عشقی که میمردم براش

1401/01/18

سلام من بار اول و آخر می‌نویسم سکس شم نسبت به داستان خیلی کمه ولی یه کلمه هم دروغ نیست و کلی خورده ریز درشتشو حذف کردم
یه دختر خاله داشتم از بچگی باهم بودیم مجردیش ادای تنگارو در میآورد
خیلی میخواستم ش دیونه ش بودم ولی اون نبود بعدا میفهمید چرا …
چندباری مالونده بودمش از وقتی موبایل دار شدیم مدام باهم همه جوره چت میکردیم ولی فاصله شهرامون زیاد بود خلاصه که شدید تو کف ش بودم خیلی زیاد هر وقت به هم می‌رسیدم کلی خوشحال بودیم یا حداقل بگم من بودم اونو نمیدونم
کلی باش کیف میکردم از راه رفتنش تاخندیدنش حرف زدنش از همه چیش لذت می‌بردم اینجوری بگم که حاضر بودم براش بمیرم… ولی نمی‌تونستم برم خواستگاری به هزار دلیل که یکیش که اصلیش بود پول بود پول کثیف که نباشه جواب سلامتم به زور میدن چه برسه به دختر خلاصه کنم چند سالی تو مجردیش باهم بودیم همه جوره
فقط کیرم تو کسش نرفت وگرنه همه کاری باهم کردیم وقتی میومد شهرمون کلی خوشحال میشدم و کیف میکردیم لبو و مالیدن و همه جوره صفا سیتی بود شبا سکس چت نمی‌کردیم خواب مون نمی‌برد.
ولی ادای تنگ ارو در میاورد همیشه
نمیدونم شاید اینجوری بیشتر منو تحریک میکرد و میکشید به سمت خودش.
شاید صد بار مالیده بودمش
خورده بودمش کیف کرده بودیم همه مدل یادمه یه روز تو خونه اون یکی خالم زیر کرسی انقد مالیدیم که همونجا خیس شد همه دورمون بودن پر آدم خواهرش و دختر خاله های دیگه خاله ها و یکی از پسر خاله های جفتمون و زنش که خیلی تیز بود و فهمیده بود ما باهمیم و فکر میکرد ما تا ابد مال همیم و می‌میریم واسه هم
تا زدو باباش بازنشسته شد اومدن شهر خودمون خیلی ارتباطمون بیشتر شد کیف میکردیم باهم میومد خونمون تنهایی من میرفتم خونشون بدون خانواده بیرون می‌رفتیم باهم کیف میکردیم باهم کلی
یادمه یه بار خونمون بود من با موتور زدم بیرون زودتر بعد اون ده دقیقه بعد زد بیرون رفتم سوارش کردم شاید باور نکنید ولی بهترین موتور سواری عمرم بوده تا امروز واسه منی که نصف عمرمو رو موتور سر کردم عشقم سینه هاشو چسبانده بود به من یه دستم به فرمون یه دست تو جیبم با دست اون که میمالیدمو چند ثانیه یه بار میبوسیدمشو. وکون لق موتور و کلاجو و کل شهر که ما وسطش داشتیم عشق بازی میکردیم و فارق از کل دنیا موتور سواری میکردیم
باهم رفتیم دفتر کار من یه ساعت خوردم لباشو سینه هاشو وکیف میکردیم هیچ وقت اسرار نکردم که بکنمش به زور
دوست داشتم خودش با کل وجود منو بخواد یه سری میگن الان خریت کردی ولی بزن درو که نبودم میخواستمش میگفتم اول تا آخر مال خودمه پس بزار به دل خودش بیاد سمتم بعدشم فکر میکردم عشقمه اگه یه درصد فکر میکردم بعدا چی قراره به سرم بیاد پرده که. هیچ نرده هم براش نمیزاشتم که مال خود خودم باشه جرات نکنه به کسی نگاه کنه
مقدس بود برام میپرستیدمش همینم کلی بود برام اصلا گرمای بدنش برام بس بود خیلی دوسش داشتم

