عشق اولم سحر

1400/10/18

سلام دوستان من اسمم یاسره ۲۳ سالمه تهرانم قد و هیکلم ب نسبت خوبه قیافمم خوبه بد نیست
من حدودا ۱۵ . ۱۶ سالم که بود با یه دختری اشنا شدم که حالا اینجا اسم واقعیشو نمیگم شما فکر کنید سحر ، ما با همدیگه اشنا شدیم و نزدیک ۳ سالی با هم بودیم رابطمون خیلی خوب و عاشقونه بود از پیچوندن خونواده تا همو ببینیم گرفته تا پیچوندن مدرسه و چمیدونم تو راه مدرسه یواشکی با هم بریم بیایم و از این حرفا یه همچین رابطه ای داشتیم و دیگه خلافمون بوس از لب بود واقعا نمیدونم چرا اینجوری بودیم ما حتی لب نگرفتیم تو اون سه سال…بگذریم
ما به یه دلایلی کات کردیم جفتمونم یه ضربه بدی خوردیم و بعد ها فهمیدم همینطور ک من هر روز زندگیم به فکرش بودم اونم تو فکرم بود و این حس یه طرفه نبود
حدودا پارسال بود که یه شماره ب گوشیم زنگ زد ناشناس بود
الو؟
الو سلام
بفرمایید
نشناختی؟
اینو ک گفن از صداش شناختم گفتم تویی سحر؟؟؟ گف اره ، خوبی؟ خلاصه حرف زدنمون شروع شد و یه چند ماهی با هم همینجوری صحبت میکردیم یه شب ک تونست موقعیتشو جور کنه بیاد بیرون رفتیم بیرون همو دیدیم کلی بغل و دلتنگی و اینا خیلی بزرگ شده بود اصلا دیگه اون دختر بچه ی لوس و غر غرو نبود ما رابطمون همینجوری ادامه داشت یه ماه دو ماه سه ماه ۶ ماه همینجوری داشتیم پیش میرفتیم که یه شب تو چت کردنمون حرف از سکس و این جیزا شد و ب شوخی گفتم نمیخوای یه شب دعوت کنی منو خونتون برگشت گف بیای که جیکار کنیم منم انداختم تو کونده پررویی گفتم بیام شیطونی کنیم دیگه ک دیدم خودشم پایس و بدش نمیاد ولی خب تاحالا نداده بود همچین دختری نبود…گذشت و یه روز من دم مغازه بودم دیدم پیام داده که حوصلم سر رفته بیا با هم صحبت کنیم من گفنم مگه کلاس انلاین نداری گفت نه کلاسم تموم شده مامان بابامم رفتن جایی من خونه تنهام وقتی دیدم این حرفو زد یه چیزی تو مخم سوت کشید . گفتم میخوای بیام پیشت؟؟ گفت نه بابا طبقه همکف بابابزرگم ایناس ریسکه یهو میفهمن بگایی میشه اینا گفتم یجوری میام ک نفهمن خلاصه که با هزار تا خواهش و تنما قبول کرد و سوار ماشین شدم و رفتم و با ی سری هماهنگیا ک جمیدونم از پله ها اروم بیا مغازه بغل خونمون بسته باشه و این حرفا رسیدم بالا درو زد و رفتن تو با یه تیشرت بلند و یه شلوار اسلش وایساده بود دوباره شروع کردیم بغل کردن و اینا ک گردنشو یه لیس زدم دیدم حالی ب حالی شد گف نکن باید زود بری گفتم میرم دیگه یه رب دیگه به زور رفتیم نشستیم رو مبل و من شروع کردم ب خوردن گردنش اونم نشست رو پاهام و منم دستمو بردم سمت سینه هاش دیدم چ سینه های سفت و خوش فرمی داره فکر میکنم سایزش ۸۰ میشد یکمی کلا تپل بود نوگ سینه هاشو با انگشتام فشار میدادم دیگه نفسش به شمارش افتاده بود و لا ب لای نفساش ناله میکرد تیشرتشو دادم بالا شروع کردم ب خوردن سینه هاش که واقعااااا حس خوبی بود اونم صداش دراومده بود و پاشدم برعکس شدیم خوابوندمش رو همون مبل خواستم شلوارشو بکشم پایین میگف نه و نمیدونم نمیخوام و اینا اخر راضی شد کشیدم پایین و از رو شورت شروع کردم ب بوسیدن کصش بوس کزدم کم کم از بغل شورتش زبونمو میزدم ب رون و بغل کصش دیگه چشاشو بسته بود شورتشو دادم کنار و شروع کردم ب خوردنش یکم ک خوردم پاشدم شلوارمو کشیدم پایین و ولی خب ساک نزد گف بدم میاد کصشم پرده داشت گفتم پس حداقل بزار لاپایی بزنم تا ارضا شیم پاشد سرپا وایساد و خم شد منم از مشت گذاشتم لاپاش و گفتم پاهاتو ب هم بچسبون کصشم خیس بود و راحت لیز میخورد لای کص تپلش شروع کردم تلمبه زدن دیگه خیلی بهش حال داده بود یهو گف بکن تو پشتم قبلا ام البته گفته بود از پشت دوست داره خوشش میاد منم گفتم پس با دست لاشو باز کن لاشو باز کرد و یه کص و کون تنگ و صورتی معلوم شد کیرم یکم با اب کصش ک خیس بود یه تفم زدم روش و اروم فسار دادم سرش وقتی رفت تو شروع کرد تقلا کردن ک درش بیار درد داره از این حرفا من اخه کیرم اندازش معمولیه ولی سرش ب نسبت کلفته بعد دیدم اذیت میشه نمیخواستم اذیت شه درش اوردم و همون لاپایی زدم و اون ارضا شد خوابید رو همون مبل منم نشستم کنارش حالش ک جا اومد خودش اومد واسم تف زد جق زد تا ابم اومد و ریختم تو دستمال و بعد یکم تو بغل هم بودیم شوخی کردیم زدیم سر کله هم گفتیم خندیدیم همونجوری با شلوار تا زانو و اینا بعد دیگه پاشدیم ب زور از هم خدافظی کردیم موقه خدافظی ام واقعا دلمون نمیوند بریم کلی لب بازی و حرف عاشقونه زدیم خلاصه یه سکس خیلی خوب و عاشقونه بود واقعا یه همچین سکسی تجربه نکرده بودم امیدوارم همیشه شاد باشید.

من اولین بارم بود خاطره سکسمو تعریف کردم تاحالا ننوشته بودم اگه کم و کاستیی داشت به بزرگی خودتون ببخشید امیدوارم خوشتون اومده باشه اگه خوشتون اومد حتما بگید بقیه خاطره هامم بنویسم.
دوستون دارم

نوشته: یاسر


👍 3
👎 2
7901 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

852253
2022-01-08 08:22:59 +0330 +0330

اره
شما طبقه بالا کردی تو کون دختری که تا حالا کون نداده
و طبقه پایین هم خبر دار نشدن
جر نخوری

3 ❤️

852276
2022-01-08 11:53:48 +0330 +0330

"خلافمون بوس از لب بود واقعا نمیدونم چرا اینجوری بودیم ما حتی لب نگرفتیم تو اون سه سال"ها؟خلافتون بوس از لب بود ولی اون سه سال حتی لب نگرفتین؟

1 ❤️