فانتزی های ذهن یه باکره ی داغ

1400/10/13

سلام. این متن یه دلنوشته است و واقعیت نداشته و نداره. صرفا تخیلات منه. نه داستان سکسی مینویسم و نه زیاد میخونم. فقط خیلی راحت چیزی که به ذهنم میاد رو ممکنه گاهی اینجا بنویسم. ممکنه شامل فتیش مخصوص خودم باشه و یا گاهی ملایم و گاهی خیلی خشن باشه. چون در حین احساسی بودن، همیشه توی فانتزیام دوست داشتم که درد بکشم و حتی گاهی زخمی و کبود شم…به هر هر حال، اینجا خودسانسوری ندارم. دوست دارم خود واقعیم باشم. پس اگه از چیزایی که که گفتم خوشتون نمیاد، هیچ ایرادی نداره. نخونین مطالبم رو. پس دلیلی هم نداره که کامنت های توهین آمیز بذارین و یا نظر شخصی خودتون رو به کسی تحمیل کنین. هر چیزی با یه سرچ کوچولو توی نت درمیاد. پس اگه معنی اصطلاحی رو ندونستین (مثلا فتیش که دیگه اکثرا میدونن ولی ممکنه یه عده ندونن هنوز) میتونین بدون پرسیدن توی نت سرچ کنین. و باز این رو هم بگم که نظرها متفاوته ممکنه به نظر یکس خیلی چرت باشه چیزی که نوشتم و به نظر یکی دیگه خیلی داغ. پس لطفا به همدیگه و سلایق و تفکرات همدیگه احترام بذاریم.
“دلم بغل میخواد، آغوش میخواد. یه آغوش مردونه. یه آغوش گرم و پرقدرت. یکی که توی بغلش آروم شم…
درکم کنه…
خودم رو…
محدودیتامو…
فانتزیامو…
فتیشمو…
دوست دارم از پشت بغلم کنه. گرمای لباشو روی گردن باریک و ظریفم حس کنم…
توی این سرمای زمستون…
از گرمای بدن هم گرم شیم…
بدن به بدن…
پوست به پوست…
تماااام برجستگیامو، ظرافت دخترونمو با پوستش حس کنه…
داغیمو، لرزش بدن به نسبت تپلمو توی دستای مردونه اش…
منم حس کنم، غرورشو، مردونگیشو، برجستگی هاشو از پشت روی بدنم…
با یکی از دستاش همونطوری که داره گردنمو میبوسه و لباشو میکشه روش، در حالی که لرزش من بیشتر میشه و کم کم نفسام به شماره میوفته و آه و نالم بلند میشه، گردنمو فشار بده. توی گوشم بگه که مال خودشم… هیچکسی نمیتونه از همدیگه جدامون کنه… منم خودمو بسپرم به دستش که هر طوری دلش میخواد نفسامو کنترل کنه… بدنمو با لباس کبود کنه…
کم کم حس کنم که دستش میره زیر لباسمو شکممو نوازش میکنه…
همینطور که با نوک انگشتاش آروم میکشه روی شکمم، انگشتاشو توی نافم حس کنم، اونم داغی ناف تنگ و گودمو حس کنه. ناخواسته یه آه بلندددد بکشم و در دهنمو بگیره و با اون یکی دستش بیشتر فشار بده انگشتشو توی نافنو بچرخونه…
دیگه سینه هام سفت سفت شدن…
پوستم دونه دونه شده…
کم کم انگشتشو بماله لای لبای داغمو با زبونم خیس بکنه و بماله روی نوک سینه های سفت شدم…
نوک کوچولوی سینه های به نسبت تپلمو بذاره بین انگشت اشاره و انگشت وسطشو بچلونه…
به التماس بیوفتم…
التماس دستا و بدن مردونش…
صدای ضخیم مردونه اش…
با ناله های پر از درد و لذت دخترونه ام…
آخ که چه ملودی داغی میشه…”

نوشته: دختر باکره


👍 10
👎 3
33201 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

851242
2022-01-03 00:58:04 +0330 +0330

ی زن مثل تو داشتن واقعا لذت بخشه

3 ❤️

851275
2022-01-03 02:59:43 +0330 +0330

میگن چو از دل براید،بر دل نشیند اینو میگن دل نوشته نه تخیلات یک ملجوق اسم دلنوشته رو کلا خراب کردی بعد انتظار داری بهت توهین نشه؟ بابا خیلی مایه داری

0 ❤️

851318
2022-01-03 09:29:56 +0330 +0330

جون عاشق بی دی اسممم 🤤♥️

1 ❤️

851335
2022-01-03 12:59:00 +0330 +0330

یدفعه بگو که التماس کیر غران و درنده داشتی دیگه… جنده خانم از درد بی پیرِ کیر ، بخارات پاینش زده بالا حالا واسه ما فیلسوف شده و واسه رسیدن به معبودش کبری و صغری میچینه …یه فاعل رعنا و رشید با صفت نشونی های فرد اعلائی چون کلفت و دراز مردونه به خواسته نهانی دلت کفایت امر میکرد که در مقابل ناله های سوزناک برامده از کص غریب مانده ات یه گردان کیرِ دریده اماده بخدمت با درجات امیر و سردار در شهوانی وجود خواهند داشت که بشمار سه ، با یورشی برق اسا به ندای سوزناک آن تپل غربت زدهِ تنها ، پاسخگو باشند که پس از فتح آن کص محزون شیرین سخن دورش لبیک گویان طواف کنند …کافی بود خواسته باطنی خودت رو زیر سایه فانتزی هات مخفی نکنی و رک بگی بدنبال تنها معبود و ارزوی زندگی خودت هستی… بدان که سرداران فداکار و با جنبه و روشنفکر همیشه در صحنه شهوانی بی چشمداشت ، همچو فرشتگانی که با یک بشکن زدن ارزوهارو براورده میکنند میتوانند سریعتر ازفرشته ها بایک پلک زدن تو را به معبود همیشگی و نازنینت برسانند …پس اینقدر غمیش نیا لب تر کن.

1 ❤️

851341
2022-01-03 13:34:19 +0330 +0330

حست رو قشنگ ابراز کردی، امیدوارم در واقعیت تجربه اش کنی😍👏👏👏

2 ❤️

851372
2022-01-03 18:14:45 +0330 +0330

من هم از معاشقه خیلی خوشم میاد، حتی بدون دخول ازش لذت میبرم.

1 ❤️

851389
2022-01-03 21:11:23 +0330 +0330

خوشم اومد ازت
دوست داشتی می تونی بهم پیام بدی

1 ❤️

851394
2022-01-03 22:38:20 +0330 +0330

.

گستاخانه خيره می‌شوم
در خم ِ شکاف شيرين ميان رانهايت
به آب حيات می‌انديشم
و لبانت را به نشانه اشتياق می‌مکم

چه کودک است و چه خام
انسان هرگز بالغ نمی‌شود
من اين را
از ولع لب‌های تشنه‌ی تو شنيده‌ام
و زبانم کنجکاو و پرهوس
شکاف ميان ران‌هايت را
شيرين تر از شير مادر می‌مکد …!!

1 ❤️

851395
2022-01-03 22:40:45 +0330 +0330

.

تمام تنم چون‌ نبض میزند
با لبانت نبضم را بگیر
ببین
همه‌ی سلولهایم تو را فریاد میزنند
برهنه ڪن‌ این ‌تن داغ را
و مردانگی‌ام را بکام بگیر …!!

1 ❤️

851409
2022-01-04 00:38:22 +0330 +0330

واقعیت نداشته باشه خب مخاطبم نداره .

0 ❤️

851414
2022-01-04 01:04:27 +0330 +0330

خیلی ام خوبه

1 ❤️

851532
2022-01-04 15:28:14 +0330 +0330

نمیدونم چرا ولی حس خوبی بهم منتقل کرده
کاملدمثل خودم که دنبال محبت کردن محبت دیدنه اما کسیو نداره

0 ❤️

851576
2022-01-04 23:12:50 +0330 +0330

عالی بود عزیزم، همین که وجود داشتی و جرات کردی از علاقه ها ی خصوصی و کاملا شخصی خودتون به این روشنی و زیبایی تعریف کنی ، تصویر سازی کنی ، بنویسی و به اشتراک گذاشتید یعنی خیلی دمت گرم ، من که دوست داشتم . قسمت بشه روزی روزگاری بتونم بدنتو با لباس کبود کنم

0 ❤️

854944
2022-01-23 22:22:12 +0330 +0330

واقعا سکس باتو لذت بخشه

0 ❤️