فریده زندایی جنده (۱)

1400/11/27

سلام اسم من مهدیه و میخوام داستانی که مربوط به ۳قبل هستش رو براتون تعریف کنم یعنی زمانی که من ۱۸سالم بود…
تقریبا ۱۳سالم بود که داییم با فریده(زن داییم) ازدواج کرد ؛ اون موقع بچه بودم و زیاد چیزی از سکس و اینا سر در نمیاوردم ولی یادمه هروقت میدیدمش ضربان قلبم زیاد میشد و یه حس شهوتناک خوبی بهم دست میداد…
فریده یه زن ۲۸ساله هستش با پوستی سفید که تو سرما صورتی میشه؛ دیگه بدونید در چ حد سفیده :) ، با اندامی فوق سکسی که باشگاه میره همیشع و قد ۱۶۵ و وزن متعادل داره و چهرشم با چهره اِما اِستون بازیگر هالیوود فرق زیادی نمیکنه… در این حد زیبا!!:)
از فریده و رفتارای عجیبش متعجب بودم! موقعی که تنها میرفتم به خونه داییم تا بهشون سر بزنم ؛ با تیپ عجیبی به دیدن من میومد
درواقع حتی بعضی وقتا هم که با خاله هام میرفتیم اونجا تا سر بزنیم بازم کارای عجیبی میکرد؛ با شورت و سوتین میومد و کنار ما مینشست؛ بعضی وقتا با خودم میگفتم این چرا این کارا رو میکنه شاید نیازی داره؟! شاید این کار رو میکنه که من جلو برم و پیشنهادی بدم… علاوه بر زیبایی خودش ، زیبایی اندامش من رو دیوونه میکرد. جدا از جنده بازیاش… واقعا یه پارتنر سکسی فوق العاده بود… دیگه جدیدا خیلی به خاله(زن دایی) فریده فکر میکردم… همش با خودم میگفتم اخه چی میشه یه روز من برم خونه داییم و این جنده تنها باشه… :)))
دیگه نزدیکای ۱۸سالم بود ، همه چی رو راجب سکس و… میدونستم ؛ کسخل اندامش شده بودم. کمر باریک و ممه های ۷۰ش اون بدن بدون مو و صورتی سفیدش… اون لبای سکسیش…
همیشع میگفتم خوش به حال داییم وقتی از سرکار برمیگرده یکی هست تا روز بعد شارژش کنه…
خلاصه روزای زیادی با حسرت کردن فریده خانم گذشت و تنها کاری ک میتونستم بکنم جق زدن بود… البته عکسایی هم ازش داشتم چون معمولا لباسایی جذب می پوشه و مانتو کوتاه
بعضی وقتا هم فقط منتظر بودم تا بعد چن وقت ببینمش اخه برخلاف اون یکی زن داییم که مذهبیه و سن بالا… این یکی هروقت منو میبینه سریع پیش قدم میشه برا روبوسی. قربوووون اون لبای رژ سکسیت بشم. همیشه جای روژش رو هم تا موقعی ک بره پاک نمیکنم…
بعضی وقتا هم موقع روبوسی نگا میکنم کسی حواسش نباشه، ۱ثانیه خودمو بیشتر تو بغلش جا کنم ک لااقل بتونم سینه‌هاشو حس کنم ♡:)
دیگه کم کم نامید از سکس بودم اخه شرایط مهمونی رفتن دیگه کم پیش میومد یا من دیگه ۱۸سالم بود یکم زشت بود برا روبوسی دیگه…
با خودم میگفتم چیکار کنم؟ شاید این با جنبه باشع که سکسی با تاپ میاد جلو من میشینه و اگه بهش پیشنهاد بدم ؛ عصبی و ناراحت میشه بعد همه‌چی خراب میشع؛ از یه طرف هم میگفتم خره این خودش داره نخ میده چرا کاری نمیکنی کسخل !
خدایی منم هیکلم خوبه فوتبالیستم و کمی خوش قیافه با قد ۱۷۸
گفتم اخه منم که بد نیستم که اون بدش بیاد. اتفاقا همیشه شوخی هم میکنیم زیاد… توش مونده بودم چ گهی بخورم… کس بهشتی جلوم و من تخمامو گم میکردم هروقت شرایط پیش میومد که بهش بگم یا نه…
تو قسمت چت شهوانی هم زیاد سرچ میکردم که یکی کمکم کنه بتونم بهش پیشنهاد بدم… چیزی دس گیرم نشد
۱۸سالم بود و من گفتم حاجی کسه ها! ولی نمیشه اخرش یه خرابکاری بدی میشه بیخیال…
من همیشه بازیای استقلال رو میرفتم خونه داییم نگا میکردم
