شیرینی پزی ستاره (۲)

1401/02/17

...قسمت قبل

چشمام که باز شد ، صدای جارو برقی میومد ، همه چیز برام‌ مبهم بود انگاری ۱۰ ساله که خواب بودم و همه چیز برای گنگ بود ، بلند شدم و روی تخت به بدنم کمی کش و قوس دادم و چند دقیقه ای روی تخت نشستم و آیینه ی قدی که رو به روی تخت بود نگاه کردم ، موهای لَخت مشکیم روی صورتم ریخته بود و بدن ورزیده و سکسیم که چند سال زحمت کشیده بودم براش و توی این باشگاه و اون باشگاه زیر فشار های سنگین وزنه ها و‌ حرکات سخت تبدیلش کرده بودم و پوست سفیدم زیر تاپ و شلوارک مشکیم خود نمایی میکرد که دل هر مردی رو میبرد ، نگاه میکردم و با خودم میگفتم ، چرا آرش منو و این بدنی که با کلی زحمت و‌ تلاش براش ساختم و این همه عشق و دوست داشتن منو ول کرده رفته پیش اون عفریته ی زشت کثافت…نفس عمیقی کشیدم و یاد قول دیشبم افتادم ، بخاطر همین با جدیت ، کش موی مشکیمو از روی میز بر داشتم کل موهامو یک دسته کردم و به مدل مو اسبی پشت سرم بستم ، بلند شدم و تاپم و شلوارکمو در آوردم و یک پیرهن بلند و شلوار پوشیدم و تصمیم گرفتم دیگه خودمو به آرش نشون ندم و همه چیزمو ازش محروم کنم ، درسته با اون عفریته ست و‌ اصلا به من اهمیت نمیده ولی وقتی آزاد تو‌ خونه میچرخم نمیتونه چشم ازم بر داره پس میتونم با این کار حداقل یکم کفرشو در بیارم…

رفتم دیدم الهام خانم خدمتکار شخصیمون داره کل خونه رو نظافت میکنه ، سلامی بهم کرد و منم سلام کردم ، نگاهی به اطراف انداختم آرش هنوز نیومده بود ، سراقشو از الهام خانم گرفتم ، گفت از صبح که باهاش اومده و در خونه رو براش باز کرده و رفته دیگه برنگشته ، به الهام خانم اعتماد داشتم ، یک زن جا افتاده که نزدیک ۴۸ سال سنش بود و بخاطر دخل و خرج زیادش و داشتن ۳ تا بچه ی بزرگ توی خونه های مردم کار میکرد تا کمک خرج شوهرش باشه و زن خوبی بود ، بهش اعتماد داشتم ، ۵ سالی میشد توی خونه ی ما کار میکرد ازش تشکر کردم و حوله و لباس برداشتم و رفتم حموم ، شیر آب گرم و باز کردم تا وان حموم پر بشه و لباس هامو در آوردم و توی آیینه نگاهی به بدن خودم انداختم ، نمیدونم چرا ولی بعد از تصمیم دیشبم بیشتر از همیشه عاشق بدنم شده بودم ، کونمو به سمت عقب داده بودم و یک پامو از زانو خم کرده بودم و سینه هامو داده بودم جلو ، بدن یک حالت S مانند گرفته بود که از نگاه کردن بدنم توی آیینه لذت میبردم دو تا انگشتمو کردم تو دهنم و خیسشون کردم و کمی خم شدم از روی ساق پام آروم دوتا انگشتمو کشیدم تا روی رون پام ، کمی مور مورم شد و نبض زدن کصم رو احساس کردم ، و لبام از سر لذت کش اومد ، پس ادامه دادم ، همونطوری به سمت بالا اومدم ، از روی کصم عبور کردمو و انگشت هامو روی شکمم کشیدم و به سمت سینه هام بردم و سینه هامو با دوتا دستام گرفتم و به هم‌ چسبوندم به سمت آیینه خم شدم و زبونمو دادم بیرون و آب دهنم که کنترلش دست من نبود لای سینه هام ریخته شد ، توی چشمام زل زدم ، شیطنت داشت از چشمام میبارید…

