فانتزی تریسام و نقشه زوج برای نفرسوم

1400/11/21

مدتی بود که از فانتزی های سکسی مون فاصله گرفته بودیم فقط گاهی توی سکس حرفشو میزدیم و ارضا میشیدم کم کم داشتیم به فانتزی های جنسی بی حس و بی انگیزه میشیدم البته خب بی تجربه هم نبودیم تجربه های مختلفی داشتیمو مهارتمونم بالا و قوی بود شاید کسی باورش نشه ولی من ۲۴ سالم بود و یاسمن ۲۳ سالش بود و ۵سال بود که ازدواج کرده بودیم یعنی توی سن ۱۸ سالگی ازدواج کردیم و از سر شیطنت های که داشتیم نا خداگاه با فانتزی های جنسی اشنا شدیم که از سکس تریسام fmf با دوتا خانم و لز شروع شد تا به سکس ضربدری و تریسام با نفر سوم اقا رسیدیم و کلی هیجان و فانتزی ها رو تو شرایط های مختلف با ادم های جالب و خاص یا ادم های بد و خوب تجربه کرده بودیم و هم دشمن و هم دوست پیدا کرده بودیم هم تجربه بد و هم خاطره خوب تجربه کرده بودیم تا وقتی که وارد حاشیه شدیم چون سنمون کم بود هرکسی مخصوصا زوج ها فکر سواستفاده میزد به سرشون یا خیلی ها به خاطر سن کم مون اشتیاق داشتن هر طور شده باهامون رابطه برقرار کنن، البته اینکه هردومون سایز خوب و تمیزی هم داشتیم و خیلی هات و خوش انرژی بودیم بی تاثیر نبود اما خب تو این راه خیلی اذیت شدیم تا مدتی که مجبور شدیم نقل مکان کنیم به تهران اما از وقتی که ساکن تهران شدیم اصلا نتوستیم با کسی مچ و اشنا بشیم و ارتباط برقرار کنیم ادم ها و زوج های که تو تهران بودن زیاد اهل دورهمی و رفاقت نبودن بیشتر دنبال بکن در رو بودن و به هیچکس نمیشد اعتماد کرد هیچ چهارچوب و خط قرمزی توی رابطه نداشتن و حتی شاید عاشق همدیگه هم نبودن فقط دنبال عشق و حال خیانت و تنوع بودن و بهم وفادار و متعهد نبودن، ما دنبال زوجی بودیم که مثل ما عاشق همسر خودشون باشن و دوستی خانوادگی و رفت امد داشته باشیم باهم که زبون همو بفهمیم و بتونیم کنار همدیگه بهتر خوش بگذرونیم البته اینکه ویروس کرونا هم داشت گسترده تر میشد بی تاثیر نبود خلاصه ما تو شهر غریب تنها بودیم و حوصله مون حسابی سر رفته بود، یکم برامون سخت بود چون از سال ۹۵و۹۶که نامزد کردیم و عروسی کردیم همش دنبال فانتزی بودیم تا اینکه سال ۹۸ شد اومدیم تهران کلا از فانتزی و این روابط دور شدیم به کسی هم نمیتونستیم اعتماد کنیم تا مدتی اخر های سال ۹۹ بود با یه زن بیوه اشنا شدیم و سکس تریسام زدیم سه تایی و بعدش با یه پسر بچه ۱۷ ساله خوش سایز سر به زیر با ادب اشنا شدیم که باکره بود و با اون هم سکس تریسام عالی داشتیم ولی مدتی بعد به دلایلی ردش کردیم و باز با چندتا زوج اشنا شدیم که بازم نتونستیم باهم مچ بشیم و اعتماد کنیم، بازم دوباره رفتیم سراغ سکس fmf که بعدش با دوتا خانم که یکی شونم لز بود اشنا شدیم و یه سکس توپ داشتیم ولی باز به دلایلی ادامه پیدا نکرد اینجا بود که ما تازه دوباره داغ شده بودیم و افکار ها و اشتیاق روابط فانتزی افتاده بود به جون و فکر مون… البته اینبار فرق میکرد ما میخواستیم با یه پسر همسن و سال خودمون دوست بشیم، ولی اینبار نه از طریق سایت شهوانی یا از شبکه های مجازی اینیستا و نزدیکا و بازی جرات حقیقت توی تلگرام، ما میخواستیم با یکی اشنا بشیم که قصد و نیتش از آشنایی فقط دوستی باشه و از روابط فانتزی چیزی ندونه و کم کم به مرور زمان باهاش وارد رابطه بشیم یه پسر مورد اعتماد لایق مستقل که هم مهارت داشته باشه هم خوشگل و خوش سایز باشه هم با ادب باشه و خط قرمز هارو رعایت کنه و به حریم ها احترام بذاره و حد خودشو بدونه، اما خب از کجا میشید همچین پسری رو پیدا کرد؟پسرای توی این سن یا لوس بودن یا ترسو یا هول و عقده ای بی ادب و ناشی و جاهل که فقط فکر ارضا شدن بودن و چیزی از سکس بلد نبودن چه برسه اینکه عاقل و مستقل و راز نگهدار باشن. خب حتی خود ما با این سن به این مرحله از زندگی و رفاه و مستقلی و پیشرفت و موفقیت رسیده بودیم باورش برای خیلی ها سخت بود چه برسه به کسای که راجب ما چیزی میشندین، خب ماهم انتظار داشتیم مثلا یه زوج یا پسر و دختر مستقل و موفقی مثل خودمون پیدا بشه اما نبود و نمیشد خلاصه سعی کردیم از فضای مجازی بیایم بیرون و بریم تو اجتماع و فضای عمومی یاسی تیپ های سکسی و تحریک کننده ای میزد که حتی کیر خود منم که شوهرشم سیخ میشد چه برسه به مردای دیگه خلاصه مدتی با این شیوه رفتیم بیرون توی پارک توی مترو و… که با یه پسر یا زن بتونیم اشنا بشیم ولی بازم نشد خلاصه مدتی گذشت سال ۱۴۰۰ هم فرا رسید و ماهم سرگرم امورات و مشغله های زندگی مون بودیم که یه روز با یاسمن رفته بودیم بازار خرید میوه، با یه ماشین تصادف کردیم یاسی خیلی عصبانی شد منم خیلی خونسرد بودم از ماشین پیاده شدم منتظر قلدری کردن طرف مقابل بودم که تا منم عصبانی بشم سرش شیر فهمش کنم ولی برعکس توقعی که داشتم دیدم یه پسر باادب و صبوری بود و خیلی با احترام اومد و معذرت خواهی کرد و پرسید که چیزی تون نشد که منم گفتم نه ولی کجا میرفتی با این عجله یکم بیشتر دقت کن بازم معذرت خواهی کرد و بعدش تماس گرفتیم مامور اومد و مقصر هم اون پسره بود خلاصه مامور بدون اینکه ازمون گواهی نامه بخواد پرسید چطور حلش میکنید؟ پسره گفت از بیمه استفاده میکنم و مامور گفت خب مدارک هاتون رو باهم رد و بدل کنید و با عجله هم رفت بعد از اینکه مامور رفت متوجه شدم که پسره اصلا مدارک نداره خلاصه کلی خواهش و تمنا کرد و از اونجایی که واقعا پسر با ادبی هم بود قبول کردم که بره و بعدا باهم هماهنگ میشیم شماره همدیگه رو گرفتیم و رفتیم، یکی دو روز که گذشت احساس کردم پسره داره میپیچونه خیلی شاکی شدم که وقتی باهاش تند برخورد کردم متوجه شدم که انگار مدارک هاشو گم کرده خلاصه فکر کردم داره بهونه میاره هر طور شده کشوندمش سر قرار که بریم بیمه دیدم با تاخیر خیلی زیاد اومد سر قرار و بازم صبورانه و معدبانه معذرت خواهی کرد ظاهرا مدارکاش رو رفته بود پیدا و درست کرده بود اومده بود خلاصه توی بیمه که منتظر بودیم کارای بیمه مون انجام بشه سر صحبت باز شد یکم باهم دوستانه صحبت کردیم که تازه به سر و روی وضع پسره دقت کردم دیدم پسره خوشتیپ و باحالی هم هست با ادبم نیست که هست پیش خودم گفتم این شاید همونی باشه که دنبالش میگردیم مدارک شناسایی شو که نگاه کردم دیدم که اسمش آرشه اتفاقا همسن خودمونم هست! و از اینجا به بعد خیلی جالب شد واسم، بدون اینکه از تصمیمم چیزی به یاسی بگم سعی کردم با پسره صمیمی تر بشم و واقعانم از هم خوشمون اومده بود فازمون همخونی داشت باهم یکم گفتگو خنده کردیم بعد متوجه شدم خودش هم کارمند بیمه اس و گفتم خب پس این صددرصد همون کیس مورد نظریه که دنبالش بودیم مستقل و معقول و با ادب حتی ندیدم هول بازی در بیاره و نگاه های هیز به یاسی کنه اتفاقا اینقدر با ادب و با لبخند با یاسی صحبت میکرد لذت میبردم خلاصه یکم که گذشت کارامون انجام شد و ابراز خوشحالی کردیم از دیدار همدیگه و اشنایی باهم و از هم خدافظی کردیم و تو راه برگشت به یاسی گفتم نظرت راجب این پسره چیه گفت پسر با ادب و خوبی بود گفتم نظرت چیه باهاش دوست بشیم بیاریمش تو رابطه که قبول نکرد، که شب شد دیدم همون پسره زنگ زد گفت سلام آرش ام گفتم بله شناختم پرسید که ماشین تون رو درست کردین مکانیک اشنا دارین که منم گفتم نه. گفت من هیچ یادم نبود بگم که میکانیک خوب سراغ دارم با کمترین قیمت ماشینتون رو مثل روز اول میکنه اگه خواستید قرار بذاریم فردا ماشین تون رو ببریم درست کنیم منم با یکم تعارف قبول کردم و فردا که شد غیر مستقیم یاسی رو متوجه کردم و کاری کردم که لباس جذاب تری بپوشه و خلاصه رفتیم سر قرار و بعد سلامو احوال پرسی ماشین رو گذاشتیم تعمیر