فتیش های سروش و دنیا (۴)

1400/02/03

...قسمت قبل

با ارباب هماهنگ کردم، خونه رو هم مرتب کردم و خالی بود چهار پنج ساعتی و وسایلی که ارباب میخواستن رو آماده کردم و ساعت چهار دم متروی اقبال رفتم دنبالشون؛ مثل همیشه پیاده شدم و دستشون رو دراز کردن و بوسیدم و در ماشین رو باز کردم و ایشون نشستن داخل و پاهاشون رو روی رکاب گذاشتن و خم شدم روی کفشاشون رو بوسه زدم و پاهاشون رو گذاشتن داخل (حس کردم جوراب پاشون نیست و کفشای اسپرت پوشیده بودن، البته شلوارشون بلند بود) و در رو بستم و نشستم پشت فرمون
+گفتی تا کی خونتون خالیه ؟
_تا 9 ارباب (البته میدونستم خانواده دیرتر میان، اما به احتیاط گفتم ساعت 9)
+اوکی، پس راه بیفت سمت طرقبه
_چشم سرورم
+نه، برو سمت نوفل، میخوام یکم اون لاین کنار و پارک کنار راه بریم
_چشم سرورم
+نمی پرسی چرا ؟
_میخواین پاهاتون عرق کنه ؟
+آفرین، اما چرا ؟
_نمیدونم سرورم
+پس تا الان 10 تا تو گوشی، فرصت حدس زدن داری و هر حدس غلط 10 تا اضافه میشه تا صد تا برسه
_چون جوراب پاتون نیست و پاهاتون توی این کفشا خیلی عرق میکنه و میخواید حسابی اذیتم کنید ؟
+10 تا اضافه ؟
من همینطوری رانندگی می کردم و چرت و پرت از خودم در میاوردم و هیچکدوم درست نبود و بعد از حدس دهم
+خوب صد تا، سوختی، برو منو بزار خونمون، دفعه بعد که دیدمت صد تا تو گوشی نثارت می کنم
نگه داشتم و برگشتم سمت ارباب و دست ارباب رو گرفتم و تند تند بوسه میزدم
_ارباب تو رو خدا، التماس می کنم سرورم
+شرط داره
_هرچی بگید ارباب قبول می کنم
+هر چی ؟
_بله ارباب، لطفا امروز اربابم باشید
+اوکی، دلیل اینکه میخوام راه بریم اینه که بدون کفش و جوراب رفتم روی پشت بوم و قشنگ چرخیدم و بعدم از پله ها اومدم پایین و توی پارکینگ هم حسابی چرخیدم و کفشامو پام کردم؛ میخوام راه بریم قشنگ پاهام عرق کنه و کثیفی ها جذب بشه و بعد بریم خونه که تو حسابی از زبونت کار بکشی
_(بدجور رودست خورده بودم، هیچوقت فکرشو نمیکردم همچین کاری باهام بکنن، آب دهنمو به سختی قورت دادم و خوشحالی ساختگی به خودم گرفتم) وای مرسی ارباب که انقدر به فکر سگتونید، ممنون سرورم
(به ارباب گفته بودم پای کثیف دوست دارم یا عرق کرده ولی تصور این موضوع رو اصلا نداشتم توی ذهنم)
+خوبه، میدونستم دوست داری
خلاصه رسیدیم و یک ساعتی راه رفتیم و بعد رفتیم خونه، حدود ساعت 5.30 رسیدیم خونه، البته به خاطر شرایط خونه و هماهنگی قبلی و لطف اربابم ایشون نزدیک منزل پیاده شدن و رفتن عقب روی صندلی دراز کشیدن و منم درو زدم و ماشین رو بردم داخل حیاط و اونجا بلند شدن، نگه داشتم و سریع رفتم و در رو باز کردم و ارباب پاهاشون رو از کنار در آویزون کردن، خم شدم روی کفشاشون رو بوسه زدم
+از همینجا شروع کن
_نمیشه بریم توی خونه ؟
+لخت شو، کامل
پاشدم و کامل لخت شدم و جلوی ارباب چهاردست و پا شدم و قلاده ای که سر راه با ارباب خریده بودیم رو از توی پلاستیک برداشتن و زدن به گردنم و زنجیرش رو وصل کردن و نشستن پشتم
+کلیدها رو بده و راه بیفت سمت در
به سختی از روی صندلی کلیدها رو برداشتم و رفتم سمت در و ایشون همونطور که پشتم بودن در رو باز کردن و رفتم داخل و کنار یک مبل (حمل کردنشون سخت بود)
