فمدام سیتی (۲)

1399/10/15

...قسمت قبل

اگر به فمدام یا ارباب و بردگی علاقه ای ندارید از ایکون برگشت مرورگرتون استفاده کنید.
اما به عشق فمدام ها بگم که لایک و کامنت یادتون نره،در قسمت قبل یه سری ایراد ها وجود داشت که اون ها را اصلا در این قسمت نمیبینید.
چشمام رو باز میکنم ولی نور چشمامو میزنه،مجبورم چند باره مصرانه پلک بزنم تا چشم به نور عادت کنه، زیر دستم یه چیزی رو حس می کنم،نرمه!
وای خدا این یه تخته! یه تخت واقعی زیر یه پسره!باید ثبت بشه!
یا شایدم نباید بشه چون مردهایی که یه سانت کیرشون کم داره اعدام میشن چه برسه به منی که الان روی تخت یه خانمم!یعنی مادرم بعد از اینکه آزیتا اون بلا رو سرم آورده منو آورده رو تخ‌‌…
تق …در اتاق باز شد…خواهرم با یه بشقاب غذای دخترونه (همون غذای طبیعی نه سگ وار)اومد تو …من که ترسیدم جسارتی کرده باشم،سریع پریدم رو زمین و با گریه:خواهش میکنم،میسترس جدید من،خواهش میکنم،جسارت منو…
خواهرم(کیانا):کدوم جسارت؟من خودم گذاشتمت رو تخت!
من:مامان ببخشید یعنی میسترس قبلی من میدونه آیا؟
+نه اگه میدونست الان کارخونه شیر دوشی بودی!
_ممنونم، ممنونم میسترس!
+ببین شاید خیلی سوال برات پیش اومده ولی اول بیا اینو بخور تا بعد از ظهر که از مدرسه برگشتم باهات حرف میزنم!
_من غلط بکنم سوال کنم،میسترس !خواهش میکنم منو مجازات کنین
یهو صدای مامان پیچید که سریع برو تا به مدرسه برسی!
اگه من هم جای اون بودم مثل شصت تیر میدودم!
بعد از اینکه اون رفت انگشتم رو زدم تو غذای دخترونه،همیشه میدیدم مامان برا صبحونه میخوردشون ولی فرقشون چی میتونه باشه؟
یه چیزی که نمی دونم چیه رو زبونم ایجاد شده ،فک کنم اسمش شیرین باشه چون تو برنامه کودک تلویزیون گفته بودن چیزای شکلاتی و قهوه ای شیرین هستند.
همینطور که من غذا رو خوردم صدای تق تق پاشنه های مامان نزدیک شد،من نمیدونم اون لحظه ها رو با چه استرسی طی کردم ولی آخرین چیزی که یادمه اینه که با کیج صورتی رو شنگولم و بشقاب غذایی که غیب شده بود جلو مامان سجده کردم!
مامان:دنبالم بیا اسلیو!
من:چشم!

در اتاق مامان وا شد …جایی که همیشه منو تحقیر میکرد،به شیر دوشی نرسیدم و یه بار دیگه پام به اتاقش رسید!
آزیتا که تو اتاق بود روشو برگردوند و من دیدمش …کیرم به رعشه افتاد از دیدنش…
آزیتا:برای شرکت پخش اسلیوتون،چنتا استریپر و پسرای دیگه آوردم!
مامان کیج کیرمو باز کرد و یه دست دور کیرم کشید!
سریع شق کردم!
مامان:خوبه،هنوز جوونه!
آزیتا:متاسفانه اسلیو شما خاله جون! اصلا قیافه نسل جدید اسلیوها رو نداره و بهتره بره شیردوشی!
مامان از قیافه خشکش دراومد:داری هیجان زده ام میکنی!
آزیتا:اسلیوی که خود ما رو تحریک نکنه مطمئنا مشتری رو هم نمیتونه!
مامان:آفرین،من همسن تو بودم فقط بلد بودم پاشنه هامو بذارم رو تخم پسرا!
آزیتا یه لبخندی به نشانه تشکر زد و در رو وا کرد،یه مشت پسر سیکس پک و برنزه ریختن تو!
مادرم:چقد گرمه هوای اینجا!
مادرم لباساشو در آورد و یه سیکس پک و ممه های هشتاد و پنجشو که داشتن سوتئنو میترکوندن ظاهر کرد!
مامان:هی تو!اگه یه قطره از آبتو بریزی اینجا !خایه هاتو میدم خواهرت بخوره!
همونطور که مادرم رو صندلیش مقتدر نشسته بود! پسرا میومدن و سعی میکردن تحریکش کنن!
یه پسره داشت انگشت پاشو میخورد!یکی دیگه کصشو از رو شرت بوس میکرد! اون یکی هم که یه پسر قد بلند و بور بود خودشو خیلی خوب پیچ و تاب میداد و دستشو میکرد تو شرتش!
مامانم که همیشه خشک و عبوس بود و با فریاداش تخم هامو جوجه میکرد،اینبار یه قهقهه‌ بلند زد:پسرا فقط به همین درد میخورن!
من که با دیدن این صحنه ها بدجور تحریک شده بودم!داشتم دستم رو می بردم سمت کیرم که داشت به افق های دور اشاره میکرد!
آزیتا:پسرک!مطمئن باش از به دنیا اومدنت پشیمون میشی!
من:چشم خانم هرچی شما بگید!
مادرم که حواسش به من نبود ، مادرم روی تخت نشسته بود و یه پسره هم با هیکل ۱۲۰ کیلویی اش حالت گربه ای نشسته بود و کونش طرف مامان بود!
مادرم یه تف انداخت رو کونش و انگشتش وسطش رو برد تو کونش!
هرچه قدر بیشتر فرو میکرد ،اون هم بیشتر آه و ناله میکرد، oh gosh oh gosh!
مامان:این دیگه چه اسلیویه!تا میسترس با دیلدو کونش بذاره که تلف میشه!
آزیتا:بعضی میسترس ها اسلیو تنگ دوست دارن!
مامان:مشتری های من،وقت اینکارا رو ندارن!که بیان سوراخ یه مرد رو گشاد کنن!تازشم این پسره فکقش یه سال دیگه بتونه زن ها رو سرگرم کنه!
من که اینو شنیدم کیرم خوابید!پسره نمیخورد بهش بیشتر از ۲۳ سال باشه!سرنوشت شومم رو داشتم میدیدم ولی اگه الان دوراره راست نکنم،زودتر از این حرفا میرم شیردوشی!به هیکل سکسی مامانم نگاه کردم و تو ۲ ثانیه دوباره شق کردم!
مادرم یه خلال دندونو ورداشت و دستش رو برد زیر شکم پسره و خلال رو آروم برد تو سوراخ کیرش!
پسره:oh mistress,it hurts!oh my lord
مامان: shut up,you fuckin pig
اگه شما هم مثل من از مکالمه شون چیزی نفهمیدین بدونین که اون داشت ناله میکرد و مامانم میخواست خفه اش کنه!
مامانم:از اون جنده(من  رو میگه) که اون جاست کار بکش تا اون هم به یه دردی خورده باشه!
آزیتا:باعث افتخارمه.خاله جون!
وای خدا جون دوباره میخواد سوراخامو پر کنه یعنی؟
آزیتا یه صندلی کشید و آورد روش نسشت،پاهاش رو دراز کرد و بین ساقای پاش یه سوراخ ایجاد شد!
گفت:بکنش
من که باورم نمی شد کیرم رو کردم بین ساق پاهاش.
تمام سلول های بدنم شده بودن کیر!تا اینکه پاشیدم رو موکت!
آزیتا خنده ی ملیحانه ای کرد و پاهاشو از دور کیرم در آورد! نوک کفشش رو گذاشت رو تخم چپم و فشار داد!
من یه چنتا آه سکسی براش کشیدم و اون هی بیشتر فشار میداد!دولا شدم و کفششو بوسیدم!
آزیتا:کفشمو کثیف نکن جنده!
کفششو گذاشت رو سرم و کله امو آورد پایین تا کله ام رسید کنا آبی که ریخته بودم رو موکت!
گفت:تمیز کن اون چیز چسبنده و مردونه اتو!
زبونم رو در آوردم و یه چند لحظه مکث کردم ولی من تا حالا بدترین جاهای یه میسترسو پرستش کرده بودم دیگل یه ذره آب خودم که چیزی نبود!
با یه لیس همشو جمع کردم!یه ذره شور بود مزه اش!
آزیتا:اینجا جاییه که شما مردا بهش تعلق دارین!
بعدم یه خلال دندون در آورد!
وای خدا!بذار ببینم سر اون پسره که زیر دست مامانم بود،چه بلایی اومده!مامانم ۲۰ دقیقه بود که داشت با دیلدو تلمبه میزد و پسره انگار سرنوشتش رو قبول کرده بود و سرشو گذاشته بود بین دستاش!
اوکی چیز خاصی نمیشه!اصلا مگه کار دیگه ای هم به جز اطاعت از یه پسر برمی آد؟
آروم جلوش طاق باز دراز کشیدم!
آزیتا:سریعتر!
افکارم مث کون اون پسر خارجیه پاره شدن و سریع انجامش دادم!
به سقف نگاه میکردم!واسه پسری که همیشه به زمین نگاه میکرد،چیز جذابیه!
تمام قدرتم رو جمع کردم تا یه بار دیگه راست کنم!یه ثانیه از ذهنم گذشت که…سکسی ترین چیز هایی که دیدم چی بود؟ هیکل مامانم؟تحقیر شدنم توسط آزیتا؟
نه !هیچکدوم نبودن!سکسی ترین چیز دنیا چشمای معصوم خواهرم بودن که مثل خنجر قلبمو میبرن!
تا یاد اون افتادم دوباره شق کردم!آزیتا با یه خنده از سر کنجکاوی کنارم زانو زده بود و خلال دندون رو آروم کرد تو سوراخ کیرم! انگار دارم میبینم که داره تمام لوله کیرمو میبُره!
آروم بالا پایین میکردش !دیگه کم کم دارم عادت میکنم حتی یه ذره تحریکم شدم!آزیتا برگشت و یه نگاه پر شهوت به من کرد!بعد یه خنده ای کرد! اوه داره سریعترش میکنه!خدا هم درد داره هم تحریک شدم!اصلا فعالیت جنسی پسرا با تحقیر شدن گره خورده!
فقط برای اینکه خوشحالش  کنم چنتا آه سکسی میکشم براش!درسته که شروره ولی هنوزم ۱۵ ساله است! آسون خوشحال میشه!
با هر رفت و برگشت و خلال آه های من طولانی تر میشد و خنده های اون بلندتر!
بعد یه دقیقه آبم داشت میومد ولی اون خلال رو تو کیرم نگه داشت! چنتا خنده ریز شیطانی میکرد!
رگ های کیرم ورم کرده بودن و آبم زیر خلال گیر افتاده بود!
تا اینکه آزیتا سریع خلال رو کشید و آبم همراه خون ریخت بیرون!
آزیتا قهقهه اش رفت هوا!
آزیتا:خاله جون،شمام کیف کردی؟
مامان:این پسره ده دقیقه پیش مرده!نتونست تلمبه هامو تحمل کنه!
آزیتا:اِه،خاله!کیرشم شکافتی که !
مامان:فقط یه خلال توش بود!
همینطور که اونا به جر و بحثشون ادامه میدادن،من به توانایی هام بیشتر ایمان آوردم و امیدم واسه زندگی بیشتر میشد!

دیگه بیشتر از این طولانی نمیکنمش.اگه ادامه تحقیر شدن من و رازی که این جهان رو ساخته رو میخواید، لایک و کامنت فراموش نشه!

ادامه...

نوشته: A.m


👍 27
👎 7
31301 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

784710
2021-01-04 00:59:16 +0330 +0330

خلاقیت جالبی داری

1 ❤️

784726
2021-01-04 02:46:04 +0330 +0330

ادامشو بنویس واقعا دید جالبی بود

1 ❤️

784738
2021-01-04 05:08:07 +0330 +0330

این خلال کردن تو کیرو بی خیال شو ولی بقیه اش جالبه.
بیشتر رو کون دادن اینا مانور بده.

0 ❤️

784739
2021-01-04 05:09:59 +0330 +0330

این خلال کردن تو کیرو بی خیال شو ولی بقیه اش جالبه.
بیشتر رو کون دادن اینا مانور بده.

0 ❤️

784772
2021-01-04 18:03:00 +0330 +0330

بنویس ببینیم چی مینویسی

1 ❤️

784779
2021-01-04 19:35:47 +0330 +0330

سلام و درود 🌹

تو این نوشتار مونولوگ بیشتری داشتیم نسبت به قسمت اول. اول داستان با یک توصیف خوب شروع شد ولی در ادامه داستان توصیفات کمتر و مونولوگ از توصیفات و بیشتر شد. مونولوگ خوبه و جایی که باید احساس رو منتقل کنه بهتره مونولوگ باشه و جایی که می خواد بیشتر توصیف کنه باید جملات توصیفی سوم شخص باشه مثلا.

هر داستانی نیاز به یک سری اتفاقات در حال انجام داره به اسم اکشن، بهتره اکشن به صورت توصیفی نوشته بشه تا مونولوگ.

برای قسمت بعد دو تا نکته رو دقت کن: داستان فانتزی فقط دنیاش فانتزی هست، تم داستان فانتزی نمیشه. مثلا تو ارباب حلقه ها دنیاش middle east بود با مشخصات و موجودات خودش، ولی تم داستان تلاش فرودو بود برای نجات middle east. سم و فرودو با ترس و درد و … رو به رو شدن تا بتونن کارش رو انجام بده.

کل محتوای اروتیکت رو داخل یک صحنه از داستان نشون بده، خیلی نیازی نیست پشت سر هم از الفاظ مرتبط استفاده کنی. مثلا یک صحنه سو استفاده جنسی از یک پسر و تحقیر اون توسط 4 5 تا دختر تو یک جمع. هم اروتیک و هم نمایش تحقیر.

آرزو موفقیت، artemis25

3 ❤️

785086
2021-01-06 14:36:42 +0330 +0330

اینطور که داری پیش میری یه فیلنامه مثل جنگ ستارگان از تو این اثر درخشانت میاد بیرون خلال دندون تو سوراخ کیر حتما چند قسمت بری جلوتر میکی سوراخ کیرم گشاد شده بود دیکه دست بیل را میکرد توش فقط اونجاش که نوشته بودی خلال دندون جلوی آبم را بسته بود یهو یاد سد دز افتادم آخه دهن سرویس همون توربینهای سد از پهنا تو کونت میخوای بنویسی فانتزی و عقده تحقیر داری چرا تو داستانت همه را جمع میبندی هی میگی مردا فقط از خود لاشیت مایه بذار

0 ❤️

846680
2021-12-07 00:41:27 +0330 +0330

من دوس داشتم این قسمتو 👌 😎

0 ❤️


نظرات جدید داستان‌ها