عشق لاشی

1401/04/26

حدود چند سال پیش که غرق گوشی و بازیاش بودم یه گیمی داشتم حالت پانتومیم طوری بود که یه صفحه چتم داشت و میشد با بقیه حرف زد.بعد چند شب بازی کردن و حرف زدن با کلی ادم جدید یه روز که گوشی رو برداشتم دیدم از یه نفر درخواست دارم اسم ایدیش رویا بود منم با اینکه نمیشناختم قبول کردم باهم گپ زدیم اشنا شدیم یه سالی از خودم بزرگتر بود و شهرامون نزدیک ۷۰۰ کیلومتر باهم فاصله داشت برای اینکه دوس پسر داشت نزدیک ۴ ماهی باهم دوست معمولی بودیم.عاشقش بود حاظر بود براش جونشو بده و وقتی که از دوس پسرش(احسان) تعریف میکرد یه جورایی حسودیم میشد. اما از اون طرف قضیه همه چی فرق داشت.احسان ادم دختر بازی بود و رویا اینو نمیدونست شایدم میدونست و اهمیت نمیداد نمیدونم.ولی من از سر دلسوزی دلرحمی شاید حتی حسادت کاری کردم که بیخیالش شه.بعد رفتن احسان رابطه مون داشت نزدیک و نزدیک تر میشد.دوسش داشتم اما میترسیدم که بره ولی یه شب دلو زدم به دریا و…
_رویا
+جانم
_خیلی وقته یه حرفی تو دلم داره سنگینی میکنه و نمیدونم بگم یا نه
+خله منو تو که این حرفا رو نداریم بگو بینم چته
_اخه…
+اخه نداره بدو بگو کنجکاو شدم اصن
_رویا من…
+خبببب
_دوست دارم
+خب منم دوست دارم این که چیز جدیدی نیس
_اون دوس داشتن نه
+پس چی
_عاشقت شدم
+مهران داری جدی میگی
_خیلی وقته این حسو دارم ولی از ترس رفتنت هیچوقت نتونستم بگم
+ولی منو تو باهم این مدت رفیق بودیم تو چجوری میتونی؟؟
_مگه دست خودمه.دل که حرف حالیش نمیشه
+من باید برم فعلا
_رویا صب کن بابا
…اون شب رویا رفت.نمیخاستم از دستش بدم فرداش پیام دادم و با کلی خواهش و تمنا راضیش کردم که بهم فرصت بده
به اسم باهم بودیم ولی تو واقعیت یه حالت یه طرفه بود هرچقدر هم که محبت میکردی اخر سر سردی رفتارش عذابت میداد
این اتفاقا گذشت تا اینکه پدرپزرگش مرد و به خاطر علاقه زیادش به اون گوشه گیر شد.نمیخاستم اینجوری ببینمش واسه همین شده بود روزی ۱۰ ساعت ۱۲ ساعت فقط باهم چت میکردیم تا خوابش ببره.بعضی وقتا ۶ صب خابمون میبرد.بعد این که موفق شدم افسردگی رو از سرش بپرونم(تقریبا ۲ ماهی طول کشید) رابطه مون از هر تایمی بهتر شد.روز به روز مجبت کردناش ناز و ادا هاش خنده هاش بیشتر میشد و رو ابرا سیر میکردم.انگار که هیچکی نمیتونست حال بدمو خراب کنه
تقریبا یه سال و نیمی میگذشت و یه شب دور و برای ۲ شب که تو اوج خوشی بودیم:
+ولی تو منو بگیری کاری میکنم هر روز زجر بکشی از دستم
_اخخ من که از خدامه تو فقط اذیتم کن
+تو چی؟
_من چی؟؟؟
+تو چجوری تلافی میکنی نارگیل
_اونو دیگه باید صب کنی شب بفهمی
+اوووو مثلا چیکا میکنی
_زن و شوهرا چیکار میکنن خب همون دیگه
+دقیقا چیکار میکنن اونوقتتت
_گیر دادیا
+فضولم دیگه دوس دارم حرس خوردنتو ببینم قشنگگ
_من که عادت کردم به این اخلاق گندت
+مهران
-جان مهران
+اگه منو تو باهم تنها شیم چیکار میکنی
_میبرمت بیرون خبب
+نه مثلا فک کن شب باشه
_مگه شب بیرون تعطیله خله
+پر رو جدی گفتم
_دیونه…خب بقیه چیکار میکنن منم همون
+بقیه چیکار میکنن؟؟
_ینی تو نمیدونی
+فک کن نمیدونم میخام بگی
_خودتی عشقم خودتی
+تقصیر منه بهت رو میدم دیگه
_عههه ببخشی دیگه خب اخه نمیدونم چی میخای بگی دیونه
+مهران
_جان دلم
+بیا انجامش بدیم
_چیو
+خودت میدونی…
_از پشت گوشی نمیشه که
+سکس چت کنیم
_من تا حالا از این کارا نکردم رویا
+منم نکردم…بیا باهم یاد بگیریم
_مطمئنی اخه؟ فک میکنی درسته
+درست یا غلط تجربه میشه اخرش.مهم اینه باهم باشیم
…با هرر تردید و شکی که بینمون بود خاستیم واسه بار اول همدیگه رو از پشت صفحه سرد گوشی لمس کنیم
لبامونو گذاشتیم رو هم و ناشیانه از هم لب گرفتیم.همه بدنم خیس عرق سرد بود و قلبم به سریعترین میزان ممکن میزد.غرق لب گرفتن دستمو زیر تابش بردم و شروع به مالیدن سینه های ریزش گرفتم. صدای اولین اهش کافی بود تا شهوت بدنم فوران کنه.اونو بردم روی تخت و سینه هاشو میخوردم و میک میزدم مثل یه نوزاد گرسنه.حین خوردن با دسم بین پاهاش رو میمالیدم و همین باعث شده بود صدای ظریف و شهوتناکش کل اتاقو فرا بگیره.طاقت و تحمل نداشتم شلوارشو در اوردم و کص زیبا و بی نقص ش تموم توجه مو جلب کرد که خیس خیس شده بود.بدون هیچ مقدمه چینی کیرمو تو کص ش کردم.انگار که یه دنیای دیگه بود گرما و تنگنای خیلی زیادی رو میشد حس کرد.صدای اه و ناله ش با هر تلمبه من بیشتر میشد و بعد چن دقیقه تمام وجودمو توی شکمش خالی کردم
همه این شور و هیجان همه این گرما و شهوت پشت صفحه سرد گوشی اتفاق افتاده بود و به خاطر خجالت کشیدن از همدیگه تا چن دیقه همه جا ساکت ساکت بود…
بچه ها این اولین باره که مینویسم اگه زیاد خوب نبود ببخشین خلاصه داستان واقعیه و بقیش میره برا پارت ۲

نوشته: ویتو


👍 0
👎 4
7401 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

885349
2022-07-17 01:21:06 +0430 +0430

حداقل یه بیوگرافی درست درمون میدادی بفهمیم چی به چیه.

0 ❤️

885437
2022-07-17 09:21:37 +0430 +0430

کصکش اومدی داستان سکس چت کیریتو برامون نوشتی؟ شیر فرززززااااد تو کیونت بچه جقی ۱۴ ساله.
فقط دمت گرم که ناخواسته باعث کلی خنده شدی. یالهای احمقانه ات با زید کیری تر از خودت مث دیالوگهای بهروز وثوقی در سوته دلانه که نقش یه کندذهن رو بازی میکنه و با بدکاره ای که براش اوردند که عقلش رو بیاره سر جاش عشقبازی میکنند: ینی چه کارم میکنی؟ همون کارا که بن و شوهرا با هم زیر پتو میکنن🤣🤣

1 ❤️

885447
2022-07-17 10:21:02 +0430 +0430

اولا بگم که دیس لایک کردم.
چرا. به این دلایل
اولا داستان سر و ته نداشت اگه با ارفاق بگیم سر داشت ته که اصلا نداشت.
یهو رویا تو یه بازی بهت درخواست دوستی داد؟؟؟حداقل میگفتی یه گروهی بود باهاشون بازی میکردیم توش از یه دختره به اسم رویا خوشم اومد بهش درخواست دادم!
دوما خیلی دیگه سعی کردی سوبر باشی،سکس چت آخه پدرسگ.
ادامه‌نده اگه میدی بده ولی ادامه نده

0 ❤️

885486
2022-07-17 17:05:47 +0430 +0430

پارت 2رو شیاف کن

0 ❤️