ارباب یک پاشون رو روی دستم تکیه دادن و اون پاشون رو برداشتن و از پشتم روی مبل نشستن و با کفششون یک ضربه محکم به پهلوم زدن که پرت شدم اونطرف، سریع پاشدم و جلوی کفش های ارباب سجده کردم، کقش هاشون رو بالا گرفته بودن که روی فرش نزارن کثیف بشه، بلافاصله که سجده کردم با کفش هاشون به پشتم گردنم و بالای کمرم) ضربه زدن
+گمشو یک میز بیار بزار زیر پاهام، کف کفشامو تمیز کن
توی همون حالت دستم رو دراز کردم و یک میز عسلی کشیدم و خودم رو یکم بردم عقب و میز رو گذاشتم و پاهاشون رو گذاشتن روی میز
+یالا از زبونت کار بکش و کف کفشام رو حسابی تمیز کن
مشغول شدم و نیم ساعتی کف هر دو کفش ارباب رو حسابی تمیز کردم که بتونن راحت روی فرش پاهاشون رو بزارن و بعد هم به دستور ارباب یک دستمال آوردم پهن کردم و پاشدن و کفشهاشون رو روش کشیدن و خشک کردن و بعد یک چرخ دورم زدن، من روی دو زانوم نشسته بودم، زنجیر قلادم رو گرفتن و راه افتادن و منو دنبال خودشون کشیدن، همینطوری دو سه دور توی هال و اتاق خواب ها زدیم و برگشتیم روی یک مبل دیگه نشستن (در همین حین هر از گاهی دستور میدادن پشت کفششون رو وقت قدم برداشتن ببوسم و گاهی تند راه میرفتن و گاهی میدوییدن)
+برو دهنتو بشور و بیا
سریع انجام دادم و برگشتم جلوشون سجده کردم
+یک میز بزار کنارم و وسایل رو بیار بزار روش بعدم دو زانو جلوم باش (زنجیر قلادم رو باز کردن)
_هاپ هاپ هاپ
سریع دستورات ارباب رو انجام دادم و بلافاصله که دوزانو شدم ارباب دو تا گیره فلزی برداشتن و زدن نوک سینه هام و فندک اتمی رو برداشتن و روشن کردن زیر گیره های فلزی و بعد اون دستشون و انگشت هاشون رو گرفتن سمت دهنم و بوسه زدم و شروع کردم به لیسدن انگشتاشون
ساعت حدودا شده بود نزدیکای 6.15 که شروع کردن با همون دستشون که میلیسدم بهم چند تا تو گوشی آبدار زدن و بعد فندک رو خاموش کردن (حسابی سر سینه هام می سوخت) یک توف توی صورتم انداختن و برگشتن به پشتی مبل تکیه بدن یک ضربه محکم زدن توی خایه هام که خم شدم و خودمو گرفتم
_آاااخ
+خفه، سگ شو، پشت به من
به پشت شدم و چهار دست و پا
+جون، چه کونی داری
بعد چند تا ضربه محکم با دستشون نثار کونم کردن و کفگیر چوبی رو برداشتن و شاید بگم بالای صد تا ضربه به لمبرهای کونم زدن، من واقعا دیگه نا نداشتم، کونم خیلی می سوخت و در چند تا ضربه اروم از پشت به خایه هام زدن و یک طناب دور خایه هام بستن و پاشدن و شروع کردن کشیدن طناب
+اگر میخوای دردت نیاد به پشت دنبالم بیا
یک چند قدمی رفتن و بس کردن
+بدو بیا کفشامو در بیار غذات آماده است
من گرسنه تر از هر چیزی بودم و مثل یک سگ وحشی که بعد از چند روز یک تیکه استخون واسش انداختن پریدم سمت پاهای ارباب
+هوووووووشَ توله سگ، آروم
من خودم رو انداخته بودم روی یکی از کفشهای ارباب و ارباب با اون کفششون میزدن پشت سرم
+با دندونات بنداشو باز کن
نشستن روی مبل و من با دندون بنداشونو باز کردم و کفششون رو در آوردم، اومدم برم سراغ پاشون و بگیرم توی دستام که کشیدن پاشونو
+سرتو بزار توی کفشم قشنگ نفس بکش
