اینقدر هیجان دارم از سکس امروز که گفتم واسه شما هم تعریف کنم… معمولا صبح با خانومم میرم بیرون و هر دو میریم سر کار…دیشب چون تا دیروقت سر کار بودم صبح زود نرفتم سرکار و خانومم امروز با تنها رفت… خواهر خانومم تو یه اتاق دیگه خواب بود… منم بعد از رفتن خانومم دوباره خوابیدم… ساعت حدودا ده یکمی خواب و بیدار بودم… با صدای فیلم سکسی و آه و ناله از خواب بیدار شدم… خواهر خانومم داشت فیلم سکسی میدید و خودارضایی میکرد… اصلا و ابدا من فکرش رو نمیکردم که اون همچنین آدمی باشه… هنگ کرده بودم عجیب… آروم آروم رفتم بیرون از اتاق و در اتاقش نیمه باز بود و دقیقا پشتش به در بود… دراز کشیده بود و یه دستش روی کسش بود… اون لحظه هم هیجان داشتم هم ترس هم هنگ کرده بودم از کارش… صبر کردم حالش که سکسی تر و شهوتی تر شد رفتم پشتش… تا نیشستم فهمید یه جیغ زد یکم خودشو جمع کرد پتو رو کشید روی خودش ولی صدای فیلم همچنان می اومد… آروم باهاش حرف زدم که اشکالی نداره و رفتم کنارش نیشستم… شروع کردم مخشو زدن… که این نیاز هرکسی هست و از این کسشرا و کم کم پتو رو زدم کنار و بغلش کردم و یکم نازش کردم ولی یه تیکه از پتو رو روی صورتش نگه داشته بود… حالا جالب بود صدای فیلم هم همینجوری می اومد آخه گوشیش افتاده بود اون طرف و ازش دور بود… بعد یکم با سینه هاش ور رفتم و هی امتناع میکرد و با اینکه ترسیده بود بازم بدنش شل بود از حال شهوتی که داشت… دستشو گرفتم و گذاشتم روی کیرم… یکم که سینه هاشو مالیدم کامل شل شده بود و هیچ کنترلی روی خودش نداشت… بعد کم کم اومدم روی بدنش نیشستم ولی هنوز پتو رو از روی صورتش برنداشته بود و خجالت میکشید… کیرمو شروع کردم مالوندن روی کسش… لعنتی چقدر هم سفید بود… سکس ما چند دقیقه بعد تموم شد… من رفتم از اتاق بیرون و اون توی اتاق موند… من سریع لباس عوض کردم و رفتم سر کار… از صبح دارم فکر میکنم که این چه کاری بود که ما کردیم… صبح خیلی هیجان داشت ولی الان خیلی ترسناک شده واسم… این داستان کاملا واقعی بود و واسه همین نمیخواستم اسمی از کسی ببرم… الان به بدنش و شهوتش که فکر میکنم حشری میشم ولی میترسم کسی بفهمه و داستان شه… اصلا همش به این فکر میکنم که چطوری اون فیلم سکسی میبینه… ازش خیلی خیلی بعیده… کلا هزارتا سوال واسم پیش اومده… و حتی فکر میکنم اون روزایی که اومده خونه ما چی کارا میکرده…
نوشته: پوری
پوری جون اسمت واقعا برازنده موتی بودنته
عن آقا یجوری میگیراز خواهر زنت بعیده انگار اون امام زادس
خود امازاده ها هم جق میزدن هم کون میدادن این خواهر زن تو که به جنده ای بیش نیست
درضمن اینی که تو نوشتی داستان سکسی یود
سرنوشت بود
خب جقی مگه مجبوری بنویس
سواستفاده کردن از شرایط خوب نیست . شاید دوست نداشته باشه با تو که شوهر خواهرش هستی سکس کنه . چرا اینطوری در عمل انجام شده قرارش دادی ؟ واقعا خیلی خودخواه هستید
جواب سوالاتت رو تو گوگل سرچ کن پیدا میکنی کوس کش
نوش جونت
ولی کاش بیشتر از چند دقیقه طول میکشید
خروس
چرا ؟؟؟؟؟؟؟
آخه چرا ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
نه !!!
تو مسلمون نیستی !!!
