غزال و اولین قربانیش

1399/10/01

غزال چشم از صفحه تلویزیون برداشت ورو به پایین به سامان نگاه کرد.سامان غرق در فیلم بود و دست غزال را نگه داشته بود.غزال میدانست که جاذبه ی جنسی چندانی ندارد.پس دامن بلند نیمه کوتاه مشکی پوشیده بود تا اینجور دوست پسرش را حالا که تنها بودند بخود جذب کند.دامنی که حالا سامان رویش خوابیده بود.موهای فرش را باز کرده بود همانطور که سامان دوست داشت.با محبتی ساختگی نگاه به او کرد . وقتی سامان سرش را بسمت او گرفت فقط لبخند زد.با دست گونه اش را نوازشی کرد و گفت
_نمیخوای امروز با دخترت باشی میخوای فقط فیلم ببینی ؟!
سامان خنده ای از سر خجالت کرد و گفت
_من که پیشتم

_دوست دارم کامل پیشم باشی
اینرا گفت و روی او خم شد .موهایش را روی صورت او ریخت و لبی کوتاه از لبهای سامان گرفت.سامان هیجانزده بلند شد و در حالی که سعی میکرد ارام باشد نوازشی کرد و بعد در حالی که فاصله اش را حفظ کرده بود بوسه ای به لبهای غزال زد.بعد از چند بوسه ، غزال خودش را کشید جلو طوری که رانش را روی ران سامان گذاشت و بعد از او لب گرفت.سامان با حرارت بیشتری از او لب گرفت.غزال غرق در بوسه ها حواسش بود ارام با سر زانویش به کیر او بزند.بعد از چند ثانیه سامان دست به روی ران او گذاشت و نگاهی به صورت غزال کرد و بعد گردن و کنار گوش او را بوسید.
_آي!
غزال اهی از لذت کشید.گرمای نفس سامان و تماس دست او با رانش داغش کرده بود.دست به روی موهایش گذاشت و ارام به گردن خودش فشار داد.سامان را اورد بالا و با حرارت از او لب گرفت و زبانش را مکید.با دست دیگرش بازوی او را ارام با ناز فشار میداد.سامان دستش را ارام به باسن او میکشید و هر از گاهی وشگونی ارام از ان میگرفت.غزال سامان را ارام خواباند روی مبل.خودش روی او نشست.با ناز موهایش را کناری زد و به چهره ی عاشقش نگاه کرد.سراپا تمنا بود.درست مثل خودش.غزال روی او خودش را انداخت و لبهای سامان را خورد.سینه های کوچکش را چسباند به سینه ی او و همزمان باسنش را روی کیر او میمالید.میدید که سامان با لذت اه میکشد.خودش هم از بزرگ شدن کیرش داشت لذت میبرد.بلند شد و تیشرتش را دراورد و تاپ کرم رنگش نمایان شد.لاغر بود و استخوانی ولی بدن سفیدی داشت.وقتی خودش را دوباره روی سامان انداخت کیر سامان کاملا شق شده بود و با دستش دو طرف لمبرهای غزال را میمالید.غزال امد پایینتر و به سینه و گردن سامان بوسه زد.بعد با شیطنت امد بالا و سامان او را در بر گرفت و ابتدا با همه ی وجود گردنش را غرق بوسه کرد بعد در حالی که باسنش را سفت گرفته بود امد پایینتر و سینه هایش را از روی تاپ به دندان گرفت
_ آي سامانم! داری غزالت رو حشری میکنی !

_ جوون! تا باشه از این حشرها!

_آخ سامان میخوامت !
این را گفت و به پهلو کنارش خوابید.لبهایش را گرفت و بعد پاهایش را دور سامان حلقه کرد و با حرارت تنش را به او مالید.سامان اهی کشید و با دستش از ران امد بالا و بعد ضربه ای به باسن دوست دخترش زد.
_آی کثافت !
خمار و داغ از سامان خواست
_درش بیار شلوارت رو دربیار !
سامان با ذوق سریع شلوارش را کند .غزال از روی شورت کیرش را مالید
_ آی سامانی ! میخوامش ! کیرتو میخوام ! بده بهم !
دست انداخت زیر دامنش و شورت مشکیش را داورد و پرت کرد گوشه ی مبل.
_بذارم داخلت غزال ؟

_بزار لاپام عزیزم ! بزار لای پام اون کیر کلفت و داغت رو !