نمیگم پسر پیغمبرم خیلی پام، ولی غرورم خیلی زیاد بود اهل دختر بازیو اینا اصلا نبودم ساده می‌چرخیدم یادمه هم سن وسال های من دنبال ژل و کتیرا بودن من میرفتم کچل میکردم که موهام اذیتم نکنه ، خداشاهده کلی همکار و دختر تو محلمون بود که منتظر اشاره بودن از سمت من ولی من اهلش نبودم … یه دختر بود میمرد برام خودش انقد سریش بود رفته بود با ده تا رابط شمارمو پیدا کرده بود زنگ میزد پشت تلفن التماس میکرد فقط باش حرف بزنم بعد از این عشق ماخیلی گوشت تر و خیلی خوشگل تر هر جور حساب میکنم الان …
آماده مردن واسه من دقیقا یه چیزی تو مایه های خودم واسه عشقم
باباش میلیاردر بود اون موقع بخدا هیشکی نمیدونست ۲۰۷ چیه اون مادرش داشت به همه هم گفته بود منو میخواد خواهرش مادرش همه میدونستن بدبخت یادم یه بار رفتم مست بازی تو باغهای کنار شهرمون زنگ زد تو مستی آدرس دادم واسه قوپی پیش رفیقامم بود البته که هی فکر میکردن دختر بازنو خیلی ادعاشون میشد که اون موقع با ۲۰۷اومد همه انگشت به کون مونده بودن با مادرش ساعت دوازده شب اومد منو از وسط بچه ها کشید بیرون که خراب نشم مثلا
شاید تا در خونه بیست کیلومتر راه رو فقط گریه میکرد جلو مادرش منو میبوسید و لب می‌گرفت (الان میگید دروغه ولی من تو مستیمم هوشیار یمو تا حد زیادی دارم) مامانش می‌گفت آخه این کثافت چیه که تو ولش نمیکنی ؟.
من فقط خودمو بد جلوه میکردم که بی خیالم بشه بره پی زندگیش صد بار با مادرش حرف زدم خودم میدیدم رفیق آدم حسابی داشتم معرفی میکردم که فقط. از من بکشه بیرون و نهایتا باباش دادش به زور به پسر عمش و رفت پی زندگیش که شب عقدش زنگ زد به من وکلی فحش بهش دادم که از فکر من در بیاد.
االانو نگاه نکنید که به خر نر هم رحم نمیکنم اون موقع خیلی مغرور بودم و یه سری اعتقادات خاص داشتم
رفیقام میگفتن تو خری له له میزدن واسه موقعیت من
خدا شاهده خوشگلم نبودم یه بچه ساده که قید دنیا رو زده بود اشاره میکردم مادرشم میکردم خودش که هیچ

ولی من آدمش نبودم
من عشق داشتم
کورم کرده بود
حالا بریم سراغ عشقمون بعد از مدتی دیدم هی زمزمه می‌کنه که فلانی میخواد بیاد خواستگاری
فلانی اومد نشد
فلانی اومد گفتم نه گفتم آره
و راه رفتن رو مخ من منی که تو اوج گرفتاریو بدبختی بودم اون موقع بماند حالا ولی خیلی گرفتار بی پولیم که جر میداد لامصب بگذریم چندبار سر این حرفا و کارهاش قطع و دوباره وصل شدیم ولی دوسش داشتم من خر نمی‌تونستم بی خیالش بشم دوباره وصل دوباره کیف دوباره صحبت خواستگار من میگفتم چرا میگه یه آدمای مرخص و داغون که خودشم حالش بد میشد چه برسه من . چرا منو عذاب میده
منی که اینجور دوستش داشتم و قید همه چیو زده بودم بجز اون
منم فکر میکردم که اینجور میگه برم جلو
ولی بخدا اصلا مقدور نبود هزارو یک بدبختی داشتم و یه درصدم فکر نمی‌کردم بی خیال من بشه منی که میمردم براش

