من اسمم محمده یه عمه داشتم که از اول زندگیش با شوهرش تو شیراز کارمند شدن و خونه زندگیشون شیرازه دوتا دختر داره یکی کوچیکه یکی تازه دانشجو شده اصفهان،عمه جونم قد بلند با یه هیکل تو پر داشت کونش که یه قوسی داشت که دیونم میکرد صورتشم قشنگ بود رابطه خوبی داشتیم داستان سکسم با عمه مریم از جای شروع شد که تو شیراز دانشجو شدم و خونه گرفتم و رفت و امدم به خونه عمه زیاد بود از قبلم میدونستم شوهر عمم زیاد میره ماموریت از شانس خوبم تو همون ماه اول که رفتم خونه همسادشونو دزد زد معمولا شوهر عمم ۵،۶ روز در ماه ماموریت بود عمم زنگ زد بیا پیش ما احمد نیست شبایی که نیست بیا پیش ما،از شب اول چشمم تو کونش بود عمه یه شلوار تو منزلی با یه تیشرت جلوم بود کونش داشت میترکید اخر شب وقتی رفت تو اتاق داشت لباس عوض میکرد رفت پشت در ولی تو اینه معلوم بود شلوارشو در اورد کونشو با شرت ابی دیدم بعد دامن پوشید فردا شب کار داشتم دیر رفتم دیدم تو حال خوابه با یه شلوارک و تیشرت تا میتونستم دید زدم کونشو جامم با فاصله ازش انداختم و نگاش کردم تا خوابم برد دیگه منم یه عضوی از خانواده عمم شدم اما فقط زمانی که شوهرش نبود کم کم فهمیدم عمم کرم داره بهم رو نمیده میدنه جرعت کاری ندارم ولی دوست داره دلبری کنه یه مدت فقط به یادش جغ میزدم به شب موقع خواب گفت پتوهارو دادم بشورن بیا تو هم رو تخت بخواب از امشب وارد فاز جدیدی شده بود رفتم خوابیدم دیدم اومد خودمو زدم به خواب برق اتاق خاموش بود ولی برق حال روشن بود انگار فکر میکرد خوابم جلو اینه شلوارشو گرفت چند بار با شرت رفت اشپز خونه کونشو از نزدیک میدیدم بعد تیشرتو سوتینشو در اورد یه لباس خواب پوشید خوابید کم کم شبای که شوهر عمم نبود با عمه رو تخت میخوابیدم اونم کونشو به سمتم میکرد یا نزدیک میکرد منم راست میکردم میمالیدم چند شب از پشت با لباس میمالیدمش اروم انگار خوابه تا ارضا شم یه شب وقتی میمالیدم تکون خورد منم فاصله گرفتم یه دفعه صدام کرد بعد گفت هوسم زیاده هنوز جونم دلم سکس میخواد ولی احمد بام ور نمیره میگه نگهدار بزارم تو کوست چندتا تلمبه میزنه هر چند وقت ولی من هر روز دلم کیر میخواد نمیخوام جنده بشم به همه بدم ابروم بره ازم عکس و فیلم بگیرن تو هم جونی دلت میخواد منم نازی نمیکنم برات هر جور که میخوای منو بکن هر وقتم خواستی لخت میشم برات فقط بین خودمون بمونه من لال شدم فقط نگاه میکردم که عمه بلند شد در اتاق و بست جلوم لخت شد اومد تو تخت بغلم کرد و کیرمو میمالیدو لبامو میخورد دیگه زندگیم شده بود سکس با عمه هر وقت میخواستم قمبل میکرد کمرشو میگرفتم از کوس و کون میکردمش شبا موقع خواب روش میخوابیدم کیرمو میزاشتم لا پاش وقتی میگفتم عمه کیرمو بخور خایه همامو میکرد تو دهنش چنان کیرمو با هسو میخورد نمیتونستم جلو ابمو بگیرم عاشق این بود از کون بکونمشو ابمو بریزم تو کونش تا بسوزه کونش الانم درسم تموم شده ولی هر وقت کا میان به فامیل س بزنن دو سه باری میکنمش یا تو ماشین برام ساک میزنه یه بارم یاواشکی رفتم مشهد از ۲ شب تا ۶ صبح ۳ بار کردمش و دوش گرفتم برگشتم عاشق سکس با عمم هستم
نوشته: محمد
خونه عمت تو شيرازه
بعد تو تو مشهد چطوى سه بار كرديش آخه كونى
حداقل داستان تخيلى مينويسى حواست باشه كه كجا كرديش و كجا ميخواى بكنيش
جقى دروغ گو
بدبخت موقع نوشتن داستان هاى تخيليت حداقل يكم توجه كن كه اينقد غلط املايى نداشته باشى
لوله دوش تو كونت بدبخت جقى مفسد فى الرض
مگه نگفتی شیراز سکونت دارن؟اخر داستانت گفتی رفتم مشهد کردمش (hypnotized)
کیر تموم راننده اتوبوس های مسیر مشهد شیراز و بالعکس تو کونت
کیر شهردار مشهد تو دهنت
خایه های نماینده شیراز تو گوشت
راس میگه …از بس جق زده بود بجای شیراز اومد مشهد عمشو بکنه …عوضش اینجا بچه ها خودشو کردن…
حکایت این همون شعر قدیمیه که میگه: کسی کردم کونی دادم جریمه …سزای کس کن ناشی همینه
fkr konm mnzorsh ine to mashhadm kardtsh/:
akhe shakhe boz to kiont koala ro pstonat bkhabe khortom fil to sorakht ykm kamtr kos bnvis chetori in tkhayolat to zhne jaqit ja migire mn nmidonm
rassho bgo chandfe dashti minvshti khis krdi khodto?/:
میگما حالا شیراز ؟ یا مشهد یا اصفهان ؟ یا رنون ؟ یا خمینی شهر ؟ یا خوراسگون ؟ یا جوقه باد ؟ کدومش ؟
آخه جاکش ، همه میرن مشهد زیارت یا مثلا نذری رو ادا کنن ، توی کونی رفتی اونجا کس کنی؟
کیرم توو کس و کون عمهت و مادرت :(
بخدا مغزتون اندازه فندقه اخه داستان که بلد نیستید خاطره هم که همش چاخانه اینقدر هوش نداری و استعداد که سه تا خط درست بنویسی شیراز و مشهد که دیگه اخر حماقته و نخود مغری
همه اهالی بگوش
یک سری از داستان های محارم کلن کار این آقاست
همشون هم چرتن
فقط هم خودش به چراغ یا لامپ میگه برق
تو داستان تا دیدید گفت “برق و خاموش کرد” بدونید که این همون جقیه ابلهه 😳 😳 😳 😳 😳 😳 😳 😳 😳 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮 🤮
همه اهالی بگوش
یک سری از داستان های محارم کلن کار این آقاست
همشون هم چرتن
فقط هم خودش به چراغ یا لامپ میگه برق
تو داستان تا دیدید گفت “برق و خاموش کرد” بدونید که این همون جقیه ابلهه