_زیاد هم کلفت نیست …

_برام مهم نیست کیر تویه اینه که مهمه !
با این جمله مردش را تهییج کرد .سامان امد جلو کیرش را لای پای او گذاشت و بعد لبی از او گرفت.گرمای کیر غزال را داغ کرد و غزال خودش را به او چسباند.
_تلمبه بزن عزیزم !
سامان دست روی کونش گذاشت و لب در لب او کیرش را روی کس او عقب و جلو کرد.
_خوبه ؟

_عالیه !
سامان دو دقیقه تلمبه زد بعد رنگ چهره اش عوض شد.
_داری میای؟

_لا پات خیلی داغه دیگه نمیتونم
غزال چشم در چشم او با شهوت ساختگی گفت
_ بریزش رو صورتم!
سامان با ناباوری نگاهش کرد
_جان ؟

_جون به کیرت ! خالیش کن همش رو روی موهام.میدونم که دوست داری مگه نه؟
این را گفت و بلند شد و پایین پای سامان خوابید.سامان هنوز باورش نمیشد.
_بجنب ادم عشقش رو منتظر نمیزاره …
سامان امد بالای سرش نشست سرش را روی پاهایش گذاشت و شروع کرد جق زدن.چند ثانیه بعد غزال که چشمهایش را بسته بود صدای سامان را شنید
_ آی غزال ! آي ! آي!
حرارت داغ و جهنده ی اب را روی پیشانی و موهایش حس کرد.بعد قطره ای با فشار روی چشمش پاشید بعد موهایش پر از اب شد.چشمانش را باز کرد و سامان را دید که غرق در لذت به او و موهایش نگاه میکرد.امد بوسه ای به گونه ی غزال زد و بعد اب کیر را از چشمش پاک کرد.
_دوستت دارم عشقم!
غزال خندید
_ خوشت اومد؟

_هیچوقت تو زندگیم انقدر از چیزی لذت نبردم
غزال بلند شد و روی پاهای سامان نشست.سینه اش را نوازش کرد و گفت
_ خوشحالم که مردم رو انقدر خوب ارضا کردم. ازین به بعد هر وقت خواستی میتونی ابت رو روی هر جای من که دوست داری بپاشی
سامان در اغوشش گرفت و او را عمیق بوسید.غزال حواسش بود باید چکار کند.همزمان که او را میبوسید با کون سفیدش کیر سامان را هم میمالید.در نگاهش نوعی حسرت موج میزد.سامان دوباره شق کرد
_ آخ غزال دوباره ؟

_اره عزیزم حالا که با همیم میخوام تا میتونیم از هم لذت ببریم؟ خواسته زیادیه ؟
با بالا و پایین کردن کونش و مالیدن سینه هایش به صورت سامان او را دوباره شهوتی کرد.سامان گفت
_بخواب بزارم لای پات

_نه بزار داخلم

_کجا؟!

_نگران نباش منظورم کونم بود.

_دردت نمیاد ؟

_اشکال نداره عزیزم تو خوشت بیاد …
سامان همانجور که غزال روی پایش نشسته بود کیرش را با اب دهان خیس کرد و روی لبه ی سوراخ کونش گذاشت.داشت دنبالش میگشت که غزال کیرش را گرفت و لب سوراخش گذاشت.خودش را روی کیر او ارام فشار داد.سر کیرش بزرگ نبود و بعد از چند ثانیه با سوزش رفت داخل.غزال چشم به سامان انداخت که غرق لذت بود.غزال دست روی سینه اش گذاشت و محکم تر فشار داد.
_آي سامانم میسوزه!

