شکوفه شد همه ی زندگیم

1400/11/28

شکوفه شد همه ی زندگیم
سلام به همه دوستان شهوانی من پارسا هستم الان که این داستان رو براتون میگم ۲۳سالمه و حدود یک ساله با کسی که از بچگی عاشقش بودم ازدواج کردم…!
بزارین از توضیحات اضافه دست برداریم و بریم سراغ داستانمون.
وقتی ۱۴سالم بود بیشتر از اینکه خونه خودمون باشم خونه مادر بزرگم بودم هر شب به زور میرفتم خونه هیچ وقت دلم نمیومد از خوابیدن تو بقل خاله شکوفم دست بکشم.این عشق نه از روی شهوت بلکه از روی حس بچگانه ای بود که داشتم سال ها همینطور گذشت و من بزرگ و بزرگ تر شدم هر چی میگذشت بیشتر به شکوفه وابسته میشدم…
بزارین از خالم براتون بگم یه دختر قدبلند به شدت عصبی که فقط با کسایی که دوستشون داشت مثل من خوش رفتار بود شکوفه به دلیل همین اخلاق بدش شایدم وضعیت بد اقتصادی خانواد مادریم تا۳۴سالگی ازدواج نکرد چون هیچ کس را لایق خودش نمیدونست.از نظر منم همینطوربود شکوفه واقعا زیبا بود هر چیزی که باید یه زن برای دیووونه کردن یه مرد داشته باشه رو داشت…
از قد بلندش گرفت که زیباییش با رونای کشیده و تو پرش قشنگ تر میشد تا پاهای همیشه لاک زده سفیدش که هر مردی رو میتونست دیووونه کنه همه اینا در کنار سینه های بزرگش وکون خوش فرمش که هر روز با ورزش رو فرم تر داشت میشد…همیشه تو همه ی مهمونی و دورهمی همه مردای فامیل زوم بودن رو بدن شکوفه شکوفم که این موضوع را میدونست جوری دل میبرد توی مهمونی ها که همه ی مردای فامیل به یاد بدن سفیده شکوفه زن هاشونو میکردن…
همیشه من نزدیک ترین فرد به شکوفه بودم شکوفه هم انگار مثل من از بودن کنارم احساس امنیت میکرد با اینکه اون زمان شده بود۱۸سالم و زمان کنکورم بود ولی تموم فکر و ذهنم شکوفه بود…این حس بچگانه داشت تبدیل به عشق میشد همه دنیام شده بود شکوفه تا اینکه یه روز همه چی رو سرم خراب شد…
شکوفه بالاخره از روی اجبار یا شایدم به خاطر پول به یکی از خاستگار ها جواب بله رو داد…اون شب بدترین شب زندگیم بود…
روز نامزدی شکوفه روزی بود که بیشتر از همیشه عاشقش شدم شکوفه با یه لباس سبز بلند تا روی زانو با یه جفت جوراب شلواری مشکی زیباتر از همیشه شده بود جوری که شوهرش وقتی دیدش جوری کیرش شق شده بود که سوژه خنده همه ی فامیل شده بود شکوفه با هر قدمی که برمیداشت کیرم شق تر و شق تر میشد اون پاهای کشیده خوشگلش توی اون جوراب شلواری حسابی دلبری میکرد جوری که دلم میخواست اون شب جلوش زانو بزنم و با تموم وجودم اون پاهای سکسیو ببوسم .ولی من این اجازرو و حتی جراتشو نداشتم
شکوفع مال یکی دیگه شده بود و اون بود که از بدن سفید شکوفه لذت میبرد هیچوقت اون صحنه ای که بعد از مراسم عقد خالم دیدم رو فراموش نمیکنم وقتی مراسم تموم شد از اونجای که مراسم خیلی طول کشید شوهر خالم همون شب همونجا خونه ی مادربزرگم موند نگاهای شهوت انگیزش به شکوفه بهم ثابت کرده بود امشب قراره دلی از عذا دربیاره و حسابی اون کس تپلوی شکوفه رو بکنه.شکوفه بعد از پاک کردن ارایشش ودر اوردن لباساش با یه تاپ مشکی و یه شلوار ورزشی سفید اسپرت اومد بیرون وقتی نگاهم بهش افتادبی اختیار ماتم برد و فقط تو چشای هم زل زده بودیم اونجا بود که برا اولین بار بود که حس کردم شاید شکوفه هم مثل من عشقی توی قلبش بود ولی من اون زمان فقط۱۹سالم بود مهم تر از همه شکوفه محرممم بود
