فقط یه کمک ساده

1399/09/15

سخن نویسنده: این داستان بازگو کننده یک خاطره بر اساس واقعیت نیست، بلکه همانند داستان منتشر شده قبلی “لذت یک کباب خوشمزه” صرفا یک داستان ساخته ذهن نویسنده جهت لذت بردن خوانندگان عزیز می باشد.
چند مورد هم در مورد داستان قبل عرض کنم:
بعضی از خوانندگان نقدهای صحیحی داشتند که لحن داستان کتابی بود، خشک و رسمی بود، نباید از منظر دانای کل بیان میشد، باید از زبان یکی از شخصیت ها بود و … که کاملا حق رو به ایشون میدم و سعی میکنم در این داستان اینها رو رعایت کنم.
بعضی های دیگر خیلی لطف داشتند و تعریف و تمجید کردند که واقعا ازشون ممنونم که باعث دلگرمی بودند.
بعضی گفتند دروغ بود و … که باید بگم خب کاملا معلوم بود که این داستان بر اساس واقعیت نبود. اما نباید گفت دروغ بود، باید گفت ساخته و پرداخته ذهن نویسنده بود و بنده هیچ کجای داستان ادعایی در مورد واقعی بودن اون نداشتم.
و اما خدمت گروهی که کمی کم لطفی کردند باید عرض کنم که این داستان اولین تجربه داستان نویسی بنده در این ژانر بود. اگر از لحن بیان داستان انتقاد داشتید میپذیرم، اما اگر موضوع رو نپسندیدید از ابتدا بر اساس برچسب ها موضوع مشخص بود، بهتر بود این داستان رو مطالعه نفرمایید و یا شاید از ابتدا آدرس سایت رو اشتباه اومدید. اما در کل با توجه به حجم زحمتی که برای داستان کشیده شده بود و همچنین رای مثبت دیگر عزیزان و قرارگیری در لیست داستان های برگزیده دو هفته اخیر، نباید در بیان جملات مایوس کننده و ناراحت کننده عجولانه تصمیم بگیریم.