خیلی کفششون بوی عرق تندی میداد، ولی من که همیشه آرزوم بود با تمام وجود نفس میکشیدم توی کفششون و بعد دستور دادن اون کفش رو هم در بیارم و همین کار رو کنم و بعد جفت پاهاشون رو آوردن جلوی صورتم
+قشنگ تمیزشون کن، ذره ای کثیفی باشه، کونتو پاره میکنم، وقت گرفتم، یک ربع وقت داری برای هر دوتا پا
با تمام وجود و با تمام قوا مشغول بو کردن و بوسیدن و لیسیدن پاهاشون شدم، شاید باورتون نشه ولی توی ده دقیقه تمام چرک و کثیفی و سیاهی و خاک کف پاهاشون رو تمیز تمیز کردم (در همین حین با شلاق اسبی که واسشون خریده بودم مدام میزدن پشت کمرم)، سر یه ربع پاهاشونو از دستم کشیدن
+بخواب زیر پاهام
پاشون رو گذاشتن روی صورتم و یک پاشون رو برداشتن و کفش رو نگاه کردن و اون یکی رو هم همینطور
+نه، خوبه، میبینم که خیلی دوست داشتی
_هاپ هاپ هاپ
+جایزت اینه که جق بزنی
طناب رو از دور کیرم باز کردن و من جلوشون دو زانو شدم و شروع کردم با کیرم ور رفتن، به دستور ارباب یک نیم متری رفتم عقب تر و ارباب برای اینکه زودتر کیرم شق بشه هی پاهاشون رو جلوی صورتم تکون میدادن و به لپام میمالیدن و به کیرم میزدن، همین که کیرم تازه بزرگ شده بود
+بسه، دستتو بکش
قلموی یک سایز بزرگتر از قبلی رو که دستور داده بودن و گرفته بودم رو برداشتن و دادن دستم
+خودت بکن تو سوراخ سر کیرت
به سختی و باکلی درد اینکارو انجام دادم
+خوبه، کیرت داره گشاد میشه، کونتم باید گشاد کنم (بلند خندیدن)
+درش بیار
در آوردنش بیشتر از تو کردنش درد داشت (کسایی که انجام دادن خوب میفهمن چی میگم)
+حالا به کیرت بگو سریع بخوابه تا مثل اوندفعه خایه هاتو سرخ نکردم
از شدت ترس بود نمیدونم یا چه چیز دیگه ای توی چند ثانیه کیرم خوابید (هنوز رد سوختگی اوندفعه روی پوست بیضه هام بود)
+ملحفه رو پهن کن و دراز بکش
ملحفه ای که از قبل آماده کرده بودم رو روی فرش پهن کردم و دراز کشیدم و ارباب بلند شدن و دورم یک چرخی زدن و شمع رو از روی میز برداشتن و روشن کردن و گرفتن روی بدنم، چند قطره روی شکمم، روی سینه هام که هنوز می سوخت، روی رون های پام ریختن و آوردن نزدیک تر و روی بیضه هام و بهم گفتن سر کیرم (که خوابیده بود) رو بگیرم بالا و سرش ریختن
واقعا می سوخت و از تحمل خارج بود
+به پشت بشو
چند قطره روی کمرم و بعد شمع رو نزدیک کونم کردن و فکر کنم همه کونم رو پر کردن از قطرات شمع
+توی همین حالت بمون
کمربندی که به دستورشون آماده کرده بودم رو برداشتن و پاشون رو گذاشتن جلوی دهنم
+مشغول شو
و بعد شروع کردن به زدن روی کمرم و روی کونم (پوست کونم بر اثر اسپنک قرمز و حساس شده بود، شمع ریخته بودن و الان با کمربند میزدن، شاید اگر لیسدن پاشون نبود نمیتونستم تحمل کنم)
+خوبه شمع ها از روی کونتو کمرت پاک شد (بعد از 10 دقیقه زدن) حالا برگرد با کمربند از روی خایه و سر کیرتو سینه هاتو شکمتم پاک کنم
پاشون رو گرفتم و شروع کردم تند تند واق واق کردن
+اخی، توله سگم داره االتماس میکنه ؟ (با صدای بلند میخندیدن و من ادامه میدادم به التماس)
+باشه توله، پاشو این ملحفه رو جمع کن برو تو دستشویی خودتو تمیز کن، 2 دقیقه دیگه سرت تو سنگ توالت باشه به بالا