ولی یه حرومی اومد خواستگاریش یه گدا زاده که یهو پولدار شده بودن یه آدمی که هنوزم تو کون نمیره گنج پیدا کرده بودن حالا چجوری وحق یه سری پایمال کرده بودن و هزار تا دشمن خانوادشون داشت و داره ولی پول دار که مثل سگ زندگی میکنن این دختر خاله ماهم که خانوادگی مرده پول و پول پرست یهو خبردار شدم تمومه ودنیا توسرم خراب شد
رفت به همین راحتی تمام
شب عروسیش نمیدونستم برم نرم. آبروم می‌ره نرم خودمو چکار کنم به بدبختی از ظهرش خودم راضی کردم که رفته بره گمشه لیاقت نداشت براش بمیرم
بره تهشم معلوم میشه واسه پول چی میشه زندگیش و خلاصه یک لیترعرق خوردم تا شب رفتم عروسی که از صدتا مردن بدتر بود ولی مست
مست داغون رقصیدم با دامادی که دوس نداشتم سر به تنش باشه
از همه چی حالم بهم میخورد حتی تو کل عروس نگاهش نکردم که دلم نلرزه شبش یه خط با شیشه به رو مچ دستم به قصد شاهرگ انداختم ولی دستم لرزید به رگ نرسید دروغ چرا ترسیدم آقا ننم اومدن جلو چشام گفتم هم آبروم می‌ره هم ابرو خونوادم شب عروسی اون چرا باید خودکشی کنم کلنجار تا خود صبح با دستی که زخمه دلی که آتیش گرفته بگم صدبار مرگ و دیدم تاصبح دروغ نگفتم خلاصه گذشت

دوسال سه سال نمیدونم ولی گذشت چجوری نمیدونم یه مرده متحرک بودم زندگیم رفته بود هدف نداشتم واسه کی میمردم چه آدمایی و رو از دست دادم واسه اون چه فرصت های عمرم رفت منزوی شدم تنها یخ کرده
ولی اون داشت کیف میکرد اصلا انگار نبودم من تو دنیای اون میدیدمش میمردم
کندم از اون شهر خراب شده رفتم تهران جون کندن با کار خودمو سرگرم کنم کارگری نکردم ولی کار وهنری که داشتم کاش کارگر بودم کلی بدبختی فرار کرده بودم از اون شهر یادم بره نه عقلی تو سرم بو نه راهنمایی که بگه چه غلطی کنم ونه اصلا روم میشد به کسی چیزی بگم میریختم تو خودمو خودم به بدبختی خودمو جمع جور کردم یکم بعد پدر مادرمم کندم از اون شهر آوردم تهران ولی رفت و آمد داشتیم …
همه فامیل و ننه بدبختمون دنبال زن گرفتن و سامون دادن به زندگی من بودن
ولی من از صدتا معرفی با یکی دوتا به حرف زدن کشید و خواستگاری یکیشونم رفتم آخه همین عشق قدیم آشنایی داده بود و ردیف کرد که بریم رفتیمو خوشم نیومد پیچیدم به بازی به دختره هر چی میگفت برعکس جواب میدادم می‌گفت سیگار میکشی میگفتم روزی دوبسته مشروب میگفتم دایم الخمر خنده دار بود دختره می‌گفت از صداقت خوشم اومده ولی با خونواده حرف زده بود خداروشکر تایید نشدم…
مهم نبود برام اصلا چی میشه چی میخواد بشه فقط چون اونا معرفی کرده بودن بخدا به اسرار و واسه دلخوشی مادرم و خالم رفتم جلو

گفتم فهمیده اشتباه کرده مثلا میخواد جبران کنه گرم شدیم با خانوادش البته قطع نبودیم که فامیل بودن مثلا که کاش نبودن .تو شهر خودمون میدیدمش تو مهمونی تو جشن تو عزا ولی کنار می‌کشیدم

یه بار اومد تهران تنهایی بدون شوهر جاکشش با خواهرش خونمون موند چند روز خودمو سرگرم میکردم خونه نمیرفتم میموندم سرکار ولی نمیشد همش بمونم میومدم خونه خودشو جمع نمی‌کرد
مو پریشون آستین کوتاه شلوار تنگ رژه با چاک سینه و کس راه میرفت جلوم منم که عشقم بود مثلا قدیم همه جوره دیده بودمش انگار لخت بود جلوم دیونه شدم باز نمی‌فهمیدم شوهر داره تازه تهران نامزد کرده بودم ولی این یه چیز دیگه بود برا من برا چی اومدی لامصب دوباره تازه داشتم به زندگیم بر می‌گشتم.
خداوکیلی الان ببینیتش میگی عجب خری هستی با زنم زمین تا آسمون فرق داره حتی خودشم بار ها می‌گفت چطوریه که زنت به اون خوشکلی به چشمت نمیاد من میام
بخدا نمیدونم نمی‌فهمم زشت نیستا ولی زنم از نظر تنو بدن خیلی سر تره
بی خیال
دوباره دلمو برد حالا قصدی یا غیر قصدی نمیدونم ولی برگشتم دوباره به قبل
دوسش داشتم…بیشتر از خیلی قبل‌ و حتی از خودم خیلی بیشتر
نمیدونم میدونستم نمیشه میدونستم شوهر داره میدونستم زن دارم ولی میمردم براش بازم افتادم وسط دوست داشتنش…
نفسم دوست داشتم تو هوایی بکشم که اون توش باشه شعر میگفتم براش …
برگشتم باز اون جا تو شهر خودم چه موقع بهترین زمان زندگی هر آدمی زمان نامزدی و عقد و عروسی خودم من رفتم تو شهر خودمون کار کردن که نزدیک به اون باشم که حتی هفته یه بار شانس دیدنشو داشته باشم باورتون نمیشه یک هفته جون میکندم یه دقیقه ببینمش یه لحظه دیدنش از یه ساعت سکس با زن خودم بیشتر حال میداد حالا از دلسوزیش یا جندگیش یا هر چیز دیگه ای باهم بودیم
خیلی کم ولی بودیم .
تو این وضعیت هم باز منو آتیش میزد که پسر عموم پیام میده ، فلانی بهم نظر داره ،میرم پیش دکتره دکتر اینجوری گفت حالم بدمیشد هنوزم طاقت نداشتم کسی بهش فکر کنه حتی چند برابر شوهر جاکشش هنوز مال خودم میدونستمش.
می‌گفت مگه چیه دکتره پول داره این پسر همش تو کفمه اون شوهر خواهر شوهرمه میگه دوسم داره مرگو به خودم میدیدم ولی دلم نمیومد ناراحتش کنم یه لب که می‌گرفتم ازش همه دردهایی که کشیدم یادم میرفت با ماشین می‌رفتیم تو شهر خودمون می‌چرخیدم قایمکی با ترس کسی نبینمون خونه باغ می‌رفتیم لختشم میکردم ولی راضی نبود نمیکردمش تو خونه باباش لختش کردم کسو کونشو بعد چند سال دیدم ولی نکردمش فقط میاوردم آبمو که از سرم بزنه بیرون مجبورش نکنم تا روزی که خودش نخواد
ولی دنیا رو بهم میدادن انگار خود خدا هم راضی بود میمردم که یه دقیق هم لمسش کنم .
میبردمش دندون پزشکی مرکز استان پنجاه کیلومتری شهر خودمون کیف میکردیم پنجاه کیلومترو میخوردمش میمالیدمش زبونشو میخوردم لبشو میخوردم دستم لای کسش بود سینه هاشو میخوردم کیف میکرد ولی ادای تنگارو در میآورد میگفتم عیب نداره تا خودش نخواد نمیکنمش التماس میکردم می‌گفت نه همه چی آزاد بودیم بجز کردنش اصلا اومده بود که عذاب بده منی که نیم ساعت باید زنمو میکردم که آبم بیاد تازه آخرشم به یاد اون، کس اینو که میدیدم آبم راه می‌گرفت
خوب کارشو بلد بود جوری تشنش بودم که حاضر بودم سرمو بدم …با همه این بدبختیا همه این بودن نصف نیمه ها… همین کم بودن همین نبودنش… یه سال طول کشید بعد از هزار بار که قول داد میاد کیف میکنیم و نیومد… همه کاری میکردیم همه مدله فقط با سکس کامل مخالف بود نمیدونم چرا؟ میترسید حامله بشه یا هر چی دیگه نمیدونم
چون بعد چند سال هنوز باردار نشده نمیدونم احتمالا مشکل از از اون شوهر جاکششه میترسید ازم باردار بشه…