فقط یه کمک ساده
چند مدتی بود که با شوهرم در مورد بچه دار شدن توافق کرده بودیم. چند ماهی هم از تصمیم مون گذشته بود و قرص خوردن رو گذاشته بودم کنار. خب شاید بگین قرص چرا. چون من برای جلوگیری قرص ال دی می خوردم. بر خلاف نظر عموم، هرگز مشکلی هم باهاش نداشتم. از طرفی نه خودم و نه شوهرم استفاده از کاندوم رو دوست نداشتیم. اینکه موقع اومدن آبش بکشه بیرون رو هم هیچکدوم دوست نداریم. هم کثیف کاریه هم اون حال آخری که به نظرم قسمت اصلی سکسه رو نمیبریم.
برگردم به داستان. خلاصه که دو سه ماهی اقدام کردیم اما موفق نشدیم. به توصیه متخصص زنان تست های مختلف رو انجام دادم و معلوم شد من از هر لحاظ اوکی ام. قرار شد شوهرم هم بره تست اسپرم بده ببینیم اون وضعش چطوره. بماند که اونجا با چه خجالت و آبروریزی نمونه گیری کردیم و تحویل دادیم. اما وقتی نتیجه اومد آب سردی رومون ریخته شد. معلوم شد اسپرم های آقا قدرت پیش روندگی کافی رو ندارند و اینقدر کند حرکت میکنند که قبل از رسیدن به لوله رحمی و تخمدان عمرشون تموم میشه.
راه حل پزشکی و مرسومش این بود که بریم طی یه درمان گرون و پیشرفته اسپرم هاشو شستشو بدن و با تخمکای من لقاح بدن و بعد چند تا موفقشو بکارن تو رحم من که حداقل یکی دوتاش بگیره. اما ما نه توان مالیشو داشتیم و نه اگر هم جورش میکردیم شوهرم راضی بود. میگفت من بچه آزمایشگاهی به دلم نیست.
از طرفی هم طول آلت شوهرم که 12-13 سانت بود شاید یه معضل بود تا اسپرماش دیر به رحم من برسن و مسیرو ادامه بدن. روی همین حساب هم شروع کردم به تحقیقات. متوجه شدم که باید حداقل در سه روز متوالی یعنی روزهای 13 تا 15 ام از شروع پریودم سکس داشته باشیم و اینکه یه جا خوندم که بهترین مدل اینه که من مدل سجده باشم که شیب کانال واژنم رو به پایین باشه و تا یه مدتی هم توی این حالت وایسم تا حرکت توی مسیر واژن براشون راحت تر باشه. قابل توجه اونایی که نمیدونن، مدل سجده همون سگیه خودمونه، با این تفاوت که دستا رو میخوابونیم روی زمین و سر و سینه باید روی زمین باشه.
این مساله رو با شوهرم در میون گذاشتم و قرار شد وسط روز که برای ناهار و استراحت میاد خونه سکس کنیم که بعدش اون بره سر کارش و منم تا یه ساعت یه بالش بذارم زیر شکمم و توی اون حالت بمونم تا ببینیم چطور پیش میره. روز اول رو هم اجرا کردیم و شوهرم پوشید و رفت سر کارش، اما من واسم یه ساعت به اندازه یه روز گذشت. از بس بی حرکت وایسادم کمر و پاهام درد گرفتن. نمیتونستم بی خیالش بشم، هم عذاب وجدان نمیذاشت بی خیالش بشم و هم دلم نمیخواست برنامه هام بی ثمر بشن.
وقتی اون یه ساعت به سختی تموم شد، با خودم گفتم کاشکی با یه چی میفرستادیم پشتش که آبا رو هولش بده قشنگ برن پایین. گفتم انگشت دست، ولی دست که نمیشد. به فکر دسته برس افتادم که گفتم همین مونده که خودمو زخم و زیلی کنم که همین سکسو هم نتونیم بکنیم. دنبال یه چی بودم که جذب کوسم باشه و همه چی رو با خودش هول بده ببره پایین. که یهو یه جرقه شرم آور تو ذهنم خورد. کیر پژمان. کیر کلفت و بیست سانتی پژمان عینا دوای دردم بود. من از وقتی تصمیم گرفتم مادر بشم دیگه به کیر پژمان فکر نکردم. اما این فکر باعث شد یه پالس لذت از سرتاسر کوسم عبور کنه.
به خودم نهیب زدم و گفتم حالا میخوای بری بهش بگی بیا منو بکن؟ باز خودمو متقاعد کردم که تو همین مدل سجده میرم زیر پتو، اونم میاد سریع فقط یکی دو بار تا انتها کیرشو میفرسته داخل، ازش میخوام با کاندوم کارشو انجام بده. اصلا نه جایی رو میبینه نه لمس میکنه. خلاصه خودمو متقاعد کردم و زنگ زدم به پژمان. وقتش آزاد بود. از اول تا آخر داستانو با چیزی که ازش میخوام رو با کلی شرم و من و من بهش گفتم. پژمان فورا گفت که حتما میاد. از خداشم هست که بتونه کمکی کرده باشه. گفتم حواست باشه تو واسه چیز دیگه ای نمیای اینجا، فقط واسه یه کمک ساده و کوتاه میای. که گفت خب باشه، متوجهم.
عصر پژمان اومد کلید در کوچه و واحد رو ازم گرفت و قرار شد سر ساعت مشخص سر کوچه کشیک بده و بعد از رفتن شوهرم فورا خودشو بهم برسونه. فرداش به محضی که شوهرم کارشو تموم کرد، پوشید و زد بیرون. ناگفته نمونه که من این دو روز ارضا نشدم. دو روز قبل از اونم برای تقویت جسمی و جنسی هر دومون، سکس نداشتیم. خلاصه پتو رو کشیدم روی خودم و بدنمو که کامل لخت بود پوشوندم.
صدای چرخوندن کلید و باز شدن در رو به آهستگی شنیدم. صدا زدم بیا توی اتاق خواب. وقتی وارد اتاق شد سلام کرد و جوابشو دادم. گفتم زیاد طولش نده، نگاه هم نکن، فقط کاری که گفتم. گفت چشم. صدای درآوردن لباساش رو شنیدم که دو دل شدم بهش بگم نمیخواد همه رو دربیاری. دوباره به خودم گفتم به من چه خودش میخواد دربیاره و بپوشه، بذار هرطور راحته کارشو انجام بده.
