سلام من راحله۲۶ساله متاهل با ی اندام معمولی هستم
داستان از اونجا شروع شد ک خواهر کوچیکم واسش خواستگار اومد
این خواستگار بچه پررو از همون شب خواستگاری هیز بود و زیر چشمی منو میپایید
بگذریم ک اینا عقد کردنو مهدی(دامادمون)رفتو امد داشت ب خونه مامانم(ماهم پایین خونه مامانم زندگی میکنیم)یروز ک مهدی از سر کارش مث این ک اومده بود خونه مامانم منم بالا بودم با تاپو شلوار رفتم تو دیدم مامانم تو اشپزخونس و من چادر رنگیمو انداختم و رفتم تو پذیرایی ک یهو دیدم مهدی یا چشمای گرد شده نگام میکنه من دوییدم رفتم تو راهرو ک چادرمو بردارم دیدم مامانمم اومد بهم چشم غره رف گف دخترجان ما دیگ داماد داریم حواست باشه ب رفتارات منم ناراحت شدم رفتم خونم(شوهرم سر ساختو ساز باباش بود)داشتم کمدمو مرتب میکردم صدای زنگ واحد اومد از چشمی نگاه کردم دیدم مهدیه درو باز کردم گفت میتونم بیام تو منم رفتم کنار ک بیاد نشست رو مبل یکم با دخترم بازی کرد و گفتش مامان اینا نمیدونن اومدم اینجا من اومدم بگم فهمیدم مامان چی گفتن بهت و من نمیخوام معذب باشی جلوی من منو از خانوادت بدون منم گفتم ن اصن اینطوری نیس من راحتم همینجوریشم
اصنننن تو فکرم نبود رابطه باهاش
یهو گف خیلی خانوم خوشگلی هستی من تعجب کردمو گفتم مرسی یکم حس خوبی داشت واسم
رفتم چایی ک اوردم براش نشستم دیدم مدام داره زیر چشمی ب پاهام نگاه میکنه منم زدم ب پررویی گفتم اقا مهدی چیزی هس رو پاهام؟
استرس گرفته بود گف ن ن فقط راستش من کلا همینم دست خودم نیس
با شیطنت گفتم پا ک چیزی نیس ک بخواید نگاه کنید بابا خواهرم هس دیگ
با پررویی گف پاهاتم خوشگله و ی چی دیگس
اصن واااا رفتم و فهمیدم ک نظر داره منم ک کلا دوس دارم پاهامو کسی بخوره و فتیشو اربابو از اینجور حرفا
پامو روهم انداختم گفتم جدی؟قشنگه؟گف اره من پاهاتو میتونم از نزدیک تر ببینم؟با سر تکون دادن رضایت نشون دادم
اومد پایین مبل کنار پام نشست یهو گفتم فتیش داری سریع جواب داد اره و دستشو کشید روی پام اصن نکشیدم پامو عقب خوشم اومده بود از دستای مردونش رو پاهام
چشمم ب شلوارش افتاد دیدم ماشالا سالار استوار شده😂
دیدم داره نگام میکنه و فهمیده کیرشو دید میزدم گف ببخشید ولی ناخداگاهه دیگ اینو ک گف اصن دلم لرزید و هات شدم منم رفتم پایین مبل یهو چسبیدم ب لباش و مک میزدم اونم دست میکشید رو کمرمو چادرمو از سرم انداخت یهو یادم افتاد دخترم کجاس و نبینیه دیدم نیس رفته بالا و منم از خدا خواسته ادامه دادم ب خوردن لبای داغش
داشتم دیوونه میشدم دیگ بهم گف میخوام برده ی پاهات بشم منم گفتم فحشتم میدما اگ بردم باشی گفت برو رو مبل
نشستم رو مبل پامو گرف بالا و پاشنمو لیس زد منم بیحال شده بودم میگفتم بلیس توله سگ اونم خوشش اومده بود هی میگف چی گفتی؟منم میگفتم تو توله سگ منی عوضی داشت انگشتامو میک میزد منم حس قدرت داشتم وقتی اون زیر پاهام بود
