طعم شکلاتی لبش (۱)

1401/04/21

توی مغزم همه چیز می‌چرخید ، حسش میکردم تنفسش که به استخونم میخورد و پوستمو لذت میداد . گرمی طعم شکلاتی کاپیتان بلک داشت لبمو نوازش میکرد . خسته بودم آخه این زندگی خیلی چیزا بهم بدهکار بود ، اومده بودم باشه جبران و تلافیش . باید میشد چون همه چیو گذاشته بودم پشت سرم و اومده بود. چرخیدمو کف دستمو آروم گذاشتم زیر گوش حدیث ، نرمی پشت گوششو با انگشتام مزه میکردم دماغمو به نوک دماغش چپ و راست می‌کشیدم ، میخواستم از خواب بیدارش کنم آخه این یکی از آرزوهام بود که شبا با حسترش نفسمو به حبس سینم محکوم میکردم . شوفاژ دیگه نمیتونست جواب بده اما تن حدیث گرمای درونمو به چالش میکشید ، سرمو چرخوندم ساعتچی از رو میز برداشتم و نگاش کردم ، اینقدر دیدن عقربه های فسفری منو تو خاطرات توی ثانیه کشوند که یادم رفت ساعتو به خاطر بسپارم ، خودمو پایین کشیدم ، دستشو رو شونم گذاشتم تا بتونم بچرخونمش ، بدنش اینقدر نرمه که دلم نمیاد محکم بچرخونمش ، میترسم عین برگ گل که نازکه چاک بخوره . نوک سینشو آرم گذاشتم دهنمو نفس عمیق کشیدم ، صدای آب دهنم و مزه مزه کردن نوک سینش با لبام موزیک خوبی بود . صدای موزیک ملایم شادمهر همه چیزو میساخت، داشت بهم تاکید میکرد که این لذت رو با از دست دادن خیلی چیزا خواستم
اگه میری یه کاری کن پلای پشت سرت باشه
حواست باشه شاید این مسیر آخرت باشه
چی بهتر از این لحظه و مزه بود، تو فکر غرق بودم که حدیث رو چرخوندم به پشت و دستمو زیر کمرش گذاشتم آروم از کارهای بدنش به سمت کونش کشیدم ، سینشو گرفت به دستو شروع کرد به صدام زدن:
_چیه امیر؟ جونم قربونت برم. گشنت شده ریشه دلم؟
+حدیث موهاتو بریز کنار سرت ، می‌خوام عطرش توی اتاق بپیچه
_دیدی شد، حالا فهمیدی خیال نبود ، گرمای تنت بلاخره تنمو به آغوش کشید .
+بهت که گفته بودم ، نمیرسه آسمون به زمین اما من به تو آره .
هنوز جمله تموم نشده بود که لبمو به دهن گرفت ، با انداختن دستش دور گردنم بهم فهموند که تنشو بغل کنمو بچرخم ، تکیه دادم دادم به تخت و دستمو دور کمرش حلقه کردم ، ساعد دستشو رو شونم گذاشتم سینشو به دهنم روونه کرد . آروم آروم با خوردنش صداشو به گوشم میرسوند
_دهنمو با کیرت می‌خوام پر کنم ، فقط گفته باشم تا سیر نشم ولش نمیکنم
+حدیث میخوای دوباره انس بدنمو بگیری، من میکشی آخر ، هر چند مرگ هم تو بغلت تولده
کیرمو با غنچه لبش مکید و نفسمو بند آورد ، از ریشه کیرم زبونشو روی رگ کشید تا کلاه زیر کیرم ، با یهو مکیدنشو خوردنش با قورت صدای آب دهنش منو میکشت ، گرفتن موهاش و ریختنشون به یه طرف عطرشو میپیچوند ، چشامو بسته بودم صدای خوردنشو دنبال میکردم ، وای
سینم دیگه نمیتونست قلبمو نگه داره ، میترسیدم بپره بیرون از دهنم
_امیر؟
+جونم
_آروم بکنش داخل، می‌خوام از کله و خط زیر کیرتو حس کنم
پاهاشو دو طرف مو گذاشتو گردنمو با لباش به مزه مزه کردن گرفت
تنه کیرمو گرفتمو به دهن بهشتش کشیدم تا با آبش راحت بره تو
آروم سرشو درش گذاشتمو لمبه کونشو به دست گرفتم که بتونم کنترلش کنم . احساس میکردم داره جوش میخوره آب کصش اینقدر گرم بود که حس کیرمو گرفته بود و آتیش میزد
با مکیدن گردنم می‌فهمیدم نفس داره به سختی میاد بیرون . کیرمو داخل کصش روونه کردم ، تا نصفه رفته بود ، همه سکسمون یه طرف صدای حدیث و حرفاش یه طرف
_امیرم ؟
+جونم خانومی؟
_می‌خوام برات بمیرم
جمله همیشگیش بود با گفتنش کیرم دیگه از من نمیپرسید و داشت کص حدیثو سیر میکرد ، داشت کیرمو می مکید تو خودش . شیک زدن حدیث به بارون امون باریدن نمی‌داد و بالا پایین میکرد
سینهاشو تو دستم گرفته بودمو نوکشون رو به نوبت به دهن می‌گرفتم و میخوردمشون ، آخه مزش تمومی نداشت .
_امیر ، امیر، امیییییر ، وایساااااااااااااااا
کصش یهو تنگ شدو کیرمو محکم بغل کرد ، این لذت و دیوونش بودم ، آخ اینطوری به اوج لذت میرسید و ارگاسم اون برام همه چیز بود ،
_نمیخوای تو خانومیت باد بندازی؟
+مگه میشه نخوام؟ آخه کصت که به این زودی سیر نمیشه،میشه؟
_نه کیرت بد عادتش کرده خب
داگی شد و موهاشو به دستم داد، دوست داشت براش بکشمش تا بهتر قوص تو کمرش بندازه ، پاهاشو جفت کرد تا گوشت کصش آغوش باز کنه برا کیرم . کیرمو داخلش کردمو تا خایه چپوندم
_آی امیر چی ساختم از کیرت ، نمی‌دونستم به کصم رشد میده که !
+حدیث می‌خوام خایه هام به زیر نانازت چک بزنه، قرمزش کنه .
_امیر بکن فقط و دستتو به دور کمرم بگیر .
دو طرف کنسول گرفته بودمو کصش با صدای خوشمزه جلق پلقش دیوونم میکرد ، حدیث با صدای نازشو اسوه هاش کیرمو به حال خودش تا برای کصش خودنمایی کنه . چیزی نگذشت که انس بدن داشت از کیرم میزد بیرون ، حدیثو چرخوندمو کیرمو بین سینهاش گذاشتم
+خانومی بخورش ، بخورش ، نفسم داره بند میاد
_بریز زیر چونم تا بیاد برای سینم
+داره میاد
_ای جان کیر کلفتت امیر
+آااااااه جاااااانممممم
_اووووووویییی . جونم سینهام تشنه بودن حسابی
حدیث به چشمام خیره شد و با گرفتن دستم بهم فهموند موقع حمومه …
ادامه دارد

نوشته: sasan


👍 2
👎 2
6901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

884492
2022-07-12 01:22:15 +0430 +0430

چیزی که داستان رو جالب و واقعی کرد واسم این بود که مکالمات خیلی واقعی بود چون دقیقا منم همین مکالمات رو تو سکس با پارتنرم میگم ، دوست داشتم و باهاش شدم ادامه ش پیلیز

0 ❤️

884546
2022-07-12 03:20:13 +0430 +0430

داستان نخوندم هنوز ولی اومدم ببینم کامنت خوب گرفته یا نه دیدم داش فرزاد کاتگوری اولین نفر لایک زده با همه داستان‌ها هم میشه ایول داش ادامه بده

1 ❤️

884547
2022-07-12 03:28:27 +0430 +0430

صدای خوشمزه جلق پلقش؟؟؟؟!!! صدا؟؟؟ خوشمزه؟؟؟؟
یا ابرفرض

0 ❤️

884584
2022-07-12 09:38:30 +0430 +0430

چند خط اول رو خوندم.متاسفانه پر از جمله بندی های نادرست و غلط های املایی و تایپی که باعث شد از خوندتش پشیمون بشم

0 ❤️

884585
2022-07-12 09:41:05 +0430 +0430

بدنش اینقدر نازکه که میترسم عین برگ گل چاک بخوره؟؟اونم وقتی میخوای بچرخونیش.داداش یه تنه استعاره های فارسی رو به چالش کشیدی. این دیگه چه سمی بود

1 ❤️