عشق من و نگار (۲)

1401/01/17

...قسمت قبل

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه
این قسمت ۳ هست ولی متاسفانه من قسمت قبل اشتباه نوشتم قسمت ۱
سرچ کنید عشق من و نگار اون قسمت که تگ نامزد رو داره اول بخونید و بعد اونی که تگ شب زفاف رو داره

بعد از پا تختی که فردای اون شب بود،با همدیگه رفتیم ماه عسل.
قرار شد بریم شمال و ۲ هفته ریلکس کنیم و از ماه عسل لذت ببریم.
وقتی راه افتادیم به پسر عموم زنگ زدم و بهش گفتم که همه ی کار ها رو بذاره برای ۲ هفته بعد.
نمیخواستم زیاد به خودم فشار بیارم.از وقتی رفتم تو کار خرید و فروش ماشین دیگه سَگدو نمیزنم.
نزدیک ساعت ۱۲ رسیدیم به یه پمپ بنزین،نگار بهم گفت:
_عزیزم برام یه نسکافه میخری؟ از صبح ساعت ۶ بیدارم خوابم میاد!
+چشم عشقم تو جون بخواه!!!
رفتم کنار دَکّه ای که اونجا بود و یه دونه نسکافه برای نگار خریدم و خودم ۳ نخ سیگار سناتور شرابی اصل.
نشستم تو ماشین و نسکافه رو دادم دست نگار و اون خیلی با محبت ازم تشکر کرد.
منم سیگار هارو گذاشتم تو جا سیگاری قدیمی پدرم.
نگار یه نگاه بهم کرد و با ملایمت خاصی بهم گفت:
_عشقم تورو خدا نکش.مگه بهم قول ندادی؟؟
+ببخشید نگارم! ولی امروز خیلی ناراحتم.
_کی ناراحتت کرده؟؟
با بغض گفتم:
+امروز سالگرد پدرمه.
_وای آیدین! ببخشید یادم نبود.
(پدرم وصیت کرده بود یه روز قبل از روز مرگش ازدواج کنم)
منم گفتم:
+امروز فقط این ۳ نخ رو میکشم. دیگه تموم به جون نگار دیگه نمیکشم.
_باشه ولی فقط همین امروز.
وجدانم قبول نکرد که نگار ناراحت بشه،واسه همین ۳ تاشون رو هم از پنجره انداختم بیرون.
بهم نگاه کرد و با لبخند گفت:
_مرسی که به حرفم گوش کردی عزیزم.
+من برای تو همه کار میکنم خودت که بهتر میدونی.
محکم بغلم کرد و بلند گفت:
_مرسییییییی آیدیییینم.
و با هم بلند خندیدیم و منم راه افتادم و رفتیم.
رسیدیم رشت.
خیلی خسته بودیم و منم دیگه حوصله رانندگی نداشتم.
مستقیم رفتیم سمت هتل.
رسیدیم و من وسایل رو بردم بالا داخل اتاق.
همه وسایل رو بردم و بعدش نگار رفت و خوابید رو تخت.
حتی حوصله نداشت لباساشو عوض کنه.
منم بهش گفتم:
+خوشگل خانوم پاشو لباساتو عوض کن.
_آیدین خسته شدم،راه پدرمو درآورد.
+میخوای من واست عوض کنم؟
اونم لباشو گاز گرفت،فک کرد من قصدم اینه که باهاش سکس کنم.
بلند شد و اومد جلوم و منم آروم آروم لباساشو در میآوردم.
اول شالشو درآوردم و موهای خوشبو شو بو میکردم.
بعد مانتوشو،بعد تیشرتشو،بعد هم شلوار جینشو.فقط شرت و سوتین داشت.
یهو کشیدمش تو بغلم و محکم بوسیدمش.
اولش نمیخواستم سکس کنیم ولی بعدش دیگه نتونستم مقاومت کنم.
نگار خودشو در اختیار من گذاشته بود و منم کاری میکردم که هردومون لذت ببریم.
آروم خوابوندمش رو تخت و لباشو میخوردم.
گردنشو میبوسیدم و خیلی آروم لیس میزدم.یواش یواش داغ شد و آه میکشید.
سوتینشو درآوردم و سینه هاشو تو دستام فشار میدادم.یهو بهم گفت:
_اااااه آیدین بخورشون توروخدا!!!
منم با صدای آروم گفتم:
+چشم خانومم چشم.
شروع کردم به خوردن سینه های نازش،نوکشو آروم گازمیگرفتم و اون از لذت به خودش می پیچید.
رفتم پایین تر و شرتشو با دندون از پاش در آوردم.
به اون کص خوشگل صورتی و بی مو نگاه میکردم.
نگار با شهوت بهم گفت:
_آیدین بکن دیگه تحمل ندارم!
+چشم عشقم،جوری میکنم که هیچوقت یادت نره.
یه زبون به کصش کشیدم،ولی اون سدمو آورد بالا و بهم گفت:
_بکن آیدین! نمیخواد بخوری.
منم وقتی دیدم انقد حشری شده،کیرمو درآوردم و گرفتم جلو صورتش و گفتم:
+عشقم خیسش میکنی؟
_آخه آیدین من زیاد بلد نیستم،میترسم دندون بزنم خوشت نیاد.
+عیب نداره خوشگلم تو اصلا گازش بگیر.یاد میگیری دیگه.
اونم کیرمو گرفت تو دهنش.وقتی داغی دهنشو احساس کردم،یه آه کشیدم.
نگار هم وقتی کیرم دهنش بود خندید.
داشت برام ساک میزد که چند بار دندون زد ولی من به روم نیاوردم که ناراحت نشه.
یکم بعد گفتم:
+بسه عزیزم بخواب.
اونم بدون هیچ حرفی خوابید و من رفتم لای پاش،کیرمو تو چاک کصش میکشیدم و بازی میدادم ولی نمیکردم تو.
میخواستم حسابی دیوونش کنم.
اونم یهو گفت:
_بکن لعنتی دیوونم کردی آااااه!
منم یهو کیرمو فرستادم داخل و نگار یه آه بلند گفت و منم شروع کردم به تلمبه زدن.
وقتی داشتم میکردم،تمام مدت حرف های عاشقانه میزد.
منم خم شدم روش و ازش لب میگرفتم.
بهم گفت:
_آیدین چوچولمو بمال.
+چشم عشقم.چشم نگارم.
شروع کردم چوچولشو مالیدن و تند تند تلمبه زدن.
دیگه داشت خیلی لذت میبرد.
اینو از پارچه روی تخت فهمیده بودم که تو دستش داشت فشار میداد و هی آه میکشید.
اواخر کار داشت به ارضا شدن نزدیک میشد و هی اسممو میگفت:
_وای آیدین.وای آیدین عشقم بکن دارم میمیرم. تورو خدا بکن.
+میکنم عشقم.میکنم!
وقتی اینو گفتم،یهو کل بدنش لرزید و منم کیرمو کشیدم بیرون.
همون لحظه یه جیغ کوتاه کشید و آبش خیلی کم اومد در حد چند قطره.
یهو گفت:
_آاااه آیدین خیلی خوب بود حتی بهتر از دفعه قبل. ازت ممنونم
+خواهش میکنم عزیزم.اجازه هست ادامه بدم؟؟
_بیا عزیزم بیا! اجازه نگیر من تمام و کمال برای توام.
منم کردم توش و تند تند شروع کردم به تلمبه زدن.
۵ دقیقه بعد نزدیک بود آبم بیاد که نگار دوباره ارضا شد و منم کشیدم بیرون و ریختم روی سینه هاش.
وقتی آبم اومد،میمالیدشون به سینه هاش و با خنده بهم گفت:
_آیدین بچه هامونو نگا😂
+آره عزیزم ایشالا چند ماه بعد با همدیگه یه فکری برای بچه میکنیم.
_آره مرد من.میای بریم حموم؟؟؟؟
+باشه بریم
یواش از رو تخت بلندش کردم و بردمش داخل حموم.
آب رو باز کردم و بهش گفتم:
+وایسا آب گرم بشه،بعد برو خوشگلم.
_چشم مرد من.
وقتی بهم میگفت مرد من یه حس غرور خاصی بهم دست میداد.
کسانی که تجربه کردن خوب میدونن چی میگم.
آب دوش که گرم شد،بردمش زیر دوش و شستمش.
یکم صابون و اینجور چیزا از چمدون برده بودم داخل و شروع کردم به شستنش.
دلم میخواست خودم حمومش کنم.
وقتی همدیگه رو شستیم،بازم با هم رفتیم زیر دوش.
همدیگرو بغل کردیم و منم باز هم بیقرار شدم و لبمو چسبوندم به لباش.
نگار دستشو برد و دوش رو بست.
منو کشید پایین و در گوشم گفت:
_عاشقتم دیوونه عاشق!!!
+منم عاشقتم خوشگل مهربون!!!
این تکه کلامش شده بود و بهم لقب دیوونه عاشق رو داده بود.
منم بهش میگفتم خوشگل مهربون.
از خدا متشکرم که همچین عشقی بهم داده.
از حموم اومدیم بیرون و خودمونو خشک کردیم‌،لباسامونو پوشیدیم و رو تخت دراز کشیدیم.
تو چشم های هم نگاه کردیم و خوابمون برد.
اون شب هم به پایان رسید.