وااای خدا ستاره ، ستاره ، ستاره ، چیشدی تو‌ دختر ، شهوت از وجودت داره میباره ، آخ الان یکی رو‌ میخوام کل وجودمو تو بغل مردونه اش بگیره شروع به خوردن لبام بکنه جوری لب هامو بمکه و همه جاش کبود بشه و دستای زمخت و مردونشو روی کل بدن صاف و نرم زنونه ام بکشه و منم براش آه و‌ ناله کنم لباش روی گردنم باشه و یکی از دستاش چوچول نازمو بماله و اون یکی دستش سینمو ، همزمان چند تا کبودی خوشگل روی گردنم بزاره ، آآآآخ حتی فکر کردن بهش دیوونم میکنه…
به خودم اومدم دیدم توی وان نشستم و توی اون آب گرم با یک دستم دارم روی کصمو میمالم و با دست دیگم سینه هامو ، گردنمو به لبه ی وان تکیه دادم و اه و نالم کل فضای حموم رو‌ پر کرده و با فکر اینکه زیر یک مرد واقعی دارم زجه میزنم و از شدت تلمبه زدن هاش توی کصم و لذت و شهوت نفسم بند اومده ، چشمام بسته شده و پاهام به لرزه میوفته ، ارضا شدم و دوباره بدم بی حس شد و کل وجودم توی گرمای آب وان لش شد…

چند دقیقه ای به همون صورت توی وان بودم ، لیف رو برداشتم و کفیش کردم و همه ی بدنمو لیف کشیدم ، موهامو شستم و از وان در اومدم ، بدنمو خشک کردم و روبدوشامو تنم کردم و از حموم اومدم بیرون ، همزمان آرش هم با من وارد خونه شد ، مثل همیشه چشمای هیز و نکبتشو به من دوخت ، دیگه نگاهاش نه تنها به من حسی نمیداد ، بلکه چندشم میشد ، پس بی اعتنا و خیلی سرد رفتم تو اتاق و در رو بستم …

سشوار رو برداشتم و موهام‌ رو خشک کردم یک لباس آستین بلند سفید بلند تنم کردم و یک مانتوی بلند طوسی که جلوش باز بود و یک لگ مشکی پام کردم ، یک آرایش ملیح ، سایه چشم طوسی و یک رژ کمرنگ قرمز ، یکم رمیل و ادکلن خوشبوی زنونه که بوش هوش میبرد رو به خودم زدم و از اتاق بیرون اومد ، اولین بار بود که بعد از مدت ها انقدر به خودم رسیده بودم…

راحت میشد ، آب جمع شده توی دهن آرش رو از چند بار قورت دادن آب دهنش و دنبال کردن من با چشماش فهمید ، قشنگ داشت خفه میشد که شروع کرده بودم به بی اعتنایی و گرفتن خودم ازش ، حس برتری و پیروزی توی درونم به وجود اومده بود و داشتم از این حس لذت میبردم ، به سمت در رفتم که این کار من با واکنش آرش همراه بود…

کجااا ؟!
با جواب ندادن من از جاش بلند شد ، دستاشو توی جیبش کرد و اومد جلو‌تر و سوالشو مجدد تکرار کرد…

گفتم ، کجااا؟!

مگه شما جایی میری بدون اینکه به من بگی ، من میپرسم ؟!
عه زبون دراز هم شدی که… من مَرد هستم هر جا برم به خودم مربوط ولی شما زنی باید اجازه بگیری…
عههه اینطوریه
بله که اینطوری ، یاد نداری ، یادت بدم…
از حاضر جوابی من اصلا خوشش نمیومد ، هیچ وقت ، بخاطر همین عصبی شد ، نمیخواستم حالا که به دیدن خانوادم و پدر و مادرم میرم با صورت کبود و بهم ریخته و‌ اشک توی چشم باشه ، پس سریع و با صدای آروم جواب دادم…

میرم دیدن پدر و‌ مادرم البته با اجازه ی شما آقا
رگ خوابش دستم بود ، احترام و هندونه گذاشتن زیر بغلش باعث سرخوشیش میشد ، پس یکم آروم تر شد و گفت

صبر کن خودم میرسونمت
نه زحمتت نمیدم
زحمت نیست ، همین که گفتم…
منم دیگه چیزی نگفتم ، روی مبل نشستم و منتظر شدم ، آرش سریع آماده شد و با هم از خونه خارج شدیم ، توی ماشین نشستیم ، راه افتادیم ، توی مسیر هیچ حرفی رد و بدل نشد ولی نمیدونم چرا ناخودآگاه یاد اولین ماشین سواریمون افتادم …

