سلام به کل بکس شهوانی.امروز اومدم یکی از با حال ترین خاطره های سکسی که البته مربوط به دوستم و همسایشون میشه رو از زبون دوستم براتون تعریف کنم.
یه روز گرم تابستونی بود من هم به خاطر گرمای زیاد هوا خونه نشسته بودم تا یه کم هوا خنک تر بشه با رفقا بریم بیرون یه چرخی بزنیم.اون روز مامانم خونه ی خالم بود و داداشم هم رفته بود گیم نت.بابام هم که سر کار بود من تنها!
خلاصه من تو اتاقم داشتم تو اینترنت می چرخیدم که دیدم از طرف خونه ی همسایه بقلی مون یه سری سرو صدا میاد.من هم توجهی نکردم!چون این همسایه بقلی مون دو تا دختر دانشجو بودن و گاهی اوقات که با هم شوخی میکردن صداشون رو میشد شنید.پیش خودم گفتم حتما دارن بازم تو سر و کله ی هم میزنن.یه کم که گذشت دیدم که صدا حالت فریاد کردن داره!رفتم سر پنجره که دیدم انگار یکی داد میزنه :کمک!کممممکککک!یکی منو نجات بده!کسی اینجا نییییست!راستشو بخواین اول یه کم شوکه شدم و نمی دونستم چی کار کنم.یه کم که فکر کردم گفتم بخاطر اینکه از حیاط ما فقط میشه به حیاط اونا رفت پس فقط من میتونم واسش یه کاری بکنم!اصلا همسایه های دیگه به هیچ وجه نمی تونستن صدای اونو بشنون چه برسه که بخوان نجاتش بدن!خلاصه بعد از کلی کلنجار رفتن با خودم رگ جوانمردیم زد بالا و رفتم تو حیاط و به کمک نردبون پریدم تو حیاطشون.خیلی استرس داشتم تا اینکه وقتی داشت فریاد میکرد و کمک میخواست گفت:من اینجا گیر کردم که فهمیدم باید یارو رو از یه جایی نجاتش بدیم!
از در حال وارد خونشون شدمو گفتم:خانوم!خانوووم!نترسین من الآن کمکتون میکنم!که دیدم میگه من تو دستشویی گیر کردم!بعد آدرس جعبه ابزارشون رو داد که من هم به هزار زحمت تونستم در و وا کنم!آقا تا در رو وا کردم چی میدیدم!!!یه کس هلو که با یه تاپ نازک یه شلوارک تنگ زرد رنگ جلوم وایساد.و از شانس ما هم سوتین نزده بود!از ترس اینقدر عرق کرده بود که بخاطر خیسی لباسش نوک سینه هاش معلوم بود.اول یه کم خودشو جمع و جور کرد وبعد از شدت خوشحالی و کاملا نا خودآگاه پرید تو بغلم.منم مات مبهوت فقط واستاده بودم!سینه هاش بهم چسبیده بود.فکر کنم سایزشون در حد 75-80 بود!وقتی از بقلم اومد بیرون کلی ازم تشکر کرد.تازه می خواستم خداحافظی کنم که گفت: نه !نه!وایسین من برم یه شربتی چیزی واستون بیارم که منم از خدا خواسته گفتم :زحمت میشه واستون!گفت:این حرفا چیه وظیفه هست و برگشت که به طرف آشپزخونه بره منم حسابی کونشو دید زدم که به قول بچه ها داشت “گیتار میزد”!وقتی شربتو آورد خم شد که تعارف کنه سینه هاش رو میشد راحت دید!دیگه داشتم از شق درد میمردم که دیدم خودشم اومد کنارم نشست و شربتشو خورد.بعد بهم گفت:دستت درد نکنه!داشتم از ترس میمردم.خیلی از کارت خوشم اومد یه لبخند شیطانی(!) زد!منم کم نیاوردمو گفتم منم از تو خوشم اومد!گفت:اااااا!نه بابا!گفتم مخصوصا از بغلی که کردی!گفت :دوست داری؟گفتم:معلومه!گفت:خو بیا!منم پریدم تو بغلشو یه لب جانانه ازش گرفتم.دستشو گذاشت رو کیرم و مالوندش!منم تاپش ازتنش در آوردم وسینه هاشو میخوردم که کم کم آه و اوهش در اومد.شرت و شلوارک شو کند ومنم لخت شدم .دستمو گرفت برد رو تختش!کیرم رو گذاشتم رو کسش و خوابیدم روش.از گردن و لب سینه هاش بوسه میگرفتم!آهو اوه میکرد ومن بیشتر حشری میشدم.یه ربعی اینطوری حال کردیمکه دیدم هی می گه:کیر می خوام!کیر میخوام!منم منتظرش نذاشتمو به پشت برگردوندمشو اول با یه کرم که رو میزش بود کیر خودمو کونشو حسابی چرب کردم!کونشو قمبل کرد طرفمو من هم کیرمو چسبوندم بهشو یه کم مالیدم به کوسو کونش.بعد کیرم رو گذاشتم دم سوراخشو با یه فشار سرشو کردم تو!یه جیغ کشید.بعد با یه فشار دیگه کیرمو تا ته کردم تو!داشت از درد میمرد ولی مشخص بود که خیلی داره حال میکنه!یه 10 دقیقه ای تلمبه زدم که آبم اومد همشو ریختم تو کونش!بعد کیرمو تمیز کرد و گذاشت تو دهنش و شروع کرد به ساک زدن!خیلی حرفه ای بود!زبونشو روی رگ زیر کیرم میکشید که خیلی حال میداد!موهاشو گرفتمو سرشو به طرف کیرم فشار دادم که یهو آبم اومد و ریختم تو دهنش!بعد خوابوندمش و کوسش رو که خیس خیس بود خوردم که دیدم برای دومین بار ارضا شد!بعد یه کم تو بغل هم لم دادیمو من اومدم خونه.تاشب همش به اتفاقایی که افتاده بود فکر میکردم…
نوشته: لوکس
فکر کنم داشتی با صابون لوکس جق میزدی…اومدی داستان نوشتی اسمتم گذاشتی لوکس!!
کاملا منطقیه هااا :d
منم با سینا موافقم جدیدا داستانا خیلی هول هولکی و بی محتوا شدن
داستان تو هم خیلی مسخره بود
میگم بعضیا فکر میکنن ما خواننده ها بیشعوریم آخه آدم جقی این کس شرا چیه من داستان جق زدن خودمو بگم از این کسشرا تو بهتره
عزیزم اینجا داری داستان سکسی تعریف میکنی مسافرتتو به اروپا که نمیگی!!!داستان سکسی یعنی توصیف صحنه های سکسی هم داره که تو نداشتی که این 2 حالت داره یا حوصلت نشده یا اصلا بلد نبودی که بنویسی که دومی رو بعید میدونم چون اقلا یه فیلم سوپر میذاشتی و همو نا رو مینوشتی اینجا هم کسی مجبورت نکرده بود که بیای و داستان بنویسی که انقدر هول هولی نوشتیش
در ثانی هیچ دختری ندیده و نشناخته چون از دستشویی نجاتش دادی نمیاد باتو سکس کنه زیادی دور از ذهن بود
.بله با سینا موافقم توهین به این میگن !
رویاهاتونو با ادبیات مسخره میاین می نویسین میشه داستان اینترنتو شربت و تاپ هم که همیشه حاضره چرت بود دیگه ننویس ولی یه چیزی ، داستان اصلاحیه می خواد … :d
داستان مهيجي بود
هنوز دستم ميلرزه روي كيبورد از فرط هيجان!
ميشه يك فيلم هاليوودي از روش ساخت با بازي تام كروز
با اسم «نجات از مستراح» يا «از مستراح تا رختخواب»!
منو حتي ياد داستانهاي رومنس والتديسني مياندازه؛ مثل زيباي خفته!
دختر قصه در چنگ ديو اسير ميشه و شاهزاده براي رسيدن به پناهگاه ديو
خودشو به آب و آتيش ميزنه تا دختره رو از توالت دربياره!
هنوزم وقتي ياد صحنهي باز شدن در توالت ميفتم
مو به تنم سيخ ميشه!
راستي نگفتي
رفيقت بعد از اينكه در توالتو باز كرد
سيفون كشيد يا آفتابه ريخت؟!
آخه عمليات نجات كه بدون سيفون كامل نميشه!
حالا كه داستانت با استقبال خوانندهها مواجه شده
زودتر قسمت دومش رو هم بنويس
اونجايي كه باباي دختره تو حموم گير ميفته؛
با نيشخندي بر لب
و كاندومي در دست!