_ دردش زود تموم میشه عزیزم

_راست میگی ؟

_اره عزیزم
سامان ارام کونش و سرش را نوازش کرد.غزال تکیه به شانه اش داد و لمبرهایش را باز کرد و محکم فشار داد
_آآآآخ !
کل کیر داغ داخل کونش شد.حس عجیبی داشت.احساس میکرد عن دارد و باید بریند.ارام تلمبه زد و سامان را غرق در لذت کرد.سامان چشمهایش اوایل بسته بود و همش زیر لب از کون او تعریف میکرد
_ آخ چقدر تو تنگی غزال قربون کون کوچولو و تنگت بشم شاسی بلند من !
غزال لبخندی زد و محکمتر تلمبه زد و از سامان لب گرفت.چند لحظه بعد سامان داشت مثل یک بکن حرفه ای محکم روی باسن سفیدش میکوبید و او را
_ کون من کون من!
مینامید.غرق در شهوت سینه های غزال را به دندان گرفت و او را بلند کرد و او را دمر خواباند روی مبل بدون اینکه کیر از کون او بیرون بیاید.محکم با همه ی وزنش داخل کون تنگ غزال تلمبه زد.
_آي!
غزال غرق در درد شد.معده اش داشت بیرون میزد.حس میکرد سیخ داغ توی کونش کرده اند.
_بزار لذتش رو قبل مرگ ببره
این را بخود گفت و ارام ضربه ها را تحمل کرد.پسر چند دقیقه ای بعد او را به پهلو خواباند و کیرش را از پشت داخل کونش کرد. در حالی که از جلو با پاهایش غزال را قفل کرده بود در گوشش گفت
_ میخوام کونتو پاره کنم میخوام این کون رو گشادش کنم
غزال گفت
_ کون خودته هر جور میخوای جرش بده
جیغش رفت هوا وقتی سامان تا تخمهایش کیرش را توی کون کوچک او عقب و جلو کرد.چند دقیقه ای تلمبه ها ادامه داشت تا اینکه احساس کرد کیر داخل کونش منقبض تر شد و سامان نفس هایش تند تر.
_دارم میام غزال کجا خالیش کنم ؟

_هر جا دوست داری
سامان دست روی سینه هایش گذاشت و با چند تلمبه ی دیگر او را اورد بالا و خودش زیرخوابید.کیرش را کشید بیرون چند لحظه ای استراحت کرد.غزال خیلی دلخور شد فهمید از قصد اینجور کرده تا بیشتر او را بکند و ابش دیرتر بیاید.
_باشه نوبت منم میشه اقا سامان…
سامان کیرش را داخل کون پاره ی غزال کرد و چند ثانیه دیگر تلمبه زد.کمی بعد او را دوباره به پهلو خواباند.وقتی داشت میامد غزال را دمر خواباند و با دستهایش زیر شکم او را گرفت و اورد بالا تا کیرش کامل داخل جا شود.
_کونی من !
غزال از درد ناله ای کرد.سامان با چند فشار محکم روی کون او همه ی ابش را با فشار توی کون او خالی کرد.غزال صدای نعره ی مردانه اش راشنید
_ هع! اوه!
بعد کونش از مایع داغ مثل مذاب پر شد.سامان چند تلمبه زد و بعد قشنگ کیرش را داخل کون او نگه داشت تا همه ی ابش خالی شد.بعد ارام از روی او بلند شد و بوسه ای به کون او زد.غزال ، پاره و گاییده شده احساس حقارت و جنده بودن میکرد.میدانست پسر هم چنین دیدی به او دارد.بلند شد شورتش را زیر دامنش پوشید و تاپش را صاف کرد و بعد چشم به سامان انداخت که بیحال روی مبل افتاده بود.فکری به سرش زد.امد با کیر سامان بازی کردن و بعد شروع کرد به خوردنش.
_غزال جون ندارم ول کن

_میخوام ابتو بخورم بار اخره !
سامان سری تکان داد و اجازه داد به او بخورد بدون اینکه فکر کند شاید واقعا بار اخر باشد.غزال شروع کرد به ساک زدن.با دستش ران و تخم هایش را نوازش میکرد.وقتی کیر پسر شق شد بلند شد لبی ازش گرفت و بعد دوباره شروع کرد به ساک زدن.چند دقیقه ای گذشت تا ناله ی پسر بلند شد
_آی غزالم دارم میام !

_خوبه زود بیا!
سامان نگاهی به او کرد.غزال سر بالا کرد در حالی که برای پسر محکم جق میزد در گوشش گفت
_میخوام همیشه اب کمرتو تو دهن غزالت خالی کنی.
اینرا که گفت پسر برق شهوت صورتش را پر کرد.سر غزال را پایین برد و توی دهان او تلمبه زد.چند ثانیه کافی بود تا دهان غزال روی لرزش شدید بدن سامان از اب شور و غلیظ پر شود.وقتی پسر کاملا خالی شد.غزال اب کیر را جلوی چشمان پسر قورت داد.لذتی را در چشمان پسر دید که کمتر مردی در زندگی زناشویی اش تجربه میکند.
_عاشقتم دختر! تا ابد مال خودمی!
غزال خنده ای کرد و امد کنارش نشست.
_منم همینو میخوام سامانم!

_تو ارضا نشدی درسته ؟ ندیدم بشی.دوست داری برات بخورم ؟

_من جور دیگه ای ارضا میشم عزیزم.

_چجور؟ بگو نوکرت هم هستم

_بخواب به پهلو تا بهت بگم
پسر بیحال و خسته به پهلو خوابید.غزال معطلش نکرد.سریع خوابید کنارش و پیش از انکه پسر بفهمد چه شده پاهای بلندش را جلوی او قفل کرد و با ارنج گردن او را بین بازوانش قفل کرد.پسر نتوانست تکان بخورد فقط تقلاهای خیلی نامحسوس.غزال بخوبی حرکات را از روی فیلم های اینترنتی تمرین کرده بود. همانهایی که این وسوسه را بجانش انداخته بودند.سامان با دست به باسن او به نشانه کمک زد.غزال کمی شل کرد و اجازه داد نفسی بگیرد.
_نگران نباش سامانم فقط یه بازیه
.غزال او را در همان حالت نگه داشت فقط با کسش به کون او میمالید و از صدای خس خس او شهوت میگرفت.وقتی سامان چند بار دیگر به بدن او زد غزال به کمر خوابید و سامان را قفل شده اورد بالا.فشارش را بیشتر کرد و بلند گفت
_ آخ کونی من !
سامان بالای او بیهوده تقلا میکرد تا اینکه غزال از دیدن تقلا و خفگی او ارضا شد.بعد از چند لحظه استراحت در حالی که یک ارنجش هنوز پسر را سفت گرفته بود دست کرد زیر مبل و سیم فلزیش را دراورد.نقشه از اول هم همین بود.پسر را رها کرد تا اندکی نفس بگیرد.سامان نشست و شروع کرد سرفه کردن.غزال در همین حال پشت او روی زانو ایستاد.سیم را دور گردنش چند دور پیچاند و بی اعتنا به التماس های پسر نشست و پسر را روی دامن خودش خواباند.گفت
_ تو ارضا شدی ! گذاشتم هر کاری که میخوای با من بکنی حالا نوبت منه که از بدن تو لذت ببرم! الکی اعتراض نکن.منصف باشی میبینی هنوز اب کیرت رو موها و داخل کون منه
بعد سیم را محکم کشید تا نفس پسر قطع شود و فقط صدای خس خس از گلویش بیاید.پسر که مرگش را نزدیک میدید به شدت پاهایش را از سر تقلا به مبل میکوبید.غزال میدانست که اگر زود تمامش نکند همسایه ها امکان دارد صدا را بشنوند.پس پاهایش را روی دستهای پسر قفل کرد و با همه ی وجود شروع به کشیدن سیم کرد.با نجوا به پسر در حال مرگ دلداری میداد
_نگران نباش من تا ابد دوستت دارم.اینکارو فقط با کسی میکنم که عشقم باشه.تو اولین نفری هستی که میکشم.هیچوقت لطفتو فراموش نمیکنم.اسمت رو میزارم روی پسرم.اسمش رو میزارم سامان
دید که سیم تیز گلوی پسر را دارد میبرد و خون روی گردن پسر جمع شده.
_سامان داری بدست غزالت میمیری. کسی که ابتو خورد
این را گفت و فشار سیم را به حد نهایت کشید طوری که دست خودش هم خون امد.چند لحظه ای گذشت تقلاهای پسر به اوج رسید تا اینکه ارام شد و جز تقلایی لحظه ای و کم دیگر تکانی نمیخورد.سر پسر که روی دامنش بود تشنج میکرد و کسش از خونابه خیس شده بود اینها حسابی کسش را حساس کرده بود.با فشار سیم سر پسر را روی کسش فشار داد وهمزمان زیر او خودش را بالا و پایین کرد چند لحظه ای بعد با تقلای زیاد ناله ای طولانی کرد و زیر سر پسر ارضا شد طوری که اب کسش روی سر پسر هم پاشید.
_آخ درست مثل خودت منم رو موهای تو ریختمش!
این را گفت و بعد با تعجب دید که کیر پسر باز شق شده.شنیده بود خفه کردن باعث ارضا شدن مرد میشود.
_بزار ببینم میشه اب تو رو هم اورد
چند ثانیه سیم را محکم کشید بعد ول کرد.اینکار را چند بار تکرار کرد.هر بار که شل میکرد پسر نفسی میگرفت و به زندگی امیدوار میشد.غزال راحت و راضی لم داده بود و با سفت کردن و ول کردن سیم پسر را خالی و پر میکرد که روی کسش سرش را گذاشته بود و با درد و رنج خونابه و کف بالا میاورد.
_ای جان ای جانم هیچوقت این صحنه رو فراموش نمیکنم مرسی سامانم مرسی !
سامان به رانش زد و التماس کرد
_غزال تو رو خدا راحتم کن

_هیییسسس چیزی نگو حال خوبمو داری خراب میکنی.تو فقط ابتو بیار و اروم جون بده عزیزم

_آخ!
دید که سرانجام پس مانده ی اب کمر پسر از کیرش خارج شد و روی شکمش ریخت.پسر بیحال تسلیم شد.غزال سرانجام بی اعتنا به دست ملتمس پسر بر روی دامن خیسش سیم را محکم کشید و رانهایش را ماهرانه قفل بازوی پسر کرد.بعد نفس نفس زنان با لذت شاهد جان کندن پسر شد که پا به مبل میکوبید و تکان های اخرش را میخورد و بعد تمام کرد.تمامی این مدت با علاقه چشم از صورت رنج کشیده و ملتمس پسر برنداشت.غزال سیم را چند ثانیه ای محض اطمینان سفت نگه داشت تا دیگر هیچ تکانی حس نکرد.بعد بلند شد و روی سینه ی پسر نشست.پسر چشمانش گشاد از درد بود و گلویش خطی پررنگ از خون داشت.غزال دامنش را با شورت کشید پایین و دهان مرده را باز کرد و توی دهان او شاشید.
_آی سامان آخ چقدر ازت ممنونم
وقتی همه ی ادرارش را توی دهان او خالی کرد لباسهایش را پوشید و از خانه بیرون رفت.

نوشته: suspiria


👍 13
👎 8
17501 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

782631
2020-12-21 00:25:31 +0330 +0330

از فردا هر دختری به دوست پسرش بگه بیام خونتون قلیون بکشیم پسره عر میزنه غلط کردی!! 😁

3 ❤️

782632
2020-12-21 00:28:55 +0330 +0330

وشکونی از ان گرفت🤔🤔🤔
مگه از ان هم میشه وشکون (بشکون) گرفت؟

1 ❤️

782633
2020-12-21 00:32:45 +0330 +0330

نگارشت جوریه که انگار داستان سکس آدم و حوا رو نوشتی.
حوا: آخ آدم بگذارش لای پاک
آدم: آخ حوا ، الان لای پایت خواهم گذاشت.فقط مطمئنی که این قابیل مارمولک از سوراخ کلید به ما نمی‌گرد؟

2 ❤️

782646
2020-12-21 01:32:13 +0330 +0330

این چ فیتیشه لعنتی هااااا خایه کردم فردا میخواستم برم خونه دوس دخترمممم

2 ❤️

782648
2020-12-21 01:33:20 +0330 +0330

دمتگرم این سبکی خیلی حال میکنم تازه جدیدم بود

0 ❤️

782656
2020-12-21 02:01:54 +0330 +0330

پسری ک قدرت بدنیش اینقد کم باشه همون بهتر بمیره…

1 ❤️

782663
2020-12-21 02:47:35 +0330 +0330

عالیییی بود البته اومدم پایین تا به قسمتای کشتارش برسممم عالیییی بود

0 ❤️

782664
2020-12-21 02:48:57 +0330 +0330

وای پشمام چقدر خوب بود

0 ❤️

782690
2020-12-21 13:13:31 +0330 +0330

امروز با دوس دخترم قرار دارم با خوندن داستانت سر دوراهی قرار گرفتم کرده از دنیا برم یا نکرده زندگی کنم

1 ❤️

782817
2020-12-22 11:41:41 +0330 +0330

یاد یکی از دوس دخترام افتادم که می گفت موقع کردنم گازم بگیر و منو بزن و خفم کن، دفعه اول و دوم جذاب بود برام

0 ❤️

782855
2020-12-22 18:33:12 +0330 +0330

دامن بلند نيمه كوتاه چ صيغه ايه ؟

0 ❤️

782857
2020-12-22 18:45:02 +0330 +0330

حالم بهم خورد ب نزديك ترين روانپزشك مراجعه كن
لعنتيا

0 ❤️

782880
2020-12-22 22:06:42 +0330 +0330

متاسفانه نویسنده های اینجا فعلا دو دسته هستند:
دسته اول اونایی که کاملا مبتدی هستند و پرت و پلا مینویسند.
دسته دوم هم دوستانی هستند که با اصول نگارش داستان کوتاه تا حدودی آشنا هستن ولی متاسفانه نوشته های مبهم و معمولی تحویل خواننده می دن.

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها