عاقبت تلخ کون دادن (۱)

1400/05/10

همه چی همیشه گل و بلبل نیست
شاید بعضی چیز ها اویل برای آدم لذت بخش باشنه اما بعدش تبدیل به عذاب شن
چند ماه پیش داستان خودم به اسم شروع کون دادنم به نیما پسرخالش نوشتم که می تونید بخونیداش
بعضی از نظرات داستان خودم و ما بقی داستان ها جوری بود که طرف مجاب شده بود که یکبار دادن تجربه کنه
اما خودتون بدبخت نکنید ، در ادامه ماجرای خودم می نویسم که متوجه بشید عاقبت اش چیه
چند هفته از آخرین ماجرای من و محسن گذشته بود امتحانات میانترم داشت شروع می شد
قرار بود واسه بعد عید یه روزنامه دیواری تهییه کنیم واسه نمره پایانی درس پرورشی
که پشت گوش انداختیم ، همون جوری مونده بوده بود معلم اون درسم زور کرده بود طی هفته جاری باید تحویل اش میدادیم
من و نیما هم کل درسا رو ول کرده بودیم چسبیده بودیم به روزنامه دیواری
هر کدوم مون هم یه بخشی گرفته بودیم دست
چون قرار بود معلم از مطلب داخل روزنامه سوالی طور ازمون بپرسه
باید هر که مطالب بخش‌خودش میخوند و حفظ میکرد
دقیق یادم نیست چند شنبه بود
ولی اینو مطمئنم روزای آخر هفته نبود چون قرار بود صبح اش بریم مدرسه موقع برگشتن از دکه روزنامه تاریخ گذشته بگیریم
داخل اتاق نیما نشسته بودیم با هم مجله ورق میزدیم تا مطلب پیدا کنیم
نیما هم کرم می ریخت سوراخ کونم از روی شلوار می مالید
منم گاه گوداری دست اش پس میزدم به خنده میگفتم نکن
آخرش نیما مجله بست گفت پویا ولش کن اینو فعلا
با خنده گفت پاشو خودت تمیز کن بیا دیگه نمی تونم تحمل کنم
منم که داغ کرده بودم
سریع پاشدم رفتم دستشویی خونشون خودم تمیز کردم برگشتم ، نیما داخل آشپزخونه بود که دیدم امده بیرون بسته دستمال کاغذی رو از رو کابینت برداشت
باهم رفتیم تو اتاق
گفتم کرم اوردی
نیما گفت اره
نیما نشست لبه تخت منم سر پا بود شلوار کشیدم پایین
نیما گفت بر گرد
پشتم کردم بهش ، نیما بین کونم باز کرد
گفت جون قربون کونت
در کرم باز کرد بلند خندید
سرم برگردوندم
گفتم به چی میخندی
گفت این کرم کامل بودا بیشتریش مالیده شده به سوراخ تو
گفتم بوش میخوره بهم خود به خود سوراخم شل میشه
نیما با انگشتش کرم برداشت مالید به سوراخم حسابی چربش کرد
اخرش انگشت اشاره اش کرد داخل منم یه آیی کشیدم
نیما شروع کرد عقب جلو کردن
چند ثانیه همونطور وایساده بودم نیما انگشتم کردم
آخرش برگشتم به نیما گفتم بسه دیگه ، کیرت در بیار دراز بکش
نیما گفت نه پویا اینبار بزار خودم میخوام بکنم داخل کونت
گفتم نیما اولش درد داره میخوای بکنی
دراز بکش خودم میشینم رو کیرت
نیما قبول کرد دراز کشید کیرش در آورد
خم شدم کیرش کردم دهنم هم زمانم خودم انگشت میکردم تا سوراخم باز بشه
یخورده خوردم کیرش دیدم نیما دست اش اورد رو سرم گفت پویا ساک نزن آبم زود میاد
منم سرم بالند کردم
سوراخم که حسابی با انگشت اماده کردم پاهام دو طرفش بدن اش گذاشتم کیرش رو سوراخم تنظیم کردم
وقتی وزن خودم انداختم روش کیرش سر خورد تا انتها رفت داخل
نیما آهش در امد
گفتم نیما از حال نری
گفت واسه چی
خندید گفت کون نیست که غار
کونم بالا پایین میکردم رو کیرش
نیما هم قربون صدقه میرفت ، که صدای زنگ‌خونشون در آمد انگار آب یخ پاشیدن روم همون جور نشستم رو کیرش
گفتم نیما کیه
نیما گفت هرکه هست مامانم پایین
که باز زنگ‌زدن
نیما گفت پویا بلند شو ببینم کیه
بلند شدم‌کیرش از کونم در امد شلوارم کشیدم بالا
نیما هم شلوارش‌کشید بالا کیر سیخ شده اش جا ساز کرد که معلوم نده
رفت لبه پنجره پذیرایی پایین نگاه کرد چیزی معلوم نبود
رفت پایین در باز کنه منم دم در پذیرایی وایسادم ببینم کیه
گوشم تیز کردم صداشون بشنوم
که دیدم نیما گفت تویی ،رضا
رضا گفت در باز کن موتورم بیارم تو
نیما دو لنگه در باز کرد
موتورش آورد داخل
نیما گفت چی شده آوردی داخل موترتو حالا
رضا گفت خرابه میراث مونده چند بار خاموش شده تا اینجا که آمدیم
از پله ها پایین رفتم تا صداشون بهتر بشنوم
انگار رضا داشت با موتور ور میرفت
که با خنده به نیما گفت بیخیال تو برو به رفیق کونیت بگو بیاد
نیما حول شد گفت ساکت باش پویا بالا تو خونه است
گفت : واقعاه زودتر بگو خوب
خودم کشیدم عقب که نیما یدفعه بالا نگاه نکنه
نیما گفت : موتور ول کن حاا بریم بالا ، برات سوراخ کون اشم آماده کردم
رضا گفت داشتی می کردیش کلک
گفت آره ، که زنگ خونه زدی تخم ام چسبید
گفت موقع عملیات سر رسیدم ،
نیما گفت آره
صدای آب باز کردن آمد
رضا گفت هر روز می کنی اش
نیما گفت نه بابا هر وقت کیرم بلند شه ، میارم اش خونمون می کنم اش
رضا گفت اگه من جای تو بودم
آب بست
من از ترس اینکه بیان بالا از پله ها
برگشتم
دم در پذیرای نیما صدا زدم
نیما گفت : پویا وایسا آمدم
باز صدای پچ پچ آمد که زدن زیر خنده
از پله داشتن میومدن بالا
نیما بلند گفت پویا ، رضا بود در میزد ها
دلش واست تنگ شده آمده ببینت البته کیرشم بلند شده واست
که باز زدن زیر خنده
رضا که منو دم در دید
گفت سلام پویا جون ، یار غار من
نیما خندید گفت غار خوب امدی
هیچی نگفتم فقط نمی دونم چرا خودمم میخندیدم ، اما‌از حرفاشون زورم میومد
رضا محکم منو بقل کرد گفت پکری
گفتم نه واسه چی پکر باشم
نیما گفت اینجا نه برید داخل کارتون شروع کنید
دم آشپز خونه رضا چشم اش افتاد اسپری دندون روی اپن
برداشت اش گفت دهن سرویس ها خوب با هم حال می کنید ها اسپری هم میزنید
نیما گفت کسخل اسپری دندون
رضا گفت اره جون خودت تو نزدی
گفتم : اسپری میزنن همینه
رضا گفت نه اسپری مخصوص داره اما اینم میشه زد
یه برقی داخل چشما های نیما میزد
گفت واقعا
رضا گفت دروغم چیه ،
خندید گفت باید زود برگردم موتورم خراب باید با ماشین تو راهی برگردم دهات ، وگرنه میزدم ببینید
روبه نیما کرد گفت : نیما اینو من ببرم ؟؟
نیما گفت و اسه دندون مامانم بزار سر جاش
از دست اش گرفت برد داخل آشپز خونه
رضا گفت خسیس ،
بعدش محکم کوبید رو کون من با چنگ فشارش میداد
گفت خوبی ، کونت خوبه
از رو شلوار کیرش گرفتم گفتم اره خوبم
کمرش کشید عقب گفت یواش همه اش واسه خودت
کمربند شلوارش باز کرد
گفت واسم ساک‌ میزنی
گفتم کیرت دربیا
گفت بیا تو اتاق
داخل اتاق گفت خودت دراش بیار
منم رو زانو شدم شلوارش کشیدم پایین کیرش از تو شورت اش در آوردم
کیرش گرفتم تو دستم
با زبون نوک کیرش میلسیدم
نیما هم دم در اتاق با چهار چوب تکیه داده بود
رضا گفت نیما حواست باشه خاله نیاد بالا
نیما گفت باز شروع کردی ول کن بابا
رضا دست گذاشت رو سرم
منم کیرش تا حلقم کردم دهنم شروع کردم ساک زدن
رضا سرم گرفت ، گفت بزار خودم تلمبه بزنم دهنت من سرم ثابت نگه داشتم
اونم عقب جلو میکرد که سرم فشار داد سمت کیرش
حالم داشت بد میشد به زور سرم کشیدم
گفتم عوضی نکن اینجور حالم بهم میخوره
با خنده گفت باشه دهنت باز کن
اینطوری بیشتر حال میده
گفتم حال من بهم میخوره اینطوری
کیرش باز کرد دهنم
داخل دهنم تلمبه میزد
حدود یه چند ثانیه ای ادامه داد که گفت پویا پاهام خسته شد بیا رو تخت
گفتم از کون نمی کنی
رضا گفت اینبار ساک بزن حالش بیشتر
نشست لب تخت من رفتم کنار تخت دو زانو وایسادم کیرش درست جلو صرورتم بود کیرش
نوک اش کردم دهنم مک میزدم
رضا هی آیی و اویی میکرد
به یکی از دستامم واسه اش جق میزدم تا زودتر آبش بیاد
که رضا گفت پویا ه ته حلقی بخور
گفتم کیرت بزرگ نمیشه
گفت بخور تو هر کاری از دستت بر میاد
کیرش کردم دهنم که دیدم رضا دست گذاشت رو سرم محکم فشار داد پایین
نفسم رفت بند چند ثانیه نگه داشت بعد ول کرد
کیرش در آوردم از دهنم زیر کیرش لیس زدم
رضا گفت یبار دیگه بکنی تا آخر تو دهنت آبم آمده ها منم قبول کردم
که دیدم پاشد سر پا پاهاش باز کرد
کیرش تا آخر کرد دهنم چشام داشت اشک میکرد کیرش کشید بیرون
نوک کیر هنوز داخل دهنم بود که گفت مک بزن
خودشم کیرش میمالید که دیدم دهنم داغ شد و حس گس بودن تو دهنم حس کردم
آبش خالی کرد داخل دهنم
کیرشو از دهنم در اورد همونجا نشست رو تخت منم دویدم سمت دستشویی داخل دستشویی جلوی آینه دهنم باز کردم تا حجم آبش ببینم
آخر سرم همش قورت دادم
برگشتم رضا گفت توف اش کردی
گفتم آره
گفت از کردن کونت بیشتر حال داد بهم
گفتم زود آبت آمد اینبار
گفت چند روز جق نزده بودم ، تخمام پر آب بود
گفتم از کون نمی کنی
گفت نا دیگه
چند دقیقه بعدشم پاشد رفت
رضا در پایین باز نکرده بود که نیما با خنده گفت خودم میکنمت پویا انقدر کیرم مالیدم داره میترکه دو بار نزدیک بود آبم بیاد
رفتیم تو اتقاق نشست رو تخت منم شلوارم دادم پایین یخوده از کرم مالیدم به سوراخم آروم نشستم رو کیرش
کیرش تا آخر نرفته بود داخلم که نیما از پشت بقلم کرد تو همون حالت
گفت آیی
گفتم آبت امد
گفت اره
گفتم چقدر کیرت عقب جلو کردی وای
خودم چند بار بالا پایین کردم رو کیرش بلند شدم بعدش
نیما ولو شد رو تخت
منم شلوارم دادم بالا
گفتم نیما من برم خونمون
نیما گفت پس روزنامه دیوازی چی گفتم صبح روزنامه باطله که گرفتیم میشینم چند ساعت تمام کاراش می کنیم
بعدش خداحافظی کردم رفتم
رسیدم خونه خودمون رفتم دستشویی داخل حیاط
دستم گرفتم زیر سوراخ کونم
آب کیر نیما از کونم سرازیر شد
کف دستم پر شد آوردم جلوی صورتم بو کردم
بو کرم میداد آب کیر
الان که فکرشو میکنم باورم نمی شد اون کارا میکردم
البته فعلا همچین حسی دارم شاید بعد دوباره خارش کون باعث شه نظرم عوض شه
با آب کیر تو دست واسه خودم جق زدم
وقتی آبم امد یخورده پشیمونی وجودم گرفت باز از بین رفت دلم میخواست دوباره حال کنم

ادامه...

نوشته: پویا


👍 29
👎 8
30901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

823652
2021-08-01 23:51:05 +0430 +0430

حس پشیمونی برای همه هست، سخت نگیر

2 ❤️

823659
2021-08-02 00:09:57 +0430 +0430

خدانکنه ایرانی جماعت یه چیز این شکلی از کسی بدونه، چنان سو استفاده میکنه و آبروت و میبره که روزی هزار دفعه خودت و فحش بدی و آرزوی مرگ کنی
خصوصا جنوب شهر یا روستا و کلا جایی که بافت فشرده ای داره و آدما زیاد به هم مرتبطن


823685
2021-08-02 01:05:30 +0430 +0430

عاقبت تلخش کجا بود؟؟؟

0 ❤️

824067
2021-08-04 12:27:29 +0430 +0430

الان این تلخ بود مثلا؟

0 ❤️

825851
2021-08-13 00:29:24 +0430 +0430

اون موقع باید فکر همه جاش رو میکردی
هم جنس گرایی کاری بسیار زشت و ناپسند بوده و گناهی و پیشمانی به بار میاره
حالا دیگه نباید ادامه بدی صداش هم در نیار ابروت پیش تر از این نره

0 ❤️

825996
2021-08-13 22:37:30 +0430 +0430

این داستان تبدیل محسن به نیما 😕

0 ❤️