بدون محتوای سکسی زیاد لطفا فحش ندید اولین بارمه

کلاس سوم بودم که مدرسه از این دی وی دی های میشا و کوشا بهمون داد .بابام برای این که راحت باشم یه لب تاپ برام خرید .اون موقع نه انگلیسی بلد بودم نه کار با لب تاپ رو چون کسی تو خونمون از این جور چیزا نداشت . اولین نفر من بودم ، بعد من هم دختر عموم تو جشن تولد بیست سالگیش یه گوشی خرید . از لمسی قدیمیایه نوکیا . قبل از اون مامان و بابام از این سونی اریکسون ها داشتن . دو سال بعد که کار با لب تاپ و یاد گرفتم همین جوری میگشتم که سه تا فیلم سکسی پیدا کردم .
اون موقع کوچکترین چیزی نمیدونستم . خونوادم روستایی بود و به خاطر این که بلد نبودن به من یاد بدن گذاشتن تو مدرسه یاد بگیرم . منم که هیچ چیز نمیدونستم و بچه بودم با خودم عهد بستم اگه کسی اومد خواستگاریم اول ببینم طرف از اون درازا نداشته باشه بد بگم آره . آخه به ما گفته بودن بچه اول یه سلوله که به مرور زمان به واسطه تقسیم سلولی میشه یه بچه . منم که هیچ چیز نمیدونستم و تا اون موقع بدن یه مرد رو لخت ندیده بودم داشت دیوونه میشدم که نکنه کسی که عاشقش میشم از اونا داشته باشه؟؟؟!!!
تا آخر های کلاس ششم . مامانم آخرش بابام رو دیوونه کرد که برای روز مادر یکی از اون گوشی باحالا براش بخره . (مامانم قسم خورده بود تا ۱۸ سالگی برام گوشی نمیخره) بابام هم خرید . مامانم از مدلش خوشش نیومد و یکی دیگه خرید .(پارسال برای روز پدر یه گوشی واسه بابام خریده بودیم) بعد مامانم با دستور اینترنت بی اینترنت گوشی رو داد به من . از حق نگذریم مدل گوشیه پایین نیست مامانم یکی میخواست شبیه این s8 های سامسونگ .( چون پنجره اصلی شون بزرگه .)
سال هفتم اینترنت لازم شدیم واسه مدرسه . خب منم که دیگه زبان میرفتم و یه چیزایی میفهمیدم و اینترنت بازیم هم تو اوجش بود .
یه روز تو این کانالای تلگرام از اون چیزا دیدم . هیچی دیگه تو گذر زمان استاد شدم .
بعدش چندبار سعی کردم یکمی خودم رو انگولک کنم که فهمیدم از بس در بی خبری به سر بردم دیگه اونقدر تنگ شدم که یه انگشتم توم نمیرفت .
یه مدت بعد تو کلاس یکی دستش رو گذاشت رو رون پام . خب توهفتم هم اون قدر از این فحش ها میدن آدم یاد میگیره دیگه !!!
منم از حرصم یه فحش خیلی زشت رو باصدای خیلی بلند دادم . شانس آوردم رفیقم دستش رو از پشت سرم گذاشت رو دهنم . صدا تو گلوم خفه شد . بعدش کلی قصه سکسی نوشتم(یواشکی )
سر فرصت تایپ میکنم میفرستم .

نوشته: Linda