ادامه...

دوستان خیلی ممنون که این داستان رو هم خوندین امیدوارم که خوشتون اومده باشه.
اگه غلط املایی داشت ببخشید چون دارم با گوشی مینویسم.

عاشق باشین و سرخوش

نوشته: آیدین


👍 3
👎 5
13501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

867333
2022-04-06 11:09:04 +0430 +0430

منتظر پارت بعدیشیم

1 ❤️

867360
2022-04-06 15:29:20 +0430 +0430

دمت گرم پسر عالی
اون دو قسمت عشق نوجونی خیلی خندیدم واقعا دمت گرمو همچنین دهنت سرویس 😂😂😂
در انتظار بعدی نشسته‌ایم

1 ❤️

867400
2022-04-06 23:18:21 +0430 +0430

parsa._zp
عزیزم خوشحالم ک لذت بردی
ولی داستان عشق کیری نوجوانی واقعی بود و داستان زندگی من
خنده دار بود؟؟
برای من گریه دار بود😂

0 ❤️

867403
2022-04-06 23:31:48 +0430 +0430

کی دوس داره درباره کون گنده خواهرش چت کنیم

0 ❤️

867494
2022-04-07 11:27:03 +0430 +0430

خیلی قشنگ مینویسی ولی زیاده روی داخلش میکنی این عزیزم با دورت بگردم از این کسشعرا رو کم کن حتما زیباتر میشه داستانت

0 ❤️