تو تک دل مرا بریدی ؟؟؟؟؟؟؟؟
زنت تورو با خواهرش تنها گذاشت رفت اره؟ بینا موس مجبوری بنویسی؟
**دیشب چون تا دیروقت سر کار بودم صبح زود نرفتم سرکار **
چهجوریه؟ دیشب تا دیروفت؟ دیروقت شب، کِی میشه؟ هم شب سرکاری، هم صبح؟ بعد صبحا میای خونه، میخوابی و دوباره صبح میری سرکار؟
خانومم امروز با تنها رفت
با تنها؟ بکُنشه؟ کدومشون؟ حسین؟ علی؟ ناصر؟ قادر؟ صابر؟ مطمئنّی میره سرکار؟
نیشستی؟ روش؟
برو خالیبند! دقیقاً برعکسه داستان و باجناقت خونهتون بوده و بهخاطر پریودی زنش، پوران، نقشش رو خوب بازی کردی و به پوری مفتخر شدی!
درختهای سپیدار ایران حوالهت بادا.
یه دوست دختر یه خانوم محترم رازدار پایه دوتا رفیق… من 35 سالمه نیشابورم و…
این ایدی منه در خدمتم خوشحال میشم اشنا بشیم💙 @OmidRezaAref
تو دنیای واقعی من یه خواهر زن دارم که موقع خواستگاری از من پنهونش کردن وهمین شد که وقتی کار از کار گذشته بود با دیدنش یک دل نه صد دل هوس کردنش تو ذهنم اومد خیلیم مذهبی و خر مقدس از من ۷ سال کوچیکتر بلخره اذدواج کرد با پسرخاله پولدارش که البته هرچی داره مال باباشه. اما بحرحال من تو کف کردنشم بعد یازده سال هیچ وقت نتونستم بهش بگم و همیشه خودشو ازم میپوشونه اما رفتارش گرم و خاص و راحته باهام تو شوخی و حرف زدن و گفت و شنود خندیدن. اما تو مجازی یا مهمونی یا جایی تنها جام نمیاد که یا وینمیسته که بهش بگم از طرفی ام چی بهش بگم مگه تو زندگیش چی کم داره کلی ام احترام مثلا مارو داره خوب بگم دوسش دارم خودمو کوچیک کنم که بگه خجالت بکش و ازت توقع نداشتم و اینا که ابروریزی بشه و با ما دیگه رفت امد نکنن😔😔 بحرحال کلی باخاطرش جقیدم و یه چندتا از عکسشو پیداکردم و… اولش همش هوس بود اما هرچی جولوتر اومدم کمی هم علاقه و عشق بوجود امد دیگه هرکاریم بکنی بعضی چیزا دست تو نیست! دوستان دنیای واقعی اینه نه این کسشعرای که اینجا سرهم میکنن… فقط یه خوبی داره که فکر میکنم تابوی این چیزا بین ایرانی های متعصب و عقب افتاده یواش یواش بشکنه…
اگه یه روزی واقعا این اتفاق
افتاد به امید خدا بهش رسیدم هیچ وقت قصشو برای یک مشت جرقی تعریف نمیکنم😂
بدرود
هنوزم پتو روی صورتشه و صدای فیلم هم میاد و توهم دست به دودول هی صابون می سابانی
همین که آخرش ننوشتی از این جریان ۶ ماه میگذره و ما هفته ای ۲ بار سکس داریم خیلی عجیبه 😂😂😂😂
کسی اشاره نکرد به این نکته
بنظر میرسه دختره خیلی بچه بوده که راوی خیلی تعجب کرده از پورن دیدنش دوما خیلی هم پشیمونی اومده سراغش سوما سن دختره رو از رو شرم ناخودآگاه ننوشته
بی شک تجاوز محسوب میشه
من الان نیشستم تو مخت میشاشم فکر میکنم چه کصشعری تلاوت کردی ولی همینطوری نیشستم
اصل داستان رفتی خونه دیدی باجناقت داره زنتو میکنه رفتی اعتراض کنی تو رم گرفته کرده حالا اومدی عقده هاتو خالی میکنی
با حمایت شما و تشویق کاربرها و تشکر از معلمم که خیلی برام زحمت کشید من تونستم به موفقیت برسم و کاربر مورد اعتماد سایت بشم.
چند روز اکانتم VIPشده😊
پسری که بهش بگن پوری خودش سوژه جق لاتای محله!! 😁