دیگه هرسال استقلال پرسپولیس ۲تا بازی شایدم ۳تا بیشتر نداشتن باهم دیگه پس منتظر اون روز بودم که باز برم اونجا… من و داییم و رونای سفید فریده یجا باشیم:) البته بدون دایی:) :)
نزدیکای دربی بود ، گفتم ای جان که فریده ست مشکی رو بزن ک این هفته بازیع؛ حاجی تو کونم عروسی بود که برم باز برا بوسیدن گونه هاش و دید زدنش…
دایی جان شرمنده ، ولی زنت خودش کسش میخارید؛ منم دید زدم حلال کن
خلاصع شبو خوابیدیم صب پاشدیم ، داییم همیشه با ماشین میومد دنبالم تا بریم خونش…
بازی ساعت ۱۶:۰۰ بود ؛ طرفای ساعت ۱۴:۰۰ زنگ زد بهم " بعد گفت که مهدی دایی من یه کاری دارم مربوط به کارای اداری شرکت ، الان رفتم شهرستان‌… شاید نیمه اول رو نبینم میخوای تو برو پیش خاله فریده تا من بیام!
اینو که گفت فقط بدنم ب لرزه افتاد انگار از خوشحالی نمیتونستم حرف بزنم
صحبتش داشت ادامه پیدا میکرد…
…تو برو پیش خاله فریده تا من بیام ، یا خونه خودتون بمون تا من بیام دنبالت بعد بریم…
نذاشتم حرفش رو تموم کنه ؛ گفتم نه نه نه مشکلی نیست
خاله تنهاست من میرم پیشش تا بیای دایی فقط تخمه حتما بگیر بیار
گفت باش دایی ۲ساعت تا بازی مونده عجله نکن کاراتو کن بعد برو
گفتم چشششششم
بعد خداحافظی کردیم. پیش خودم گفتم عجله نکنم ؟؟؟ برم پیش شاه کس بشینم عشق کنم اصلا شاید تونستم به یچی راضیش کنم. اره حتما میتونم
سریع آماده شدم و رفتم خونه داییم
زنگ در رو زدم. فریده جواب داد
گفتم سلام خاله فریده جان عزیزم در رو باز کن
فریده: جانم؟ چیه اینقد سرحال و مهربونی
مهدی: چرا که نه ، هوا به این خوبی بازی به این داغی زندگی به این خوشی
فریده: خب خب بیا حرف اضافی زیاد میزنی
هر دو زدیم زیر خنده در رو باز کرد
با خنده رفتم تا پیش در
در رو باز کرد^ بعععله طبق معمول تیپ سکسی اول بی دلیل ۱ثانیه نگا پاهاش کردم و رفتم برا روبوسی و بعله یه ۳ثانیه تو بغل خوبش بودم :)))
گفتم خاله چقد دلم برات تنگ شده
گفت منم عزیزم بیا داخل عزیزم
رفتم داخل رو مبل نشستم. یدفه اومد تو ذهنم ک پیشنهاد رو حالا چیکار کنم؟ خایه فنگ شدم، گفتم حاجی ولش کن تخمشو ندارم نمیتونم ولش کن ابرومون میره دیگع روبوسی کردیم بسه بسه ولش کن…
خاله فریده‌ی خوبم برام اب هویج آورد باهم خوردیم و بعد اون با سوتین و شورت بنفشش و موهای کوتاه شدش(پسرونه کرده بود) رو اون مبل نشسته بود و منم رو مبل روبروش…
حتی حال و احوال پرسی هم ک میکرد شهوتم میزد بالا حس خوب داشتم انگار کنارش که بودم هیچی دیگه از دنیا نمیخواستم
بهم گفت وایسا برم شربت پرتقال هم بیارم گفتم نه زحمت میشه گفت بشین الان میام
موقعی که پا شد بره شربت بیاره طوری کونش رو تکون میداد ک انگار لپای کونش میخواستن پیامی رو بهم برسونن
وااای قلبم یطوری شد اصلا اون لحظه انگار ۱ثانیه میخواستم از هوش برم
همش میگفتم خدایا شکرت خدایا شکرت خدایا شکرت بخاطر همچین فرشته ای من دارم دیونه میشم…
تو آشپزخونه صدام کرد. گفت مهدیییی بیا بیا
گفتم چیشد ؟؟؟
گفت وییییی زود بیا زودباش
دویدم گفتم چیه چیه
گفت من دارم شربت رو هم میزنم به دو دستم نیاز دارم منو بخارون؛ پیش خودم گفتم یعنی چی خو با یه دست هم بزن…
گفت مهدیییی بخارون مردم من…
گفتم جانم کجا کجا؟! گفت بیا از وسطای کمرم زود باش
از کمرش با انگشتام یکم خاروندم گفت بیا پایین تر یکم
اومدم یکم پایین
+اینجا؟
_پایین گفتم
+پیش خودم گفتم خو پایین تر که میشه… میشع باسنش
_ گفت مهدی دارم اذیت میشم بخارون خو