گفتم عرق پاهام تو دهنته خوشت میاد؟اونم گف ارره عشقم تف کردم رو صورتش گفتم عشقم ن فقط باید بگی ارباب ک گفت چشم و لیس میزد
گفتم دراز بکش بعد مامو گذاشتم رو دهنش دیگ روم باز شده بود باهاش دستمو کرده بودم تو شلوارم کصمو میمالیدم پامو فشار میدادم رو دهنش
پنجه پامو فشار دادم همش رفته بود تو دهنش داشت میک میزد زبونشو میکشید منم بیحاااله بیحال بودم داشتم خودمو میمالیدم آبم اومدو پامو بیشترررر تو دهنش فشار دادم
زود رفتم دستشویی ک شلوارم کثیف نشه در دسشوییو زد گف من میرم ولی بازم برمیگردم منم هیچی نگفتم
نوشته: راحله
شوهر خواهرت پاهتو خورد چیز دیگ نمیخوره؟
مثلا کیر کل اعضای شهوانیو
بنده خدا از همون اولش فهمیده که شما جنده تشریف دارید
نمیدونم مردمایران عوض شدن یا این داستان کس شعر . یک بنویسه برام واقعا چه میگذره تو ایران.؟
گفتم عرق پاهام تو دهنته خوشت میاد؟اونم گف ارره
میزان کس گویی سایت بالا رفته
آیا آن شوهر خواهر زامبی است که پاهای خواهر زنش را خورد ؟
منم فتیش پا دارم.ولی نه برده ای.معمولی میخام.
داستانت دروغ بود.
شوهر خواهرت دیوونه ست …شما بدل نگیر …عیب نداره …
هر وقت کصت رو لیسید با مگس کش دستی بزن تو ملاجش . آرنجت هم بکون تو کونش.
خدا قسمت کنه همچین خوار زنی که با یه سلام پا بده 😂😂😂
شما ها خوب زود میدید ما یکی را چند ساله میخوایم بکنیم نمیشه 😭 😭
یعنی خاک بر سر من که نشستم همچین چیزی رو خوندم
اخه چرا فک کردی کسی باورش میشه اینارو خیلی ناشیانع نوشته شده حداقل یه دور چکش میکردی غلط هاشو در میاوری تابلو نشه
پیامک زدی
ولی چه خوب بود همه خواهرزن ها همینجوری سربراه بودن
هرچی باشه نون زیر کباب هستن دیگه
داستانی برگرفته از عالیس در سرزمین عجایب 🤔
کاش کی به همین راحتی بود پا خوردن🙄 فرق انسان با حیوان همینه که نمیشه به این راحتی که حیونا با هم جفت گیری میکنن بپرن بالای هم
راحله تو مسلمون نیستی، تو حرمله ای. کیری که عنصر عشقه رو فقط از رو شلوار بهش اشاره کردی، آبتم اومده بود تو مشتت دویدی رفتی دستشویی شلوارت کثیف نشه؟ تا اومدم راست کنم تموم شدکه
فقط من میفهمم دامادتون چه لذتی برده چون برام چندین بار پیش اومده و میاد ولی من یه جوره دیگه برده خواهر زنم بودم شدیتر و خفن تر دوست داشتی بیا خصوصی تا بگم چیکار کن تا بیشتر لذت ببرین
کاملا مشخص بود اخرای داستانت دیگه سرعت جقت رفته بالا و ابت اومده و ابو بستی تو داستان کیریت دیگه رفت دستشویی کصش رو بشوره اون جاکش خان هم گفت من بازم برمیگردم فقط برگشتی بیا کیر منو بخور تنوع بشه برات
خوب بود.آفرین.اما تو هنوز طمع سکس واقعی رو نچشیدی
ب نظرم کمی زود وا ندادی ؟