عشق اول مهدی

1394/10/15

سلام به همه دوستان عزیز من مهدی یک جوان 23ساله از تبریز هستم من خردادی هستم و خیلی مغرور.من مدیر تدارکات شرکتمون که اسمشو نمیگم مشغولم من یه موتور 1000دارم که خیلی بهش وابسته هستم و تو روندنش هم فکر نمیکنم کسی تو تبریز پیدا بشه مثل من. من 3سال پی در پی قهرمان موتور سواری شدم تو شهر ما هر دختری عاشق موتورهای سنگینن.یه بار جمعه داشتم تو خط ویژه اتوبوس ها با سرعت 120 میرفتم که یه اتوبوس از خیابون پیچید جلوم سره موتور رو خم کردم به راست واز روی جوب پرش کردم یه 1متری رفتم هوا وقتی افتادم زمین چرخه عقب گیر کرد به میله منو زد زمین ولی موتور سالم بود یکم کاورش رفت تو
.همه اومدن پیشم یه دخترچادری برام اب اورد اب رو ول کردم دختر رو نگاه میکردم دختر هم چه دختری اونم فهمید من دارم چه جوری نگاش میکنم بلند شدم وازش تشکر کردم مثل اینکه اون یکی ها ادم نبودن. رفت ایستگاه وایساد اتوبوس اومد و سوارشد منم موتورمو ورداشتمو رفتم دنبالش.تاحالا اینجوری نشده بودم.تو این سالها کسی اینطور به دلم ننشسته بود.رفتم کنار اتوبوس خودمو بهش نشون دادم ودید وخندید خلاصه پیاده شد و منم هی گاز میدادم صدای موتور در میومد .رفت تو یه خونه واز پنجره یه کاغذ پرت کرد دیدم شمارشو انداخته من واقعا دوسش داشتم.به شماره زنگ زدم و برداشت حرف زدیم ازش بابت
کمکش تشکر کردمو گفتم اگه اجازه بدین میخوام با هم باشیم.گفت نمیشه باید اول باهم آشنا بشیم گفت فردا بیا همون ایستگاه اتوبوس رفتم و اونجا بود سواره موتور که به زور کردم وقتی نشست پشته موتور دلم تولوپ تولوپ میکرد دستهاش رو محکم دورم هلقه کرد نفسم به شماره افتاد گفت میخام ببینم موتورت چندتا میره منم گازه شو گرفتم وقتی به سرعت 100رسیدم داد زد یواش برو منم میخندیدم یکم دیگه گاز دادم شد140 گفت داره حالش بد میشه دیگه ببیخیال شدم منو برد تو یه خونه ای بیرون از شهر. خیلی جور شده بودیم.رفتیم تو خونه خونه باباش بود که اخر هفته ها میومدن اینجا. داشتیم حرفای عاشقانه می زدیم که یهو گفت میشه سکس کنیم با هم .اخه خودشم چادری بود من ندیده بودم هیجاشو منم به تهتهپته اوفدادم گفتم اگه راضی هستی باشه تو دلم گفتم مورد بدی رو انتخاب کردی اقا مهدی این دختره جندس لباشو گزاشت رولبام دلم پر کشید اولین بارم بود .دستمو گرفت گذاشت رو کسش از روی شلوار میتونستم هس کنم نرمیشو دلم تپ تپ میکرد عرق کرده بودم داشتم می سوختم اومد بغلم خودشو فشار میداد به کیرم داشت منفجر میشد گفت میخام خودت لختم کنی منم دست بهکار شدم چه سینهایی چه کونی کوسش جفت دستهامو پر میکرد گفت میخام یه طوری منو بکنی که نتونم یه هفته راه برم به خود گفتم بدبخت شدی کیره منم 10دقیقه طول میکشه ابش بیاد خالاصه افتادم روش کونش خیلی تنگ بود ولی اصلا دردش نیومد با فشار تلومبه میزدم میگفت مهدی فقط منوبکن تا اینکه بهش گفتم کست پاره شده یا نه گفت نه گفت محکم منو بغل کن بعد بکن بغلش کردم یه جوری تلمبه میزدم که خودم میترسیدم گفت داره ارگاسم میشه و خواهش کرد کسش رو لیس بزنم.لیس زدم و ارگاسم شد ومنم بعد دوباره کردمش تا اینکه منم ابم اومد و نشستیم پیشه هم و گفت که میخوام هر هفته تورو ببینم و سکس کنیم ولی ازدواج نه گفتم چرا گفت از زندانی شدن بدم میاد ومیخام آزاد باشم خلاصه تا الان دارم میگامش وخیلی هم راضی هستم خیلی ممنون که گوش دادید
نوشته: مهدی


👍 1
👎 2
8963 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

527543
2016-01-05 22:04:53 +0330 +0330

خودتی عمو…اونی که فکر میکنی ماییم.

0 ❤️

527550
2016-01-05 22:26:13 +0330 +0330

🙄کلی خندیدیم در این غربت

0 ❤️

527574
2016-01-06 00:21:26 +0330 +0330

من مدیر تدارکات شرکتمون که اسمشو نمیگم مشغولم…

اولا کیرم تو اون حرف زدنت اکابرو تموم میکردی بعد شروع میکردی به نوشتن دوما از کی تاحالا ابدارچی شده مدیر سوما همون بار اول اومد صاف نشست پشت موتورت بردت خونه باباش بهت پیشنهاد سکس داد!!! در ضمن خوابهاتو باید برای روانپزشک تعریف کنی اینجا جای خاطرات سکسه

0 ❤️

527597
2016-01-06 06:48:28 +0330 +0330
NA

خخخخخ با سرعت 120 تا گوزپیچ شدی حتمن از زیر اتوبوس رد کردی

0 ❤️

527598
2016-01-06 06:51:36 +0330 +0330
NA

اونوخ یه خراشم برنداشتی جل الخالق موتورد گیر کرد تو پرت نشدی نه عجبا

0 ❤️

527602
2016-01-06 07:50:42 +0330 +0330
NA

تو هندوستانم اینجوری موتور هزار نمیپره اونم ی متر ۲.۵ تن موتور بپره … (surprised)

0 ❤️

527613
2016-01-06 09:42:19 +0330 +0330

فیلم هندی بود انگار موتور سنگین یه متر پرید هوا اولشم کلی من اینجوری من اونجوری کردی غلط املاییم بی خیال بشیم یه سوال برام پیش اومد من ک زنم فیلم هندی نمیبینم بس که چاخانه تو خیلی فیلم هندی میبینی نه؟ بدجور روت تاثیر گذاشته برادر گلنار دوست فیلم هندی باز ندیده بودیم که دیدیم 🙄

0 ❤️

527618
2016-01-06 10:36:22 +0330 +0330
NA

ببخشيد من داستانتو خوندم .نميدونستم فايل صوتي داره.

0 ❤️

527642
2016-01-06 14:08:56 +0330 +0330

جوبای شما جدول نداره؟؟؟ خیلی داستانت تخیلی بود… توضیحم نمیدم دیگه دیگه تابلوئه…

0 ❤️

612436
2017-06-05 19:26:50 +0430 +0430

نمیدونم چرا از اول که گفتی بچه تبریزی تو ذهنم داستانو با لهجه ترکی خوندم ? ?

0 ❤️