شروع زندگی ماریا در خانه سعید

1393/12/13

… قسمت قبل

وقتی سعید از خونه بیرون رفت ظرفها رو شستم آشپزخونه رو مرتب کردم من تو خونه خودمون کار خونه رو زیاد انجام میدادم بیشتر کار خونه گردن من بود برای همین خونه داری بلد بودم تاسعید بیاد دستی به سالن و طبقه پایین کشیدم و اتاق خواب بالا رو هم تمیز و مرتب کردم از تو یخچال موادغذایی برداشتم نهاری درست کردم همه چیز توی اشپزخونه پیدا میشد معلوم بود سعیدنمیذاره بخودش بد بگذره من رفتم مانتویی که سعید دیروز برام خریده بود با شلوارم پوشیدم
وقتی سعید اومد من تازه نهار پختن رو تموم کرده بودم سعید تو آشپزخونه اومد تو دستش یه نایلون و پاکتهای خرید بود وقتی چشمم به گاز خورد گفت غذا درست کردی گفتم بله وسایل دستش روی میز گذاشت رفت در دیگ رو باز کرد گفت خورشت قیمه درست کردی افرین معلومه نادر بیخود ازت تعریف نکرده نادر اسم شوهرخاله ام هست بعد بهم نگاه کرد و گفت تو چرا مانتو پوشیدی بیا بریم تواتاق خواب درشون بیار چن تا از پاکت های خرید رو برداشت بهم گفت بیا دیگه