بیست روزی از عقدمون گذشته بود که با اجازه ی پدرم رفتیم به دور دور ، خیلی خوب بود ، هیجان خاصی داشت ، دل تو دلم نبود که با آرش برم بیرون ، زمانی که رفتیم بیرون هر دو‌ میدونستیم که چی میخوایم ، تو‌ ماشین نشسته بودم که یکهو آرش دستشو گذاشت رو رون پام ، انگاری برق سه فاز بهم وصل کرده بودن ، کل بدنم بی اختیار داغ شد… دست منو گرفت گذاشت رو کیرش که مثل سنگ شده و داشت شلوار جینشو پاره میکرد ، اولین بارم بود که داشتم یک کیر رو توی دستم میگرفتم اونم کیر کسی که دوستش دارم و مال منه فقط ، دیدم آرش پرو بازی در آوردش منم تو دلم گفتم پرو تر از توئم ، همونطور که داشت رانندگی میکرد ، خم شدم دکمه شلوارشو باز کردم و زیپ شلوارشو دادم پایین ، کیر کلفتشو از شورتش بیرون آوردم و توی دستم گرفتم ، صورت آرش رو نگاه کردم دیدم که داره کیف میکنه و نیشش تا آخر باز بود منم چون دیدم داره لذت میبره دستمو رو کیرش بالا و پایین کردم ، از لذت بردم آرش داشتم لذت میبردم ، بخاطر همین بدون‌ توجه به موقعیت و‌ مکانی که هستیم که البته خلوت هم بود ، خم شدم و سر کیرشو کردم تو‌ دهنم ، و زبونمو دور تا دور سر کیرش میچرخوندم و زبونمو روی کیرش میکشیدم و از پایین تا بالای کیرشو میلیسیدم و توی دهنم میکردم و تا ته حلقم میبردم ، در میاوردم ، اولین بارم بود میخوردم بخاطر همین دندون هام به کیرش کشیده میشد ولی آرش دوست داشت ، چون دستشو گذاشته بود رو سرم و فشار میداد پایین ، ولی خب نمیشد زیاد ادامه داد ، ترس اینو داشتم که کسی ما رو ببینه و بشناسه ، پس کیرشو از دهنم در آوردم و توی شلوارش کردم ، این کار آتیشیش کرد ، لبخند موزیانه ای روی لبم اومد که آرش کفری شد و برای جبران دستشو گذاشت رو کصم و از رو ساپورتم شروع کرد به مالیدنش ، وااای که یک لحظه نتونستم خودمو و کنترل کنم و یک اه تقریبا بلند کشیدم و دست آرش رو محکم گرفتم ولی زورم نرسید و آرش محکم و پر قدرت کصمو میمالید ، داشتم دیوونه میشدم که دستشو ورداشت ناخودآگاه دستم رفت سمت کوصم که دیدم خیس شده ، به آرش نگاه کردم که لبخند پیروزمندانه ای رو لباش بود ، خواستم منم مجدد جبران کنم که دیدم دور زد و به سمت دیگه ای رفت ، قند تو دلم آب شد با خودم گفتم که یعنی بلاخره قراره آرش منو فتح کنه ؟!

ادامه...

نوشته: آرمین 2fm


👍 18
👎 3
34101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

872662
2022-05-07 03:34:57 +0430 +0430

خوب بود،، ولی کمه یخورده بیشترش کن و از یه سری خاطرات گذشته صرف نظر کن و یا خلاصه بنویس ک عالی تر باشی

0 ❤️

872666
2022-05-07 04:35:58 +0430 +0430

گبر آرمین 2 fm تو قور لرزید

0 ❤️

872669
2022-05-07 05:25:37 +0430 +0430

تاشروع کردم تموم شدکه 😕چقدرکم

1 ❤️

872685
2022-05-07 07:55:10 +0430 +0430

مرسی قشنگ بود ولی بچه ها درست میگن. کوتاه هست و زیادی خاطرات داره

1 ❤️

872719
2022-05-07 11:36:50 +0430 +0430

یکمی طولانی ترش میکردی خب !

0 ❤️

872724
2022-05-07 13:37:32 +0430 +0430

خوب بود منتظرادامه اش هستم

1 ❤️

872747
2022-05-07 17:13:40 +0430 +0430

امیدوارم آرمین، همون ابرو زخمی نباشه
که یکدفعه از زن بودنش خسته شده و مرد شده …

بد نبود ولی فاقد خیانت بود و جذابیتش کمتر بود

t.me/hamgonah_2929

0 ❤️