یادم نمیرود روزی که برای رضایت گرفتن از استاد افخمی به تکاپو افتادم، چه شب عجیبی را گذراندم.
وقتی که در اتاقش نمره ی ۲۵ صدم را جلوی اسمم نشان داد، به بهانه تقلبی که به همکلاسی ام رساندم، اشکم در آمد. تا به خودم آمدم، دیدم لیستی از امور “تن کامگی” (این عنوانی بود که خودش گذاشت) جلوی چشمم گذاشت. کارها را بارم بندی کرده بود و گفت میخواهی باکرگی ات حفظ شود، مواردی هست، بگرد پیدا کن و جمع ببند که به نمره مدنظرت برسی.
نشانی و ساعت انجام، پایین برگه نوشته شده، برو بیرون کار دارم.
درب منزلش که رسیدم در طی مسیر، رئوس کارها و بارم ها را مرور میکردم. چشمم که به استاد با لباس راحتی منزل و چیدمان اتاق خوابش افتاد، کمی دلم آرام گرفت. آدم مودب و جدی ای بود و اهل زیاده روی به نظر نمی آمد. گفتم استاد من بار اولم است، لطفا یادم دهید. استاد فهمید من جدی نگرفتم و میخواهم با مزه پرانی بدون اینکه سرویسی بدهم نمره را بگیرم و در بروم.
گفت: من هم بار اولم است، راستش شیدا من از ترم اول عاشقت شدم. حالا دوست دارم بخاطر خودم نه بخاطر بارم سوالات، منو نوازش کنی.
وقتی روی تخت در هم پیچیدیم و عطر و گرمای تنش را حس کردم تمایلم برای انجام امور بارم بندی شده کمی بیشتر شد. واقعا نفهمیدم چطور دارم با اشتها برایش نازل ترین اعضای بدنش را شستشوی زبانی میدهم. او هم پا به پای من در خوردن پایین کمرم، همراهی کرد. 69 را باهم تمام و کمال اجرا کردیم. حضور نوک زبانش در ژرفای بدنم، رعشه بر اندامم ایجاد میکرد. او هم مکیدن ها و بوسه های من بر اعضای خاصش را آتشین حس میکرد.
دیگر به بارم بندی کاری نداشتم
قصدم تصاحب نمره ی بیست بود با حفظ باکرگی.
نوشته: شیدا
برای حفظ باکرگی ت
یه کونی خوب باش، یه کونی که هرکی کرده تعریف کرده
خدا خراب بشه این دانشگاه آزاد که هرچی بشر حشری افتادن توش از فردا دیگه استادا لیست میدن نوکش ۲ نمره تا نصف ۱۰ نمره تا اخر ۲۰ نمره
لابد وسط هم میگفتی استاااد عزیز دستگاه تناسلیت ات را در دستگاه دفع من فرو کن اما در دستگاه تولید مثلم فرو نکن
تابلو سر در دانشگاه تو خیر و خیراتت ننویس دیگه حالمونو بهم زدی
کصشعر سراییدی در ژرفای این خزعبلاتت عن داستان را درآوردی و حالمان را بهم زدی .باشد که دوستان با واژه کص ننتتتتتتتتتتت تو را بدرقه کنند🤗
ای دوست اتشین و رعنا و پر هیایهو و تکاپوی من.کیر ابولقاسم فردوسی در دهانت.
آلت چنگیز خان مغول پایین کمرت
د اخه کسکش ننویس کیرم تو سوراخ چپ بینیت
منظورت از لیست حرفاش بود دیگه توهم یادداشت کردی
ولم کن زیاد داستان کسشعر خوندم واس امشب بسه کیر تو مغزت بابت ب گا ندادن اون استاد خار کمبه
تو خودت نمره ی بیستی ولی
بااحترام دیسلایک، خوب ننوشته بودی
انقدر بارم بارم کردی فکر کردم خاویر باردم کونت گذاشته
نازلترین قسمت های بدنم تو حلقت، دیگه جان مادرت ننویس، فقط برو در تار و پود استادت به هم تنیده شوید
پایین کمرم تو پایین کمرت و دهانت بابت داستان مزخرفت!!!
البته نه بخاطر دوست داشتن بلکه بخاطر سنت معمول شهوانی درمورد داستانهای مزخرف البته با حفظ احترام.