من متوجه نشدم دختره چجوری گیر کرده خودش تو خونه تنها بود
فریجاب عزیزم
مرسی =d>
قابل توجه نویسنده های محترم :
اصلاحیه نویسای محبوب و حرفه ای به شهوانی برگشتن
شرمنده :d
اي كا ش نمي خوندمش…
اه…
هيچ دختري با پسره همسايه
اينجور هولكي سكس نمي كنه…
فریجاب داداش موتورت بدجور راه افتاده
جدید کار کردی و نشون دادی مثل همیشه از همه سرتری داداش
پاینده باشی
آخه کوس مخ تو که تازه نه دوستت بوده فحش بدم خوبه کونی این مزخرفارو موقع جق زدنت به خودت همش تعریف کن یادت باشه از کون دادنت تعریف کردنی بهتر بنویسی کونییییییییییی ببخشید یادم رفت چاقال
دیگه دوستان همه چیو گفتن،
دمت گرم فریجاب عزیز…
البته اون دختر محترم چون در مستراح ازش قفل شده کمک نخواسته،
به احتمال زیاد ان تو کونش گیر کرده،
کمک خواسته و تو هم رفتی دم در دسشویی براش آواز خوندی،که راحت تر برینه،اصل ماجرا اینه!
بد نبود مرسی.انگار واقعی نبود اما بازم ممنون خوب نوشتی
دری دیرین دری درین نجاتگر .نترس . شجاع مملو از صحنه های اکشن و ناب
دخترک چنان فریاد کمک سر میدهد که گویی کیر خر اسب زرو که مارهای پنتون همراهیش میکند همچون اسلحه ای در دست بن لادن او را تهدید میکند .شخصیت اصلی که ما اسمش را نمیدونیم چونان مرد عنکبوتی با کمک گرفتن از نردبان از برج های سر به فلک کشیده به یاری دختر قصه که اتفاقا اسم اونم نمیدونیم میشتابد . در یک کلام خدا قوت قهرمان
ریدی اونم با ر دسته دار .
:B
مرسی فریجاب عزیز دمت گرت دایی :* :* :* :*
اقای لوکس زیبایی داستان به قابل قبول اونه میدونی ک:…دی
یعنی وقتی میخونی باید حس کنی خودت داری این کارا میکنی
3 تا30بارم که خودت داستانت رو بخونی همچین حسی بهت دست نمیده !چه برسه به بقیه . تازه اونم شهوانیونی که روزی حداقل 5 .6 تا داستان سکسی میخونن!دی
بی اسم !سکس بی دلیل! هول هول نوشتن!پایان بسیار الکی!
دیگه ننویس اگه میخواهی اینطوری بنویسی داش : :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D :D
آی کیر همه شهوانیا تو کونت با این کوس شعرات کونی بورو جقت رو بزن.چرا همتون داستان رو از جایی سکسی میکنید که طرف خم میشه ویه چیزی به شما تعارف می کنه وبعد هم طبق معمول شما سینه هاش رو میبینید؟؟؟؟؟
نميدونم چرا ايرانيا جديدن مثه ضايع ترين امريكن پاي ها ميدن!!!احتمالا مايي كه نميديم ماله نسل قبليم كه اشتبايي سر خورديم اينجا!!!قبلا دخترا بعد حداقل دوماه ازدواج ميگن ك…ك…ك…ير ميخوام با لكنت!الان همه فرياد ميخوامو جرم بده راه ميندازن!!!واقعا ادمو نسبت به همه به شك ميندازين با عقده هاتون!چرا همه انقدر راحت ميدنو ميكنن و ما مونديم تو كف تنهايي؟نكنه مردم؟بابا ريدي با اون تخيلت كه اصل جاذبه رو هم زير سوال بردي!!! داش فريجاب خرابتيم!!! <:P
آخه الاغ توكه شعورت قد جلبكه زرنزن كوس مغزپريشون حال اين شروورا كجاش خوب بود مادربه فضا
تا حالا شده این جمعیت بالا از چیزی راضی باشن شما با این نظارتتون دارین به خودتون توهین میکنین بابا اگه واردی بسم الله توام بنویس تخیلیشم قول میدیم بخونیم 8>
فربجاب دمت گرم بابا. =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D> =D>
من اینجور داستانا رو توهین به شعور خواننده ها میدونم!
انگار ما اصلا نمیدونیم سکس چیه و تو اومدی واسمون توضیح بدی…
تازگیا نویسنده ها حال ندارن میخوان زود داستانا رو تموم کنن…اگه حال ندارین ننویسین مجبورتون که نکردن.
داستانتم ضایع دروغ بود…