که گفتش ساعت ۳ اماده میشه و بعد اون باید میبردیمش تعمیرگاه های دیگه که تعمیرات دیگه اش رو هم انجام بده که ارش گفت الان که نزدیک ظهره و موقعه ناهار اگه موافق باشید بریم همین دور و اطراف ناهار مهمون من یاسی که اصلا قبول نمیکرد منم با یکم تعارف قبول کردم و یاسی هم راضی شد رفتیم تا ناهار و خوردیم و گرم صحبت شدیم ساعت شد ۳نیم که تعمیراتیه زنگ زد که ماشین امادس خلاصه من بلند شدم پول غذا رو حساب کنم که ارش مانع شد و کلی تعارف زد دیگه خودش حساب کرد و راه افتادیم ماشین رو گرفتیم و رفتیم کارای دیگه اش رو انجام دادیم عصر شد که دیدم یاسی یه اشاره ای بهم کرد و گفت نظرت چیه واسه شام دعوتش کنیم خونه،؟ اینجا بود که فهمیدم یاسی هم تازه خوشش اومده منم قبول کردم و به پسره تعارف زدیم، اصلا قبول نمیکرد منم برگشتم گفتم اصلا میدونی چیه خسته شدیم دیگه ماشین منو بذاریم بمونه تعمیرگاه فردا میایم دنبالش ، پس تو نمیخوای مارو تا خونه مون برسونی؟ که دیگه حرفی نزد و قبول کرد خلاصه سوار ماشینش شدیم و یکم چرخیدیم و به سمت خونه رفتیم و یکمم بگو بخند کردیم تا رسیدیم خونه کلی اسرار کردیم و به زور بردیمش بالا که باید شام رو پیش ما بمونه خلاصه رفتیم بالا تعارف زدیم بشینه من لباسامو عوض نکردم که ارش معذب نباشه ولی یاسمن رفت تو اتاق یه بلوز و یه ساپورت و یا دامن خیلی کوتاه پوشید و اومد رفت تو اشپز خونه،ارش هم ندیدم حتی چشم چرونی و یه نگاه بد و هیز بکنه حد خودشو میدونست و از این خوشم اومده بود واقعا، خلاصه اونشب گذشت و یکم از خودمون تعریف کردیم و بیشتر اشنا شدیم و شامو که خوردیم ارش هم اماده رفتن شد و خدافظی کرد، نمیخواستیم همه چی سریع اتفاق بیوفته و زود وارد رابطه بشیم بنظر پسر قابل اعتماد و با جنبه و با ادبی بود و تو مرحله اول واقعا عالی بود حداقل اعتمادمون جلب شد بهش، مدتی گذشت باهم رفتیم و اومدیم تفریح کردیم تا صمیمیت مون باهم بیشتر شد و مثل دوستای واقعی شدیم کم کم بحث مشورب و بحث های روابط سکسی و نیازات رو شروع کردیم گاهی تو مستی یه نگاه های ریزی به یاسمن مینداخت که منو شهوتی میکرد یا وقتی میخندید مثلا به طور طبیعی دستشو میکشید به شونه یا زانو های یاسی ولی از حدش نمیرفت اونور تر پاشو از گلیمش دراز تر نمیکرد و این واقعا خوب بود خلاصه گذشت تا یه روزی قرار شد باهم بریم شمال ساحل و جنگل گردی و گل بکشیم و مشروب بخوریم و حسابی چت کنیم و مست بشیم و خوش بگذرونیم، رفتیم به سمت چالوس و کلید ویلای یکی از دوستان رو گرفتیم که وسط دل جنگل بود و تا دریای نمک ابرود ۲۰ دقیقه فاصله داشت رفتیم داخل ویلا یکم به سر و وضعش رسیدیم و وسایل رو اماده کردیم و هر سه تایی مون افتادیم وسط حال یکم استراحت کردیم هر کدوم یه گوشه افتاده بودیم و چرت و پرت میگفتیم و میخندیدیم بعد یاسی اومد سمت من توی بغلم خوابید و ازم یه لب اساسی گرفت ارش هم داشت مارو نگاه میکرد، لب گرفتن ما که تموم شد نگاه ارش کردیم دیدیم سریع روشو کرد اونور خودشو زد به اون راه ماهم یهو زدیم زیر خنده یاسی گفت پایه هستین بریم جنگل گل بکشیم؟ ماهم اوکی دادیم و گفتم پس برید لباساتون رو عوض کنید اماده بشیم که بریم یاسی رفت لباسشو عوض کرد و یه لباس ساحلی پوشید زیرشم یه ساپورت پوشید که از قبل من میدونستم خشتک اون ساپورتش پارس خلاصه زدیم تو دل جنگل و یه جای دنج پیدا کردیم و رو تنه درختی که افتاده بود زمین نشستیم که گل رو بار کنیم یاسی روبه روی من و ارش نشسته بود منو ارش هم کنار هم بودیم که یهو چشمم خورد به وسط پای یاسی که دامن ساحلیش رفته بود بالا و خشتک پاره اش معلوم بود که زیرش یه شرت قرمز پوشیده بود یه نگاهی کردم به ارش دیدم اصلا حواسش به وضع یاسی نیست! انگار خود یاسی هم حواسش نبود و از قصد اینکارو انجام نداده بود ،که یهو دیدم یه سکوت عجیبی حاکم شد و ارش زیر چشمی و با دست پاچگی داره لای پای یاسی رو نگاه میکنه و یاسی هم یهو نگاهش خورد به چشمای من و منم بهش یه چمکی زدم و خندیدم فکر کردم از قصد داره شیطونی میکنه چونکه اینطور شیطونی کردن کار و سرگرمی مون بود ولی انگار ایندفعه یاسی هم حواسش نبود چون هیچ وقت بدون هماهنگی و اجازه من کاری نمیکرد که یه دفعه یاسی هم متوجه نگاه های ارش شد و تازه فهمید چخبره و خودشو جمع جور کرد و تازه متوجه منظور خنده و نگاه و چشمک من شده بود بازم یه سکوتی ایجاد شد و من با ایما و اشاره بهش گفتم که دوباره اون کار رو تکرار کنه و نمای بیشتری واسه دید زدن ایجاد کنه که با یه خنده شیطانی جوابمو داد و یکم خودشو جابجا کرد و خیلی طبیعی دوباره دامنشو زد بالا و پاهاشو بیشتر باز کرد و گفت بدین من گل رو رل کنم توی این فاصله متوجه شدم کیر ارش شق شده و داره با دست کیرشو تو شلوارش جابجا میکنه که خیلی تحریک شدم دیدم یکی واسه زنم سیخ کرده اخه حقم داشت، یاسی تو این سن واقعا اندام سکسی و خوشگلی داشت هم هیکلش مثل یه سن ۳۰،۴۰ساله تو پر و جا افتاده بود هم مهارتش توی سکس و شیطونی بالا بود خلاصه شروع کردیم به گل کشیدن چند دقیقه که گذشت منو یاسی یه نگاه معنی دار بهم کردیم و شروع کردیم به خندیدن که ارش هم یهو با ما خندید، بعد اون دیگه متوجه نشدیم چیکار کردیم کجا رفتیم و چیا گفتیم فقط یا سکوت میکردیم یا در حال خندیدن بودیم یا همش راه میرفتیم که اصلا متوجه نشدیم زمان چطور گذشت و کی و چطوری رسیدیم به ویلا و رفتیم داخل و یکم غذا و خوراکی خوردیم ، یاسی عشوه میومد و شیطونی میکرد و لباس ساحلیشو در اورد به قصد اینکه گرمشه فقط یه بلوز باز و خیلی کوتاه تنش بود با سوتین فانتزی سکسی که سینه هاشو حسابی جمع کرده بود و حواسم هم به نگاه های ارش بود و همش در کونی میزدم به یاسی که یکم بعد لش کردیم و نمیدونم چی شد هر سه تایی مون اون وسط خوابمون برد، چند ساعت بعد انگار که یکی اومده بیدار مون کرده همزمان سه تایی از خواب بیدار شدیم یه نگاهی بهم کردیم و زدیم زیر خنده تقریبا ساعت ۹ شب شده بود که یاسمن یهو گفت ای وای من چرا این شکلی ام پس لباسم کو؟ که ماهم زدیم زیر خنده بلند شدیم یه دستی به سرو روی خودمون کشیدیم، یاسی هم رفت لباسشو عوض کرد یه ساپورت توری لوزی شکل دار و روش هم یه شورتک جین زاپ دار و یه نیم تنه سفید بدون سوتین پوشید و اومد که یهو هم چشمای من هم چشمای ارش چهارتا شد دیگه نمیتوست زیر چشمی نگاهش کنه چشمای ارش گرد شده و بود و مستقیما چند لحظه ماتش برده بود و به یاسمن خیره شد بود که یهو به خودش اومد و خودشو جمع و جور کرد و گفت بچه ها من ساندویچ اماده کردم که یاسی بانو به زحمت نیوفته خلاصه نشستیم ساندویچ رو خوردیم و یکم ابجو کنارش زدیم بالا و مشغول تماشای فیلم شدیم که یاسی اومد توی بغلم و از همدیگه گاهی لب میگرفتیم ارش هم اونور روی کاناپه دراز کشیده بود که کم کم خواب چشمامون رو گرفته بود ولی مشخص بود ارش بی خواب شده بود و هنوزم مات مهبود بود و شهوت داشت اذیتس میکر و حسابی تحریک شده بود توی یه فکر و خیالاتی بود که من دست یاسی رو گرفتم و به ارش شب بخیر گفتیم و رفتیم خوابیدیم روی تخت، یاسی رو خوابوندم توی بغلم میدونستم عاشق حرارت بدنمه و کلی حشری میشه کم کم انگشتمو بردم تو شرتش و کسش رو انگشت کردم که حسابی خیس شده بود که چند لحظه بعد یاسی مانع شد و دستمو کشید بیرون گفت الان نکن حالم بد میشه خسته ام جون سکس کردن ندارم که بغلش کردم و خوابیدیم که نصف شب احساس کردم کیرم داغ شده متوجه شدم یاسی بلند شده کیر خوابیده ام رو گذاشته تو دهنش و داره مثل ابنبات توی دهنش میچرخونه و مک میزنه که کیرم حسابی شق کرد و بعد از اینکه کیرمو حسابی ساک زد بدون مقدمه انداختمش روی