واقعا کم آورده بودم، اما لذت هم میبردم، میدونستم اگر بگم کم آوردم ارباب میرن و باز دنبال ارباب گشتن توی این شهر مذهبی چقدر سخته، دستوراتشون رو اطاعت کردم و همین که کف دستشویی دراز کشیدم و سرم رو توی سنگ گذاشتم ارباب لخت با سوتین وارد دستشویی شدن
+دهن باز
اومدن و پاهاشون رو که بدون دمپایی بود گذاشتن روی دستام و نشستن روی دهنم
+اگر بتونی همشو بخوری صد تا تو گوشی رو میبخشم
تا اومدم واق واق کنم ارباب شروع کردن شاشیدن، شاششون تقریبا سفید بود و معلوم بود آب زیاد خورده بودن، یک چند قطره ایش وقت قورت دادن شاششون هدر رفت و باقیش رو خوردم و ارباب پاشدن و با دستمال خودشون رو تمیز کردن و یک نگاه بهم کردن
+خوبه، با ارفاق به جایزت میرسی، ولی دفعه آخره بهت ارفاق میکنمااا
_هاپ هاپ هاپ
+قشنگ تو کونتو آب بگیر تمیز کن و بیا برای کار آخر، خسته شدم
کونمو تمیز کردم و رفتم بیرون دیدم ارباب حالت داگی نشستن روی مبل، تعجب کردم
+هوی چیه به کونم خیره شدی ؟ زود چهاردست و پا بیا کونمو بلیس، از کردنت پشیمون شدم، فقط بلیس کونمو
سریع رفتم و یک ربعی کون ارباب رو لیسدم و بعد برگشتن و پاهاشون رو باز کردن و کصشون رو به دستورشون نیم ساعت لیسیدم تا ارضا شدن، آبشون رو خوردم و بی حال افتادن روی مبل
+بدنم رو ماساژ بده، از پاهام شروع کن تا بالا و بعدش بلیس
_ارباب میخواین پشتم سوار شید ببرمتون روی تخت راحت دراز بکشید ؟
+خوبه، بریم، بعد بخاطر حرف زدنت تنبیه میشی
پشتم نشستن و بردمشون رو تخت و قشنگ ماساژشون دادم و لیسیدمشون و یک استراحت حسابی کردن، ساعت تقریبا نزدیکای 8.15 بود
+چقدر دیگه ننه جندت میاد ؟
_نه به بعد میان ارباب
+بیا زیر بغلامو بلیس
مشغول شدم و بعد از 5 دقیقه
+اون یکی
اونم دو سه دقیقه ای لیسدم
+بسه (همونطوری که دراز کشیده بودن)، برو بشین روی انگشت شصت پام
میدونستم انقدر گشاد نیستم که جا بشه تو، به سختی مشغول شدم و ارباب که تلاشم رو دیدن خندیدن
+گمشو داگی شو، میخوام امشب اینجا بمونم تا صبح بکنمت
منو واقعا استرس گرفته بود، با وجود اینکه میدونستم مامانم اینا زودتر از ده نمیان، ولی لفت لفت کردن ارباب و الان که ساعت 8.30 بود و حرفشون بهم استرس داده بود، از طرفی دوست نداشتم توی این استرس کون بدم، شاید اگر ارباب ارضا نمیشد زودتر همه چیز تموم میشد
_در خدمتم سرورم، کون من متعلق به شماست
+گوه خوری نکن، از رنگ پریدت معلومه، برو ژل و خیار و کاندوم خاردار و دستکش رو بیار ببینم
سریع رفتم و اومدم و چهاردست و پا و پشت به ارباب شدم
ارباب ژل زدن و دستکش های لاتکس رو دستشون کردن و شروع کردن انگشت کردن من، یک انگشت، دو انگشت، سه انگشت و 10 دقیقه ای مشغول بودن، من قبلا داده بودم به خیار و هویج و این چیزا و دردش قابل تحمل بود (هرچند خیلی وقت بود چیزی توم نرفته بود)
خیار رو برداشتن و کاندوم خاردار سرش کشیدن (خار ریز خریده بودم) و حسابی ژل زدن و با یک حرکت و با فشار تا ته کردن توی کونم، چشام از حدقه زده بود بیرون و خیلی درد داشت
_آاااااااای
+جووووووون
مشغول شدن و خیار رو همینطور تند تند عقب جلو میکردن و من درد میکشیدم ولی کم کم داشتم بهش عادت میکردم، بعد از ده دقیقه خیار رو تا ته کردن تو کونم
+بزار همونجا باشه، پاشو بهم چسب پهن بده
