طراحی یک نقشه

1399/09/04

سلام
من امیرحسینم الان 20 سالمه قدم 180 و وزنم الان 75 کیلوعه و تازه دانشجو شدم. دانشگام یه شهر دیگست ولی بخاطر کرونا فعلا مجازیه و شهر خودم هستم.
این خاطره تقریبا برا یک سال پیشه. من گی نیستم در واقع ینی مفعول که اصلا نیستم ولی با پسرای کم سن تر از خودم ینی اونایی که یجورایی ویژگی های دخترا رو دارن مشکلی ندارم اونم در صورتی خودم فاعل باشم فقط.
من چند سالیه که کشتی کار میکنم. تو باشگاه کشتیم که اگه رفته باشید تو سانس نونهالان و نوجوانان پر از بچه خوشگله کلا من به این جور بچه های بین 14 تا 17 خیلی علاقه دارم.
باشگاه ما دوتا سانس داشت که روزای زوج برای بچه های نونهالان و نوجوانان بود که منو چند نفر دیگه از دوستام همه روزه تمرین میکردیم تو هردو سانس. روزای زوج که تمرین میکردیم یه پسری بود به اسم نیما که اصن قابل توصیف نیست. 15 سالش بود قدش حدود 150 وزنشم تقریبا 62 اینا میشد و با این اطلاعات حتما متوجه شدین که یمقدار تپل بود. ولی اصلا از این تپلایی که کلا چربی ان و لش نبود بدن و پوست سفیدی داشت ینی جوری که موقع تمرین سریع قرمز میشد. بدنشم که نگم براتون انگار یه پورن استار بود اصن بنظرم این بچه باید دختر میشد.چهرشم خیلی بچه گونه و ناز بود از لحظه ای که لباسشو عوض میکرد و دوبنده میپوشید میتونسی خیلی راحت نگاه سنگین بقیه گرگای باشگاه رو حس کنی که دارن با چشم میخورنش ولی این بچه اصن تو این فازا نبود و کاملا مشخص بود که از این چیزا زیاد سرش نمیشه چون هرکی به بهونه ی مرور فن کردن میومد یکم میمالیدش منم جزو همون دسته بودم و خیلیم حواسم جمع بود حرف در نیارن.
محیط باشگاه جوریه که ینی اصلا نمیشه کاری کرد نه تو دستشوییش نه تو رختکن نه بیرون اصن مکانش کاملا تخمیه منم نشستم دیدم بهتره باهاش طرح رفاقت بریزم و از اونجایی که بچه ساده ای بود خیلی راحت میتونسم اینکارو کنم چون قبلش چند بار تلاش کردم با چنتا دیگه از بچه خوشگلا رفاقت ببندم که نشد حرومزاده ها خیلی زرنگ بودن. از جلسه ی بعدی که رفتم باشگاه سریع اونو گرفتم برا مرور فن و اینبار بیشتر از اینکه بمالمش باهاش حرف میزدم و از چیزایی که دارم پیشش کلاس میزاشتم راجب سگی که دارم یا ایکس باکس و این چیزا کلا یجوری برخورد کردم که فک میکرد من خدام چند جلسه ای همینطوری گذشت و دیگه صمیمی شده بودیم.
خونه ی ما یجوریه ینی هیچوقت خالی نمیشه چون پدرم تو کار خرید و فروش املاک و ایناست اکثرا تو خونست و تلفنی کاراشو انجام میده. یه روز فقط خونمون خالی شد که خواستم به بهونه ی نشون دادن سگ بیارمش که گفته بود نمیتونه بیاد و دارن میرن جایی و نقشه هام نقش بر اب شد.
نشستم دیدم تا دوباره موقعیتش جور شه معلوم نیست کی بشه دیدم تنها راه باقی مونده استخره.
جلسه ی بعدی که رفتیم چهارشنبه بود بهش گفتم که بلیط استخر دارم و اگه دوس داره یاد باهم بریم اول یکم مٍن و مٍن کرد ولی با اسرار من قبول کرد. من خب میدونستم جمعه غروب استخر خیلی شلوغ میشه پس قرار رو گزاشتم که ساعت 11 دم استخر باشه.
اون گوشی نداشت ولی میدونسم سر حرفش هست و سر ساعت 11 دم استخر بود . مادرم که طبق معمول جمعه ها میره خونه مادربزرگم و برادر کوچیکمو میبره با خودش ولی پدرم خونه بود. رفتیم تو و من پول دو نفر رو دادم اونم گفت مگه نگفتی بلیط داری الکی گفتم که فراموش کردم بعد رفتیم تو از لحظه ای که لباسشو در اورد نگام دوخته شد بهش . استخر خیلی خلوت بود کلا 4 5 نفر بیشتر نبودیم این وسط خیلی حرکتا زدم و خودمو بهش چسبوندم ولی بخوام ریز به ریز تعریف کنم طولانی میشه.
اون شنا بلد بود ولی نه خیلی حرفه این منم شنام خوب بود اما تظاهر میکردم ضعیفم و بداهه یه فکری به سرم زد
گفتم نیما بیا مسابقه شنا بزاریم هر دور هرکی که برنده شد اون یه کار به بازنده میگه که باید انجام بده. اونم قبول کرد من دو دور با اختلاف خیلی کم بهش باختم که فک کنه در یک سطحیم اونم چیزای ساده میگفت بهم مثلا منو کول کن دور بده. چند دوری بازی کردیم منم نوبتی میبردم و میباختم و چیزایی میگفتم که به نفع من بود مثلا میگفتم شورتتو در بیار ببینمت و مثلا لب بگیرم ازش و اینا که اونم هر دور با اکراه قبول میکرد و خودمم متوجه بودم که خوشش اومده اما نمیتونسم راجب کردن و اینا باهاش حرف بزنم چون جایی بود که اگه مخالفت میکرد نمیتونسم راضیش کنم و اگرم راضی میشد موقعیتش نبود . یه دور دیگه گفتم بیا مسابقه ولی این دور شرطو همون اول مشخص میکنیم گفت باشه منم گفتم هرکی باخت باید سرشو بکنه تو کونه اونی که برنده شد . کلا مخالفت کرد و اصلا زیر بار این شرط نمیرفت ولی من دیگه دهنشو گاییده بودم انقد اصرار کردم بالاخره قبول کرد. بچه ی واقعا ساده ای بود شاید تا خود اون موقع هم نفهمیده بود که قصد من از این کارا چیه . اقا منم دور اخر رو خیلی حرفه ای بهش باختم و انتهای سه متری کنار نردبون قرار شد شوترشو در بیاره مث دفه قبلی ولی اینبار یه چیز دیگه در انتظارش بود . شورتشو در اورد من نفسمو حبس کردم رفتم زیر اب و لپه های کون تپل و خوشفرمشو باز کردم و سرمو بردم لایی کونش از شدت حشر نمیدونستم دارم چیکار میکنم دماغم روی سوراخ صورتی و کوچیکش بود انگار توی بهشت بودم همزمان با یه دست دیگم کیرمو از تو شورت در اوردم و دوسه تا عقب جلو کردم با دستم و ابم اومد و اومدم بالا که البته اون متوجه جق زدن من نشد.
