عشقبازی زیر کرسی

1401/02/07

موضوع بر میگرده به چند سال قبل ، حدودا ۱۲ سالم بود ، پسری تپل و آروم . اون موقع هنوز شهر ما گازکشی نداشت و زمستونا کرسی میذاشتیم و بقیه خونه رو با بخاری نفتی و برقی گرم میکردیم .
یبار عباس پسرخاله بابام با زن و بچه اش آخر هفته مهمون ما بودن ، قرار شد پنجشنبه بعدازظهر من و بابام همراه عباس و پسرش حمید که دو سال از من بزرگتر بود، بریم کوه نزدیک خونه .
ما که کوهنورد حرفه ای نبودیم ولی یه مسیر همیشگی بود که خیلی خوش می‌گذشت ، تو مسیر یه دوراهی داشت که از هم جدا میشد ولی حدودا بعد از یک ساعت پیاده روی دوباره مسیر بهم می‌رسید . به اونجا که رسیدیم عباس پیشنهاد داد سر کله پاچه فردا صبح مسابقه بدیم ، دو گروه بشیم و هر کدوم از یه طرف بریم ببینیم که کی زودتر میرسه به نقطه تلاقی مسیر ، برای اینکه کلک نباشه پسرها جابجا بشن یعنی من با عباس برم و بابام با حمید .
مسابقه شروع شد و رفتیم بالا ، خیلی نمیشد سریع رفت چون شیب و سنگ زیاد بود . عباس مراقب من بود و تلاش میکرد برنده بشه .
بین راه من دستشوییم گرفت و به عباس گفتم من یه کار کوچیک دارم ، اونم مطلبو گرفت و با خنده گفت اتفاقا منم دارم . تو راه کسی نبود و عباس گفت همینجا دستشویی کن ، منم با خجالت پشتمو کردم بهش و شلوار ورزشیمو یکم دادم پایین و همون سرپایی شروع کردم جیشیدن . کارم که تموم شد برگشتم دیدم عباس دقیقا رو به من ایستاده و کیرشو از شلوارش انداخته بیرون و داره دستشویی میکنه .
شوکه شدم ، هم از رفتارش که اینقدر راحته هم از سایز کیرش که خیلی کلفت و بزرگ بود . تا خواستم برگردم با خنده گفت خجالت نکش ، هردو مرد هستیم دیگه ، هر دوتامون داریم فقط سایزش فرق داره .
هاج و واج نگاهش میکردم ، البته خوشمم اومده بود چون تا حالا کیری به اون بزرگی ندیده بودم ، یکم کیرشو با دستش بالا پایین کرد که کاملا تخلیه بشه ، بعد با زحمت کرد تو شورت و شلوارش و زیپشو کشید بالا و گفت بریم .
تو راه رسیدیم به جایی که یکم سنگی و باریک بود و به زحمت میشد بری بالا ، عباس گفت یواش برو بالا من از پشت هواتو دارم ، منم شروع کردم بالا رفتن که یهو دست عباسو رو کونم حس کردم . با یه دستش سخره رو گرفته بود و دست دیگه اش زیر کونم بود که مثلاً من نیوفتم و مراقبم باشه .
خلاصه بعد از یکم انگشت و مالش از اونجا رد شدیم ، بقیه مسیر همش تو فکر رفتار عباس بودم ، خوشم اومده بود اما میترسیدم دردسر بشه .
بالاخره رسیدیم به تلاقی دوتا مسیر البته دیرتر از حمید و بابام ، عباس کله پاچه رو باخته بود ولی ناراحت نبود چون تو مسیر بهش خوش گذشته بود .
بعد از کمی استراحت و خوردن تنقلات برگشتیم پایین . هر دفعه که نگاهم به عباس میوفتاد خنده مرموزی رو لباش بود که انگار برای شب نقشه داره .
خلاصه اومدیم خونه ، ورق بازی آقایون و شام و بگو و بخند و غیره تا وقت خواب شد . عباس گفت ما با پسرها زیر کرسی می‌خوابیم ، خانمها گفتن ماهم تو اتاق دیگه می‌خوابیم ، بابام گفت من زیر کرسی حالم بد میشه تو پذیرایی کنار بخاری می‌خوابم .
جاها که مشخص شد عباس یه طرف کرسی خوابید و منو حمید هم دو طرف اون . اولش از فکر کیر عباس و اینکه نکنه برای کرسی نقشه کشیده باشه خوابم نمی‌برد ولی اینقدر خسته بودم که بعد از چند دقیقه عمیق خوابم برد .
نمیدونم چند ساعت گذشته بود که احساس کردم یه چیزی داره می‌ره لای کونم . اول ترسیدم ولی یکم لحاف کرسی رو دادم عهده بالا و متوجه شدم عباس داره با انگشتهای پاش با کونم بازی می‌کنه .
حس خوبی بود دلم میخواست ادامه بده و دوباره کیرشو ببینم .
برای اینکه راحت تر باشه یکم شلوارمو دادم پایین و قنبل کردم . اونم که دید بیدارم و چراغ سبز نشون دادم یکم جابجا شد و با انگشت دستش شروع کرد ور رفتن با کون و سوراخ من .
انگشتش زبر و بزرگ بود وقتی میکرد تو کونم درد داشت ولی خوشم میومد ، دلم میخواست کیرشو دوباره می‌دیدم و باهاش بازی میکردم . عباس یواش خزید سمت من و از پشت بغلم کرد ، کلفتی کیرشو لای کونم حس میکردم ‌‌. تو یه حرکت شورت و شلوار منو کشید پایین و مال خودشم همینطور و دوباره چسبید بهم . ایندفعه دیگه هم کلفتی هم داغی کیرش لای چاک کونم دیوونه ام میکرد ‌‌. صورتمو برگردوند و با اون سیبیلای کلفتش ازم حسابی لب گرفت ، زبونمو میکشید تو دهنش و میک میزد گاهی هم زبونشو میکرد تو دهن من که براش بمیکم .
بعد شلوارمو کشیدم بالا که به بهونه دستشویی برم یه دوری تو خونه بزنم کسی بیدار نباشه و حین رفتن گفت یه دستمالم بیار ، بابام که تو پذیرایی خروپف میکرد ، در اتاق خانمها هم که بسته بود و حمیدم از خستگی کوه بیهوش بود ، دستمال برداشتم و دوباره اومدم زیر کرسی خوابیدم تو بغل عباس .
کیرش همچنان راست بود ، یکم با دستم با کیر و خایه بزرگش بازی کردم که سرمو گرفت تو دستش و هدایت کرد زیر لحاف که براش بخورم . تا اون موقع کیر نخورده بودم ، اونم اون کیر . با اکراه اول چندتا بوسش کردم و بعد کله و تنه کیرشو یکم لیس زدم ، کیرش زیر دستم نبض میزد . سر کیرشو کردم تو دهنم و یکم میک زدم ، بو و طعم خاطی میداد ولی بدم نیومد .
یکم بیشتر کردم تو دهنم و تقریبا یک سوم کیرش تو دهنم بود و براش میک میزدم ، سر منو گرفته بود تو دستاش و فشار میداد رو کیرش که بیشتر بخورم ولی نمی‌تونستم ، اینقدر بزرگ و کلفت بود که تا همونجاش همه دهنمو پر کرده بود .
گرمای کرسی و گرمای کیر عباس تو دهنم حرارتمو برده بود بالا ، یکم خایه هاشو لیسیدم و با دست کیر پشمالوشو بالا پایین کردم و خودمو کشیدم بالا ، یه نفس عمیق کشیدم و رفتم تو بغلش .
عباس رفت زیر لحاف و بلوزمو داد بالا و شروع کردن خوردن سینه های تپلم . حسابی و با ولع میک میزد ، گاهی نوک سینه مو ریز ریز گاز میگرفت که ضعف میکردم .
بعد منو برگردوند و رفت لای پام ، کونمو میخورد و میلسید و میمکید و گاز میگرفت ، واااای داشتم دیوونه میشدم ، زبری ته ریش و سیبیلش لای چاک کونم همراه با زبون زدن های سریع و پر تف حسابی حالی به حالیم کرده بود ، دلم میخواست کیرشو میکرد تو کونم ولی میترسیدم .
فکر کنم اونم زیر کرسی نفس کم آورده بود ، اومد بالا و از پشت بغلم کرد و کیرشو تف زد و خوابوند لای چاک کونم ، کیرشو با فشار لای کونم بالا پایین میکرد ، وقتی تکون میداد تا رو کمرم میومد .
با دستش کیرشو کرد لای پام و گفت سفتش کن ، منم یکم سفت کردم ، اووووف چه حالی میداد ، اینقدر بزرگ بود که سرش از جلوی پام اومده بیرون .
خوشبختانه تصمیم نداشت بکنه توش و به لاپایی راضی بود ، البته که کون منم طاقت کیر کلفت اونو نداشت . خلاصه شروع کرد تلمبه زدن لای پام ، همزمان سینه هامو میمالید و فشار میداد و پشت گردن و گوشمو میلیسید . حسابی حشری شده بود و بدنش عرق کرده بود ، هم از گرمای کرسی هم از گرمای عشقبازی .
یکم نفس و تلمبه زدنش تندتر شد و کیرشو محکم‌تر و سریعتر لای پام عقب جلو میکرد و سینه هامو فشار میداد .
سرمو برگردوند و یه لب آتشین گرفت و منو محکم تو بغلش فشار داد و کیرشو گذاشت دم سوراخم و همزمان ارضا شد ، آبش میریخت لای کونم و از لیزی و داغیش لذت می‌بردم ، وقتی حسابی خودشو لای پام خالی کرد با دستمالی که آورده بودم لای کونم و کیر خودشو تمیز کرد و شلوارشو کشید بالا و رفت دستشویی ، منم خودمو جمع و جور کردم و بعد از اون رفتم دستشویی و خودمو شستم و دستمالو انداختم تو سطل و اومدم زیر کرسی .
عباس سر جاش خوابید و یکم بعد خروپفش بلند شد ولی من از فکر اتفاق و سکسی که تجربه کرده بودم خوابم نمی‌برد .
بعد از اون ماجرا چندبار دیگه پیش اومد که با عباس عشقبازی داشته باشم تا شبی که پلمپ کونمو باز کرد …

نوشته: مهران


👍 17
👎 5
29001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

870881
2022-04-27 02:00:05 +0430 +0430

هموفوبیای مریض، دیس لایک

1 ❤️

870899
2022-04-27 02:33:54 +0430 +0430

با چیزایی که گفتی مثل اینکه هوا سرد بود اون موقع شما کوسخل بودین تو اون سرما که سگ صابشو نمیشناسه رفتین کوه نوردی به حساب خودت اخه کیرم دهنت چرا کوس میگی تو👎 اینم بکن تو کونت بی کیر نمونی بری تو کوه به گرگا کون بدی😂😂😂

2 ❤️

870900
2022-04-27 02:35:38 +0430 +0430

مممم بشخصه برای من جالب بود داستان باز شدنتم بنویس 😊🌹

0 ❤️

870901
2022-04-27 02:36:43 +0430 +0430

الان چنسالته ؟!🤔

0 ❤️

870907
2022-04-27 02:56:45 +0430 +0430

گی از قم کسی هست؟

0 ❤️

870970
2022-04-27 10:42:31 +0430 +0430

دمتگرم قسمت عشق و حالتون رو خوب توصیف کردی

0 ❤️

871017
2022-04-27 18:33:26 +0430 +0430

جون این کون کردن داره تپل و حشری

0 ❤️

871040
2022-04-28 00:50:24 +0430 +0430

آقا وجدانا گی و درد و مرض رو بریزین دور،این جماعت کونی هستن ناموسا.فقط بهشون بگید کونی

0 ❤️

871119
2022-04-28 12:21:08 +0430 +0430

عالی بود

1 ❤️

871153
2022-04-28 19:48:15 +0430 +0430

تو که گفتی گاز کشی نبود اون موقع شهرتون بعد بابات چه طوری رفت پیش بخاری خوابید

1 ❤️

871288
2022-04-29 15:59:11 +0430 +0430

خیلی خیلی خوب و عالی بود. من خیلی لذت بردم. حسابی سیخ کردم دیگه نزدیک بود خراب کاری کنم آخه خیلی قشنگ و تحریک کننده نوشته بودی. منم مثل تو ده سال پیش شروع کردم به نوشتن داستان چند تایی هم تو همین مایه بود و دلم می خواد اونها رو بخونی و نظر بدی.البته من به خاطر فحش ها و توهین ها دیگه از خیر داستان نویسی گذشتم و رفتم تو کار فتوشاپ. ببین اگر داستان دیگری داری برای من یک جوری نشونی بزار و من دلم می خواد داستان های منو هم بخونی. من اون زمان با همین نام خودم یعنی نویسنده خجالتی داستان می نوشتم. حتما با من تماس بگیر.

1 ❤️

874151
2022-05-15 11:49:53 +0430 +0430

جوون با حال بود

1 ❤️

875782
2022-05-24 11:54:37 +0430 +0430

داستانت خیلی بهم احساس داد
حاضرم با عباس آقا زیر کرسی بخام با همه مسائل ریز و درست

0 ❤️

956994
2023-11-08 00:28:06 +0330 +0330

آخه کدوم بچه ۱۲ ساله ای خوشش میاد یه مرد سن بالا سیبیل کلفت باهاش ور بره… قطعا تو اون سن نه فهم زیادی ازین چیزا داره نه ازون طرف خوشش میاد و بجاش میترسه و ناراحت میشه نه اینکه حال کنه… حالا یکی میگه همکلاسیم میگیم یه چیزی…
اصن چندشم شد از همچین ارتباطی… واسه بچه شیرین نیس اینجور رابطه
دیسلایک

0 ❤️