از کشو یک چسب پهن برداشتم و دادم دست ارباب و مشغول شدن و کل کونم رو چسب پهن زدن
+این باید همونجا بمونه فعلا
با ارباب رفتیم بیرون از اتاق و ارباب لباساشون رو پوشیدن و منم سریع همه جا رو جمع و جور کردم وسایل رو گذاشتم سر جاهاشو و جلوی ارباب سجده کردم و بوسه زدم به پاهاشون
_ممنون سرورم، خیلی بهم کیف داد امروز، شما خیلی خوبید
+چاپلوسی بسه، پاشو بریم زود
وقتی رفتیم توی حیاط و درو قفل کردم تازه یادم اومد که هنوز لختم
_ارباب ببخشید برم لباس بپوشم بیام، شما تا وقته بشینید توی ماشین
ارباب هم کفش هاشون رو از داخل یادشون رفته بود و پا لخت بودن
+لباساتو که تو حیاط در آوردی، ولی کفشای منو میتونی بری دندون بگیری و بیاری
رفتم کفشای ارباب رو به دندون گرفتم و آوردم و دیدم توی ماشین (عقب) نشستن، سریع لباسام رو پوشیدم و رفتم درو باز کردم کفشاشون رو پاشون کنم
+فعلا کفشامو بزار همین کنار، راه بیفت
نشستم پشت فرمون و از حیاط خارج شدیم و رفتیم، سر کوچه نگه داشتم
_ارباب اگر صلاح میدونید درو باز کنم جلو بشینید
+فعلا برو
رفتم و توی وکیل اباد نزدیکای یک قهوه فروشی ارباب گفتن نگه دارم
+بیا پاهامو تو حیاطتون گذاشتم و کف ماشین خاکی شده، بلیس و تمیز کن و جوراب پام کن و کفشامو بپوشون یک قهوه بخوریم بعد بریم
من در حین لیسیدن و تمیز کردن پاهای ارباب بودم که یهو صدا خنده دو تا دخترو از پشت سرم شنیدم، سرمو بالا کردم دیدم ارباب داره بهشون اشاره میکنه بیان نزدیک
*(دختر شماره 1) این مرده ؟ (بلند خندید)
+نه، سگمه
/ (دختر شماره 2) سگه ؟ (همینطوری هر دو تا میخندیدن)
+آره، پالیسی میکنه، تحقیرش میکنم، توفمو میخوره، شاشمو میخوره، خیلی باهاله
*اه، چندشم شد
/ خیلی باحاله که
+دوست دارید ؟
*نه، اه، حالا پالیسیش خوبه، باقیش چیه، اه
/ همش خوبه، من یکم خوندم راجع بهشون، میشه ما هم ؟
+اره، ولی الان نه
من تا وقته پاهای ارباب رو خشک کردم و جوراب پاشون کردم و کفشاشون رو پاشون کردم و پاشدم برم قهوه بگیرم، ارباب و اون دو نفر مشغول بودن و وقتی داشتم برمیگشتم اون دو تا از کنارم رد شدن و من سرم پایین بود
/ میبینیمت توله سگ (هنوز میخندیدن)
رفتم و قهوه رو دادم ارباب و ارباب قهوه منم گرفتن و پر توف کردن و دادن دستم
+شماره هاشون رو گرفتم، شاید بعدا قراره سه تایی داشتیم
به سختی آب دهنم رو قورت دادم
_ممنون ارباب
+دوست داری ؟
_هرچی شما دوست داشته باشید، دوست دارم سرورم
+خوبه، گمشو زود بریم خونه دیرم شد
ارباب همونطور عقب نشستن و من انگار تاکسیشون بودم، گذاشتمشون در خونه و دستشون رو آخر آوردن جلو و بوسیدم و رفتن
سریع برگشتم و همون دور و بر قهوه فروشی و خیابون های اونجا دنبال اون دو تا دختر میگشتم، اصلا نمیدونم چرا داشتم اینکارو میکردم، یهو ارباب زنگ زدن
+کجایی ؟
_تو خیابون ارباب
+کدوم خیابون
_تو راه برگشت
+سریع برو خونه واست جایزه گذاشتم توی جاکفشتون (قطع کردن)
قلبم اومد تو دهنم، اگر تا وقته مامان اینا میرسیدن چی، سریع رفتم خونه و در جا کفشی رو باز کردم (هنوز کسی نیومده بود) دیدم کفی کفش هاشون رو گذاشتن، کفی های سفیدی که سیاه شده بودن و رد انگشتاشون مونده
پیام ازشون اومد