خلاصه یه بار قرار شد بیاد خونه (حتی خونه هم به عشقش گرفتم تو شهر خودم ) رفتم حموم سفید کردم آینه تمیز خودمو شستم عطر زدم یه درصد شاید بیاد اومدم بیرون پیام دادم یا میای خونه میکنمت یا انقدر الکل سفید میخورم تا بمیرم و میدونست میکشتم خودمو… آخرش راضی شد گفت فقط همو بخوریم گفتم باشه اینم خودش کلی کیفه چاره ای نداشتم قبول کردم چاره ای نداشتم قبلا هم گفتم دوست داشتم کامل با میل خودش بکنمش ساعت چهار بعد از ظهر قرار داشتیم کلید داشت بهش داده بودم تا چهار و هفت دقیقه نیومد من پنج تا پیک خورده بودم چشام سرخ خون زنگ خونه خورد گفتم خواب میبینم پا نشدم یه پیک ریختم برم بالا از در اومد تو منو دید همرو جمع کرد از جلوم ریخت تو سینک رفتم سرو صورتمو شستم قبلشم گریه میکردم ولی اومد بیشتر شد اونم گریه کرد بقلش کردم بوسیدمش دوست داشتم ساعت وایسه بردمش تو اتاقی که پنجرشو چادر کشیده بودم و تشک انداخته بودم خوابیدیم من که با شورت بودم اونو لخت کردم فقط بوش میکردمو فقط میخوردمش دوتایی لخت لخت من الان هنوزم کس کسیو نخوردم ولی مال اون فرق میکرد له له میزدم براش… به اون گفتم پاهاتو باز کن خوردم براش من اونو از خودم بیشتر میخواستم دوست داشتم اونم لذت ببره دوست داشتم کیف کنه با کیف اون عشق کنم همینجوری که میخوردم براش صداش عوض شد نمیدونم خجالت کشید یا هرچی خودش رفت واسه شصت و نه کیرمو گرفت تو دهنش بخدا حاضرم الآنم برا اون لحظه هزار تا شلاق بخورم کسشو میخوردم زبونمو میکردم تو کسش دوست داشتم سفیدی چشمشو ببینم از لذت… نامرد حتی موهای کسشو قابل ندونسته بود بزنه… البته خیلی بلند نبود شاید یه هفته قبل زده بود بهش گفتم چرا نزدی برام گفت چی میگی یه جورایی انگار از سرتم زیاده … همه چیز همو میدونستم اشنا بودیم از هم کامل میدونستم که چی میخواد کی چی دوست داره .اونم میدونست. هزار بار باهم چت کرده بودیم …
وای خدا خسته شد؟ خوشش نیومد ؟نمیدونم عقب کشید ولی من هنوز میخوردم براش … دوست نداشتم تموم شه
میدونست ضعف دارم در مقابلش هزار بار گفته بودم نمیتونم خودمو نگه دارم… نمیدونم دلش سوخت؟ یا میخواست ازسرش باز کنه که زودتر تموم بشه ؟ یا دلش کیر خواست
دستشو گذاشت رو کسش گفت بکن توش باورم نمیشد از ذوق میخواستم بمیرم رفتم واسه لباش لبی گرفتم که کیف کردم آروم در گوشش گفتم کاندوم بزارم دوست داشتم خیالش راحت باشه ولی گفت نه دوست ندارم کاندوم. اییی این چیه اخ اخ(کیف کردم حالش از کاندوم بد شد) با کل وجودم میخواستم حسش کنم خدایا شکرت عاشقتم خدا دوست دارم .
کردم توش تا حالا انقد خدا رو حس نکرده بودم اوخ آب گرفته بودش کردم توش وای خدا بعد چندین سال بلاخره کسشو حس کردم … تنگترین و داغترین و خوشکل ترین کس دنیا از نظر من کیرم توش بود خدایا بهشت واسه خودت یه بار دیگه من این طعمو بچشم…
خدایا من تو این حالت کاش بمیرم لذت دنیا جمع شد تو بدنم دومین سومین تلمبه انگار ساختمون اومد تو سرم نتونستم خودمو نگه دارم سریع اوردمش بیرون آبم پاشید رو نافش تازیر سینش هرچی تو بدنم بود میخواست بپاشه…
بیرون چرا آخه بخدا من کمترین تلمبه زدنم ده دقیقس تازه فقط با فکر اون چرا باید انقد زود تموم شه معلوم بود نفس راحت کشید که تموم شده باز رفتم بخورم لباشو گفت بسه دیگه تمومش کن باید برم شوهر میکشم شک می‌کنه … رفت ولی اگه میدونستم بار آخره که قراره بخوابم باش وای خدای من چرا لعنت به من . رفت یک ماه بعدشم رابطه داشتیم البته یه دوسه ماهی بود یه نفر تهدیدمون میکرد تو اینستا می‌گفت هک شدیم ولی جدی نمیگرفتمش اونو بهونه کرد بهونه که نه واقعا میترسید منم وقتی دیدم جدی شده ترسیدم درسته خودمم زن داشتم ولی بخدا صد برابر واسه اون میترسیدم هر روز تهدید می‌کرد هر روز عذاب کل چتامون و داشت کل عکسای و فیلم لختمون تو تماس تصویری ها مگه میشه آخه یا خدا چکار کنم باهاش صحبت کردم کلی التماس کردم بی خیال شه ولی کینه داشت نمیدونستم چرا خدایا کیه این لعنتی…به هزار نفر فکر کردم یه دختره بود تو محلمون خیلی میخواست منو ولی من اصلا بجز این به هیشکی نمیدونستم فکر کنم شوهر کرده بود رفته بود شکم رفت به اون به بد بختی پول وامو جمع کرده بودم ماشین میخواستم بخرم طرف خودشو نشون نمی‌داد گفت ده میلیون یا میدیت یا ابرو براتون نمیزارم عشقمم 24ساعته استرس داشتو گریه میکرد گفتم خدایا چکار کنم با دختره قرار گذاشتم گفتم همونه هم محلیمون میرم میبینمش خرش میکنم یا به زور گوشیشو میگیرم دوتا چکم بش میزنم قرار گذاشتم تهران قرار گذاشت رفتم ترمینال جنوب گفت یکی میاد سراغت یه زنه با یه پراید داغون اومد سراغم بردم نیم ساعت چهل دقیقه تو راه بودیم تو کوچه پس کوچه ها سمت نارمک خیلی وارد نبودم تهرانو بعدا که پرسیدم از هفت حوض که حفظ کردم فهمیدم اطراف نارمکه بردم تو یه خونه شاید ده تا زن و دختر اونجا بودن خایه کردم من تا حالا اینجور جاها نرفته بودم زن چهل پنجاه ساله قیافه کیری گفت برو اتاق الهام منتظرته عین بچه چهار ساله گوش‌دادم یا خدا این هم محلیمون نیست کیه به عمرم ندیده بودمش گفت پول آوردی من بدبخت رفته بودم چک بزنم خایه نمیکردم حرف بزنم گفتم نه مگه قرار نبود حرف بزنیم گفت پاشو گورتو گم کن بابا حرف چی داریم شرفتونو میبرم بریت خودکشی کنید یافرار سه روز وقت دارید خالی کرده بودم تنها بود شاید میشد کاری کنی ولی ده تا جنده تر از خودش اونجا بود التماس کردم گفتم داره میمیره از ترس بخدا خونش میوفته گردن من وتو من گوه خوردم یه غلطی کردم گفت ده تومن باید بدی عکسارو جلوت پاک کنم گفتم ندارم بخدا داد بیداد اسم عن اون زن که آورده بود داد کرد گفت بیا اینو ببر گم گور کن حواست باشه یاد نگیره اینجارو گفت سه روز دیگه ندادی دهنتون جوری میگام که تو تاریخ ثبت بشه زن جنده هم اومد انقد چرخوندو برد انداختم تو خیابون دماوند بی آرتی سوار شدم تا ازادیو داشتم دیونه میشدم دست از پا درازتر برگشتم شهرمون حالا نه میشد به اون بگی داشت از ترس میمرد ونه میشد به کسی بگم مجبوری پول ماشینو به حساب بانک ملت فرستاد ریختم به حساب یه مردی نمیدانم کس کششون بود چی بود گفت هرگهی دلت میخواد بخور شکایت کن ولی یه ساعت بعدش باید خود کشی کنی ده میلیون پول بی زبون رفت… وقتی عشقم فهمید گفت بدبختی که خودت درس کردی چقدر بت گفتم نکن تصویری نیا عکس نخواه . یه ماه نشده جنده خانم گفت باید ده تومن دیگه بریزی بش مزه کرده بود گفتم بقران ندارم اونم اینجوری پول ماشین جمع کرده بودم بخدا میترسیدم چکار کنم
عشقمم کل اینستا وتلگرامو همرو پاک کرد و منو بلاک کرده بود حالا از ترسش بود یا نمیدونم تو اون وضعیت و بدبختی هیچ کمکی که نکرد بماند تازه رفت پیش خواهرشو خواهرم هرچی میدونست از رابطمون وهر گهی خورده بودیم جریان این جنده که هک کرده بود و خلاصه هر چی از من و خودش بلد بود به نفع خودش بود و گفته بود که این چکار کرده و نکرده و ریخت تو سر من بدبخت … حالا خواهر من و اونم افتادن به جون من که چکار کردی حتی نمیدونستم چی گفته هیچ ارتباطی نداشتند باش یا خدا از همه طرف فشار و بد بختی دوست داشتم بمیرم افتادم به تریاک مصرف کردن زیاد تا آروم بشم پنج تومن گدایی کردم دادم به جنده که بخیال شه ولی دمش گرم جنده بود اما معرفتش بیشتر از عشق ما بود کل چت های منو خواهرم که به من میگفت بدبخت این همه رو داره می‌ریزه رو تو بگو چی بوده چی شده فقط داره تورو خراب می‌کنه ولی باورم نمیشد از یه طرفم خودمو مقصر میدونستم هیچی نمیگفتم بعدش روم نمیشد چی باید میگفتم کیو باید خراب میکردم کسیو که حاظر بودم بمیرم براش ؟خلاصه اون الهام جنده خواهرش و خواهرمنو که آبروم پیششون رفته بود حتی نمیدونستم و الآنم هنوز نمیدونم چی میدونن چی نمیدون ن درباره ما رو تو تلگرام اد کرد و یه گروه درست کرد و عشق مارو همون جوری که بود و اون همشو ریخته بود تو سر من تعریف کردو همه خفه شدن و خدایی نامردی عشقی که میمردم براشو خنثی کرد پونزده میلیون. برام آب خورد تجربه کیری بعد هم گفت عکسارو پاک کرده و راست یا دروغ رفت ترکیه
ولی خیلی چیزا از اینا میدونست و گفت
کینه ای که داشت از پدر شوهر و برادر شوهر و شوهر خانواده کس کش عشقم بود سر همون گنجی که پیدا کرده بودنو حق نمیدونم کیو خورده بودن این شوهر کس کششم برادر خودشو به مامورا فروخته بودمجبور شده بود فرار کنه از ایران و هزار جور از این کس شعرا که به من بدبخت هیچ ربطی نداشتو افتادم وسطش .
واون الهام جنده اتفاقی تو لایو ها ی من عشقم و دیده بودو شک کرده بود می‌گفت یک میلیون خرج هک من بدبخت کرده بود و تاوان اون کس کشا رو دادم ولی سوختنش یه درصد اون نامردی و کیری که واسه بار دوم از عشقی خوردم که مردن براش فکر نمیخواست …

بعد از اونم هر کاری کردم یا از خجالت یا وقاحت. دیگه کلا جوابمو نمی‌ده و همه جا بلاک کرده منم چند بارم دیدمش ولی آرزو به دلم موند بدونم انقد کثافت و ولجنی و کجا تو خودش جا داده چرا منو بی آبرو کرد تو خانوادم الان نزدیک دوسال شبو روزم شده با فکر و خیال از خیلیا بریدم حتی خواهر خودم عروسیش نرفتم و به هیچ احدی اعتماد ندارم همه رفیقم شده تریاک انقد کشیدم که ریه هام درگیر شدن به آسم و اسپری مصرف میکنم از فکر و خیال بریدم ولی نمیتونم ترک کنم ضرر تریاکه و آسم کمتر از فکرو خیال یه که افتاده به جونم و داره مثل خوره میخورم.
کاش غریبه بود کاش نمیدونست میمیرم براش از خودی خوردم کاری که اینبار کرد با من صد سال تو زندگیم تاثیر مستقیم میزاره

آخرش بگم بازم با همه این بدبختیا به همون یه سال و یه بار می‌ارزید واصلا پشیمون نیستم و تو کل 37سال زندگی فقط اون یه سالو من و اون زندگی کردیم و همون‌جوری عشق ممنوعه من اگر میموند جونمم براش میدادم ولی من کم نزاشتم براش درصورتی که همه بدبختیارو انداخت گردن من و معلوم شد بعد همش بخاطر کثافت کاریای خانواده شوهر کس کشش بوده و هنوزم طلبکارن خودشو خواهر کثیفتر از خودش وکلا من از همشون بریدیم و رفت آمد نداریم
ولی هنوز عکسو فیلماشو دارم و شده مثل یه غده سرطانی که کم کم ادمو میکشه

اینم نوشتم از بی چارگی چون نه خودشو نشون بده حضوری بفهمم همه جام بلاک کرده منو که چرا این کارو با من کرد چند بارم با خطای دیگه پیام دادم ولی هیچوقت جواب نداد

اینم بمونه وصیت نامه از سرگذشت تخمی من که نه به عشقم رسیدم و نهایتا ضربه ای که چندبار از عشق م خوردم . نهایتا این درد یا منو باید بکشه با بلاخره یه جوری میزنه بیرون که جیگرم خنک بشه ولی اگه یه بار خوندیش بدون تا آخر عمرم از یادم نمیره که چه بلایی سر من آوردی
من موندم بدون دل خوشی یه عملی که ریه هاشم گاییده شده خوشحال باش شاید زنده ام نفس میکشم ولی تو حد اقل صدبار منو کشتی زجر کش کردی
و چطوری میخواد زندگیت بشه زندگی

از دوستاییم که میخونن خواهشمندم هر کمک و پیشنهادی دارن بدن چون این یه موضوعی نیست که بشه مطرح کرد همه جا

نوشته: 13


👍 2
👎 5
13601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

867421
2022-04-07 01:39:54 +0430 +0430

زنت چی شد؟ نفهمید داستان رو؟ طلاق نگرفت؟

0 ❤️

867438
2022-04-07 03:07:41 +0430 +0430

بهش نزدیک شو و یه سکس ضربدری بزار باهاش انوقت هروقت دلت خواست عشقت پیشیته

0 ❤️

867457
2022-04-07 04:44:15 +0430 +0430

کیف کردم که کیف کردی ولی خیلی کیف نکردی،اگه خیلی کیف میکردم منم خیلی کیف میکردم… اصلا کیف کردم که بگم کیف کردی منم کیف کردم …

1 ❤️

867467
2022-04-07 06:26:01 +0430 +0430

بر خلاف بقیه واسه من خیلی باور پذیر و واقعی به نظر میومد

0 ❤️

867526
2022-04-07 16:40:36 +0430 +0430

ملت دفترکار دارن ولی پول ندارن
میشه آقای دفتر کار دقیقا منظورت از پول نداشتن،چقد پوله؟

0 ❤️

867558
2022-04-07 23:09:30 +0430 +0430

من تو وان ترکیه جق شاپ دارم
اومدی بیا کیرتو بنداز تو دستگاه یه جق مشتی برات بزنه غم و غصه هات فراموشت بشه
کیرت تو عشق کیرم به عواطف

0 ❤️

867579
2022-04-08 01:44:39 +0430 +0430

کسشعر داستان ولی من همین اتفاق برام افتاد یعنی چی با یه دختر یه دوماهی صحبت می‌کردم بعدش گف من نمیدونم تجاوز شده بهم از این کسشعرا منم عاشق گفتم اشکال نداره افسردگی شدید هر روز دعوا تو خونه دعوا با مشتری بعدش تازه داشت یادم میرف که پیامم داد چطوری عشقم از این کسشعرا حالا من عشق دوران بچگیمو بخاطر اون گذاشتم کنار ولی بعد اینکه بهم پیام داد امتحانش کردم دیدم کسشعراش شروع شد این دفعه میدونستم چی روم آورده در ثانیه بلاک کردم الانم دارم سعی میکنم ذهنمو پاک کنم از عشق دوران بچگی چون بعد چند وقت دوباره پیداش کردم

0 ❤️

867640
2022-04-08 04:31:36 +0430 +0430

تکراری

0 ❤️