تخت و افتادم روش و شرتش رو کندم و لباسشو دراوردم و محکم فرو کردم توی کسش شروع کردم به تلمبه زدن در گوشش میگفتم که میخوای الان بگم ارش بیاد کمک مون و دوتایی جرت بدیم گفتش نه الان امادگیشو ندارم فقط الان تورو میخوام بکن جر بده چندتا تلمبه زدم و به حالت داگ استایل کردمش که تازه صداش بلند شد و ناله هاش به جیغ تبدیل شد منم سیلی میزدم در کونش و قربون صدقه اش میرفتم که احساس کردیم بیرون اتاق یه چیزای در حال حرکته مطمعن شده بودیم که ارش داره صدامون رو میشنوه و تحریک شده و شایدم در حال خود ارضایه و ماهم همونطور به سکس مون ادامه دادیم که تا جفتمون باهم ارضا شدیم و بی رمق بدون اینکه لباسامون رو بپوشیم افتادیم تو بغل هم خوابمون برد، صبح که شد و بیدار شدیم دیدم به به ارش خان یه صبحانه درست حسابی اماده کرده و ازمون پذیرایی کرد و صبحانه رو که زدیم تو رگ اماده شدیم زدیم به دل دریا راه افتادیم رفتیم به سمت ساحل دیدم که نحوه صحبت کردن ارش مهربون تر شده و ایندفعه جراتش بیشتر شده و نگاه های زیر زیرکیش به یاسمن بیشتر شده ولی خوشم میومد پسر هیزی نبود که تابلو اینکارو کنه و هول بازی در بیاره یکم که گشت وگذار کردیم و طبق عادت با یاسی شیطونی میکردیم یا یاسی عشوه میومد و بدن نمایی میکرد یا ما خودمونم دخترای توی خیابون رو دید میزدیم و راجبشون نظر میدادیم و میخندیدم ارش هم یکم روش باز شده بود و با ما همراه شد تا اینکه یه جای تقریبا خلوت پیدا کردیم که دیدم چهارتا دختر دارن اب بازی میکنن ماهم به هوای اونا پامون رو زدیم تو اب و سر شوخی باز شد و همدیگه رو خیس کردیم، یاسی یه شلوار جین تنگ پوشیده بود با یه پراهین سفید که وقتی خیس شدیم لباس یاسی چسبیده بود به تنش و رنگ و مدل سوتینش پیدا شده بود و چون شلوارشم خیس بود سنگین شده بود و یه مقداری شلوارش اومده بود پایین که از پشت شرتش زده بود بیرون معلوم شده بود، که هم بقیه مردا و هم ارش دید میزدن و منم کلی کیف میکردم که همیچن زن جذابی دارم که نگاه هر مردی خیره میشه بهش خلاصه خسته شدیم و از ترس اینکه گشتی یا کسی نیاد بهمون گیر بده گفتم دیگه وقتشه برگردیم ویلا ناهار بخوریم و استراحت کنیم شاید واسه شب اینجا شلوغ بشه دختر پسرای زیادی بیان ماهم بیایم سرگرم بشیم خوش بگذرونیم یا بریم تو اینیستا ببینیم کدوم از زوج ها توی شمال مهمونی گرفته بریم بهشون ملحق بشیم خلاصه راه افتادیم سمت ویلا، که تا رسیدیم یاسی توی حیاط جلوی افتاب افتاد زمین دراز کشید ماهم رفتیم داخل لباسمون رو عوض کردیم که یاسی اومد داخل و همونجا جلوی ما لباس هاشو در اورد با یه شرت و سوتین روانه حمام شد که یه نگاهی به ارش کردم دیدم که چشماش گرد شده و داره کیر شق شده اش رو توی شلوارش جابجا میکنه تا دید من نگاهش میکنم سریع سرشو برگردوند و با گوشیش مشغول شد خلاصه یاسی با یه حوله نیم تنه از حموم اومد بیرون و رفت لباس هاشو عوض کرد یه ست رکابی نیم تنه و یه شلوارک تنگ و جذب نازک لیمویی رنگ پوشید با شرت لامبدا قرمز رنگش از زیرش معلوم بود و سوتین هم نبسته بود نوک سینه هاش حسابی پیدا بود که با نگاهش کیر خود منم یه تکونی خورد چه برسه به ارش بیچاره که یاسی رفت به سمت اشپز خونه واسه سیخ کردن جوجه کباب های که از قبل اماده کرده بود منم برگشتم به ارش گفتم بی زحمت میشه بری کمک یاسی کنی من حسشو ندارم اونم گفت چشم، یاسی منظور منو فهمید و یه نگاه شیطونی بهم کرد و نیش خند زد و شروع کرد به کارش و از ارش کار کشیدن و همش هم خودشو نزدیک ارش میکرد که دیگه مطمعن شدم اینجا ارش وسوسه میشه و از زیرچشمی نگاه کردن یکم فرا تر میره، منم پشتمو کردم به اشپز خونه و سرمو الکی کردم توی گوشی ولی حواسم از توی صفحه خاموش تلوزیون بهشون بود که روبه روی اشپز خونه قرار داشت و همه چیز از توی تلویزون مشخص بود مثل ایینه، که دیدم ارش وقتی یاسی لب ظرف شویی وایستاده به بهونه دست شستن از پشت به یاسی میچسبه طوری که تابلو نباشه انگار طبیعی بوده یا وقتی از کنارش رد میشه انگار اتفاقی پشت دستش خورده به کون یاسی خلاصه موقعه کباب کردن جوجه ها رسید که یاسی گفت همه کاراشو خودم میکنم کسی دست نزنه و وقتی نشست پای منقل و پاهاشو باز کرد شلوار نازکش کش اومد نازک تر شد و حسابی لای پاهاش و شرتش معلوم بود منم یاسی رو با ارش تنها گذاشتم تا راحتر دیدش بزنه یا هرچی، خلاصه بعد از خوردن ناهار و جوجه قلیون رو بار کردیم و بسات مشورب رو اماده کردیم و نشستیم پای قلیون و مشورب و تعریف کردن و حرف از رابطه و اجتماع و دوست دختر و نیاز های جنسی و این مساعل زدیم تا بحث به جاهای باریک کشیده شد و رسیدیم به پیک چهارم که پیک اخرمونم شد و خوش مست بودیم، دیدم ارش خیره شده به بدن یاسی برگشتم گفتم ارش راحت باش خجالت نکش میتونی به بدن زن من دست بزنی یاسی هم یه نگاهی بهش کرد و گفت اره ارش راحت باش بدنمو اگه میخوای لمس کن و دست ارش رو گرفت گذاشت روی پاهای خودش و یهو زد زیر خنده و گردن منو گرفت اورد جلو و شروع کردیم به لب گرفتن و لباسشو از تنش دراوردم و دوتا سینه های خوشگلش افتاد بیرون یکی از سینه هاشو گرفتم انداختم تو دهنم دیدم ارش هم خیلی اروم نزدیک کس یاسی شده و داره کسشو نوازش میکنه که بهش گفتم ارش بیا سینه هاشو امتحان کن بکن توی دهنت ببین چه مزه ایه که همون لحظه تا ارش اومد سمت سینه هاش ، یاسی هم خوابید و خودشو انداخت رو زمین ماهم افتادیم روش و سینه هاشو میخوردیم و میمالیدیم، ارش هم با اون یکی دستش کس یاسی رو نوازش میکرد که یاسی دستشو رسوند از رو شلوار به کیر جفتمون، یهو از جاش بلند شد نشست روی کاناپه و مارو هم کشید جلو شلوار منو ارش رو در اورد و کیر جفتمون رو چسبوند بهم و کرد توی دهنش ، تف انداخت روی کیر هامون و نوبت نوبتی برای یکی مون ساک میزد برای یکی مون جق میزد که توی این فاصله چشمم خورد به کیر ارش و خیلی خوشحال شدم فکر میکردم فقط کیر من خوش سایز و خوش تراش و تمیزه که دیدم کیر ارش هم دقیقا هم سایز و هم قیافه کیر خودمه فقط دعا دعا میکردم که ارش زود ابش نیاد و تو سکس کار بلد و ماهر باشه که دوتایی به یاسی یه حال اساسی بدیم بعد همونطور که یاسی داشت ساک میزد واسمون من کیرمو تا اخر کردم تو دهنش و سرشو گرفتم بردمش سمت عقب طوری که دراز کشید رو کاناپه و منم روی سینه هاش نشسته بودم و اونم ساک میزد که پشت سرم رو دیدم ارش داشت شلوار یاسی رو در میاورد و از روی شرت لامبداش صورتشو چسبوند به کس یاسی و شروع کرد به زبون زدن و شرتشو داد کنار حسابی کس یاسی رو میخورد و انگشت میکرد با این صحنه حسابی حال کردم ناله های یاسی هم بلند شده بود خوبیش این بود که تو ویلا بودیم و هرچقد میخواستیم میتونسیم سرو صدا کنیم و تمبله بزنیم نه سقفی میلرزید نه سرو صدا مون جایی میرفت که بخوایم مراعات کسی رو کنیم خلاصه من اومدم پایین از رو یاسی و رفتم سمت کسش و کیرم رو کردم تو کسش محکم شروع کردم به تمبله زدن، یاسی هم ناله میکرد شدید و به ارش گفت بیا توام کیرتو بذار تو دهنم ارش هم کیرشو گذاشت تو دهن یاسی و سینه هاشو میمالید اب دهن یاسی از کنار دهنش میریخت بیرون همون طور که کیر ارش تو دهنش بود ناله میکرد
که دیدم ارش اومد پایین و زانو زد همینطور که من داشتم تلمبه میزدم اومد کون یاسی رو گرفت توی دستاش و سوراخ کونشو زبون زد که یاسی ناله بلندی کشید نفس های ارش میخورد به خایه هام بیشتر تحریک میشدم که یدفعه دیدم کیر منو گرفت توی دستش و عقب جلو کرد و وقتی سرعت تلمبه من کم شد کیرمو از تو کس یاسی دراورد کرد توی دهن خودش و ساک زد و کس یاسی رو انگشت میکرد بعدش یه تف بزرگ و درست انداخت رو کس یاسی کیر منو با دستای خودش کرد توی کس یاسی، واقعا جا خوردم انتظار این حرکتو نداشتم ولی در عین حال خیلی کیف کردم شروع کردم به تلمبه زدن، ارش اون پشت هم تف میزد هم کس یاسی رو میمالید هم تخم های منو میمالید که من کیرمو کشیدم بیرون گفتم بیا ارش نوبت توعه بکن توش که یاسی بلند شد اومد روی زمین به حالت داگی شد ارش هم کیرشو تنظیم کرد روی کس زنم و فرو کرد داخلش و تملبه زد منم دراز کشیدم جلوی دهن یاسی رو همون حالت داگ استایل که داشت کس میداد کیر منم میخورد و اسم منو صدا میزد و میگفت وای مرتضی دارم میمیرم خیلی دارم حال میکنم مرسی مرتضی جون ببین زنت داره جلو چشمت کس میده محکم تر بکن ارش بکن جر بده ارش هم با شنیدن این حرفا تمبله هاشو محکم کرده بود که همونطور که من جلوی دهن یاسی دراز کشیده بودم یدفعه یاسی پرید اومد روی من و کیرمو تنظیم کرد روی کسش و نشست روی کیرم بالا پایین شد و به ارش گفت بیا توام کیرتو بذار تو کسم دوتایی کیرتون رو توی کسم جا بدین تلمبه بزنید ارش هرچی سعی کرد نشد یا کیرش یکم فرو میرفت داخل و دوباره پرت میشد بیرون که من کیرمو کشیدم بیرون یاسی بیشتر قنبل کرد منم لمبه های کون یاسی رو باز کردم ارش از پشت کرد توی کسش و تمبله میزد منم سیلی میزدم رو کون یاسی و کمرشو گرفتم و کمکش میکردم تند تر عقب جلو بشه که دیدم ارش ارضا شد ابشو خالی کرد توی دستش و بلند شد روی کاناپه نشست منم سریع بلند شدم یاسی رو دمر خوابندم تو حالتی که میدونستم زود ارضا میشه البته توی این مدت چند بار ارضا شده بود دمر خوابوندمش و کیرم رو فرو کردم داخلش و تمبله های محکم میزدم و قربون صدقه اش میرفتم، وقتی با یاسی اه و ناله میکنم به ارگاسم سریع نزدیگ میشه که همزمان باهم ارضا میشدیم من ابمو خالی کردم روی باسن و کمرش یاسی هم عضله هاش سفت شد و بی رمق افتاد منم خوابیدم روش ناز و نوازشش میکردم ارش هم بلند شد رفت سمت دستشویی ماهم لباسمون رو پوشیدم و خیلی عادی باز نشستیم دور هم و صحبت کردیم از سکس و حس و حالی که داشتیم شب که شد رفتیم لب ساحل یکم شیطونی کردیم و وقتی برگشتیم دوباره یه سکس توپ هیجان انگیز انجام دادیم و هر سه تایی مون رو تخت تا صبح کنار هم خوابیدیم یا دست یاسی روی کیر ما بود یا دست ما روی کوس و کون و ممه های یاسی بود، فردا صبح که شد برگشتیم تهران، بازم در ارتباط بودیم ولی سکس نمیکردیم تفریح و دورهمی و مسافرت بود گاهی اوقات فقط وقتی ما میخواستیم و نیاز داشتیم سکس میکردیم با ارش، وگرنه اینقدر پسر با ادب و با شخصیتی بود که اصلا درخواست سکس نمیکرد. خودش یه روز دعوت مون کرد رفتیم رستوران مهمون خودش و وقتی برگشتیم خونه بهش تعارف زدیم بیاد خونه و به سکس دعوتش کردیم که دیدم از تو ماشینش چندتا هدیه بسته بندی کرده اورده برامون رفتیم داخل کلی ازش تشکر کردیم و گفتیم نیازی به این کارا نبود گفت نه برای تشکره وقتی با شما هستم خیلی حالم خوبه و از اونجایی که متوجه شدم یاسی بانو به لباس های سکسی و فانتزی مجلسی علاقه داره چند دست لباس بابت قدر دانی واسش گرفتم امیدوارم خوشش بیاد و واسه منم یه شرت زرد مردونه گرفته بود که همون شبم یاسی تک تک لباس هارو پرو کرد ماهم نظر دادیم و کلی خندیدم باهم و یکی از همون لباس هارو همون شب پوشید و باهم یه سکس سه تایی تریسام فوق فانتزی زدیم و حسابی حال کردیم و روشن شدیم.
واقعا دوستی خیلی جذابی بین مون شکل گرفته بود، امیدوارم دنیا واقعا به این درجه از احترام به گرایش به فانتزی های همدیگه برسه… ادم های قابل اعتمادی باشیم برای هم امیدوارم واقعا اگه زوجی فانتزی تریسام رو حالا چه با خانم یا چه با اقا رو دارن طرف مقابلشون همینقدر با شخصیت و با کمالات و با شعور و با درک و فهم لایق باشه که نه تنها مزاحمتی براشون ایجاد نشه بلکه کنار هم حس خوبی داشته باشن.