+جایزتو برداشتی ؟
_بله سرورم
+نیم ساعت دیگه تصویری زنگ بزن و تمیزشون کن
من زنگ زدم، اما تا جایی که یادم بود وقتی کفش های ارباب رو بردم و پاشون کردم کفش ها کفی داشتن، قبل از لیسیدن کلی از ارباب بابت کارهاشون و اونروز تشکر کردم و خودم رو براشون لوس کردم و ارباب همش میخندیدن، حس میکردم صدای خنده یک نفر دیگه هم میاد، اما متوجه نبودم، خلاصه شروع کردم و لیسیدم و تمیز کردم کفی هاشون رو، همین که تموم شد و جفتش رو کنار هم تمیز نشونشون دادم یهو یک صدای خنده دو نفره بلند اومد، یکی گفت، این چقدر خوبه، یهو ارباب دستشون رو به نشانه علامت هیس بردن روی دماغشون و اون طرف رو نگاه کردن
_ببخشید ارباب
+خفه شو خدافظ (قطع کردن)
بعد پیام دادن
+تا صبح نخواب، دوست دارم هر وقت پیام دادم سریع جواب بدی
منم نشستم به فیلم دیدن
ساعتای 3.15 بود ارباب پیام دادن
+توله سگ ؟
_هاپ هاپ هاپ
+کفی کفش ها خوشمزه بودن ؟
_بله سرورم، ممنونم ازتون، دیشب همه چیز عالی بود
+واسه خواهرم بود
_مثل جوراب هاشون خوش طعم بودن ارباب
+دیشب دید چطوری با ولع میخوریشون، دوست داره پاهاشم همونطوری بخوری
_هر چی شما دستور بدید سرورم
+من دوست نداشتم خواهرم وارد این قضیه بشه ولی خودش خواست
_در خدمتم بانو، هر چی شما بگید
+شاید یک قراره دوتایی توی همین هفته بزارم باهات، خونتون
_هر روزی مد نظرتونه بگید سرورم من ببینم خالیه یا نه
+خالی نبود جای دیگه جور میکنی، در ضمن جلوی خواهرم کص لیسی و کون لیسی و شاش خوری و این چیزا نداریم
_من هر کاری شما بگید انجام میدم بانو
+خواهرم به شدت خشنه، تنتو چرب کن
_یعنی بیشتر قراره پالیسی کنم و کتک بخورم ؟
+بیشتر قراره کتک بخوری، دوست پسر قبلیش بعد از کات کردن تا یک هفته از خونه نتونست بره بیرون، دستاش خیلی سنگینه
_بله سرورم، هر شما بگید
+گمشو بهت خبر میدم، فعلا هر روز ساعت 8 میای سر اقبال، خواهرم رو میبری سر کار، ساعت 3 هم میاریش خونه، فهمیدی ؟
+باقیشو یا خودش بهت میگه، یا خودم
+حواست به چشمت باشه کجا رو نگاه میکنی
+مثل من باهاشون رفتار میکنی
+دستبوسی وقت سوار شدن و پیاده شدن یادت نره، ولی پابوسی نمیکنی
+گمشو بخواب
_چشم ارباب، شبتون بخیر

از فرداش من شدم راننده شخصی دیانا (خواهر ارباب دنیا) ساعت 8 سر اقبال وای میستادم، دستشونو دراز میکردن، میگرفتم و پشت دستشونو بوس میکردم و درو باز می کردم و سوار میشدن و درو میبستم و در محل کارشون (آزادشهر) درو باز میکردم و پیاده میشدن و دستشونو بوس میکردم و میرفتن و برگشت هم همینطور بود تا سه چهار روز بعدش که قرار گذاشتن، ارباب دیانا توی ماشین اصلا حرف نمیزدن

ادامه...

نوشته: سروش برده


👍 6
👎 1
27101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

805555
2021-04-23 01:23:47 +0430 +0430

دارم حساب میکنم از 500 تا تو گوشی چطور زنده بیرون اومدی
من پونصد بار فوت هم بکنم سرم درد میگیره

0 ❤️

805618
2021-04-23 10:46:12 +0430 +0430

ای کاش من جای سروش بودم

0 ❤️

805624
2021-04-23 11:37:28 +0430 +0430

محشر بود فقط به زحمت خودتم یه پیام تو خصوصی بهم بده

1 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها