عادت

1400/01/18

درست سه سال پیش بود.تو اوج سرمای زمستون هوس بستنی قیفی کرده بودم.از اون صورتیا که روشون پاستیلای کوچولو داره.تو تا سر کوچه دویدی تا واسم بخری.
وقتی نشستی تو ماشین،دستات رو بهم مالیدی و زیر لب به من که نه،نمیتونستی،دلت نمیومد،به سردی هوا و فروشنده پیر و خرفت بستنی فروشی فحش دادی.
خندم باعث شد نگاهت درگیر چشمام و بعد لبام بشه که رد بستنی روش بود.خواستی بستنی رو زود بخورم تا بعدش حرف بزنیم.
منه ساده،منه بی حواس،چه میدونستم با تموم شدنه بستنیم لبام بی حرف اسیر لبای نرمت میشن؟ میخواستی بستنی رو لبام رو پاک کنی مگه نه؟دروغ گفتی و من باور کردم.بوسیدی و بوسیدی و لبام رو کبود کردی تا همه بفهمن که این لبا بوسیده شدن.
الان که فکر میکنم،خندم میگیره از حرفات.میگفتی هوا گرمه و لباسا باید کم شن.انقدر لباسا رو کم کردی که وقتی به خودم اومدم دیدم که هر دومون لخت مادرزاد،تو فضای کوچیک ماشین مثل پیچک های تازه سبز شده بهم میپیچیم.من تن میدادم به بوسه هات بی معرفت.دل بسته بودم این هوس از عشق اومده ،و تو انگاری یه چیزی میدونستی که همیشه میگفتی ته هر عشقی عادته.
هوس بود،یا عشق،یا عادت که مردونگیت لمس میکرد لطافت و نرمی بدنم رو؟
هوس بود،یا عشق،یا عادت که لذت میبرم از لمس تنت روی پوست نازک تنم؟بخصوص وقتی که خیمه میزدی روی منی که خوابیده بودم روی صندلی خوابیده ماشین؟
عمر خوشبختیم با تو کوتاه بود مثل کوتاهی زمان رابطه های داغمون و عقب جلو شدنات.ارضا میشدی و ارضا میکردی تن رو.پس روح این وسط چی میشد؟چرا هیچوقت دره گوشم زمزمه نمیکردی که من رو میخوای قده تمام ستاره های آسمون؟من میدونم.چون نمیخواستی من رو.ستاره ها رو میخواستی.
حالا یکی زیره این آسمون پر ستاره،که هر دومون داریم زیرش نفس میکشیم،بیشتر از اونیکی داره درد میکشه.یکیمون بیشتر از اونیکی داره تقاص روزای با هم بودن رو پس میده.روزای داغ تو فصل سرد.هر دومون پشته این پنجره دلمون زندونی شده و راه فرارمون هم نمیدونیم چیه.ولی لااقل این رو میدونم که تو راهت رو کشیدی و رفتی.ولی من هنوزم تو قفس دلم زندونیم که پر از توعه،تویی که خالیه منی.دلم ها،نه هوس و عادت.
بزار باز این رو بهت بگم که راحت نیست گذشتن از عطر تنت.
ولی باز تو بشین و بگو و بخند به من.بخند و بگو تموم کردم عادت هام رو که یکیش دختر مو بلند زمستونامه.بگو تا به گوشم برسه و بتونم با اطمینان بگم که ته هیچ قصه ای بی کویر نیست،و اون کویر…
عادته

نوشته: ترمه


👍 6
👎 4
6601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

802273
2021-04-07 00:32:58 +0430 +0430

اول اول 💪

0 ❤️

802277
2021-04-07 00:34:20 +0430 +0430

کصکش مگه اینجا محفل شعر و هنره، ورداشته نوشته ادبی واسه ما گذاشته کص مغز

2 ❤️

802280
2021-04-07 00:36:45 +0430 +0430

درختشو تو کویرت کاشتو رفت😂

1 ❤️

802282
2021-04-07 00:37:44 +0430 +0430

سه چهار جا مشکل نگارشی داشت ولی خب حداقل میون اینهمه چرت و پرت ارزش خوندنو داشت

3 ❤️

802305
2021-04-07 01:01:25 +0430 +0430

پس چرا ما تا روسریمون تو ماشین میوفته فورییی اس ام اس بدحجابی میاد پس😑😂

4 ❤️

802310
2021-04-07 01:05:25 +0430 +0430

امیدوارم اتفاق نیافته واسه هیچکس منم تجربش نکردم اما اگر اینطوری شدید یه به تخمم بگیدو به زندگی ادامه بدین چون شما واسش ارزش نداشتین

0 ❤️

802336
2021-04-07 04:27:47 +0430 +0430

به تینا که کامنت اول رو میزارن و کلی ذوق میکنن چه باید گفت؟؟؟امشب اومدم فقط جواب همینو بفهمم فازشون چیه؟ چنان باذوق میگن اول انار اولین کسیکه کون داده با کوس داده اخل انتر ابنم هنره که تو ذوق کردی واقعا با چا احمقهایی شدیم هشتادمیلیون ادمین سایت که ازاما کسخلتر

1 ❤️

802354
2021-04-07 08:23:49 +0430 +0430

اینجا شهوانیه مجله خانواده سبز هرمز شجاعی مهر نیست که 😂 👎

1 ❤️

802443
2021-04-07 23:52:41 +0430 +0430

به نظرم جاش اینجا نبود…میتونستی بفرستی فصلنامه شعر و ادب

0 ❤️

802633
2021-04-09 00:34:38 +0430 +0430

قلمت خوبه ادامه بده ولی این یکی خیلی تلخ بود

0 ❤️