امیدوارم لذت برده باشید. دوستتون دارم

نوشته: عمو مُری


👍 21
👎 9
40301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

858374
2022-02-10 02:47:18 +0330 +0330

با سلام ، بنده ارش هستم همونى كه زن اين اقاى بسيار محترم رو كرد . ايشون لطف بسيار زيادى به من داشتن يك دنيا سپاس براى بستر گسترى جذابتون ، درود به درگاه زنت 😂😂😂خلاصه سعى كردم از روى ادب منو بشناسيد

3 ❤️

858375
2022-02-10 02:47:31 +0330 +0330

به آیدیم پیام بده

0 ❤️

858376
2022-02-10 02:53:03 +0330 +0330

خوش ب حالتون،یه نفر سوم اینجوری هیچ وقت ما پیدا نکردیم توی این ۸ سال…
همه معمولی بودن و یه هزاری حتی دست توی جیبشون نمیکردن…

4 ❤️

858377
2022-02-10 03:00:29 +0330 +0330

بيشتر شبيه مدينه فاضله بود و همه چي ارماني بود اگر رئال بوده باشه و زاييده تخيل نباشه بينهايت هر سه نفر خوشبخت هستند و براشون ارزوي خوبي و خوشي ميكنم در ضمن اين اولين كامنت من براي داستان توي اين ٤ سال هست

2 ❤️

858401
2022-02-10 05:47:21 +0330 +0330

عالی توصیف کردی تجربه ای که من و شوهرم هم داشتیم‌ یاد و خاطره اش برام زنده شد ممنون

3 ❤️

858419
2022-02-10 10:04:21 +0330 +0330

جالب وتا حدودی قابل باور بود

0 ❤️

858424
2022-02-10 10:44:51 +0330 +0330

مهبود شدم

0 ❤️

858432
2022-02-10 12:02:16 +0330 +0330

عالی بود دمت گرم

0 ❤️

858461
2022-02-10 15:30:49 +0330 +0330

شما کی سر کار میرید یه کله در حاله سکسید که.این وسطا یه استراحتم بکنید.چقد کسشعر چقد تخمی آخه.کیر اسب آبی از پهنا تو حلقت خالی بند

0 ❤️

858622
2022-02-11 13:47:40 +0330 +0330

جالب بود بنظرم فانتزیه قشنگیه بشرطی که طرف مناسب گیرت بیاد نه آدم لاشی

1 ❤️

861511
2022-02-28 22:27:48 +0330 +0330

کسی بود درخدمتیم
پیام بزارید
نفر سوم رابطه

0 ❤️