اومد روی تخت خواب و پشت سرم قرار گرفت، منتظر بودم پتو رو بیاره بالا و کارشو بکنه. گفتم چی شد پس؟ با کمی تعلل گفت یه دو تا مشکل هست. گفتم چی؟ گفت اول اینکه اینطور که دستور دادین من نه نگاه کنم و نه دست بزنم، به اون سفتی و حجمی که واسه کارتون لازم دارین نمیرسم. دوم اینکه چون خیس نیست نمیشه فقط توی یکی دو حرکت این کار رو انجام داد. ضمنا شرمندم کاندوم رو هم یادم رفت بگیرم. نمیدونستم از این مورد آخری خوشحال باشم یا ناراحت. هم خودم جوش آوردم از بی حواسیش هم کوسم داغ کرد و از تصور تماس بی واسطه کیر پژمان و کوس من نبض میزد و بی تابی میکرد.
خیلی کوتاه به حرفاش فکر کردم و تصمیم گرفتم حالمونو بیخود خراب نکنم و واسه کاندوم بهش حرفی نزنم. و گفتم خب بیا جلوم دو زانو بشین، پتو رو بنداز روی پاهات تا همه مشکلاتو با هم حل کنم. به خودم و پژمان گفتم اینطوری از زیر پتو که نمیبینمت فرض میکنم دارم واسه شوهرم این کارو میکنم.
تا اومد جلوم دو زانو زیر پتو نشست و سر من بین دو تا رون حجیم و ماهیچه ایش قرار گرفت، و به محضی که دستامو به سمت کیرش که همین الان هم به اندازه کافی سفت و حجیم بود بردم، خواستم با صدای بلند داد بزنم دروغ واسه چی؟ معلومه که این رونای عضلانی و کیر کلفت مال شوهرم نیست. من قربون این کیر کلفت و بیست سانتی میرم. همینطور که با یه دستم تخمای بزرگ و باحالشو که تازه شیوشون کرده بود میمالیدم با اون یکی دستم سرتاسر کیرشو لمس کردم و سر کیرشو می بوسیدم. عطر و بوی بدنشو و البته کیرشو خیلی دوست داشتم. دیگه چطور باید میگفتم دیوونه کیرشم. این کارام فراتر از یه ساک زدن و خیس کردن ساده بود. میخواستم دیوونش کنم. تا دیگه نگه به اندازه کافی سفت و حجیم نیستم. دلت میخواد زن دوستت کیر کلفتتو بخوره دیگه چرا بهونه میاری؟ تو که از اول هم سفت تر از همیشه ی شوهرم بودی. سر کیر کلفتشو تو دهنم گذاشتم و مکیدم. نمیخواستم فقط خیسش کنم. میخواستم ازش لذت ببرم و بهش لذت بدم. زبونمو هم فرستادم زیر کیرش و قسمت حساس ختنه گاهش رو با زبونم بازی میدادم. بعد که احساس کردم به اندازه کافی در مورد سر کیر نازش حق مطلب رو ادا کردم، ریشه کیرشو گرفتم و تا جایی که میتونستم شروع کردم ساک زدن حلقی و تند. دیدم آهش بلند شد و بدون جابجا کردن پاهاش، دو دستی به کونم که تو هوا زیر پتو بود حمله کرد و از رو پتو چنگشون زد. این کارش تخطی از مقرراتمون نبود پس چیزی نگفتم و به عنوان یه پاداش به ساک زدنای خوبم بهش نگاه کردم. تا اینکه فراتر رفت و پتو رو کشید سمت خودش که تا روی پایین کمرم لخت شد و با دو دست قوی و بزرگش دو تا لپ کونمو گرفت تو چنگش و از لذت ساکی که براش میزدم آه میکشید. از اینکه خط قرمز رو رد کرده بود کمی کفری شدم و خواستم چیزی بگم که فهمید و فورا یه دستشو روی کوسم و چوچولم کشید و گفت خب میخوام تو هم خیس و آماده باشی. نمیدونستم باید چی بگم، عقلم میگفت نه جلوشو بگیر، کوسم میگفت آره حرف نزن. نیاز به ارضا شدنم باعث شد تسلیم خواسته کوسم بشم و بذارم همزمان که من دارم به کیر کلفتش سرویس میدم، اون هم حسابی به کوسم رسیدگی کنه. چوچولم واقعا به لمس انگشتای داغش نیاز داشت. واسه اینکه یه مقدار فرم کمر و باسنم رو زیباتر و دسترسیشو به کوسم بیشتر کنم تا جایی که تونستم قوس کمرمو رو به پایین گرفتم و پاهامو در حد توان باز کردم. اون هم با یه جون گفتن حسابی انگشت وسطشو فرستاد داخل کوسم و شروع کرد گاییدن کوسم با انگشتش. بعد هم با اضافه کردن انگشت انگشتری به انگشت وسطش گفت تا تو هم یه کم بازتر بشی که موقع کار اصلی بتونیم بدون مشکل کار رو شروع کنیم. یه چند بار که این کارو کرد حس کردم کوسم حسابی آبکی شده و کیرشم که از آب دهنم سرتاسرخیس شده بود. گفتم دیگه بسه، وقتشه.
پژمان پاشد رفت پشت سرم و با دیدن قوس کمر و باسنم یه جون دوباره گفت و سر کیر کلفت و خیسشو گذاشت در دهانه کوسم. منتظر ورود بودم که گفت آماده ای؟ گفتم آره. گفت باسنتو بگیرم؟ تو دلم گفتم برو جونور، گرفتن باسنم از کارای قبلیت که بدتر نیست. ولی فقط گفتم بگیر. دو دستی دو طرف باسنمو گرفت و بعدش کیر کلفتش که به آهستگی و با فشار دیواره های تنگ کوسمو باز میکرد و فرو میرفت رو حس کردم. کیرش که به انتهای مسیر رسید از لذت و حرارت سکس از خودم بیخود شدم و دیگه نتونستم سرمو زیر پتو نگه دارم. سرمو تا گردن از زیر پتو بیرون آوردم و دستامو تا انتها به سمت بالای سرم کشیدم. با این کار قوس کمرم بیشتر و زاویه کانال کوسم بیشتر به سمت پایین قرار گرفت. ترکیب این حالت با کیر سربالا و سفت پژمان که تا انتها و با فشار دستاش به باسنم، درون عمق کوسم نگه داشته شده بود، لذت بیشتری به جفتمون داد، طوری که آه هماهنگی با هم کشیدیم. منتظر بودم حرکتشو تکرار کنه که دیدم کاری نمیکنه. انگار داشت از یکی دو بار فرصتی که برای فرو کردن کیرش توی کوس تنگ زن دوستش در اختیار داشت، تمام استفاده و لذت رو میبرد. تو این فکر بودم که دیدم کیرشو کاملا آهسته تا انتها عقب کشید و دوباره همون مسیر رو با فشار بیشتر و انگار کیر کلفت تر تا جایی عمیق تر درون کوسم وارد شد. انگار که میتونست با اختیار خودش خونی که درون کیرش میفرستاد و حجم و طول کیرش رو افزایش بده. الان دیگه پر بودن کوسم رو با تمام وجود حس میکردم.
من دیگه داشتم کم کم از کنترل خارج میشدم. نمیشد بذارم از این بیشتر بیوفتم توی دام این شهوت لعنتی، ممکن بود دیگه نتونم جلوشو بگیرم. آخه من میخواستم مادر بشم. نمیشد که بازم هر روز تو شهوت سکس با اون کیر کلفت بسوزم. باید همینجا متوقفش میکردم. واسه همین گفتم خب کافیه، فکر کنم کارتو به بهترین شکل انجام دادی، دستت درد نکنه. پژمان گفت مطمئنی که همین یکی دو بار کافیه؟ مطمئنی آب شوهرت دیگه الان کاملا رفته داخل رحمت؟ گفتم: نمیدونم، از کجا باید مطمئن باشم؟ پژمان که انگار داشت وقت کشی میکرد و با حرف زدن با من داشت به عقب کشیدن و چپوندن دوباره کیرش توی کوسم از سر کلفتش تا تخماش به آرومی ادامه میداد و لذت میبرد، گفت من یه فکری به ذهنم رسیده که ممکنه بتونه بهتر و بیشتر خاطرمون رو جمع کنه. گفتم چه فکری؟ پژمان گفت اگه وقتی که کیرمو تا انتها توی کوست با فشار نگه داشتم که چیزی بیرون نیاد، یه چیزی مثل آب هم از جلوی کیرم فشار رو بیشتر کنه، میتونیم مطمئن بشیم که آب کیر شوهرت با فشار وارد رحم و ادامه مسیرش میشه. من که از شنیدن کلمات کیر و کوس از دهان پژمان واسه اولین بار هم بهت زده و هم حشری تر و داغتر شده بودم، فکری کردم و با پررویی و یه خنده پر از استرس گفتم دیگه حالا چطوری تو این وضعیت آب رو لوله کشی کنیم بره جلوی سر کیر تو؟ که پژمان گفت حالا من گفتم آب، لازم نیست که حتما آب باشه، از آب بهتر هم هست که اگه تو اجازه بدی لوله کشی هم نمیخواد، سر لوله اش خودش اونجاست. گفتم چی مثلا. پژمان با استرس گفت ببین من همیشه اوقات آب کیرم حداقل یه نصف استکان میشه. اگه همینطور ادامه بدم و موقعی که آبم میخواد بیاد کیرمو تا تخمام بچسبونم داخل کوست، میشه همونی که بهت میگم. شنیدن همین پیشنهادش برای من کافی بود تا تمام وجودم از این تصور داغ بشه.
خودمو جمع کردم و گفتم دیوونه شدی، بعد اگه اون همه آب تو رفتن رسیدن به تخمکای من چی؟ اون موقع دیگه چکار کنم با بچه تو؟ به شوهرم بگم واسه تو نشد واسه دوستت بچه آوردم؟ پژمان گفت نه خب، آب اون که یه ساعت جلوتر از آب من رفته داخل، با این ضربه ها و فشار نهایی هم اونها جلوتر می افتن. هرچند دلیلش برای متقاعد کردن عقلم کافی نبود، اما راحت تونست کوسمو متقاعد کنه و من هم که توی اون وضعیت کاملا بنده خواسته های شهوانی کوسم شده بودم. پس گفتم نمیدونم، پس زودتر تمومش کن.
پژمان گفت اما اگه بخوایم آبم زودتر بیاد، باید اجازه دسترسی به همه چی رو بهم بدی که زودتر تحریک بشم. بدون فکر گفتم باشه، هر کاری دوست داری بکن. پژمان فورا پتو رو از روم برداشت و پرت کرد پایین تخت، با دیدن کمرم بلند گفت قربون این کمر بلوری و باربیت برم من. بعدش هم دو دستی پستونای تپلمو گرفت تو چنگش و مرتب کیرشو با ضربه میکوبید توی کوسم. داشتم به اوج میرسیدم که دیدم پژمان هم سرعتشو برد بالاتر. با شروع اورگاسم من که همراه با انقباضات کوسم و لرزش های رونها و باسنم بود و کنترلی روی حرکات بدنم نداشتم، حس کردم پژمان هم پستونامو ول کرد و نعره زنان دو طرف باسنمو گرفت و کوسمو سفت چسبوند به ته کیرش. نبض زدن های کوس من همزمان شد با نبض های پی در پی کیر کلفت پژمان که مدام داشتم با کوسم آبش رو مچلوندم و اون هم فقط نعره میزد و قربون صدقه ام میرفت.
پژمان فردای اون روز که روز 15 ام پریودم بود و حتی دو روز بعدش که شوهرم بدون سکس رفت سر کار رو هم اومد و عملیات مورد علاقه اش رو با من انجام داد. و نه ماه بعد نتیجه کارمون یه دختر خشکل چشم سبز بود، در صورتی که من و شوهرم چشممون قهوه ای بود. و همه اطرافیان دنبال این بودن که ثابت کنن این چشمای خشکل دخترم روی کدومشون رفته.

