عشق اشتباه

1393/04/12

من تو عمرم کلا يبار سکس داشتم
من حمید هستم 19سال دارم خب بريم سراغ داستان البته بگم که داستان زیاد سکسی نیست در کل مرگ یه احساس رو توصیف کردم
داستان من بر میگرده به یه سال پیش هر روز که مدرسه میرفتم یه دختر منو به خودش جذب کرد هر روز صب واسه سرویس مدرسه منتظر ميموندن منم همیشه بخاطرش یکم دیرتر میرفتم مدرسه تا بیشتر ببینمش تا اینکه دیدم بدون اینکه اون بفهمه وابستش شدم مجبور بودم بهش بگم وگرنه یه احساس تو وجودم باید میمرد
آدم خجالتی هستم واسه همین شمارمو نوشتم رو کاغذ گذاشتم جایی که همیشه وايميستاد بعد مدرسه هم رفتم دیدم شمارم نیست دل تو دلم نبود بعداز ظهر بود که نا امید شدم و میخواستم با سیگار این دل منتظر و بيقرارمو آروم کنم که دیدم یه شماره ناشناس ز میزنه خواستم ج بدم قط شد بهش شک کردم گفتم شاید اون باشه از خونه زدم بیرون رفتم پارک ز زدم دیدم صدای یه دختر هست گفتم شما کی هستی
گفتش خودت شماره میدی بعدش نمی شناسی واقعا که
گفتم شمايى از خوشحالی پر پر میزدم زبونم گرفته بود
بعدش گفتم میدونی من کی هستم
گفتش خب معلومه کی همیشه بخاطرم دور سرم می گشتی گفتم ینی اينقد تابلو بودم خندید و گفت يجورايي ازت خوشم میاد

بعد یکم حرف زدن و شیرین زبونی ازش خدافظى کردم باور نمی کردم صداشو تونستم بشنوم نفهمیدم چجوری رسیدم خونه همش می خندیدم خوشحال بودم و همه بهم شک کرده بودن خیلی تابلو بود خوشحالیم

یه چند روز گذشت و بیشتر وابسته شدم و بخاطرش با خودم گوشی میبردم کلاس …

گذشت و گذشت و عشقمون به جایی رسید که اغلب باهم بودیم اون به بهانه ی دیدن دوستش میومد بیرون منم که اغلب بیرون بودم همه جا می رفتیم کافی شاپ سینما خرید وضع مالی خوبی هم داشتم واسه همین چیزی براش کم نزاشتم تو عشق و عاشقی هم چون بار اولم بود و عشق اولم بود صادقانه دل بستم گذشت و گذشت تا اینکه یروز بهم گفت بیا خونمون من اولش ترسیدم بعدش گفتم نباید بترسم چیزی نمیشه ميرم و یکم بعد برمیگردم آخه خودمو یه آدم قوی و نترس نشون میدادم ولی ای کاش می ترسیدم خلاصه رفتم خونش گفتم خونوادت کجان گفتش بعد چند ساعت میان یکم آروم شدم بعدش نشستیم دیدم هل شده حتی ازم پذیرایی هم نکرد گفتم آروم باش چته گفتش راستشو بخوای میخوام مال تو شم
گفتم منظورت چیه
گفتش میخوام باهات بمونم تا همیشه
راستش من بد تر از اون عاشقش بودم ولی آدم نباید کنترلشو از دست بده گفتم هنوز زوده باید خونواده ها هم راضی شن و…
گفتش ازت انتظار نداشتم کلی گریه کرد دلم طاقت نیاورد برای اولین بار بهش زل زدم و لبامون بهم قفل شد حس خیلی خوبی بود بعد که آروم شد گفتش عاشقتم دیگه وجدانا شهوت منو گرفت عشقمون شد هوس بهش گفتم میشه انگشتشو گذاشت رو لبم دستمو گرفت برد تو اتاق لباساشو در آورد من بهت زده بودم بدن خیلی زیبایی داشت منم لخت شدم رفتم پیشش عاشقانه ميبوسيدمش بعد کلی عشق بازی چیزایی رو که شنیده و دیده بودم رو اجرا کردم البته زیاد فیلم سکس نمی بینم ولی خب قبلنا یه چندتا دیده بودم اولش گردنشو لیس میزدم و با هر زبون زدنم آه میکشید و بعدش به سمت سینه هاش رفتم شرمنده من از اندازه سینه سر در نميارم ولی جوری بود که وقتی میگرفتم کامل تو دستم نبود بزرگتر بودش بعدش شروع کردم به خوردن سینه هاش ميمکيدم آروم گاز میگرفتم و اونم چشاشو بسته بود و میگفت عشقم بخور مال خودته
بعد چند ديقه خوردن بهم گفت میشه یکم پایین تر برى منم رفتم وسط پاهاش و شروع کردم خوردن کوسش من زیاد کوس ندیدم ولی فک کنم خوشگل بود بعد مدت زمان کمی بدنش لرزید و سرمو که محکم گرفته بود يدفه دستاش شل شد فهمیدم ارضا شده بعدش که به خودش اومد گفت عشقم اجازه هست کیرت رو حال بیارم منم گفتم مال خودته منو خوابوند رو تخت و شروع کرد ساک زدن يجوري میخورد که دلم می لرزید کم مونده بود آبم بیاد نیستم تند شد يدفه وايساد گفت میخوام یه جای دیگه بریزی گفتم کجا گفت تو کوسم گفتم عشقم اونو ایشالا شب عروسی گفتش من پرده ندارم نمیدونم می تونید در کم کنید یا نه ولی کاخ آرزوهام ويرانه شد
گفتم چجوری گفتش بهم تجاوز شده و شروع کرد گریه کردن بازم دلم طاقت نیاورد و گفتم باشه عشقم می ریزم تو کوست یه نگا به کیرم کردم دیدم شل شده اون حرفاش ستون کاخ منو هم خوابوند اومد گرفت دهنش دوباره شهوت گرفت منو وقتی که سفت شد خوابوندمش و کردم توش بعد ده ديقه حس کردم آبم میاد و اون هم دوباره ارضا شد و یکم بعدش من ارضا شدم و افتادم روش بعد یک ساعت بیدار شدم دیدم نیست تا به خودم اومدم دیدم رو زمین خون هست گیج بودم نميتونستم راه برم بزور خودمو جم کردم و لنگان لنگان راه رفتم به سمت در یادم افتاد لباسام تنم نیس برگشتم پوشیدم وقتی میرفتم تو آینه نزدیک در دیدم صورتم خونيه رفتم یه جایی صورتمو بشورم که دیدم در دسشويي بازه رفتم نزدیک درو باز کردم دیدم رو زمین خون هست سرم و که آوردم بالا دیدم نشسته رو تراس حمام یه تیغ هم دستش میخواد رگ بزنه نمیدونم بلد نبود یا کار خدا بود که بار اول که تیغ زده رگش بریده نشده تا متوجه من شد تیغ رو کشید نفهمیدم چجوری برداشتمش ز زدم به دوستم با ماشین بردیم بیمارستان بعد کلی بازجویی توسط بیمارستان بزور پیچوندم گفتم که دیدم یه نفر افتاده کنار خیابون با این وضع تا پلیس بیاد یواشکی در رفتم اونم با کلی مکافات چند روز بعد که از نگرانی داشتم ميمردم همون دوستم که از وضعم خبر داشت بهم ز زد گفت پاشو بیا پارک کلی فحشش دادم که ننه خراب با این وضع کجا بیام آخه بزور منو کشوند پارک رفتم دیدم عشقم با یه مرد تو پارکن و دارن بحث میکنن
یه لحظه جا خوردم
به خودم گفتم این کیه جریان چیه باید بفهمم رفتم جلو گفتم سلام دختر خاله چیکار میکنی عشقم خشکش زد اون مرد هم نفهمید چجوری در بر ه گفتم عشقم اینجا چیکار میکنی چیزی نگفت
گفتم چرا ساکتی چیزی نگفت
گفتم آدمی تو ?بخاطرت زندگیم تباه شده الان از تو پارک باید پیدات کنم خیلی داغون بودم
برگشت گفت من بهت دروغ گفتم گفتم چی شده کامل بگو گفتش به من تجاوز نشده من آدم هوس بازی هستم که پردمو با یه پولی اجازه دادم بزنن گفتم عشقم اشکال نداره فقط مال من باش
اینو که گفتم باز خشکش زد و زد زیر گریه گفتش حمید تو کی هستی گفتم عشقتم اینبار با صدای بلندتر گریه کرد حمید من بجز تو با چند نفر هم بودم اون روز نفر سوم بودی که باهام رابطه داشتی من یه هرزه ام اینو که گفت چشام سیاهی رفت با هق هق گفت حمید انتظار نداشتم باهام بموني و…اینارو که گفت يجوري شدم بهش گفتم پس چرا رگتو زدي گفتش برا اینکه از خودم نفرت دارم وقتی تو بدون پرسیدن جزئیات باهام رابطه برقرار کردی فهمیدم که با احساست بازی کردم برا همین
خیلی برام سخت بود ولی این حرف رو گفتم :
عشقم اشکالی نداره دوست دارم
این رو گفتم و رفتم سخت بود جلوی اولین قطره اشکمو بگیرم بزور خودمو رسوندم خيابون تاکسی گرفتم رفتم قهوه خونه يجوري بودم يجوري نه ها داغون بودم عشقم …در اومد ولی چون هنوز دوسش داشتم يجوري ترکش کردم تا زیاد عذاب وجدان نکشه واقعيتو قبول کردم ولی خیلی سخته برام
از کسایی که این داستان رو خوندن متشکرم و میخوام ازتون تشکر کنم بخاطر اینکه درد و دل منوخوندين
دوس دارم نظراتتون رو بخونم منتظر هستم
نگارشم اشکال داره ولی امید و ارم در مورد محتواش نظر بدین دوستون دارم

نوشته: Hamid0707


👍 0
👎 0
25334 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

425695
2014-07-03 13:45:03 +0430 +0430
NA

ای بابا…حالمون گرفته شد…فحشم نمی دم…گذشتن این جور خاطره ها ادمو داغون می کنه…ولی اگه دروغ بود خیلی دیوثی

0 ❤️

425696
2014-07-03 14:07:58 +0430 +0430
NA

من تو عمرم کلا يبار سکس داشتم
من حمید هستم 19سال دارم
تا اینجا بیشتر نخوندم

0 ❤️

425698
2014-07-03 15:31:06 +0430 +0430
NA

نمیدونم بهت چی بگم!!!

0 ❤️

425699
2014-07-03 16:23:31 +0430 +0430
NA

کلا این دختره به غیر از اینکه هوس باز بود روانی هم بوده . همون بهتر که بهش فکر نکنی. فراموش کردنش سخته ولی غصه نخور زمان همه چیزو حل میکنه .
آخه آدم عاقل رگ دستشو میزنه ؟ آدما تا وقتی با خودشون مشکل دارن هرگز نمیتونن یه رابطه پایدار با دیگران بر قرار کنن .

0 ❤️

425700
2014-07-03 18:03:46 +0430 +0430
NA

نمیدونم چرا جدیدا داستانا شدن فیلم هندی…
هم دروغ …
هم مزخرف …
هم بی معنی …

0 ❤️

425701
2014-07-03 20:59:52 +0430 +0430
NA

Admin گوه خورده با ننش کسی دیدش عوض نمی شه از این کس شرایی که یه سری جقول می نویسن فقط یه مشت دروغ…غیرت ایرانی خیلی بیشتر از این حرفاست… سگ شاشید تو روح این داستان نویسای مادر خراب این سایت که می خوان اینجور چیزارو ترویج بدن…

0 ❤️

425702
2014-07-03 23:55:36 +0430 +0430
NA

خوندم داستانت جالب بود و متفاوت ولی خوب مسلما دروغ بود

0 ❤️

425703
2014-07-04 03:30:53 +0430 +0430
NA

خخخخ.
کس نگيد باو بزاريد بچه تو دنياى خودش حال کنه…

0 ❤️

425704
2014-07-04 05:17:07 +0430 +0430
NA

bad حالم بد شد

0 ❤️

425705
2014-07-04 06:08:28 +0430 +0430

سلام به همه دوستان عزیز و گل شهوانی give_rose
نویسنده عزیز :
این داستان جاش اینجا نبود و اگر هم قرار بود همچین جایی نوشته شه حداقل باید ویرایش بیشتری در موردش صورت میگرفت و یه مقدار آب و تاب داستان رو بیشتر میکردی تا خواننده از خوندن این داستان حوصله اش سر نره و هم اینکه داستان رنگ و بوی سکسی به خودش بگیره تا اینکه بیشتر شبیه خاطرات عشقی بشه mail1
امیدوارم در آینده داستان های بهتری ازت بخونم biggrin

0 ❤️

425707
2014-07-26 00:13:07 +0430 +0430
NA

مجنون لیلی رابه خاطر خودش میخواست نه فاحشگیش

0 ❤️

778122
2020-11-22 15:51:31 +0330 +0330

خیلی ازپسرها این مدلی ساده و مهربانند اما دلم برای اونا خیلی میسوزه نابود میکنند خودشونو واسه دوتا قطره اشک تمساح

0 ❤️