خب وقتی ارضا شده بودم دیگه حسم رفت و کم کم اومدیم بیرون و لباس پوشیدیم که بریم من گوشیمو در اوردم دیدم پدرم زنگ زده بود بهش زنگ زدم گفت که یکی از دوستای املاکیش یه خونه تو یکی از شهرای اطرافمون بهش معرفی کرده اینم داره میره ببینه شاید فک کنید دارم دروغ میگم ولی حتی خودمم باورم نمیشد همچین اتفاقی افتاده اخه خیلی کم پیش میومد بره شهرای دیگه ولی خب رفیق املاکی زیاد داشت و چیز عجیبی نبود البته از اینجا تا شهر بقلی کلا 20 کیلومتر فاصلست و من تخمین زدم رفت و برگشتش نهایتا یک ساعت و نیم الی دو ساعت طول بکشه. دیگه خودتون میتونی حدس بزنین که چیکار کردم به نیما اصرار کردم بیاد خونمون و سگمو ببینه ولی اولش میگفت دیرم میشه ولی کم کم راه اومد باهام.سریع یه اژانس از همونجا گرفتیم و مستقیم دم خونمون پیاده شدیم سریع بردمش پشت حیاطمون و سگمو بهش نشون دادم یه سگ گرگی کوچیک بود که واقعا ارزش نداشت از اوجا بکوبی بیای ببینیش. بعد گفتم بیا تو بشین یه شربت بخور برو. اومد داخل و یه نگاه کلی به اتاقمو خونمون کرد داشت از خونمون تعریف میکرد منم بهش گفتم رو مبل وسط خونه بشینه و رفتم براش شربت اوردم همینطور داشت میخورد بهش خیره شده بودم حتی تو خوابمم نمیدیدم این اتفاق بیفته داشتم نقشه میکشیدم چجوری بهش بگم یا اصن نگم و فقط انجامش بدم . مغزم هنگ کرده بود لیوان شربتشو که گزاشت روی میز رفتم جلو بهش گفتم نیما یچیز بگم گفت بگو. گفتم من خیلی دوست دارم ازت خوشم اومده .
یهو چشماش گرد شد ولی هیچ حرفی نزد اصن انتظار همچین چیزیو نداشت. بهش نزدیک تر شدمو لبمو گزاشتم رو لبش و با وزنم افتادم روش اونم رو به من روی مبل دراز کشیده بود. پشت هم با صدای ضعیف میگفت امیر زشته پاشو از روم بسه و از این حرفا و خیلی اروم با دستش منو از خودش دور میکرد ینی فقط حالتشو بازی میکرد در واقع هیچ نیرویی برای دور کردن من وارد میکرد البته اگه میخواست هم نمیتونست کاری کنه چون زورش بهم نمیرسید. من دیگه تو فضا بودم داشتم لبای قرمز و خوشمزشو میخوردم قبلشم شربت خورده بود یکم طعم شربت میداد که داشتم دیوونه میشدم اما اون توی لب گرفتن هیچ همراهی ای نمیکرد شایدم بلد نبود ولی خب دیگه هیچ مقاومتی نمیکرد بعد دو سه مین که لباشوی خوردم سرمو اوردم بالا گفتم نیما میخوام برای من باشی اون با جمله ی امیر بیخیال چنتا غر زد ولی مقاومتی هم نمیکرد.تیشرتشو از تنش در اورمدم و رو همون مبل شروع کردم خوردن سینه هاش با نگاه سردش داشت نگام میکرد انگار تصوراتش راجب من خراب شده بود انتظار این چیزا رو نداشت تو همون حال بلندش کردم بردمش تو اتاقم تا اگه یوقت پدرم یا کسی اومد بگا نرم . بردمش رو تختم و شلوارشم در اوردم یه شرت سفید با چنتا نوشته ی انگلیسی روش داشت که ادمو دیوونه میکرد . اما شرتشو در نیاوردم برش گردوندم و داشتم از منظره ای که برامدگی کونش با این شرت رقم زده بود لذت میبردم. کم کم شورتشو پایین میکشیدم و هر بخشی از کون سفید و تپلش که مشخص میشد میبوسیدم تا کم کم شورتشو از پاش در اوردم خودمم لخت شدم دیگه هیچی تنم نبود . وقتی شورتمو در اوردم نگاش دوخته شد به کیرم. کیرم خیلی بزرگ نبود حدود 14 سانت کلفتیشم متوسط بود اما صاف و خوشفرم.دوباره رفتم سراغ کونش سرمو کردم بین کونش و از اونجایی که تازه از استخر اومده بودیم تمیز بود و هیچ بویی هم نمیداد . چنتا ماچ رو سوراخ کونش کردم و دیگه دووم نیاوردم و شروع کردم به لیسیدنش سوراخ و کل کونش . اون تو همه ی این مراحل هیچ مقاومتی نمیکرد فقط زمزمه های مث زشته و بسه و اینا میکرد که فقط میخواست تظاهر کنه دوس نداره اینکارو انجام بده همینطور که سوراخشو میلیسیدم کم کم دیدم تکونای ریز میخوره که متوجه شدم خوشش اومده و کم کم دیگه از حالت سرد و بی روح بودن در اومده بود. چنتا توف روی سوراخش انداختم و انگشت فاکمو هم خیس کردم کرد تو کونش یه آییی ریزگفت ولی حرف دیگه ای نزد خیلی نرم عقب جلو میکردم بعد همون حالت که انگشتم تو کونش بود کنارش دراز کشیدم و از بقل لباشو میخوردم اون خیلی ساده وابتدایی باهام همکاری میکرد هنوزم میخواست تظاهر کنه داره به زور میده کم کم بلند شدم و خواستم دو انگشتمو بکنم تو که دیدم هی اه و ناله میکنه و میگه نکن دردم میاد منم گفتم صب کن روغن بیارم رفتم از اشپز خونه روغن بیارم برگشتم دیدم نشسته و میگه امیر بسه دیگه با یه لحن خیلی یواش که هیچ جدیتی توش نبود منم گفتم دراز بکش الان تموم میشه . دور تا دور سوراخشو روغنی کردم یذره هم ریختم توی کونش و انگشتمو ایندفه خیلی راحت تر بردم داخل و عقب جلو میکردم اصن حواسم به ساک زدن نبود که یهو به فکرم رسید.
چهار دست و پا نشوندمش و در حالی که دو انگشتم تو کونش بود کیرمو بردم جلو گفتم بخور اما ساز مخالفت زد و شروع کرد گفتن بدم میاد و نمیتونم و این حرفا که شروع کردم زبون بازی که الان استخر بودیم و تمیزه و اگه بخوری زودتر تموم میشه اونم مجبور شد قبول کنه اصلا بلد نبود ینی فقط سر کیرمو میکرد دهنش و لیس میزد ولی فوق العاده بهم حال میداد با اون صورت ناز و لباس سکسیش وقتی کیرم دهنش بود حس خوبی داشتم بعد دو سه مین گفتم دراز بکش البته تو این دو سه مین چند بار از دهنش در میاوردم و یعد ده 15 ثانیه دوباره میدادم دهنش چون میدونستم زود ابم میاد البته اون ارضایی که تو استخر شدم باعث شده بود ابم ایندفه زود نیاد.خلاصه دراز کشید و یکم روغن به کیرم زدم و سرشو گزاشم روسوراخش با یه هل کوچیک رفت تو چنتا آه و آی کرد ولی میدونستم خیلی درد نداره چون قطر کیرم از کلفتیه دوتا انگشتم فقط یکم بزرگتر بود. یه دیقه ای هیچ کاری نکردم فقط کیرم داخل بود کم کم شروع کردم به عقب جلو کردن اما نمیشد گفت تلمبه چون خیلی ریز عقب جلو میکردم. انگار دیگه از دنیا هیچ چی نمیخواستم واقعا بهم حال داد کم کم سرعت عقب و جلو کردن رو زیاد کردم حالا دیگه داشتم تو کونش تلمبه میزدم اونم فقط اه اه میکرد وکاملا مشخص بود داره لذت میبره. منم تو اوج شهوت بودم همزمان که تلمبه میزدم از پشت صورتو گردنشو میخوردم . دیدن کونش که زیر تلمبه هام حالت موجی داشت دیوونه ترم میکرد کل بدنش قرمز شده بود خیلی پوستش سفید بود کافی بود فقط یه ضربه ی کوچیک بهش بخوره این میون چند باری هی کیرمو در میاوردم و دوباره میدادم داخل میدونستم زود راضا میشم برا همین اینکارو میکردم حدود 10 مین کردمش تا اینکه ابم اومد و کلشو خالی کردم تو کونش. کیرم هنوز داخل بود اما شل شده بود. 30 ثانیه ای روش ولو بودم تا اینکه از روش بلند شدم بقلش خوابیدم. اونم صورتشو سمتم کرد و با یه نگاه ناز گفت تموم شد؟ منم گفتم آره عشقم بعد از پشت بقلش کردم و چند مین تو بقلم بود تا اینکه پا شدیم رفتیم دستشویی اونم خودشو تمیز کرد و لباسشو پوشید اومد کیفشم برداره که بره گفتم بشین الان زنگ میزنم تاکسی بیاد. من رفتم یه شورت پوشیدم اومدم کنارش نشستم و یکم نازش کردم چنتا هم ازش لب گرفتم گفتم نیما عاشقتم از این به بعد باید برا من بشی. چیزی نگفت بازم چنتا بوسش کردم گفتم برا من میشی؟ سرشو به سمت بقل یه تکون ریز داد و گفت باشه ولی به کسی نگیا . منم گفتم نه عشقم مگه خرم به کسی بگم چنتا لب ازش گرفتم و زنگ زدم اژانس نزدیک خونمون بیاد . دو سه مین طول کشید بیاد تو این دو سه مین کلا تو بقلم بود و داشتم باهاش عشق بازی میکردم تا اینکه صدای بوق ماشین اومد و کارو تموم کرد. موقع رفتن هم دوباره گفت امیر به کسی نگی یوقت من دوباره همون حرفا رو زدم اونم با یه لبخند ریز کفشاشو پوشید و رفت.
از جلسه ی بعد دیگه کلا چسبیده به من بود همش باهم حرف میزدیم و مرور فن میکردیم . کاملا مشخص بود بقیه بچه های بزرگ باشگاه بهم حسودی میکنن. کم کم که صمیمی شدیم نیما گفت که فقط یبار یه پسر همسایشون اینو بزرو توی حیاطشون لاپایی کرده ولی من تنها کسی بودم که بهش داده. از اون موقع به بعدم 7 . 8 بار دیگه موقعیتش پیش اومد که تونستم بکنمش . الانم که بخاطر شرایط کرونا باشگاه نمیاد ولی من و چند نفر دیگه با مربی هماهنگیم کلید میگیریم میریم باشگاه تمرین میکنیم. یکی دو ماهی میشه که نیما رو ندیدم ولی امیدوارم بازم موقعیتش پیش بیاد.

نوشته: امیرحسین


👍 6
👎 4
12401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

778408
2020-11-24 01:35:21 +0330 +0330

پهلوانان نمیمیرن
جهان پهلوان جق تی

1 ❤️

778450
2020-11-24 06:15:04 +0330 +0330

مشتی از کون دادنهات بگو جیگر مشخصه خیلی دادی

0 ❤️

778492
2020-11-24 13:52:21 +0330 +0330

اره شما گی نیستی پدوفیلی

0 ❤️

778536
2020-11-24 23:47:20 +0330 +0330

شما دقیقا کدوم شهری؟؟
میخوام بیام دونفری بکنیم اون بچه رو😁😂

0 ❤️

778538
2020-11-24 23:59:46 +0330 +0330

با اینکه متحوای داستانت سکس با فرد زیر سن قانونی و خلاف قوانین سایت بود ، ولی خوب نوشته بودی
بخاطر نحوه نوشتنت لایک دادم
ولی با بچه بازی مخالفم و بنظرم این افراد باید تحت درمان قرار بگیرن

1 ❤️

778709
2020-11-25 23:51:50 +0330 +0330

یکی بیاد به من کون بده اه ❤️

0 ❤️