عشق ممنوع

1391/09/11

سلام بچه ها من 26 سالمه اسم مستعار من شروينه شغلمم آزاده و بسيار هاتم این داستان رو که می خوام براتون بگم بر میگرده به چندین ماه پیش . يک سالو نيمي هست که ازدواج کردم رابطه سکسي من با همسرم از شانس ما بگي نگي سرده و بعد از جنجالهای که داشتیم دیدم به نتیجه ای نمیرسم به خاطر خوانواده هامون هم نمیشد طلاق گرفت و ديگه به اين برنامه عادت کردم .

يه روز زن داداش خانومم اومد در مغازه بعد سلام احوال پرسي يه کم جنسا مغازه رو زيرو رو کرد تا مشتري هاي من رفتن , ديم پا به پا ميکنه گفتم عسل خانوم چيزي شده گفت نه بعد من گفتم چرا يه چيزي هست , گفت آقا شروين ميتونيد به من يه کمکي بکنيد .حالا تو پرانتز (اينو داشته باشيد که من قبل اين برنامه از اون خوشم ميومد به خاطر بدن سکسي با سينه هاي توپول , بدون اينکه يه زره ناخالصي داشته باشه . من قبل اينکه با خانومم آشنا بشم تو کف این عسل بودم هميشه يه جوري ميخواستم بهش نزديک بشم اين کسو يه جوري بکنم که نميشد حالا اومده از من کمک مي خواد منم که تو کونم عروسي بود) گفتم اتفاقي افتاده عسل خانوم گفت به يک وام احتياج دارم من با تعجب بهش گفتم ميخواي چيکارچرا از علي شوهرت نميگري گفت اصلا نمي خوام اون بفهمه منم از پول تو جيبي که بهم ميده قسطشو ميدم برا همين از شما کمک خواستم من که هم خوشحال بودم از اينکه يه چيزي رو ازشوهرش داره قايم ميکنه هم ميترسيدم از اينکه کمکش کنم و گندش در بياد
بعد ازش پرسيدم چقدري ميخواي گفت يک ميليون بهش گفتم اگه فهميدن که من برات وام گرفتم چي , گفت اگه تو به کسي نگي منم نميگم و اين راز بين ما ميمونه وقتي ديدم اينجوري داره حرف ميزنه گفتم کسو کردم ,بهش گفتم باشه اما به يک شرط که تو هم با
من صاف و صادق باشي برا چي اين وام رو مي خواي گفت ميخوام لوازم نقاشي بخرم علي بهم نميده آخه نقاش حرفه ای بود .گفتم خودتي بعد علي بهت نميگه اين پولو از کجا آورديو اينا رو خريدي همين جوري ميخواي با من ندار باشي يهو گفت که مادرم يه انگشتر داشته دست من که اونو گم کردم ميخوام برم براش تاش رو بگيرم اگه اينو علي بفهمه قيامت به پا ميکنه من نمي خوام ايجوري شه. گفتم حالا شد برات يه کاريش ميکنم بعد بهش گفتم راستي حالا که با هم ندار شديم ميتونم ازت يه سوال خصوصي خصوصي بپرسم گفت اره بپرس گفتم چرا يه سال پيش ميخواستي از علي جدا بشي بعد با کمال پروي گفتم به خاطر
رابطه سکسي که با هم داشتيد بود از اين حرف من جا خورد و گفت تو از کجا ميدوني منم که از قبلا موتجه شده بودم الکي گفتم خود علي يه بار گفت , اون گفت که خيلي سرد بودي ميخوام بدونم اينطوريه , يهو در اومد گفت چرا ميخواي بدوني منم گفتم به خاطر انکه منم با خانومم همين مشگلو دارم من هاتم ولي اون خيلي خيلي سرده يهو در اومد گفت علي غلط کرد من بدم نمياد ولي اون مثل وحشي ها ميخواست با من سکس داشته باشه منم به خاطر همين مي خواستم ازش جدا بشم بعد يه کم منو نصيحت کرد که زنت خوب ميشه و همه مثل هم نيستند و از اين حرفا و رفت منم همين جور که در حال صحبت کردن با اون بودم تو نخ سينهاي اون هم بودم خودش هم فهميده بود که من ازش خوشم مياد گذشتو يک هفته بعد همه رفتيم باغ علي ظهر که شد غذا رو خورده و نخورده همشون گرفتند خوابيدنند من پا شدم رفتم تو محوطه باغ که يکدفعه ديدم عسلم اومد و گفت چي شد منم گفتم چي چي شد گفت وام ديگه منم که ديگه قيد اين پولو زده بودم گفتم جور شد ولي به شرط اينکه منو دريابي اونم يه خنده اي کردو گفت ميام در مغازه ازت ميگيرم . منم پيش خودم گفتم اين کس پام يک ميليون دراومد پس به هر نحفي شده بايد اين کس رو بکنم فردا اومد بعد از احوال پرسي يهو در اومد گفت منظورت از حرف ديروز چي بود من از ديروز تا حالا دارم بهش فکر ميکنم منم با تمام پرويي گفتم من از لحاظ سکسي روحيه بدي دارم ازت ميخوام که باهات حرف بزنم درد و دل کنم اگه موقيعتي پيش اومد با هم يجاي خلوت کنيمو گپ بزنيم اگه هم خودت از من خوشت نمياد بهم بگو تا يه کار ديگه بکنم من ديگه تحمل اين جور زندگي رو ندارم يه جورايي خودم رو براش لوس ميکردم از چشماش شهوت ميباريد که يهو در امومد گفت علي کامپيوتر شرکت رو آورده تو خونه منم ازش ميخوام که به تو بگه بيايي در مواقعي که بيکاري بهم کامپيوتر ياد بدي چون خودش هم از کامپيوتر زياد حاليش نمیشه . اينو که گفت حسابي حال کردم همش چشم به راه اين بودم که علي زنگ بزنه که فردا زنگ زد گفت زحمت بکش اگه وقت کردي يه سري ايراد کامپيوتري عسل داره بيا خونمون و بیبین میتونی کمکش کنی منم گفتم حالا تا ببینم چی میشه اگه شد میام منم همنون موقع چون ميدونستم کسي خونشون نيست در مغازه رو زود تر بستم رفتم اونجا وقتي زنگ خونه علي واينا رو زدم عسل در باز کردو من به رفتم داخل در ورودي رو که عسل باز کرد ديدم عسل آرايش کرده يه چادر از اين نازوکا سرش کرده بود که همه چي از زيرش پيدا بود يه تاپي پوشيده بود که خط سينه هاش پيدا با يه شلوار تنگ چسبون باهاش دست دادم و رفتم تو گفتم تا علي ندا داد اومدم همين جور که داشتم باهاش حرف ميزدم زير چادر رو ميديدم که چه سينه هاي توپي داره بعد بهش گفتم که چرا چادرت رو بر نمي داري گفت تو امدي با هم حرف بزنيو درد دل کنيو کامپيوتر يادم بدي چيکار به چادر من داري منم گفتم اگه ناراحتي از اينکه من اين پولو بهت دادم ازت توقعي دارم نگران نباش اگه راحت نيستي من ميرم که يهو در امد و گفت نه الان ميرم يه چيز راحت تر ميپوشمو چادرم رو بر ميدارم . تا رفت تو اتاق خوابشون تا اين کارو بکنه منم سريع رفتم دنبالشو موقعي که چادر رو برداشت ديگه دستم خودم نبود بدن سفيدي که داشت اون سينه هاي تپل از تاپ زده بيرون رو دیدم رفتم از پشت بغلش کردمو يه لب ازش گرفتم به خودم که اومدم ديدم لبم رو لبشه يهو ازش جدا شدم با کمال پرويي گفتم بيا همين جوري بشين کنارم اونم که بهت زده شده بود بهم نگاه کرد و گفت ميدونستم آخرش اين ميشه , منم بهش گفتم که حتي بعضي شبا ميشد که خواب ميديدم که با هم هستيم
همين جور که داشتم لب تخت خواب باهش حرف ميزدم دوباره ازش لب گرفتم که يهو ديدم از حال رفتو چشماشو گذاشت رو همو سفت منو گرفتو خوابوندم رو تخت منم شروع کردم سينهاش رو مالوندن حالا ديگه داشت آه و اوهش ميرفت بالا که دستمو بردم طرف کسش که گفت برا امروز بسه تو رو جون من , من امروزآمادگيش رو ندارم منم که تو کف اين کس بودم حال خودمو نمفهمدم تاپشو دادم پایین و شروع کردم به خوردن سينهاش اصلا اگه بخوام از سينهاش براتون تعريف کنم که کارتون ميشه بگذريم وقتي خوردن سينه هاش رو شروع کردم ديگه هيچي نگفت بعد هميجوري که داشتم اينکارو ميکردم رفتم سراغ کسش شروع کردم به
ماليدن کسش ديگه حال خودش رو نميفهميد دستم خيس خيس شده بود بعد لباسهاشو کامل در آوردم چشمم به کسش که افتاد واي جاتون خالي اين عکس کلوز آپا هست از کس هاي خوشگل ميزارند تو سايت تومايه اونا بود آب از دهنم راه افتاد يه کم براش خوردم که گفت ديگه نمي تونم برام بکن توش منم از بس که حال کرده بودم دوسالي ميشد سکس انجوري نداشتم که يهو ديدم اون ارضا شد منم تو آسمونا يهو ديدم داره آبم مياد بهش گفتم داره آبم مياد بريزم توش گفت نه بریز رو بدنم آبم که آمد ريختم روي سينه هاش بعد جفتمون ولو شديم رو تخت یکم دیگه از هم لب گرفتیم و پا شدیم

تو همین حین که من داشتم لباسهام رو می پوشیدم دیدم عسل داره گریه میکنه گفتم چت شده گفت فکر نمیکردم کاری که علی با من کردو باهاش بکنم کفتم منظورت چیه گفت چند وقته که با یکی ارتباط داره منم به خاطر همین خیلی وقته که زیاد باهاش سکس ندارم هر وقت هم میشد زوری بود هر بار هم فکر میکردم با توام برا همین بهم حال میداد فکر نمی کردم یه روزی باهات باشم از همون جا فهمیدیم که هم دیگه رو چقدر دوست داشتیم و حالا که من این داستان رو براتون تعریف میکنم عشق عجیبی بین ما شکل گرفته ولی هیچ وقت به هم نمی رسیم یه عشق ممنوع که همیشه با ما باقی میمونه حالاهم گه گداری که میشه با هم سکس داریم اما عشقی که بینمون هست خیلی دوست داشتنیه امیدوارم این داستانو دوست داشته باشید

نوشته: شروین


👍 0
👎 0
29891 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

346172
2012-12-01 21:00:40 +0330 +0330
NA

هات هات هات هاتم و واتم ولی عاشقونه یه دل دارم که داشتنش گرونه … …!!!

0 ❤️

346173
2012-12-01 21:21:04 +0330 +0330
NA

کله ی کیر صبح چی بگم آخه؟
از خیانت بدم میاد، همونقدر که از احمدی نژاد بدم میاد

0 ❤️

346174
2012-12-02 00:01:20 +0330 +0330
NA

باز هم کامپیوتر بداد یک جلغوز رسید
تا کامپیوتر بیشتر نخوندم
خاک توی فرق مبارکت عنتر
کله تخمی دیگه ننویس

0 ❤️

346175
2012-12-02 01:28:00 +0330 +0330
NA

دوستان دقت کردید نقش مهم و حیاتی کامپیوتر در ایران ؟

0 ❤️

346176
2012-12-02 02:03:46 +0330 +0330

مسئولین ما و دولت آمریکا خیلی گوه خوردن که تصمیم به صلح گرفتن !!!

حالا که من با دلار 3500 تومن رفتم لپتاپ خریدم میخوان صلح کنند ؟
باید تا آخرش برن عاقا

چتو وقتی اون لب تاپ قبلی سالم بود از این حرفا نبود…

والا با اون نوناشون

0 ❤️

346177
2012-12-02 02:27:49 +0330 +0330
hjh

بازم خیانت خاک برسرت

0 ❤️

346178
2012-12-02 08:24:46 +0330 +0330

فكر كردي خيلي هنر كردي؟ در ضمن يه كم سوادتو ببر بالا انقدر غلط املايي نداشته باشي واقعا براتون متاسفم.

0 ❤️

346179
2012-12-02 09:31:06 +0330 +0330
NA

اولین نفری بودی که رنگ شورتو کرستو نگفتی مخم گاییده شد از بس شرت قرمز خوندم

0 ❤️

346180
2012-12-02 12:51:59 +0330 +0330
NA

zanet be dadashet mide ke ba to sarde.motmaen bash.

0 ❤️