دنبالش رفتم وقتی تو اتاق خواب رفت دید همه جا رو مرتب کردم خوشش اومدگفت افرین معلومه دختر با سلیقه هستی هم خوب کس میدی و خوبم خونه داری میکنی اشاره کرد به مانتو تنم وگفت درش بیار مانتوم رو دراوردم گفت شلوارت روهم دربیار شلوارم رو هم دراوردم از تو پاکت چن تا شورت کرست دراورد وگفت اینا رویکی یکی بپوش ببینم کدوم فیت تنت هست رنگهای روشن مختلفی بودن و همشون هم ست بودن رنگ قرمز صورتی نارنجی سبز مشکی رنگهای مختلفی بودن سایز سینه هام 55بود گفت برای یه دختر 13ساله سایزسینه بزرگی هست ولی برای تو که کس میدی کوچیکه خودش کرست ها رو تنم میکرد و نگاه میکرد دوباره باز میکرد و یکی دیگه رو به تنم میکرد از تماس دستاش با سینه هام داشتم حشری میشدم اونم متوجه شده بود بیشتر سینه هام رو از رو کرست ها می مالید دستش روی کسم گذاشت انگشتش رو کرد داخل کسم گفت دختر چه داغی تو اینهمه حشرتو بچه ازکجا اوردی من حشری شده بودم دستم روگذاشتم رو کیرش از رو شلوار مالوندم گفت کیرمیخوای خودت راستش کن منم با پررویی گفتم پس شما بخوابید اون روتخت درازکشید لباسهاش رو دراوردم چشماش روبسته بود تو یه فیلم سوپرکه شوهرخاله ام نشونم داده بود دیده بودم زن لباسهای مرد رو در اوردبعد بوسیدش و بعدروش بر عکس شد و کیرش روخورد منم مثل همون فیلم لباسهای سعید رو دراوردم شلوارش رو با کمک خودش دکمه اش رو بازکردم و از پاش بیرون کشیدم روی بدنش دراز کشیدم اول پیشونیش رو بوسه زدم بعد روی دماغش بعد لبهاش رو بوسیدم خواستم مثل همون فیلم ببوسم برم تا پایین کیرش رو بخورم وسرته بشم که سعید لبهام رو توی دهنش گرفت ولبهام روخورد من کسی لبهام رو زیاد نخورده بود ولی سعید خیلی قشنگ میخورد داشتم لذت میبرم بعد از اینکه مدتی لبهام روخورد ولم کردگفت کارت روبکن منم سریع خودم رو سرته کردم و کیرش روکه تازه داشت بلندمیشد خوردم
کیرش بزرگ گنده بود تا ته نمیتونستم تو دهتم کنم تا نصفش تودهنم میکردم زبونم رودورش میچرخوندم وسرکیرش رومک میزدم مدتی کیرش روخوب خوردم کس من روی سینه سعید بود سعیدپاهای منو بطرف خودش کشید وسرش رو لای کسم برد وکسم روخورد اولین باربود کسی کسم رومیخورد خیلی لذت بخش بود صدای اه وناله ام بلند بودطاقت نداشتم گفتم کیرت رو توکسم کن منو روتخت خوابوندوکیرش رویکدفعه ای تا ته توکسم کرد دردشدیدی داشتم حیغ کشیدم گفت اروم باش دردش تموم میشه چند لحظه صبرکرد بعدشروع کردبه تلمبه زدن با سرعت تلمبه میزد وقربون کسم میرفت من بدن تپل وگوشتی داشتم صاف سفید بی مو بودم 13سالم بود هنوز موهای کسم کامل در نیومده بودن خیلی کم بودن حتی موهای زیربغلم هم کم بودند چهره بچگانه ای داشتم با اینکه یه سال بود کس میدادم ولی چهره ام و اندامم بچگانه بود سعید هی ازهیکلم و کسم تعریف میکرد و تلمبه میزد من ارضا شدم و سعیدهم چند لحظه بعد از من ارضا شد و ابش رو تو کسم خالی کرد کنارم رو تخت افتاد و بهم گفت تو بچه عجب کسی داری ادم رو دیوونه میکنه بعد از اینکه حالش جا اومد بهم گفت بریم حموم توحموم خوب منو شست برام حوله حمام خریده بود منو تو اتاق خواب اورد خودش یه شورت پوشید وازبین شورت وکرست هایی که برام خریده بود یه جفت شورت و کرست صورتی برداشت و خودش کرست رو برام بست کرست تنگ بودسینه هام ازبالا بیرون زده بود گفت خوبه همینجوری باشه عادت میکنی وقتی میخواست شورت پام کنه بهم گفت درازبکشم توکسم رونگاه کرد انگشتش روتوی کسم کرد وقتی دوتا انگشتش روتوی کسم کرد دردم اومد ناله کردم خوب نگاه کسم کرد وگفت بچه تو بهترین کس رو داری دهانه کست تنگ هست روزی ده بار کست بزارن تا شاید کمی گشاد بشه
شورت پام کرد وگفت بلندشو بریم نهار بخوریم دستپختت رو بخورم بچه ببینم به خوبی کست هست گفتم مانتو نپوشم گفت نه وقتی توخونه ای باید با شورت و کرست باشی زمستون و تابستونش فرقی نداره همیشه باید باشورت کرست باشی
با هم پایین رفتیم وقتی غذا خوردیم از دسپختم تعریف کرد و بهم افرین گفت من خونه خودمون کار خونه میکردم کسی تعریف یا تشویقم نمیکرد ولی سعید از دسپختم تعریف کرد بعد از نهارمن ظرفها رو شستم اون توی سالن داشت یه فیلم ویدویی نگاه میکردتوسالن که رفتم بهم گفت پیشش برم کنارش رفتم منو رو پای خودش نشوندوگفت بچه تو جای دختر منی حتی میتونی جای نوه من باشی ولی الان توکس من هستی میخوام اونجورکه دلم میخواد تربیتت کنم و ازت میخوام همیشه حرفم روگوش کنی برایم بایدونبایدهایی روگفت مثلا گفت حق ندارم بدون اون توی حیاط برم حق ندارم جواب زنگ در یا تلفن رو بدم و یادم باشه ازاین به بعد همه کس و کاری که من دارم اون هست تو همین مدت کم از سعید خوشم اومده بودهرچی میگفت چشم میگفتم خیالم راحت شده بود که اینجا مثل خونه خودمون کتک نمیخورم واذیت نمیشم واون میتونه حشری بودن من رو جواب بده بهش گفتم وقتی زاییدم بچه رو چیکار میکنه بخودم میده که بزرگش کنم تعحب کرد گفت توحامله ای؟ گفتم تو آبت رو توکسم خالی کردی شوهرخاله ام گفته اگراب مردتوکسم خالی بشه من حامله میشم قهقهه زد وگفت حامله نمیشی برای اینکه من بچه دارنمیشم ازم در مورد مدرسه و دوستام و کس دادنم پرسید حرفهای زیادی باهم زدیم من رو پای اون نشسته بودم مثل دخترش بودم اون یه مرد جا افتاده بود بهم گفت که کسی رو نداره همسرش چن سال پیش بخاطر نازایی طلاق گرفته قبلا درخارج زندگی میکرد و حالا چندسالی هست که به ایران برگشته وتوی این استان با سرمایه ای که داشته خونه و مغازه خریده واجاره داده و با اجاره اونها زندگیش رو میگذرونه وضع مالیش خوبه تا وقتی من حرفش رو گوش کنم چیزی رو ازم دریغ نمیکنه اون از بچگی به خارج از کشور رفته بود و تو پانسیونی در خارج درس خونده بود دانشگاه رفته بود و مدرک دکترای جغرافیا داشت سعید مرد خوبی بود درعین حال مرد عجیبی هم بود گفت گاهی در دانشگاه معتبر اون استان کلاسی برای تدریس برمیداره حرفهای ما طول کشید در تمام مدت حرف زدنمون من تو بغل سعیدبودم منو روپای خودش نشونده بود و به سینه خودش چسبوند و برام از زندگیش میگفت بعد از حرفاش بهم گفت برم براش اب بیارم تا من اب اوردم یک فیلم سوپر توی ویدو گذاشت و منو بغل کرد و دستش رو توی شورتم کرد وکسم رو مالش میداد دست منم گرفت وتوی شورت خودش گذاشت منم کیر اون رومالش میدادم ازم لب گرفت وبهم نشون دادچطور لب رو مک بزنم ولب بگیرم بعدازاینکه لبهام روخوب خورد منم تولب خوردن راه افتادم ازروی سوتین سینه هام روشروع به خوردن کرد من باکیرش بازی میکردم وکسم اب داده بود اون دست لای کسم کشید وقتی دید خودم روخیس کردم گفت بچه تواینهمه اب وحشر روازکجا میاری منم که دیگه باهاش راحت شده بودم خندیدم شورتم رودراورد وشورت خودش روپایین کشید پاهای خودش رو درازکرد وجفت هم گذاشت کیرش راست ایستاده بود ومن رووسط پاهاش گذاشت پاهام روبازکرد وکسم روبا سرکیرش تنظیم کرد واروم من روپایین اورد تا کیرکلفت وبزرگش توی کسم رفت بعدازچن لحظه منو روی کیرش بالا وپایین کرد دستای من روی شونه های سعیدبودند سینه هام راست ایستاده بودن سفت ومحکم بودند من ناله میکردم وسعید میگفت کیرم توکست بچه بچه حشری مال خودمی کس تنگ مال خودمه کیرم تو کسته بچه تا ته توکوسته من به ارگاسم رسیدم لرزیدم تا لرزیدم منو محکم گرفت وبادومین تلمبه اب گرم خودش رونوی کسم خالی کرد کیرش توی کسم بود ومن بیحال روسینه اش افتادم اونم نفس نفس میزد بهم گفت بچه ازصب تاحالا سه بار ابم رودراوردی توکس نیستی شاه کسی منم باهمه بچه گی که داشتم گفتم شاه کس توهستم خندید وگفت بله شاه کس خودمی بچه زندگی من وسعیدبیشترشبیه یک رویا بود تا یه زندگی معمولی براتون مینویسم که ازاون روزبه بعد چقدرسکس داشتیم سکس های متفاوتی داشتیم وچه جاهایی سکس کردیم

