محمد هستم. 23 ساله از قزوین، دیپلم کامپیوتر دارم، درس هم ادامه ندادم، الان هم کار میکنم، پیش داداشم کار می کنم، داداشم گیم نت داره، من اونجا رو می چرخونم. اولین خاطرم رو از تنها سکسی که با خواهر زادم صبا جون داشتم رو براتون بنویسم، این داستان بر می گرده به 2 ماه قبل. من ی خواهر دارم که تو کرج زندگی می کنن، صبا هم 21 سالشه. تک دختر هم هست فداش بشم، تجربی می خونه، درسش هم خوبه. داستان از اونجا شروع شد که یک روز که اومده بودن به خونمون دیدم داره با گوشیش ور می ره، احساس کردم دوست پسر داره، بهش گفتم چیه داستان؟ گفت دایی دوستمه، همکلاسیم تو مدرسه، منم گفتم باش. چند روز گذشت که یکروز رفتم خونشون، تو اتاق بود، آبجیم هم تو آشپزخانه داشت ظرف میشست. دامادمون هم سر کار بود. در رو که باز کردم ترسید، داشت فیلم سکس می دید. قطع کرد. از اون لحظه رفتم تو نخش. بعد رفتک کنارش نشستم گفتم خیلی شیطونی، اون هم خندیدو اون شب تمام شد. بعد شروع کردم رو مخش کار کردن، از اس ام اس فلسفی شروع شد تا به اس ام اس سکسی، البته همین مرحله 4 ماه وقت برد. دیگه با هم را حت بودیم. که یک روز قرار شد آبجیم با دامادمون برن مراسم ختمی تو دهمون و شب هم اونجا بمونن، و صبا هم قرار بود شب خونه تنها باشه، من هم از این فرصت استفاده کردم و از قزوین به سمت کرج راهی شدم، ظهر راه افتادم تا برم از داروخانه کاندوم و اسپره بخرم ساعت شد هفت غروب، رسیدم دم درشون، زنگ رو زدم صبا جون اومد درو باز کرد، همین که منو دید شک برش داشت. گفت چه خبر از اینورا، گفتم حالا بزار بیام داخل… که رفتیم داخل. رفت واسم چای بریزه من هم نشسته بودم داشتم تلوزیون رو می دیدم. بدنم داغ شده بود، ضربان قلبم رفته بود بالا، آخه صبا با اون لباساش داشت منو دیوونه می کرد. ی شلوارک صورتی پوشیده بود، اوه ببخشید، بزارید قبل ماجرا از خودم و صبا بگم براتون، من چهره معمولی دارم، ولی جذاب! فوتبالیستم ولی زیاد اندامم بزرگ نیست، میشه گفت نرمال بدنم، ولی خداییش کیر خوش تراشی دارم، زیاد هم از دختر بازی خوشم نمیاد، فقط تا الان با 3 نفر بودم، ولی الان تنهام… و صبا چهره خوبی داره، ی کون خیلی ناز و سکسی، با سینه های وحشتناکش، و البته یه کس حلقوی!!!. داشتم می گفتم، ی شلوارک صورتی پوشیده بود، کونش داشت از شلوار می زد بیرون، آویزون شده بود، اون تو آشپزخونه داشت اینور اونور می رفت منم همش داشتم به کونش نگاه می کرد. من از این فرصت استفاده کردم و رفتم سرویس بهداشتی تا به کیرم اسپره بزنم تا آماده برای مبارزه بزرگ باشه! بعد که اومدم نشستم دیدم که صبا جون چای رو آورده و منتظر منه، داشتیم همینجوری حرف می زدیم که دیگه من نتونستم تحمل کنم، گرفتمش تو بغلم، رو مبل بودیم، آوردمش رو پاهام بشونمش، هیچ مخالفتی نکرد صبا جون، هیچ مخالفتی! من هم تعجب کردم، و شروع کردم به بازی باهاش. تا چند دقیقه فقط سورتشو بوسه می زدم، آخه من از لب گرفتن بدم میاد. اون هم منو می بوسید، بعد چند دقیقه پیراهنشو درآوردم، پیراهن خودمم درآوردم، واقعا داشتم لذت می بردم. بعد سوتینشو درآوردم، سینه هاشو داشتم می خوردم، ی گاز کوجولو از نک سینش گرفتم، آهش بلند شد. هم زمان داشتم با دستم کسشو مالش می دادم. همونجور که گفتم من تا حالا سکس نداشتم قبل اون داستان، ولی از فیلم سکسیا که دیده بودم داشتم بهترین استفادرو می کردم، مثل حرفه ایا داشتم با صبا برخورد می کردم. اما چون اولین بارم بود استرس وحشتناکی منو گرفته بود ول هم نمی کرد! بعد چند لحظه صبا رو بلند کردم بردم تو اتاقش، انداختمش رو تخت، برش گردوندم، کونش سمت من بود، خیلی منتظر این لحظه بودم، خیلی سریع شلوارشو کشیدم پایین، همزمان شرتش هم پایین کشیده شد، دیگه داشتم دیوونه می شدم، با دستم کسشو مایمالیدم، دیگه شروع شده بود آهو ناله صبا، با انگشتم فرو می کردم داخل کسش و در می آوردم، این کارو برای چند دقیقه تکرار کردم، که سمیرا گفتم محمد کیرتو بکن تو کسم، بدو بکن تو کسم، هشری شده بود، مشخص بود… ولی بهش گفتم قبلش اول بیا با کیرم یزره بازی کن بعد، بعد من افتادم رو تخت، صبا داشت شلوارمو می کشید پایین، کشید پایین، که کیرم داشت از زیر شرتم می زد بیرون، راست شده بود، اون هم کیر بزرگی که من دارم! بعد شرتمو کشید پایین، همین که کیرمو دید شروع کرد به خوردن، حرفه ای نبود تو ساک زدنش ولی باز چون من اولین بار بود که همچین حسی رو احساس می کردم داشتم لذت می بردم از لحظه لحظش. چند دقیقه ادامه داد به ساک زدنش، آخاراش داشت با دستش باهاش بازی می کرد. بعد چند لحظه بغلش کردم، آوردمش تو پذیرایی، رو به مبل خم شده بود، باسنش سمت من بود، کاندوم رو بستم به کیرم، داشت نگاه می کرد صبا، تو حال خودش نبود، قبل اینکه کیرمو فرو کنم تو کسش!!! یزره با کسش ور رفتم، آهش بلند شده بود، که دیگه تحمل نکردو گفت"محمد منو بکن" من هم که اینو شنیدم سریع کیرمو دادم تو کسش، چه لذتی داشت، چند دقیقه تو همون حالت بودیم، بعد باز رفتیم تو اتاقش، من خوابیدم رو تختو صبا اومد روم، بالا پایین می کردمش، برای 10 دقیقه ای شد تو همون حالت بودیم، که آبم اومد… بعد نیم ساعت که رو تخت بودیم، بردمش حموم، همدیگرو شستیم اومدیم بیرون، شام خوردیم، رفتیم که بخوابیم، اون رفت اتاقش من هم پشت ماهواره فیلم می دیدم، نصفه شب بود که دیدم باز کیرم داره بلند میشه، بدون فوت وقت رفتم اتاقش، لخت شدم، البته قبلش کاندوم بستم به کیرم، البته اینبار بدون اسپره! رفتم زیر پتوش، آروم آروم داشتم کسشو می مالیدم تا بیدار بشه، بعد اینکه بیدار شد، اولش بوسیدمش، بعد همون زیر پتو شلوارشو کشیدم پایین، شرت تنش نبود، انگار می دونست می خوام باز بیام باهاش سکس کنم. یزره باز با کسش ور فتم بعد دادم داخل کسش، 5 دقیقه بیشتر نشد که آبم اومد. بعد رفتم حموم، خودمو شستم، صبا هم همینطور، بعد که دیگه واقعا خوابیدیم… صبح ساعت 8 بیدار شدم، زود بیدار شدم تا برم، صبا رو هم بیدار نکردم، دوست نداشتم از خواب شیرینش بیدارش کنم…
بعد این ماجرا دیگه سکس نداشتم، ولی واقعا الان دارم از بی سکسی خفه می شم
نوشته: محمد
این کارو برای چند دقیقه تکرار کردم، که "سمیرا "گفتم محمد کیرتو بکن تو کسم
سمیرا کیه
خوب نتونستی دروغ بگی
برو پسرک جقی شما داشتین سکس میکردین یا بازی گرگم به هوا یه بار میرین اتاق خواب یه بار پذیرای دوباره اتاق خواب کمتر جق بزنو یه دستی بنویس
دوست نداشتم از خواب شیرینش بیدارش کنم…"
آخه بی وجدان تو به خواهر زادت رحم نکردی و کردیش بعد احساس دل سوزی می کنی نسبت بهش؟ تو با یه سگ چه فرق داری که هر سوراخی بزارن جلوش می کنه توش؟!
بعد کس کش حشری دیگه خواستی داستان بنویسی دستت رو از کیرت در آر فرق سمیرا و خواهرزادت رو بفهمی لاشی کیر مغز.
آماره ذهنهای بیناموسه کسکش بالا رفته :|
ننویس بیشرف
محارم ننویسین دیوثا :|
انقدر جق زدى استرس كرفتى !!
كير خر كه ميدونى جيه ؟؟ تو كون مجلوقت كنن .
ميگن ادم چاخان کم حافظه است اخه خر چرا دروغ ميگى؟؟
خيلى کس فلجى
وای خدا ترکیدم…از خنده…جقی خب درست کپی کن چ کاری آخه ب اینجاش فکر میکردی ک الان از من فوحش میخوری…;-)
خدایی اگه صبا خواهر زادته…پس سمیرا کیه اون وسط…
زیاد از دختر بازی خوشت نمیاد ولی با سه تا دختر بودی؟؟؟ خوب عمو خیلی ریاضیت قویه ک 3تا دختر زیاد نیس…
تازه قزوینی هم هستی وای یکی منو جمع کنه دارم روده بر میشم
این جمله از نظر محتوا یعنی چی ؟؟؟؟؟؟؟؟ {{ صبا هم 21 سالشه. تک دختر هم هست فداش بشم، تجربی می خونه.درسش هم خوبه}}. 21 سالشه اونوقت هنوز دبیرستانه.یا دختره خیلی کس مغزه یا تو خیلی شاسگولی و یا مارو کس کفگیر فرض کردی
از اونجایی که نوشتی ظهر راه افتادم ساعت شد 7 قروب دیگه نخوندم اخه کسکش از قزوین تا کرج یه ساعتم راه نیست
جون کیتو قسم بدم دیگه کس شر ننویسی
راست میگن دروغ گو کم حافظست آخه… اگه اسم دختره صباست سمیرا چه خریه؟
خاک تو سرت با این داستان بوقی تخیلیت
یه سوال اخه کوس خول رفتی از کوس کردیش اون وقت نه خونی مونی نه پاره شدن بکارتی واقعا کوس مغزی
این داستان بنیادش خرابه.از سکس با محارم بگیر تا 21 سالگی و تجربی خوندن و سمیرا که معلوم نیست کی بود و نداشتن استقلال فکری در محل سکس که فکر کنم همه جای خونه گاییدیش.
تو ۲۳ سالته بعد خواهر زادت ۲۱ سالشه؟ dash1 حتما ننت تو ۹ سالگی جنده بوده توی حروم زاده از دستش در رفت
اخه جقی صباخواهزادت بودپس سمیرااین وسط کی بودریدم توداستان وهیکلت اخه کی باخواهرزاده خودش این کاررومیکنه لاشی
کیرم تو حلقت با این دروغت جقی البته اگه تو حلقت جا بشه چون کیر کردها بزرگه
واقعاً اوج خواهرکسده گی هستی به خواهرزاده خودتم نگاه بد داری
عشق بازی با خواهرزاده ام
پسر جقی …تو خودتو کردی …حتما
ای حرام زاده.باخواهر زادت؟یعنی حیوانی یعنی کس کشی.احتمالا شوهر خواهرت رفته قزوین مامانتو بکنه کیری
ریدم به هیکلت ناشی امیدوارم دروغ گفته باشی وگرنه کیر تمام بچه های شهوانی تو حلقت
koso shere mahz bood akhe mage majborii khalii bebandii martiike lashiiiiiiiiii
نخوندم متاسغم برات انگل بی ناموس. حتی فکر کردنش هم در موردش سخته هر چند میدونم دروغه و تو 1بی شرفی .
اصلا برام قابل هضم نیست خوندنه این داستانا.ببخشید کم ترین امتیازم دادم…
بد بختا انقدر جق میزنن که حافظه شون در حد موجودات تک سلولی کف اقیانوس اطلسه
سمیرا کیه آخه حرومزاده!!!
ازاین به بعدموقع کون دادن بگو ابشون رو بیرون بریزند چون موندن منی توکونت تولید گاز کرده وزده به مغزت توهم زدی…
یه پیشنهاد : قبل اینکه بیای اینجا بنویسی ؛ تو یه کاغذ بنویس ، یه چند بار بخونش خودت بعد بذار اینجا ؛ بعدشم بی شعور محارم؟؟ بی غیرت ، بووووق بووووووق ؛ حیف بقیه فحش کشت کردن
کیرم تو مغزت با این داستانت . . . خواهر زادت بیستو یه سالشه اونوقت هنوز مدرسه میره ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ چ کوسشعرا … دیگه خیلی ک طول بکشه 19 سالگی پیش دانشگاهی هم تموم میشه … گه خوری میکنی اینجا … داستانو از کجا کپی کرده بودی حالا ک اسم وسطشو جا انداخته بودی تغییر بدی … جا داره ک اینجا تشکر کنم و بگم کوس بیبیت
من هم از قزوین ادم کس مغز کس یغلوی کس مشنگ کسخل کس شعر گوی عبدل کس قرنه ای چون تو را که همشیره زاده کسو ی خود را کس پر کرد مورد عنایت قرار داده و میگویم که با رقی کس طلا محشور شوی . همه بگین آمین
21سالشه تجربی میخونه خودت بشین یبار داستانتو بخون بعدش بفرستش
با دستم کسشو مایمالیدم،که سمیرا گفتم محمد کیرتو بکن تو کسم، بدو بکن تو کسم، هشری شده بود،
زیاد دیگه به بقیه اش گیر نمیدم ، اگه 23 سالته، خواهرزاده ات 21 ساله، و اگر خواهرت در 20 سالگی بچه دار شده باشه و صبا یا همون سمیرا بچه اول باشه ،خواهرت باید حدود 41 سالش باشه،و اگر مادرت هم در 20 سالگی بچه دار شده باشه و خواهرت بچه اول باشه،مادرت حدود 60 سالشه،یعنی تفاوت سنی تو با خواهرت تقریبا 21 ساله، که هر جوری حساب میکنم می بینم کوس مغزی،بقیه رو بچه ها خوب گفتن من نمیگم.کمتر جق بزن.
خیلی با نظرات حال میکنم»»»»»»»»داستان ترسناکی بود البته از مضرات تایت یک دستی هم بود. . . .
حیفه بی فحش برم ولی مجبورم میفهمی:))
میشه اون سمیرا رو بدی ما هم زحمتشو بکشیم هی بریم تو اتاقو هی بخوابونیمش رو تخت .کیرم تو دهنت بااین کس شعری که نوشتی
من این داستان رو یجورایی باور دارم و اسم پسره وحید هست و خواهرزادش سمیرا است و واقعا کس سمیرا پرده حلقوی بود قبل از ازدواجش و تقریبا میشه گفت اهل آذربایجان غربی هستن اسم شهرشم میاندوآب هست با این جور توصیفاتش صد درصد میتونه خودش باشه وحید 23 یا 24 سالشه و خواهرش متولد 55 هست و 10 سالگی یا 12 سالگی سمیرا رو زاییده …کاملا مطمنم که وحید و سمیرا هستن و دایی و خواهرزاده هستن …
شما بشین پشت ماهواره فیلم ببین بعدش برو کاندوم ببند به کیرت
برو صبا سمیرا رو که 21 سالشه تجربی میخونه فداش بشی رو بکن اینجا هم ننویس جقو dash1
کیرم تو کوس خواهرت با این برادرش برو جقتو بزن لاشی
صبا نبود مگه بعد چه طور شد سمیرا؟
مگه تو 3تا سکس نداشتی پس چجوری اولین نفری بود که ساک میزد؟
مدل جدیده کاندومو میبندن مگه نخه؟
مگه دختر نبود پس چه جوری کردی تو کسش؟
با اسپری بعد 10 دقیقه آبت اومد کمرت شله ؟
یه سوال فنی کسی از سکس نکردن خفه شده؟
ننویس
خب دوستان اين داستان برميگرده به دو ماه قبل و من با خواهرزادم يه چهار ماهي طول كشيد تا از اس ام اس فلسفي برسيم به اس ام اس سكسي
اونجاي ادم دروغگو
خاطره بره چهار ماه پیشه دوماه باهاش بوده داریم ایا؟؟؟؟؟؟؟؟؟
بابا اين قزوينيه قزويني هام كه همه كوني ارزو يه كس دارن وقتي جلق ميزنن قاطي ميكنن نميفهمن جي ميكن شما ببخشيدشون
بچه ها من فکر ميکنم اى طورداستانهارو بعضى از اون ادمهايى مينويسن که دوست دارن بهشون فوش بديم…بيايد تحريمشون کنيم ديگه بهشون فوش نديم…راستش,من که نتونست فوش ندم حالا اگرشما تونستيد فوش نديد…اخه کيرقولسندبادتو کوس اون خواهرت با خواهرزادت…لاشى کون تو دحتر ابجيتو با اين که باکره بود از جلو کردى حالا گيريم که حلقوى بود که بود.اخه قطار سريع السير توکيو هيرو شيما تو کونه ملجوقت مگه مجبورى…خوارکسته…
کاندوم بستی کیرت؟؟ پیچیدی دورش گره پاپییونی ام زدی ؟؟
پشت ماهواره فیلم میدیدی یعنی پشت ب تصویر بودی؟؟???
ای خاک برسرت کنم
ازش نپرسیدی پرده کسش کجا رفته جقو بیغیرت؟؟
تا گفت بکن توش توهم کردی توش البته با شومبولت نه؟
کیرم تو مخت
خاک برسر کسی بخاطر محارم خودش از یک شهر بلند میشه بره شهر دیگه؟؟
یک طوری گفتی از قزوین رفتم اونجا فکر کردم غیرتی شدی چرا شب تنهاست میخوای بری پیشش نترسه
کوس مغز فندقی
دیگه ننویسی کیری
برو همون جقتو بزن
داستانی که زایده یه مغزِ جقی باشه خودش معلومه !
مسخره بود …