من کوروش ۴۰ سالمه و همسرم شیدا ۳۵ ، سیزده ساله ازداوج کردیم و زندگی خوبی داریم . یه دختر ۱۰ ساله داریم . یکی از رفقای فابم که تو نوشهر یه ویلای سوپر لاکچری داره ، کلید ویلاشو داد تا یک هفته با خانواده بریم اونجا . من با دو تا از دوستان صمیمی هماهنگ کردم که سه خانواده یک هفته بریم عشق و حال . از شانس بد ما دو روز مانده به تایم حرکت ، پدر و مادر شیدا از شهرستان اومدن خونمون و ناچار شدیم اونا رو هم ببریم شمال . ویلای بالای هزار متر ، استخر رو باز و سرپوشیده ، سالن ورزش و بیلیارد . خلاصه همه چی فراهم . رفیقم به نگهبان و سرایدار ویلا سپرده بود به محض اینکه ما رسیدیم یک هفته بره مرخصی و ما اونجا راحت باشیم . روز اول با کباب و بساط مشروب و بزن و برقص تموم شد . دوستان همسفر من سهیل ۳۵ سال و زنش ساناز ۳۰ سال ، دو تا دختر بچه دارن یکی ۸ و یکی ۷ ساله و کیوان ۳۸ سال و همسرش نسیم ۳۵ سال . اونا هم یک دختر ۱۰ ساله دارن که با غزل ما هم سن بود . بچه ها گیر داده بودن که یک شب رو در نمک آبرود بگذرونیم و ما کلا بخاطر هزینه بالای اقامت در اونجا مخالف بودیم . تا اینکه غزل بابا بزرگش رو راضی میکنه که اونا بچه ها رو ببرن یه شب و روز نمک آبرود و ماها بمونیم ویلا . روز سوم پدر زن و مادر زنم هر چی بچه بود رو جمع کردن و با ماشین سهیل که پرادو بود رفتن نمک آبرود و قرار شد تا فرداش عصر اونجا باشن و تفریح کنند . اصل ماجرای ما از شب سوم که بچه ها نک آبرود بودن شروع شد . شب بساط مشروب فراهم بود و کله همه داغ و موزیک و رقص براه . بعضی وقتا با خانمای هم میرقصیدیم و یه تماسهای کوچولو برقرار میشد . هر سه رفیق همو خوب میشناختیم و به هنرهای هم آگاه بودیم که چه حشریهای پدر سوخته ای هستیم . واسه همین یجورایی چون میدونستیم زنهامون حتما دستمالی میشن ، سعی میکردیم فرصت رو از دست ندیم و واسه تلافی هم که شده ، حسابی از لحظات استفاده کنیم . کم کم داشتیم خسته میشدیم و وقت خواب میرسید ولی یجورایی همه مقاومت میکردن که دور هم باشیم و انگار یجورایی احساس میکردیم امشب متفاوته و شاید اتفاقاتی در پیش باشه . یهو کیوان دست زنش نسیم رو گرفت و گفت آقا ما بریم بخوابیم که من گفتم امشب کسی حق نداره اطاق بخوابه . همه تو هال میخوابیم . هر کی هم دلش یه چیزایی خواسته باشه اگه جسارتش رو داشت همینجا کارشو میکنه . کیوان که معمولا تو کل کل ها کم نمیاره ، گفت ما که برامون فرقی نداره ، بین کلی جمعیت هم کارمون رو میکنیم . ببینم شما چی جراتش رو دارید . سهیل از اون طرف داد زد من که آمپرم بزنه بالا خودی و غیر خودی نمیشناسم … مواظب خودتون و زنهاتون باشید و همه زدن زیر خنده … خلاصه با همین کل کل جاها تو هال پهن شد و چراغا خاموش و هر کی با زنش رفت زیر پتو . من یواشکی به شیدا گفتم عزیزم جلوی این دو تا دیوث نباید کم بیارم ، زود باش لخت شو میخوام صدای حشرت کل ساختمون رو برداره و شیدا هم انگار از خدا خواسته بود که تو یه چشم به هم زدن تو بغل هم بودیم و داشتیم همدیگر رو با ولع میخوردیم و لیس میزدیم . با سر و صدای ما ، صدای بقیه هم بالا گرفت … من دیگه حسابی داغ شده بودم و گذاشتم تو کص شیدا و شروع کردم به تلمبه زدن … یهو چراغا روشن شد و سهیل لخت با کیر سیخ وایستاده بود و بقیه رو نگاه می کرد . ساناز که انگار انتظارشو نداشت یهو پتو رو پیچید به خودش و سهیل با خنده گفت عشقم لزومی نداره خودتو قایم کنی … همه دیگه همو دیدن . من گفتم کثافت چیکار میکنی … لااقل خبر بده … مال من خوابید و بقیه زدن زیر خنده … سهیل گفت بچه ها یه این شبو بزنیم سیم آخر … بیایید حسابی قر و قاطی بشیم … کیوان که به پشت دراز کشیده بود و نسیم رو کیرش نشسته بود گفت چیه ساناز برات کافی نبود هوس کردی نسیمم بکنی ؟ نسیم با یک حالت عشوه و اعتراضی گفت : کیوااااان این چه حرفیه ؟ سهیل ادامه داد اگه همه راضی باشن چرا که نه ؟ غریبه که نیستیم ، بچه هم نیستیم ، چی میشه یه شب آدرنالین خونمون بزنه بالا ؟ من که از خدا میخواستم طعم ساناز و نسیم رو بچشم ، به نشانه تایید گفتم : سهیل خیلی دیوثی … مال من دوباره سیخ شد و باز همه خندیدن و کیوان گفت این کوروش کونی از دیروز راضی بوده زنمامون رو بگاد، سهیل هم رو به کیوان گفت نه اینکه تو دلت نمیخواد … من ادامه دادم یه لحظه خفه شید ببینم … اینجا فقط ما نیستیم که … ببینیم خانما چی میگن و چون قبلا از این دست فانتزی ها با شیدا خیلی داشتیم ، گفتم عشقم نظر تو چیه ؟ شیدا هم با یه حالت مثلا خجالتی گفت اگه نسیم و ساناز قبول کنند منم حرفی ندارم . پرسیدم ساناز تو قبول داری ؟ ساناز که در میان زنهای ما تقریبا از همه سر و زبون دار تره، گفت شما مردا خیال کردین فقط خودتون میتونید عشق و حال کنید و ماها بلد نیستیم ؟ فقط اگه قراره همچین کاری بشه فرداش هیشکی حق نداره ادا پشیمونی درآره و اصلا بیایید فحش بذاریم واسه اونی که حرف اتفاقات امشبو بخواد بعدا پیش بکشه و همه قبول کردن …
نوشته: ساسان
خدایی اینکه تو فیلم پورن عموجانی میاد لوله ها رو درست کنه بعدش زن صاحب کارش رو میکنه برای من قابل قبولتر بود تا داستان سکس ضربدری شما!!!
بد نیست خودتم یک بار بخونی و به داستان مسخره ات یکم بخندی
با جمله اخر اونم از دهن ی زن کلا تم داستانت رو باید طنز کنی موضوعش بد نبود ولی با خط اخر خرابش کردی از حالت احتمال واقعی بودن دراوردیش اخه کدوم دختری میگه بیایین فحش بزاریم خخخ خخخ
این داستان در آنگوزمان لوکوموتیررر ریسی هم قفله 😂 انقلابی و مجاهدانه همو گاییدین ؟!بقول جنتی اینکار ددامنشااانش 😂
چه توهّماتی!
خاک برسرت که همهی فانتزیهات، همینان.
اصلش اینه که کونت میخاریده و روت نمیشده به دوستات بگی تا اتّفاقاتی میافته و حسن، رامین، رضا، محمّدرضا، علیرضا، احمدرضا، محمّد، محمّدعلی، محمّدحسن، محمّدحسین، محمّدصالح، محمّدصادق، محمّدامین، غلام، غلامرضا، غلامحسین، غلامحسن، غلامعلی و مجید جوری ترتیبت رو میدن که ضربدر، میشه توان!
تمام دستگاههای عابربانک کلّ ایران، حوالهت بادا ابله الدنگ!
فکر کنم رفتی رفیق ویلای دوستت اویزون شی اونجا،بچه هاتو بردی دریا برگشتی دیدی نگهبان ویلا کون زنت گذاشته
من جای تو باشم این داستان کیری رو ادامه نمیدم.اخه کونی یه رفیقت یه ویلای مجهز داره،یه رفیقت پرادو داره اونوقت پول اجاره تو نمک آبارود ندارین؟؟؟
راضی ام ازتون٫٫٫ خیلی حال میده، من البته تقریبا ۱ سالی نفر سوم ی زوج بود ک ۲ نشده بود ازدواج کرده بودن،،
اونم چه جوری شد، من روشنده و نصاب کاغذ دیواریم ام و…
بقیق اش رو تابو کنید، حدصله تکس ندارم و ویس کار میکنم اینجام ویس نداره،
۱ بارم یه زوج تقریبا میشه گفت ۳۰ ۳۵ میخورد بهشون که باز هم رفتیم خونشون برای اندازه گیری بعد کارم که اندازه و تعداد لازم کاغذ روبهشون گفتم، ی لیوان آب خوردم در حین خداحافظی مرده گفت متهلی سوالش تموم نشده گفتم آره، گفت تا نیم ساعت دیگه تماس میگیرم، واقعا اگه اینکاره باشی بلدی کجا چی بگی و چیکار کنی،منم فهمیدم و تیز پریدم تو ماشیپ زنگ زدم
به یه دم دستی خوب وکشیدمش بیرون همه چیزو باهاش هماهنگ شدم ، در اناظار زنگش بودیم که ب نا امیدی رسیده
بودیم و فشش میدادم ، گفتم زنتو فردا تو مغازه میگام و فلان،
آخه ۷۰ درصد پول کاغذ رو زمان فاکتور کردن میگیرم الباقیشم بعد از نصب، اینم بگم غیر از هزینه نصب جداس٫٫ خلاصه تو حالو هوا صداش درامد انم باچه صدای شهوتی صدای گوشیم در امد رفتیم و نگم براتو جوری از عقب زنشو میکردم با هر ۲ ۳ تلمبه
از کونش در میآوردم میپاشید مثل سرپا شاشیدن ، اولش اخه جلوشو ساختمبراش یبار رضایتبخش بعد از عقب انقدر کردم از جلو میپاچید بیرون…
<<< الانم هستم ولی بگم متاهل نیستم آ
ولی میتونم دم دستی بیارم >>>>> بیشتر نفر سوم یا کادوی
خوشحال کننده از طرف شوهر به خانومش هستم… پیام خصوصی
من بچه نوشهرم ویلا کجا بود ادرس بده دفعه بعد بیام زنتو بکنم
فقط میتونم بگم کص ننت وقتمو گرفتی جغی 🖕🤦🏻♂️😂
نه آفرین در کل نزدیک صبح شده خنده آت منو کشته جیگر …خخخخ اما پس از تشکر بابت نوشته ارسالی ، روی صحبتم با این دوست گرامی که نوشته نفر سوم زوج بوده و نصاب کاغذ کاهی بود …وا ببخشید کاغذ دیواری ،،، خواستم بگم مشخص هست اینکاره فقط تو هستی بقیه ادای تو رو در میارن ، یک نگاه به قد و وزن که نوشتی انداختم و سن و سالی که گفتی ، تجسم که کردم فهمیدم اصلا تو خود خود خود اصل جنس هستی فقط احتمالا حق تو رو خوردن وگرنه جای نفر سوم حتما نفر اول که خیر ولی نفر دوم حتما خودت باید باشی فقط لطفاً سوتین رنگ آبی مثقالی نبند که دعوامون میشه … خیلی باحالی باور کن خیلی خندیدم
عالی بود دمت گرم دادا … فانتزی خوبیه کاش منم زن داشتم با یکی از دوستام ضد میزدیم .
فقط موندم شما ها این لجن بازی رو انجام دادید دیگه آیا فحش برای بعدتون معنی داره؟!
خدایی چقدر پورن استار داریم ما تو ایران خبر نداریم
این مراحل و این راحت قبول کزدن
تو پورن هابم قفله