شوهر خالم که داشت کیرش منفجر میشد به بهونه خستگی گفت ما میریم طبقه بالا و میخوابیم شکوفه هم گفت منم خستم و باهم رفتن طبقه بالا.و درو کلا قفل کردن همه میدونستیم که اون شب شکوفه قراره یه سکس داشته باشه من که هم ازیه طرف داشتم از ناراحتی ازدواج عشقم دق میکردم از طرف هم وقتی فهمیدم قراره شکوفه با شوهرش اینجا بمونن از جیبای پدربزرگم کلیدا کش رفته بودم که بتونم یه جوری دیدشون بزنم.با اینکه من همون سالم دخترای توی زندگیم بودن که باهاشون سکس داشتم اما فقط یاد شکوفه بود که ارومم میکرد یکمی گذاشتم زمان بگذره اروم از راه پله رفتم بالا وقتی میخواستم در حالا باز کنم داشتم از ترس عرق میریختم گفتم نکنه توی حال باشن و متوجه ورود من بشن اروم و بی سر وصدا درا باز کردم وقتی دیدم توی حالنیستن خیالم راحت شد رفتم داخل دیدم توی اتاق قدیمی داییم جاپهنه و چراغش روشنه صدای شکوفه وشوهرش از اتاق میومد.اروم و بی سر وصدا پشت اپن دراز کشیدم
کیرم جوری شق شده بود که از زیر شرتم زده بود بیرون گوشامو تیز کردم که حرفاشون رو بشنوم…
علی داشت قربون صدقه شکوفع میرفت…
علی میگفت قربون اون کس توپلت بشم که زیر شلوار داره چلم میکنه میشه برات بخورمش میشه لای پاهات باشم بو کنم کستو شکوفه با یه حالت مغرور گفت ببین علی همونطور که خودت میدونی من کم خاطر خواه نداشتم ولی هیچکس رو در حدی نمیدونستم که زنش بشم اگرم زن تو شدم فقط به شرایط اقتصادی بود علی حرفشو قطع کرد با صدای لرزون گفت میدونم فدات بشم واروم خودشو نزدیک کرد به شکوفه و شروع کرد خوردن لباش شکوفه اروم اروم زیر تن علی شل شده بود علی که داشت دیوونه میشد سریع تاپ رو از تن شکوفه دراورد.آه باورم نمیشد زیبا تر وسفید تر از چیزی بود که فکرشا میکردم وقتی تاپشو کند دوتا سینه سفید که نوکشون صورتی صورتی بود افتاد بیرون.
علی فریاد بلندی کشید و بدون اینکه حتی کیرشو دربیاره تو شلوار ابش اومد و شلوارش خیس خیس شد شکوفه که انگار این حالت علی بدش اومده بود گفت پیر هول بدون اینکه بکنی توم ابت اومد علی داشت التماس میکرد که سکسا ادامه بدن وداشت مثل سگ سینه های شکوفه رو میخورد که شکوفه گفت توله سگ هول از روم بلند شو
میخواام حالیت کنم سکسامون از این به بعد چطوری علی که مثل سگ دهنش باز بود وحسابی داشت لذت میبر بلند شد شکوفه بهش گفت دراز بکش توله سگ روی زمین علی بدون حتی گفتن کلمه ای سریع دراز کشید شکوفه شلوار ورزشی تنگ سفیدشواز تنش دراورد زیرش یه شرت نارنجی پوشیده بود که انگار یک هفته ای بود تنش بود بدون هیچ حرفی نشست روی صورت علی و گفت شرتمو بلیس علی که انگار هوش و ذهنشو شهوت گرفته بود شورتو شروع کرد به لیسیدن شکوفه هم مثل یه ملکه از بالا داشت به علی نگاه میکرد کم کم چشماش شروع کردن به خمار شدن اروم دستاشو گذاشت روی زمین و خودشو روی دهن علی عقب و جلو میکرد
علی که داشت لای پاهای خالم خفه میشد دست از لیسیدن شرت برداشت وگفت: قربون خانمم بشم میشه اجازه بدین شرتتو دربیارم دوست نداری زبونم کس خوشگلتو بلیسم خالم اروم پاهاشا داد بالا واجازه داد علی شرت خیسش رو از پاش دربیاره اوفففف باورم نمیشه یه کس تپلوی پشمالو تو زندگیم کسی به این تپلی ندیده بودم علی دوباره از ته دل یه اهی کشید و شروع کرد لیس زدن کس پشمالو شکوفه علی که از کس خوری شکوفه داشت لذت میبرد اروم شکوفه رو از روی خودش بلند کرد و کف زمین رو پتو خوابوند و خودشو از پشت انداخت روی شکوفه وقتی خوابید روی شکوفه دلم اتش گرفت علی شورتشو که پر شده از اب منیش دراورد کیره سه تیغ شدشو خیس کرد و اروم گذاشتش روی سوراخ کس شکوفه محکم زد روی کون قمبل شکوفه و گفت پاهاتو بازکن شکوفه که نمیخواست اون شب بکارتشو برای یه مرد پیر مثل علی از دست بده با صدای اروم وحشری گفت دلت میاد کس منو تو این وضعیت جر بدی این کسا باید روی تخت دونفرمون بعداز کلی دلبری جر بدی علی که دیوونه و رام شکوفه بود از روش بلند شد
شکوفه از روی زمین بلند شد وقتی ایستاد مثل یه فرشته بود بدون اینکه حتی دست به کیرم بزنم ابم اومد …
این داستان ادامه دارد…****

نوشته: پارسا


👍 8
👎 9
49901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

859618
2022-02-17 02:25:41 +0330 +0330

همون جلق بزن و فیلمت ببین😅😅😅

1 ❤️

859644
2022-02-17 03:14:36 +0330 +0330

توهمی ادمه نده

0 ❤️

859746
2022-02-17 23:23:50 +0330 +0330

آخه کونکش ابن کونکش ابن کونی کلید طبقه بالا توی جیب بابابزرگ جاکشت گذاشته بودن که تو بری ورداری و دید بزنی و برای ما پخش مستقیم کنی ؟ کدوم عروس کُسخلی زیر لباس عروسی اش شورت نارنجی اونهم از یکهفته قبلش می پوشه ؟ ظاهراٌ توی اتاق برای جنابعالی دستگاه ویدئو چک هم گذاشته بودند.

0 ❤️

859794
2022-02-18 02:06:31 +0330 +0330

یکی به داد اینا برسه مغزا بگا رفته😂😂

0 ❤️

859843
2022-02-18 03:44:51 +0330 +0330

سلام
وقت بخیر
نوشتتون و خوندم.
گذشته از ایرادها
و
سراسر اشتباهات نگارشی.
فقط
ذهنم درگیر این موضوع شد.
که
چطور اون شورت نارنجی یه هفته هست پاش!
یعنی اون روز حمام هم نکرده بود؟
یا
حموم رفته ودوباره همون شورت و پوشیده بود جونم!!!

💅💅💅💅💅💅💅

1 ❤️

859898
2022-02-18 13:41:57 +0330 +0330

به به

0 ❤️

860110
2022-02-19 20:26:36 +0330 +0330

کسخل کمتربزن 🤮 🤮

0 ❤️

863675
2022-03-12 14:20:31 +0330 +0330

قشنگ بود
ادامه ش بنویس

0 ❤️