  • دس گذاشتم رو لپ کونش ، آب دهنمو قورت دادم گفتم اینجا؟
    _ گفت اره عشقم زود باش که فریده از دس رفت
  • با ناخونام که نه، با انگشتام یکم خاروندم
    گفت آخیش… ممنون عزیزم
    حدودا ۱۵ثانیع داشتم یه تیکه گوشت نرم رو نوازش میکردم
    واااای اینو چیکارش کنم!؟ کیرم راست شد! حالا چ گوهی بخورم
    یدفع فریده برگشت گفت تو که هنوز اون پایین نشستی پاشو بریم تو پذیرایی
    گفت پاشو پاشو میخوام رد شم
    انگار فهمیده بود کیرم راس شده ، گفت مهدی اِ پاشو
    فقط میدونم چشمامو بستم با کیر باد پا شدم سریع رفتم تو پذیرایی
    قهقه زد گفت کجا رفتی؟ بیا شربتارو ببر شیطون
    از خجالت نمیدونستم چیکار کنم. فهمیده بود شق کردم. گفتم چشم اومدم
    سرم پایین انداختم شربتارو بردم…
    فریده با خنده اومد مبل روبرو نشست
    و…

(اگه راضی باشین ادامه داره)

لطفا نظرتونو بگید
:)

نوشته: گوگولی مگوری


👍 40
👎 36
113801 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

859382
2022-02-16 01:17:39 +0330 +0330

اونجایی که گفتی با شرتو سوتین مینشست پهلو فامیلا فهمیدم کصتانی بیش نیست.تو خارجم اینجور رفتار نمیکنن.حتی جنده هاش.
ادامه نده کصتان رو


859392
2022-02-16 01:43:09 +0330 +0330

آخ جون شربت!!!همین که توش شربت داشت من راضیم.اگه تو قسمت بعد شربت آلبالو داره ادامه بده.

6 ❤️

859398
2022-02-16 01:55:05 +0330 +0330

کیر دهنت تا وسطاش فک میکردم دختری و داستان لزه:/
“اسم من مهدیه” :/
وقتی میدونی جمله کژتابی داره کون گشادتو جمع کن جور دیگه ای بنویسش.

7 ❤️

859403
2022-02-16 02:04:09 +0330 +0330

فیلم سوپرم اولش با شرت و سوتین نمیان بشینن خودت کصخلی مارم کصخل فزض کردی

0 ❤️

859407
2022-02-16 02:17:33 +0330 +0330

اولش سن رو اشتباه میگی

0 ❤️

859423
2022-02-16 02:51:41 +0330 +0330

گوگولی مگوری طنز پرداز خوبی هستی اینقدر دروغ های با حالی گفتی که بیشتر خنده ام گرفت تا اینکه بخوام فحش بدم

2 ❤️

859433
2022-02-16 03:09:55 +0330 +0330

بابا ی چیزی بگو حداقل نزدیک دورغ باشه. جند ه هم طرف باشه با ی شورت و کورست حداقل برای بار اول نمیاد با اون. وضعی که تو گفتی بیاد جلوی. ادم. بشینه. مخصوصا اول داستان گفتی که وقتی با خاله ام هم. بودیم با اون وضع میومد میشت. بابا زن ادم اینطوری بیش شوهرش هر دفعه لباس نمپوش. خیلی تابلو بود. لطف کن بقیه اش ننیویس.

0 ❤️

859440
2022-02-16 03:21:49 +0330 +0330

زندانی فریده تفاله های آب هویجش رو کجا میریزه. خاردار آبجی

0 ❤️

859442
2022-02-16 03:24:44 +0330 +0330

کیرم دهن اونایی که لایک کردن

1 ❤️

859444
2022-02-16 03:27:16 +0330 +0330

اگه میخوای توی قسمت بعد هم ۲۰ بار بگی حاجی ادامه ندی بهتره

0 ❤️

859455
2022-02-16 05:22:54 +0330 +0330

بارا جلقتو بزن نمیخواد کوصشلر تلاوت کنی

0 ❤️

859492
2022-02-16 10:32:39 +0330 +0330

فانتزی یا تخیلی هم بوده باشه قشنگ بود ادامه بده

0 ❤️

859493
2022-02-16 10:35:06 +0330 +0330

ما یه فامیل داریم که هم شاه کسه هم جنده پولی ولی تا حالا نشد که با شرت و سوتین بشینه کنارمون بعد فامیلای شما چطور اینکار رو میکنن یا خوش شانسین یا تخیلات ذهن یه جقیه

0 ❤️

859498
2022-02-16 12:00:49 +0330 +0330

مشنگ ادامه نده

0 ❤️

859501
2022-02-16 12:38:27 +0330 +0330

کس شر

0 ❤️

859539
2022-02-16 17:25:51 +0330 +0330

اسهال نشدی اب پرتغال و اب هویج 😂💔

0 ❤️

859542
2022-02-16 18:06:05 +0330 +0330

در اینکه داستانت کوشعر محضه و بهتره بقیشو ننویسی که جای هیچ شکی نیست فقط موندم اون نوزده نفری که لایک دادن دقیقن چی توی داستان دیدن و از چیش خوششون اومده که لایک دادن؟؟؟نکنه اینجا هم مث اینستا میشه لایک فیک خرید؟؟؟

1 ❤️

859559
2022-02-16 21:17:48 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

859562
2022-02-16 21:40:23 +0330 +0330

کسشعر محض آخرش ۱۸سالت بود یا ۱۳،😂😂😂😂😂بیا 🍌 بخور ،😂😂😂😂

0 ❤️

859566
2022-02-16 22:36:40 +0330 +0330

ببینم تو شیخ پشم الدین ساک بوقی نیستی؟

0 ❤️

859571
2022-02-16 23:25:14 +0330 +0330

لطفا ادامه نده با این داستان تخمی

0 ❤️

859578
2022-02-17 00:32:56 +0330 +0330

آخ جووونننننزززز کستان شربتی 💩 اوف دمت گرم پهللون ایولا ، عجب زندایی جن،ده ای داشتی طرف ، از اتاق فرمان میگن که دایی ت هم کیرش کلفت بوده و خلاصه ،،،،، اگه اونجا ت نشده غاری که باز آید به کنعان غم نخور ، ننویس خواهشا ادامه شو ، بیخیال 👏 👏 👏 👏 👏

0 ❤️

859579
2022-02-17 00:35:03 +0330 +0330

راستی یادم رفت ، هنوز سالمی ؟یا رفتی اون بالا ها جاییت کبود نشده 😂 از موتوری نگیر چیزی که ،،،،،،

0 ❤️

859628
2022-02-17 02:40:03 +0330 +0330

گوگولی کجایی شق درد گرفتم بیا برکت داره هلاک میشه

0 ❤️

859631
2022-02-17 02:42:53 +0330 +0330

تو بنویس. کون لق ناراضی

0 ❤️

859648
2022-02-17 03:24:31 +0330 +0330

عرضه نداشتی یه لقمه زن دایی رو در یه داستان خلاصه اش کنی …
من یکی چیکار دارم که تو اون مخت چه جوری اطوار های مسخره زندایی ات رو از دیدگاه یه شوت حشری که خودت باشی شرح میدی…زن دای جنده ام اِلِه کرد بِلِه کرد …کص مشنگ وقتی خارشک میگیره .کف دستو محکم بزن در کونش .تا اینکه بیای یساعت کصشعر تفت بدی اطوارهای اون جنده رو تعبیر کنی…در ضمن داستان تخیلی که دیگه اینهمه کص گویی نداره…

0 ❤️

859654
2022-02-17 04:56:42 +0330 +0330

ن راضی نیستیم پس ادامه نده لطفاً

0 ❤️

859702
2022-02-17 15:02:31 +0330 +0330

دع اخه جقی خاله الکسیس با شورت سوتین نمیاد جلو کسی اولش لباس تنشه این چجوری با شورت سوتین جلو تو فامیل میگشت

0 ❤️

859707
2022-02-17 16:43:05 +0330 +0330

بهمن ماهی نیستی تو؟

0 ❤️

859745
2022-02-17 23:18:30 +0330 +0330

خفه بابا کوسکش

0 ❤️

859962
2022-02-18 21:40:46 +0330 +0330

به نظرم کس شعراتو دیگه ادامه نده

0 ❤️

860365
2022-02-21 19:57:10 +0330 +0330

ادامه بده

0 ❤️

860666
2022-02-23 15:47:16 +0330 +0330

ادامه بده جالب بود

0 ❤️

860691
2022-02-23 20:49:08 +0330 +0330

دیوث، بنویسی میخونیم، نویسی هم کُص ننت…

0 ❤️

861134
2022-02-26 17:41:56 +0330 +0330

کصشر

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها