باید از کجا شروع کنم نمیدونم .داستان از سر کنجکاوی و شاید تجربه یه سکس غیر معمول و تماشای کلیپ های سکس غیر معمول شروع شد .
بزار واستون بگم که من کی هستم .الان یه پسر ۳۵ ساله هستم. و ۱۲ سالی میشه ساکن اروپام. از ۲۶ سالگی تو وادی سکس سه نفره و گروپ و کاکولدی و غیره افتادم .
در ابتدا بگم که اگه خودتو آماده کردی که از این داستان یه موضوع خودارضایی در بیاری شاید اصلا فکر خوبی نباشد و بهتره پی یه داستان دیگه باشی.در ضمن وقتی که تصمیم گرفتم که بنویسم پس عواقب درج این داستان را نیز بر عهده میگیرم پس مهم نیست اگه بخوای بد و بیراه بنویسید.
در ضمن سپاسگزارم از کسانی که وقت خود را صرف خواندن داستان میکنند اعم از کسانی که ناسزا میگن اعم از کسانی که خوب میگن و باقی دوستان که اصن نظر نمیدن…
نیومدم بنویسم چه جوری گاییدم تو سکس چه کار کردم و وارد جزئیات بشم.اومدم بگم تا اونجایی که ممکنه یه سکس نرمال داشته باشین مثل اکثریت به اتفاق انسان های دیگه .
من تو سایت شهوانی عضو نیستم ولی همیشه خواننده و یا بیننده مطالب درج شده روی این وب سایت هستم.
آره داشتم میگفتم ۲۶ سالم بود که تو این وادی و سراب پایان ناپذیر افتادم .اولین زوج رو از طریق یه سایت پیدا کردم .هم سن و سال خودم یعنی همون دهه بیست زندگیشون.یه قرار ملاقات در ابتدا توی کلاب گذاشتیم .
آهان این هم بگم از لحاظ ویژگی فیزیکی من یه پسر سفید قد بلند ۱/۸۸ سانتی هستم با یه کیر تقریبا بین ۱۹ تا ۲۰ سانتی متری .
بوکسرم و از لحاظ بدنی بسیار ورزیده و درصد پایین چربی بدنم به خاطر تمرینات بوکس باعث شده همیشه سیکس پکام معلوم باشه .
به غیر از این که ورزشکارم به هیچکدوم از این خصوصیات بالا مغرور نیستم چون همین شاید باعث شد که خیره سر شم .
آره یه قرار کلاب گذاشتیم بعد از دیدار تو کلاب و کلی مشروب خوردن و رقصیدن از هم خداحافظی کردیم.اخر هفته بعدی این زوج هندی تبار باهام تماس گرفتن و قرار بعدی رو خونه خودشون گذاشتن که کاش نمیرفتم .بعد از رفتن به اونجا و کلی هیجان و اضطراب دوبار طی چند ساعتی که اونجا بودم با زن طرف جلوی چشماش سکس کردم کلی گاییدم و حال کردم .چه تجربه جالبی شوهر نشسته داره با کیرش ور میره و جق میزنه زنش داره زیر من آه و ناله میکنه و جر میخوره . خلاصه خیلی خوششون اومده بود .بعد از کلی پذیرایی و خوشگذرونی با این زوج ازشون خداحافظی کردم .توی هفته بعد هم قراری مشابه اتفاق افتاد و ما حسابی از این ملاقات لذت بردیم .
آره خوره افتاده بود به جونم این افیون از هر افیونی مخرب تر داشت به مانند یک تاریکی مطلق وجودم رو احاطه میکرد .
دیگه الان فقط به اونا راضی نبودم که باید دنبال زوج های دیگه با خواستههای متفاوت تر و رنگ پوست های مختلف میگشتم .
پس چیکار کردم دوباره توی سایت لاگین شدم و پول عضویت پرداخت کردم و شروع کردم به گشتن .این بار یه زوج ژاپنی .بعداز کلی حرف زدن توی اینترنت چون دیگه وارد شده بودم تقریبا یه زوج از سه نفره چی میخوان همون قرار اول رفتم خونشون .
با شراب و یه بسته شکلات و خودم روی مبل خونه این زوج ژاپنی پیدا کردم .
بله زن ژاپنی رو که وقتی بغل کرده بودم روی هوا میگاییدم شوهرش از زیر فرو رفتن کیر منو توی کس زنش میدید و به زبان خودش یه چیزایی به زنش میگفت .زنش هم که از شدت شهوت و حال روی شونه هام داشت از حال میرفت .
دیگه براتون نگم تو این وبسایت به خاطر اینکه هر قراری رو که میری اون زوج میتونن در موردت نظر بدن که دیگری اعضا ببینن.دو تا نظر فوقالعاده واسم نوشتن از اعم از اینکه من چه پسر آروم و با تربیت و محترمی هستم گرفته تا اینکه من چه بکن خوب و حرفهای و قابلیت داری ام.
این شد که دیگه خیلی سرم شلوغ شد تعداد زوج هایی که ملاقات کردم بعد از ۸سال عضویت به ۸۴ مورد رسید از غرب جهان تا شرق جهان هر رنگ پوست و هرملیت و هر مذهبی رو گاییدم.یه سکس ماشین تبدیل شدم .واسه گروپ سکس های خصوصی با برخی از این زوجها بلژیک ٫جمهوری چک لهستان و مجارستان کانادا هم سفر کردم .در ضمن من ساکن انگلستان هستم .بیش از ۱۰۰ پیام نخونده توی اینباکس حساب کاربری وبسایت از دختر ها داشتم .ولی علاقهای به سکس متعارف با یه دختر نداشتم .سکس سه نفره با دوتا دختر هم چندین بار تجربه کردم ولی به اندازه اینکه یه زن رو جلوی شوهرش بگام بهم حال نداد .
الان هم یه سالی میشه که کاملا ترک زندگی کردم .به یه نوع پوچی رسیدم .حوصله هیچ کس و هیچ چیز رو ندارم .همه وی واسم بی معنی شده . اگه بتونم زمان رو به عقب برگردونم هیچ وقت سراغ این فانتزی ذهنی نمیرفتم که به واقعیت تبدیل شه.روح و خواب نظم زندگیم رفت .الان قرص های اعصاب مصرف میکنم شب ها بیدارم و روزها خواب .یک افسردگی کاملا عریان .
شاید اگه تو این راه نمیافتادم الان یکی رو که دوست داشتم در کنارم میدیدم .ولی من ته همه چی رو درآوردم دیگه هیچ چیز جدیدی نبود که انجام نداده باشم .برای عاشق شدن و دوست داشتن باید در یه سری تخیلات ذهنی باید بکر بود باید به یه سری لاین ها و خطوط وارد نشده باشی و نشی .
من روح و روان خودم رو قربانی کردم…
من بدن روانی خودم که به روحم ملبس بود عریان کردم .نمیدونم بتونم برگردم به یه زندگی نرمال یا نه
در حال که این سرنوشتم را براتون مینویسم هیچ امیدی در درون من شعله ور نیست .
نیومدم نصیحت کنم اومدم وصیت کنم که تو این راه ها هیچی نیست به غیر از بگا رفتگی .
من حال و روز اون زوج های که باهاشون بودم رو نمیدونم ولی حال و روز من خوش نیست .
مسأله فقط گاییدن و نوشیدن و خوشگذرونی نیست مسأله بهم ریختگی روح وروان پس از آن است .
نوشتم که شاید بتونم به تلنگری باشم برا بعضیا.
الان هم که دارم به پایان میبرم هرچی دلت خواست ناسزا بگو ای کسی که خودتو آماده کردی .
کاش اون حال رو داشتم که از کل اون ۸۴ مورد و اون گروپ سکس های خصوصی براتون مینوشتم .آدم های که واسه تفریح یه شبشون حاضر به خرج کردن هزاران یورو و پوند و دلار بودن ولی با درون کاملا پوچ و خالی .الان که به یاد میارم ما همه بازنده بودیم بازنده .
الان هم که دارم با روانکاو کار میکنم ایشون هم تایید میکنه که این حال و روز من نتیجه امواج سهمگین اون روز های به ظاهر رویایی هست
نوشته: یه بدبخت
ببخشید بزرگ بار یه سوال میون حرفات تو اروپام با گلنار میجقن؟؟؟
به به چه پسر خوبی بعد 84 بار کون دادن به زور بواسیر توبه کردی من قبلا هم مثل تو دیدم نگران نباش بعد شش ماه که بواسیر ت خوب شد آتش امید تو کونت روشن میشه البته توصیه میکنم یه سری هم به روانپزشک بزنی
اول از همه هزاران لایک به تو که تجربه ات رو اینجا نوشتی. این توصیه تو رو متاسفانه خیلیها اینجا نمی فهمند چون به اندازه کافی از سکس سیر نشدند. موضوع اصلی این نیست که چند تا کس و کون کردی مساله اصلی اینه که دیگه نمیتونی با یک زن یک زندگی معمولی داشته باشی و روحت از بین رفته. امیدوارم به زندگی برگردی و با خودت کنار بیایی.
از خاور نزدیک تا سواحل اسکاندیناوی رو کردی!!!
دیوس خارپشت بخاطر زن شوهردار دایم السفر شدی برای من؟؟
همیشه وقتی چیزی به زیاده روی میفته آدم احساس پوچی میکنه
تجربه سکس سه نفره نداشتم
ولی تو همین سکس های نرمال هم وقتی از حد بگذره آدم احساس پوچی میکنه و بعد یه مدت حالش از هرچی سکس و جنس مخالف هست بهم میخوره
شاید خودت ندونی اما انقدر خوب توصیف کردی و توضیح دادی که واقعا حال قلب و روح تهی شده و بدون انگیزه ات رو فهمیدم. زندگی که توش انگیزه و امید و آرزویی نباشه با مرگ فرقی نداره.
اما یه نکته رو فراموش نکن دوست گرامی. اینکه ما انسانیم و صاحب یک مغز و فکر پیچیده و توانمند هستیم. پس تسلیم نشو و یک شروع دیگه پیدا کن. باور که که هر چیزی یه راه حلی هم داره
دوست عزيز
اول اینکه فهمیدی اشتباه کردی خودش جای امیدواری داره
دوم هیچوقت برا برگشت به شرطی که از ته قلبت بخوای و از اونی بخوای که میتونه کمکت کنه و دستت رو بگیره،دیر نیست
در آخر برات آرزوی برگشت به زندگی نرمال رو دارم
ازونجا ک گفتی که اگه خودتو آماده کردی که از این داستان یه موضوع خودارضایی در بیاری شاید اصلا فکر خوبی نباشد و بهتره پی یه داستان دیگه باشی.
منم دیگه نخوندم
کسخل فک کردی اومدم شهوانی شاهنامه بخونم ؟
سلام.من میخواستم در مورده حاله الانت بیشتر یدونم،اکه میشه
کارت درسته، زندگی یه بار انفاق می افته، انسان باید اشتباه کنه و این باعث پیشرفتش میشه، هیچ وقت از اشتباهت پشیمون نباش چون اشتباهاته که تورو شکل میده
موفق باشی
فعلا خوشی زده زیر دلت چند وق دیگه دوباره شروع میکنی
سلام. راه درمان شما اینه که یه مدت نسبتا طولانی حدود چند ماه فقط رابطه متعارف اون هم فقط با یک نفرخاص داشته باشین. از مطالب و تصاویر و کلا هرچیزی که به مسائل جنسی مربوط میشه هم اجتناب کنی.
توکل کن به خدا. همیشه راه برگشت هست.
درد افسردگی شدید رو میفهمم و تو توی همین حال هم قلمت خیلی قشنگه. از روانکاوت بپرس اگه نوشتن به درمانت کمک میکنه، شروع کن بنویس. نه سکسی؛ عاشقانه، اجتماعی، طنز هر چیزی که خودت میدونی و ذهنتو واسه چند دقیقه از اتفاقات گذشتت خالی میکنه
ریتم کلمات و جملاتت آدمو با دردت همراه میکرد.
آرزو میکنم خیلی زود خوب بشی ❤
سلام عزیزم امیدوارم بهتر بشی،اما اگه دوست داری بهتر بشی پیام بده ،شبت خوش ودمت گرم بازم فهمیدی اومدی کنار
خدا کمکت کنه. بعد ۳روز اومدم اولین داستان چی خوندم🤮🤮🤮🤮
به قول خودت همه عالم رو گاييدي الان داري ما رو نصيحت ميكني؟😄😄😄
منم خیلی دوست داشتم خانمم به صمیمیترین دوستم بده ولی چند بار غیرمستقیم گفتم قبول نکرد. حتی یه بار به دوستم گفتم برو تو نخش و اگه پا داد بکنش طوریکه مثلا من خبر ندارم امیر اولش فکر کرد دارم امتحانش میکنم ولی دید جدیه قضیه ترسید خانمم پا نده و به خانمش بگه. دیگه بیخیالش شد کلا.
حاجی میشه منو ببری انگستان.
دمت گرم مرام بزار منو ببر