ادامه…

نوشته: ماریا


👍 1
👎 0
114585 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

455109
2015-03-04 18:10:21 +0330 +0330

Aval shdm aya

0 ❤️

455110
2015-03-04 18:10:56 +0330 +0330

ای بی پدر و مادر روان جق زاده
مگه سناریو برای ورژن سکسی سریال افسانه جومونگ مینویسی ؟!
گاییدی این امت اسلام را …لاکن این ماریا کدام جنده دوزاری است که باعث مصرف بی رویه صابون گلنار توسط جوانان ما شده است diablo

1 ❤️

455112
2015-03-05 00:56:26 +0330 +0330

aalie edame bde
dusesh daram good

1 ❤️

455113
2015-03-05 02:00:49 +0330 +0330
NA

کاری به راست و دروغ نوشته هات ندارم ولی میشه یه رمان جالب و از همه جاهاش نوشت…
واقعا زیباست…
ادامه بده داداش/خواهر!!

0 ❤️

455114
2015-03-05 04:35:41 +0330 +0330
NA

عزیزم خوب داری می نویسی ادامه بده… بچه ها شما هم بیخودی دری وری بهش نگید تشویقش کنید بنویسه حالا درسته که خیلی تحفه ای هم نیست ولی از بقیه بیسواد های جقی که اینجا داستانای ابلهانه با جمله بندی های افتضاح و ماجراهای مزخرف و بی مزه میزارن بهتره.
حالا دروغ یا راستشو چیکار دارین جقتونو بزنید.

