سلام به همه دوستان سایت شهوان اسم من آرزو و سی و هفت سالمه و داستانم رو برای کسایی نوشتم که فکر میکنن کسایی که سنی ازش گذشته باشه فکر میکنن میشه بهشون اطمینان کرد.خانوادگی تصمیم گرفتیم که مسافرت بریم و من دوتا بچه دارم که هر دوشون بالای ده سال سن دارند.تصمیم گرفتیم مسافرت بریم به عمه ام یه سری بزنیم و چندروزی پیششون بمونیم حدود سه سالی بود که نرفته بودیم خانه شون .به خاطر همین وقتی که زنگ زدیم که میایم خانه تون کلی خوشحال شدن.عمه من و شوهرعمه ام هر دوتاشون بالای پنجاه سال سن داشتن.روز چهارشنبه بود که از دم خونه راه افتادیم و بعد از چندساعت تو راه بودن رسیدیم عمه من چهارتا بچه داشت که سه تاشون عروسی کرده بودند و فقط یه پسر بیست و پنج ساله که دانشگاه میرفت مجرد بود حدود دو روز خانه عمه بودیم که شوهرم برگشت خانه مون و من موندم با دوتا پسرام ما تصمیم داشتیم یک هفته بمونیم چون حدودسه سال بود که خانه عمه ام نیومده بودیم.یه شب ساعت 10برق قطع شد و همه جا تاریک شد من تو اشپزخانه بودم که دیدم یه نفر اومد بدنشو به بدنم مالوند رفت قشنگ بغلم کرد من متوجه نشدم کی بود پیشم خودم گفتم شاید اتفاقی پسرعمه ام ندیده این کارو کرده اون شب دیگه برق نیومد همینجور قطع بود دیگه هر که رفت تو اتاقش. همهجا تاریک و همه خوابیده بودند نمیدونم ساعت چند بود منم که خوابیده بودم با دستی که روی کمرم گذاشته شد بیدارشدم ولی کاری نکردم همه جا هم تاریک بود چیزی دیده نمیشد حدودا بیست دقیقه ای با بدنم ور رفت که دیدم اروم دستشو برده توی شورتم با کوسم داره بازی میکنه اولش فکر کردم پسرعمه که این کارو داره میکنه گفتم الان دیگه میره تا اینکه صورتشو اورده نزدیک گردنم تا بوسم کنه که دیدم یه چیزی تیزی مثل سبیل به پشت گردنم خوردم متوجه شدم که شوهر عممه دیگه داشتم میمردم از ترس.خودمو زدم به خواب تا ابروریزی نشه که دیدم داره شلوار با شورتمو پایین میاره دیگه مقاومت نکردم چون میدونستم بیشتر ابروریزی میشه کیرشو خیس کرد فروکرد تو کوسم یه چند دقیقه همون تو نگه داشت که محکم بغلم کرد یه چیز داغی ریخته شد تو کوسم.بعدش که ابشو ریخت همه چیزو مرتب کرد شلوارمو کشید بالا و رفت فرداش همینکه صبحانه خوردیم به عمه گفتم که ما باید میخوایم برگردیم خانه اون که ماجرارو نمیدونست نخواستم بفهمه گفتم شوهرم میره سرکار شبا برمیگرده خانه باید غذا درست کنم بخوره.دیگه اون روز برگشتم خانه تا به امروز هم دیگه به خانه عمه هم زنگ نزدم اگه پسرعمه ام میومد شب با من خرابکاری میکرد مهم نبود چون میگفتم جوانه شهوت داره میخواد حال کنه ولی برای شوهر عمم متاسف بودم که با من اینکارو کرد.
نوشته: آرزو
چطور راضی بودی پسر عمه حال کنه ولی شوهرعمه حال نکنه من میدونم چون اون جوون بود ولی خیانت جوون وپیر نداره
من به يه نكته اساسي اشاره ميكنم. اكر برق بره ادم تا 1متري شو ميتونه ببينه مكه تو غار علي صدر باشي اونجا برق بره حق با شماست. نكته 2شوهر عمه تون حتما ميدونسته شما جنده هستي والا هيجكسي با مهمون راه دورش اين كارو نميكنه. نكته سوم. ننويس [( [(
ببخشيد من دو سه نكته رو ذكر نكردم 4.بجه هاي سايت جوانن شهوت دارن ميخوان حال كنن امار بده يكي يكي ميان . 5. به عمه ات بكو براي شوهر ش يه زن بكيره دم به دم به فاميلا تجاوز نكنه. 6.شايدم خود عمه ات برقو قطع كرده تا شوهر شهوتيش يه حالي بكنه. :D :D
خب شوهر عمه ات حق داشته ترتیب تو رو بده چون بنزین گرون شده عزیزم و خرجا بالا رفته
خوب همه بچه یجورای راست گفتن چون اگه اینجوری نبود تو این سایت چیکار میکنی
پس میخواره دیگه
ووووووووواااااااای یکــــی تین امیر از شمال غرب تهرانو بگیره به همه عالمو ادم میگه تجاوز کرده :))))))
داستانت 100% خالی بندی بود کسی بت دست بزنه جیغت میره هوا نه که حفظ آبرو بکنی :))
شما جنده بودی از اولش وگر نه پسر عمه و شوهر عمه نداره
حیف که حوصله فوش ندارم
خوش به حال شوهر عمه چه کوسی کردالبته شماهم که جنده نبودی خخخخخخخ
راستی بچه ها فش ندید
یا رو میخواره
دست خودش نیست خلقتش
کاربر NA زیادی زر میزنی کونی از همه کس و همه چیز ایراد میگیری
باید میموندی لذت میبردی .چند مدت دیگه پشیمون میشی.
من اگه خواب باشم بعد احساس کنم یکی پشتمه داره بام ور میره زهره ترک میشم…غیر ارادی جیغ رو می کشم که هیچ پامیشم 10 مترم می دوم سمت دری جایی…اینا چ جوری انقد ریلکس برخورد می کنن عادیه انگار تو خانواده تون…