا خودم میگشتم که یه شماره ناشناس بهم پیام داد.
سلام خوبی
+سلام،شما؟
عشقت،نمیشناسی؟
+نه.حوصله مسخره بازی ندارم اگه اسمتو نمیگی بلاک کنم
سهیلم
قبل گفتن دو هزاریم افتاده بود که خودشه اما بخاطر اینکه ضایع نشه خودمو زدم به اون راه.شمارمو از بچه ها گرفته بود و به بهانه دادن اکانت کلش بهم سر صحبتو باز کرد.
خلاصه تو مدرسه شروع کرد نزدیک تر شدن بهم.بیشتر منو دستمالی میکرد و منه از خدا خواسته هم هیچی بهش نمیگفتم.زنگای استراحت دائم کنارم بود و نمیذاشت کسی بهم دست بزنه.تو مدرسه تقریبا همه میفهمیدن و به طرق مختلف تیکه مینداختن بهم ولی من اهمیت نمیدادم.وقتی کنارش راه میرفتم حس غرور بهم دست میداد.اینکه من زیر سایه یک مردم که مواظبمه و نمیذاره کسز چپ نگام کنه بهم حس آرامش میداد.هر روز عشق من بهش بیشتر میشد.وقتی با هم بودیم فقط بهش زل میزدم و به طرق مختلف بوش میکردم‌.اما حس سهیل نسبت به من بیشتر حس شهوت بود تا عشق.
تا اینکه یه روز سهیل منو برد تو یکی از کلاسا و منو نشوند روی پاهاش.همیشه تصور یه کیر خوش فرم از هیکل سهیل دو داشتم و واقعا همینطور بود.سفتیه کیرش رو پشت کونم حس کردم و نگم چه لذتی داشت.
برای اینکه ضایع نشه خودمو کشوندم کنار و رفتم بیرون.بهش گفتم خوشم نمیاد و اون گفت اگه تکرار کنیم عادت میکنمو خوشم میاد.
روز بعد دوباره اینکارو تکرار کردیم و من دیگه نمیتونستم مقاومت کنم.هر روز کارمون این شده بود که من بشینم روی کیرش و اونم گردنمو میبوسید فقط همین نه بیشتر.
تا اینکه عید شد.من و سهیل با هم درمورد همه چی صحبت میکردیم و هر کصشری میگفتیم.یهو بهم پیام داد عکس کونتو برام بفرس.
فک کردم داره شوخی میکنه و یه عکس از نت گرفتم براش فرستادم.دیدم خیلی جدیه و گفت اگه نفرستم باهام قهر میکنه.منم مجبورا براش فرستادم و بعدش اصرار کردم اونم عکس کیرشو برام بفرسته.من کیرم معمولیه و حدودا ۱۵ سانته.عکسی که میدیدم یه کیر تپل و کلفت بود که خوابیدش از شق شده منم بزرگ تر بود.سفید سفید با موهای طلایی.اونموقع هنوز موهاشو نزده بود.یادمه وقتی عکس کیرشو برام فرستاد دوبار روش جق زدم😂.مدرسه وا شد و منه احمق که از کارم خجالت میکشیدم با سهیل قهر کردم.روم نمیشد تو روش نگاه کنم.حس میکردم ازم سو استفاده شده در صورتی که اصلا اینجوری نبود.عکس کیرشو از تو گوشیم پاک کردم و از واتس اپ هم بلاک کردم.اما دلم نیومد شمارشو پاک کنم.از خودم و کاری که کردم خجالت میکشیدم و حس پوچی و احمق بودن بهم دست میداد.
اما سهیل به کسی هیچی راجع به عکسا نگفته بود.میتونست هزاران استفاده کنه و منو باهاشون تهدید کنه ولی کاری نکرد.
سهیل کلی از بچه ها رو واسطه کرد که باهام صحبت کنه ولی من اصلا قبول نمی کردم.نه بخاطر اینکه از اون بدم بیاد،مث چی دلم میخواست با اون صدای کلفت و مردونش صدام کنه و من تو عمق صداش غرق بشم ولی خجالت میکشیدم و از خودم ناراحت بودم.
مدرسه ها تعطیل شد و من سه ماه تابستونو بخاطر دوری از اون افسردگی گرفتم چون اصلا نمیتونستم ببینمش.تا اینکه مدرسه ها دوباره باز شد و…
دوستان ادامه این داستان به شما بستگی داره.اگه خوشتون بیاد حتما ادامشو براتون مینویسم.اولین بارم بود مینوشتم اگه یدی داره حتما بگین که تو بخشای بعدی درستش کنم.این بخش از داستان چون حالت مقدمه داشت و من دلم نمیخواست یجا برم سراغ اصلش محتوای سکسی نداشت.اما بدونین که ذره ای دروغ در این نوشته نیست و همه چیز واقعیه.ممنون که وقت گذاشتین

ادامه...

نوشته: پسر پاییز


👍 10
👎 1
8101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

886761
2022-07-24 05:18:03 +0430 +0430

خیلی خوب بود اگه ادامه ندی نظر این رو می نویسم
( خیلی خب فهمیدیم تو اوبی )

1 ❤️

886803
2022-07-24 12:20:17 +0430 +0430

عزیزم داستانت زیبا بود ادامشو بنویس حتما

1 ❤️

886867
2022-07-24 23:11:44 +0430 +0430

ادامش بنويس خوبه

1 ❤️

886947
2022-07-25 05:23:37 +0430 +0430

وقتی خودتون کشته مرده طرفین و به هر بهانه ای میرید دنبالش چرا وقتی اونم جذبتون میشه و چراغ سبز نشون میده پا پس میکشید؟ اسم این حرکت کیری غروره؟ به این کار کسشر چی میگن؟ کاش این مرض درمان شه…
داستانت هم خوب بود ولی حس خاصی ازش نگرفتم! پیازداغشو زیاد کن!..

1 ❤️

887033
2022-07-25 20:51:54 +0430 +0430

کیر خوابیدش از ۱۵ سانت بیشتر بود اونم تو راهنمایی ؟ مگه کیر اسب

0 ❤️