نوشته: Insatiable mind


👍 9
👎 3
36301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

780144
2020-12-05 00:31:15 +0330 +0330

خیلی خوب بود ممنون 🙏🙏🙏

0 ❤️

780204
2020-12-05 04:43:20 +0330 +0330

نگارش خوبی داشت

0 ❤️

780217
2020-12-05 09:17:04 +0330 +0330

خودت میخواستی بدی چرا انقدر دروغ بهش اضافه کردی😂😂😂😂

0 ❤️

780246
2020-12-05 12:16:06 +0330 +0330

لطفا برای مخاطب خود شعور قائل شوید.
دِ آخه لعنتی، طرف یه خیار تو خونه‌ش نداشت که رفت یه کیر اجاره ای برداشت آورد خونه‌ش؟
تو ایران زندگی می‌کنید شماها؟؟؟
در ضمن، ۱۳ سانت که هیچی، ۷ سانت هم برای تموم شدن کار کافیه. مهبل چاه فاضلاب نیست که سیخ بزنی وا بشه.

4 ❤️

780382
2020-12-06 06:51:33 +0330 +0330

خوب بود ولی داستان کباب خوشمزه رو قشنگ تر نوشته بودی اینکه یهو پژمان رو بدون مقدمه وارد داستان کردی از زیبایی وباور پذیری داستان خیلی خیلی خیلی کم کرد من بعنوان نویسنده نظر نمیدم بعنوان خواننده نظر میدم یه خواننده دوست داره اون چیزی رو که میخونه واقعی باشه واسه همین هم اکثر نویسنده ها ابتدای داستانشون اینقدر مصر هستن که داستانشون واقعیه ولی شما که اول داستان خودت میگی زاییده ذهن خودته پس باید کاری کنی که باورپذیریش رو ببری بالا تا خواننده درعین داستان بودن باورش بشه که واقعیه درست مثل فیلم بازی کردنه رفیق. سبک نوشتنت هم با قبلی هیچ فرقی نداشت سعی کن خلاقیت به خرج بدی لاااااااااااااایک دادم تا ادامه بدی. موفق باشی

0 ❤️