شیرِ سرد

1395/12/10

عادتم این بود که هر شب قبل از خواب یه لیوان شیر سرد بخورم. بهم آرامش میداد. بعد از اینکه نامزدیم با کامران بهم خورد خیلی از نظر روحی داغون شدم. به خصوص که کامران بی شرف تو همون دوران حسابی از من سو استفاده کرد و با وعده و وعید هاش تونست منو راضی کنه که باهاش بخوابم. در نتیجه بکارتمو ازم گرفت. حالا من یه دختر بیست و سه ساله ام که یه نامزدی ناموفق رو پشت سر گذاشتم و پرده بکارتم رو از دست دادم و نمیدونم چیکار کنم. تنها چیزی که میتونست منو یه کم آروم کنه کارم بود. که به خاطر زیاد بودنش بخش زیادیش رو میاوردم خونه. و اونجا به خیلی از پرونده ها رسیدگی میکردم. اون شب هم مثل همیشه پدرم لیوان شیر رو برام آورد و گفت “بخور دخترم. خوب بخوابی. منم دارم میرم بخوابم. زیاد خودتو خسته نکن و انقدر پشت میز چشاتو درنیار!.” منم یه سری تکون دادم و تشکر کردم. لیوان شیر رو گذاشتم کنار یکی از پرونده ها و به کارهام ادامه دادم. بعد از نزدیک به نیم ساعت حس کردم سرم یه کمی درد میکنه و خیلی خوابم گرفته. این بود که دیگه بی خیال شیر شدم و لیوان رو بردم گذاشتم تو یخچال و برگشتم تو اطاقم که بخوابم. چراغو خاموش کردم و رفتم زیر لحاف. بعد از چند دقیقه اینور و اونور شدن دیدم هیچ جوری خوابم نمیبره. ولی چشامو بسته نگه داشتم تا بتونم یه کمی استراحت کنم. تو همین حالت بودم که صدای در شنیدم. ترس برم داشته بود. یه کمی گوش تیز کردم و دیدم صدای پا هم میاد. بعد از چند ثانیه در اطاقم باز شد. داشتم سکته میکردم ولی صدام درنمیومد. فکرکردم دزده یا…

چه میدونم؟. در بسته شد و یه کسی اومد نزدیک تخت من. از ترس مونده بودم چیکار کنم. بعد از چند لحظه حس کردم این طرف کسی نیست جز بابام. چون بوی ادوکلنش رو از ده فرسخی میتونستم تشخیص بدم. کنجکاو بودم بدونم بابام تو اطاق من چه کاری داره. که حس کردم لحافم داره میره کنار و بعد از چند لحظه تن بابام رو پشت تن خودم حس کردم. باورم نمیشد که بابا اومده باشه رو تخت من و کنار من و دراز کشیده باشه. مونده بودم عکس العملی از خودم نشون بدم یا نه که حس کردم دست بابام رفت سمت شلوارم. شلوارم رو کشید پایین. جوری که کونم لخت شده بود. یه لحظه سردم شد. ولی باز هم چیزی نگفتم و خودمو خواب نشون دادم و وانمود کردم که چیزی نفهمیدم. ولی اون موقع بود که متوجه شدم که بابام میخواد تو خواب ترتیب منو بده. یهو یاد اون شبایی افتادم که بیش از حد خوابم میگرفت و عین جنازه میفتادم رو تخت و صبح با سردرد از خواب بیدار می شدم و تا آخر روز حسابی کسل بودم. حالا میفهمم چرا. اون شبا بابام تو اون لیوان شیر دارویی میریخت که من تو خواب سنگینی باشم و اون بتونه حسابی با من حال کنه. اینو که فهمیدم میخواستم برگردم و بزنم تو صورتش که حس کردم یه چیز داغ لای پامه. انقدر لذت بخش بود که بی خیال برگشتن شدم و ترجیح دادم همچنان خودمو به خواب بزنم ببینم چی میشه. عجب کیری داره بابام. فکرشو نمیکردم مامانم انقدر خوش به حالش بشه. یه کیر کلفت و دراز که لای پای منو حسابی داغ کرده بود و آب به کسم آورده بود. بابام یه کم با لای پام حال کرد و بعدش همون حالت شورتمو از پام درآورد. بعدش هم آروم آروم کیرش رو گذاشت دم کسم و یواش فشار داد تو. اینجا بود که فهمیدم که بابام از جریان سکس منو کامران با خبر بوده وگرنه دختر باکره ش رو نمیکرد.! وقتی کیر بابام رو تو کسم حس کردم میخواستم از اوج لذت جیغ بزنم. ولی خودمو کنترل کردم تا بابام نفهمه. اونم شروع کرد به عقب جلو کردن و بعد از یه مدت کوتاهی کیرشو درآورد. فکر کردم آبش اومده. ولی بعد از چند ثانیه دوباره گذاشتش لای پام. این بار حس کردم که روش کاندومه و با این حساب مطمئن بودم که حامله نمیشم. وقتی دوباره بابام کیرشو گذاشت دم کسم داشتم دیوونه میشدم. مدتها بود که سکس نداشتم و خیلی دلم میخواست یه کیر کلفت درست و حسابی بره تو کسم. که بابام حسابی این خلا رو برام پر کرد و کیر کلفت و درازش رو به من داد. کیر بابام همینطور میرفت تو و میومد بیرون و با هر فشارش من تا آسمون میرفتم و برمیگشتم و لذت میبردم. تو همین کیف و حال بودم که دیدم انگار کیرش داره بزرگتر میشه!!!. و سرعت کارش هم بیشتر شد و فهمیدم که داره میاد. انقدر محکم به کسم میزد که به زور خودمو کنترل کردم تا صدام در نیاد. بابام بعد از اینکه ارضا شد یه کمی کیرشو تو کسم نگه داشت و بعد از چند لحظه آروم کشیدش بیرون. و خودش هم از رو تخت رفت پایین و شروع کرد به درآوردن کاندوم. من تو همون حال آروم برگشتم تا برای یه بار هم که شده این کیر خوشگل رو ببینم. و بدونم کیری که انقدر اون شب بهم حال داد چه شکلی بود.! اون شب یکی از بهترین شبای زندگیم بود. فکر نمیکردم سکس باپدرم میتونه انقدر لذت بخش باشه. ولی بود وهست! هنوز هم گاه گداری بابام شبا میاد و ترتیب منو میده. منم نیازی به خوردن شیر برای آرامش اعصابم ندارم. چون میترسم که اگر شیر بخورم از کیر چیزی نفهمم.

نوشته: بینا


👍 9
👎 13
88485 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

581551
2017-02-28 21:44:52 +0330 +0330

اولا" تکراری بود قبلا خونده بودم ،
دوما" مطمئن باش اون بابات نیس و تو هم بچش نیستی برو بگرد دنبال بابای واقعیت

برای خاتمه هم “در حد فانتزی دوس داشتم داستانو”

4 ❤️

581554
2017-02-28 21:54:43 +0330 +0330
NA

سکس با محارم اونم پدر وحشتناک
دیسلایک

1 ❤️

581565
2017-02-28 22:15:23 +0330 +0330

چطور شد که اون شب شیرسرد و داروی خواب آور اثر نکرد و تو اصلن خوابت نبرد؟ :| کاش اینو توضیح میدادی که حداقل ستون های تخت جمشیدو حواله نکنم به کونت!! :-/

1 ❤️

581566
2017-02-28 22:15:23 +0330 +0330

نظر شما چیه؟شیر تو بنوش کس مغز 🤮

0 ❤️

581571
2017-02-28 22:30:14 +0330 +0330

کجاست اون دوستی که گفت جامعه بیماره؟!
بیا بیمار های واقعی رو ببین…
یه پسر جقی …مغز اینو نوشته…
باید واسه خودت متاسف باشی واقعا…

0 ❤️

581579
2017-02-28 23:27:44 +0330 +0330

قديمی ، تکراری. اشتباه نکنم خيليی وقت پيش يا همينجا خوندمش يا تو اويزون

0 ❤️

581584
2017-03-01 00:17:30 +0330 +0330

ای خاااااک بر سراون پدر تاآخرنخوندم. ماانسانها گاهی ازحیوون هم پست ترمیشیم

0 ❤️

581589
2017-03-01 02:24:32 +0330 +0330
NA

این آشغال چند تا داستان قدیمی را دزدیده با اسم بینا و بینام گذاشته اینجا . خودتی عامو برودیگه اینورا نیا که بدجوری میرینم بهت دفعه دیگه

0 ❤️

581607
2017-03-01 05:28:12 +0330 +0330

بعض ها فقط تو بیداری میدن، حرفه‌ای ها تو خواب هم میدن، کلا زیاد بده مردم حالشو ببرن…

0 ❤️

581626
2017-03-01 08:08:42 +0330 +0330

این نویسنده با این کسشعرهاش حسابی ریده به سایت امروز!

0 ❤️

581662
2017-03-01 13:45:03 +0330 +0330

خخخخ … کیر داغ بهتر از شیر سرده نه؟؟
کیر قحطه گمونم والا از شوق و ذوقش همچین مسائلی نداشتیم تو جامعه و تو به بابات هیچ رقمه نمیدادی.
موفق باشی تو سکست

0 ❤️

581663
2017-03-01 13:52:24 +0330 +0330

دزدی ادبی و سکسی هم محکومه اقا پسر ?

0 ❤️

581687
2017-03-01 18:16:28 +0330 +0330

نظر شما چیه؟هيچ

0 ❤️

581697
2017-03-01 20:23:26 +0330 +0330

حتی فکر کردن به این نوع سکس کثیفه

0 ❤️

581700
2017-03-01 20:49:40 +0330 +0330
NA

jvbe maziar goftsh onshabsh nkhord shire ye dafe dige bkhob
daastant kosnvshteiii bish az zhne jaqit nis

0 ❤️

581768
2017-03-02 06:35:21 +0330 +0330
NA

بدبخت اون کیری که میرفته تو کست کیر رییس کارخونه همون شیره بوده

0 ❤️

646355
2017-08-20 08:44:30 +0430 +0430

آخخخخخخ عالی نوشتی!!! خیلی خوشم اومد و مطمئنم من اگه جای تو بودم بطور غیر مستقیم کاری میکردم بفهمه اون شب بیدار بودم

0 ❤️

735739
2018-12-16 00:40:38 +0330 +0330
NA

کس شعر بود

0 ❤️