0 ❤️

455115
2015-03-05 07:25:37 +0330 +0330
NA

با تینا موافقم.کاری به راست و دروغش ندارم ولی موضوعش خیلی دلنشین هست.البته با اصلش مخالفم دختر زیر 16 سال نباید بهش دست زد.الان مجلس هم تصویب کرد که اونایی که بچه رو به فرزندخوندگی قبول میکنن میتونن باهاش ازدواج کنن.حالا کدوم مسعول یه دختر خونده داشته بزرگ کرده حالا عاشقش شده میخواد باهاش ازدواج کنه خدا میدونه که قانون براش عوض شد.اما تو امیدوارم که طعم خوشی و سکس با عشق و بفهمی.چون یجورایی قربانی هستی.به خودت هم به نظرم نگو هرزه و …تو قربانی یه سبستم غلط،فکرهای غلط،ادمهای بی شرف شدی.ادامشو زودتر بزار دختر یا پسر جان.

0 ❤️

455116
2015-03-05 07:33:52 +0330 +0330
NA

نمیشه ماریا رو پیدا کرد بکنیمش

0 ❤️

455117
2015-03-05 07:36:26 +0330 +0330

راستو دروغشو کار ندارم،،عالیه،بازم بنویس

0 ❤️

455118
2015-03-05 09:52:57 +0330 +0330
NA

باتینا موافقم

0 ❤️

455119
2015-03-05 10:07:33 +0330 +0330

کاش منم يه شاه کوس مثل تو داشتم

0 ❤️

455120
2015-03-05 12:14:40 +0330 +0330
NA

دوست دارم ببینم اخرش چی میشه بازم بنویس مرسی

0 ❤️

455121
2015-03-05 13:12:57 +0330 +0330
NA

داستان رو ول کنید بیایید پایین داستان رو بخونید بابا دمتون گرم خیلی خندیدم
بابا همه داستان دارند ی چهارتا کسشعر بزارید بخندیم زیر بار زندگی کونمون پاره شده
کیر تو کونت اگر داستانت دروغ باشه من که نخوندم فقط اومدم نظرا رو بخونم بخدا از داستان هم جذاب تره

0 ❤️

455122
2015-03-05 14:52:42 +0330 +0330

من جنده هستم منکرش هم نیستم توکه باپدرومادرهستی چرا کونت روپاره میکنی وفحش میدی پایین شهری کون دریده

1 ❤️

455123
2015-03-05 14:55:53 +0330 +0330

کس کش تویی که شعورحرف زدن نداری بابی 007کون دریده
دیوث هقت جدوابادت هست
من اززندگی تخمی که داشتم مینویسم دلیلی نداره رویاپردازی کنم کاش رویابود بیشرف

2 ❤️

455124
2015-03-05 14:57:01 +0330 +0330

من زنم
رمان نیست زندگی لعنتی من جنده اس

1 ❤️

455125
2015-03-05 14:58:40 +0330 +0330

ایناخوب نوشتن نیست اینا همش دردهست دردزندگی من نکبت زده هست دروغ نیست واقعیت زندگی منه

1 ❤️

455126
2015-03-05 15:01:14 +0330 +0330

جناب امپول زن این زندگی منه یه دخترکه از9سالگی داده تا الان که به ته خط رسیدم

1 ❤️

455127
2015-03-05 15:03:48 +0330 +0330

اخه اهل حال sad منکه دائم 13ساله باقی نمیمونم
توچه جوری عقلی داری منم درس خوندم مدرسه رفتم
چیزی یادگرفتم که بلدشدم بنویسم

1 ❤️

455128
2015-03-05 15:06:36 +0330 +0330

ماریامنم که الان فکرمیکنم افعی شدم

1 ❤️

455129
2015-03-05 16:13:03 +0330 +0330

دستان جالبیه ادامه اش رو بنویس خوشمان امد biggrin

0 ❤️

455130
2015-03-05 19:20:33 +0330 +0330

عاشقتم . biggrin زیاد جدی نگیر

0 ❤️

455131
2015-03-06 08:40:39 +0330 +0330
NA

/

0 ❤️

455132
2015-03-06 11:29:30 +0330 +0330

بابی بیشرف کون پاره بدبخترازمن تویی جق زن
من اگه میدونستم اخرخط زندگیم به پوچی هست عمرا اگه فاحشه میشدم دست من نبودیه بچه 8-9ساله بودم که بااون شوهرخاله نامردم یه جنده شدم توچی بفهمی من چی کشیدم کس کش عقده ای

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها