عبرت سخت

1394/04/06

سلام مصطفی هستم 32سالمه.بخاطر آرامش وجدانم و اینکه شاید این متن ب دست امثال من برسه این متن رو مینویسم.امیدوارم درسی باشه برای بقیه… چند سال پیش با پریسا آشنا شدم و چون دختر پاکی و معصومی بود بعد ازمشورت وتایید خانوادم باهم ازدواج کردیم. زندگی معمولی و آرومی داشتیم.بعداز دوسال کم کم هوس کردیم بچه دار بشیم.و من وقتی تصور میکردم بابا میشم تمام وجودم رو آرامش و یه حس خاص ک فقط بابا ها میتونن درک میکنن، فرا میگرفت. برادر و خواهرانم همه شون پسر داشتن. ولی من همیشه از خدامیخاستم بچم دخترباشه. باهمسرم توافق کردیم ک فقط یک بچه داشته باشیم و من از صمیم قلب آرزو میکردم بچمون دختر باشه. همسرم دوماه حامله بود ک باهم ب مشهد رفتیم و چون شوق و ذوق زیادی ب بچه داشتیم کلی لباس و عروسک خریدیم.پریسا بمن میگفت فقط از خدابخواه بچون سالم وصالح باشه.ولی من میخندیدم و میگفتم سالم باشه صالح باشه دختر باشه… وقتی از مشهد اومدیم اتاق بچه رو تزیین و مرتب کردیم .گذشت وگذشت. پریسا 4ماهه حامله بود سونوگرافی رفت و دکتر گفت بچه تون سالمه و دختره… نمیتونم بیان کنم ولی خدارو بخاطر لطفش خیلی شکر کردیم. گذشت وگذشت… من و پریسا بخاطر شرایطش رابطه زناشویی مستقیم نداشتیم… ولی بخاطر روحیه پریسا و مخصوصا خودم نمیذاشتم رابطه جنسیمون سرد بشه… متاسفانه ی کم اراده من سست شده بود…یکروز ک با یکی از دوستام تو مغازه نشسته بودیم بهم پیشنهاد داد ک وقتیکه مادرش خونه نیس یکی از دوست دختراشو ببریم خونشون… منم شرایطم طوری بود ک دوستم بیشتر وسوسم میکرد…قبول کردم و … . گذشت… تا اینکه باز این کار و هر بار با یه خانم تکرار شد… دیگه احتیاجی نبود ک طرفه پریسا برم. از اینکارم لذت میبردم… پریسا همش بمن کنایه میزد اما من جدی نمیگرفتم و میگفتم من منتظرم بچه مون بدنیا بیاد بعد رابطمون مثل سابق میشه.از صمیم قلب پریسا و بچه مون رو دوست میداشتم اما مثل کسی ک اعتیاد داره ب این کار وابسته شده بودم.اما اصلا فکرشو نمیکردم پریسا بمن شک کنه. پریسا هفت ماهه حامله بود ومن هی بیشتر تو لجنزاری ک بخودم درست کرده بودم غرق میشدم.ای کاش میشد ب گذشته بر میگشتم. ی شب ک عروسی دوست پریسا بود تصمیم گرفتم در نبود پریسا یکی از دخترها رو بیارم خونه.چند بار این کار رو قبلا انجام داده بودم.عصر پریسا بامن تماس گرفت و گفت با خواهرش ب آرایشگاه میره.منم ک فرصت رومناسب دیدم دختره رو ب خونمون آوردم … حدودا یکساعت بعدش دختره رفت ومنم ک خیلی هول بودم ب پریسا زنگزدم هرچی زنگزدم جواب نداد. ب خواهرش زنگزدم اون گفت خبری از پریسا ندارم.دلواپس وعصبانی شدم. دوبار صدبار هزاربار زنگ زدم جواب نداد. داشتم دیوانه میشدم.شاید اگه حامله نبود بهش شک میکردم و دربارش فکرای بد میکردم. ساعت7شب بود.و خبری از پریسا نبود. کفشامو پوشیدم ک برم بیرون ک یکدفعه دیدم هر سه تا کفش پریسا سرجاشه.تعجب کردم.اومدم یکی یکی اتاق و آشپزخونه رو نگاه کردم .ترس تو دلم افتاد ک نکنه پریسا خونه بوده و همه چی رو دیده… حمام و توالت رو هم نگاه کردم فقط تو کمد لباس نگاه نکرده بودم. در کمددیواری رو باز کردم… پریسا توکمد بود اما انگار خودشو ب خواب زده. زبونم بند اومده بود نمیدونستم چی بگم …گفتم تو اینجایی ؟؟ مگه آرایشگاه نبودی؟؟ جواب نداد… وقتی تکونش دادم ی دفعه افتاد… لباسش غرقه ب خون بود… پریسا رگ دستش رو زده بود…و من اصلا باورم نمیشد…او همه چی رو کامل دیده بود… وقتی اونو ب بیمارستان رسوندم او تموم کرده بود دکتر گفت بخاطر خونریزی شدید مادر و بچه هردو مردن…تموم دنیا بر سرم خراب شد هنوز همه از من میپرسن چرا…مگه چ مشکلی داشتید ک پریسا خودشو کشت و فکر بچه تو شکمش رو هم نکرد… ومن فقط نگاشون میکنم و حرفی ندارم بگم.بیمارستان دوتا جنازه تحویلم داد. حالم خییلی خرابه…ب کسی چیزی نگفتم و لی زندگی ک بعد از پریسا برام مونده از عذاب طناب داربدتره. بی اختیار ب اتاق دخترمون میرم و ساعتها زانو میزنم و اشک میریزم ومیشینم لباسها و عروسکها رو نگاه میکنم.برگه های سونو و آلبوم عکس تنها یادبودیه ک _از پریسا و دخترم برام مونده. پریسا من اشتباه کردم اما این تقاصی نبود ک بخاطر یک لحظه لذت و نفهمی بخام پس بدم. تو حق زندگی داشتی. زندگی برای من تموم شده.پریسا فقط یک رویای کوتاه بود.بارها خواستم تیغ رو روی رگهام بکشم اما شهامتش رو ندارم. تیغی ک پریسا هفت بار رو دستاش کشیده بود…میخام برم اعتراف کنم اما برم چی بگم.؟؟ چی عوض میشه؟؟ پریسا برمیگرده؟؟ دخترم چی؟؟ یا امام رضا قول داده بودم ک دخترم بدنیا اومد سه تایی بیام پابوست… پریسا خیلی ظالمی… من صدبار گناه کردم بهت خیانت کردم اما تو یکبارب همیشه نابودم کردی… هر روز سر خاکشون میرم… ازشون معذرتخواهی میکنم… اما دریغ از یک جواب… از خودم متنفرم… از همه زنهای هرزه متنفرم. دلم میخاد اون دختری رو ک اونروز آورده بودم رو بکشم…اما آخرش میبینم مقصر اصلی خودمم… پریسا امروز پرنیا هشت ماهشه… یعنی دختر هشت ماهه چجوریه؟؟ میتونه بنشینه؟؟ تاکی باید ب پرنیا شیر بدی؟؟ حوصلم سر رفت کی صدا میزنه بابا. پریسا دامن بنفشه ک از مشهد خریدیم کی اندازشه؟؟ پریسا بخدا من نمیخاستم اینطور بشه. پریسا لعنت ب من…

نوشته: پرهام


👍 2
👎 2
30078 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

464998
2015-06-27 12:32:22 +0430 +0430

یاد اون اهنگ مجید خراطها افتادم که میگفت تیغو بردار دستامو خط خطی کن تلافیه… biggrin
حکایت تو هم حکایت همین اهنگه.
تا تو باشی دیگه خیانت نکنی.ساده بگم علاوه بر ریدن بر روابط زناشویی و عاطفی بر روابط دینی و مذهبی و اسلام هم ریدی

0 ❤️

464999
2015-06-27 12:34:34 +0430 +0430

باشه ما درس گرفتیم.میخوای مطمین شی بیا پی وی امتحان بگیر :|
ولی خودمونیم زیادی فیلم هندیش کردی احتمال داره فحش بخوری تا ببینیم چی میشه :)

0 ❤️

465000
2015-06-27 12:42:08 +0430 +0430
NA

خدا کنه داستان باشه … :(
خدا کنه زاییده ی تخیلاتت باشه …
خدا کنه …

1 ❤️

465001
2015-06-27 13:49:41 +0430 +0430
NA

داداشی بخدا خیلی ناراحت شدم واقعا اشکم در اومد

0 ❤️

465002
2015-06-27 16:41:01 +0430 +0430
NA

تنها نظرم اینه که خیلی خرابی

0 ❤️

465004
2015-06-27 18:48:54 +0430 +0430

شرم بر تو و هوست

0 ❤️

465005
2015-06-27 19:15:50 +0430 +0430
NA

چطور هنوز زنده اي ؟! مرتيكه خائن كثيف ، تو بايد خودت رو ميكشتي نه اون زن بدبخت

0 ❤️

465007
2015-06-27 23:38:57 +0430 +0430

تمرین کن . کتاب بخون . فیلم نبین - جلق اصلا نزن !!
بعد از اینکه داستان (که نه انشا) و تموم کردی حد اقل 2 بار بخون
هر 3جفت کفش پریسا باهم تو کونت

0 ❤️

465008
2015-06-28 01:39:24 +0430 +0430

این چ داستان باشه چ واقعی قانون همینه که استریت جماعت ذاتش کثیفه بوی کوس که بهشون می خوره چه مرد 60 ساله چه بیس ساله هار میشن. عشق و مشق و همه اینا کشکه .عشق مرد استریت فقط و فقط کوسه کووووس وسلام

1 ❤️

465009
2015-06-28 12:42:31 +0430 +0430
NA

مطمئنم که این اتفاق برای هرکسی میتونه بیوفته…اون مرد یا زن که خیانت میکنه تا آخر عمرش هزاربار میمیره و زنده میشه زندگیش مص سگه

0 ❤️

465012
2015-07-26 16:53:53 +0430 +0430
NA

اگه واقعيه، زنت ديوونه بوده !!!

0 ❤️

465014
2015-07-26 17:22:05 +0430 +0430
NA

خب بابا باشه ولی تو الان اینجا تو این سایت چکار میکنی؟؟؟؟؟/؟اون عزاداریتو باور کنیم اون امام رضا امام رضا گفتنتو باور کنیم یا اومدن تو این سایتو بو کشیدن کس وکون دخترای اینجارو باور کنیم. بقول معروف قسم ابوالفضلوباور کنیم یا دم خروسو که از پیرهنت زده بیرون؟؟؟؟کونکش بیخودی شب مارو با این کسوشعرات خراب میکنی bomb

0 ❤️

465016
2015-11-28 15:58:37 +0330 +0330

تاثیرگذارترین و فراموش نشدنی واقعیتیه که شنیدم درکت سخته… خدا کمکت کنه

0 ❤️