فوت فتیش و ایجاد رابطه عشقی

1400/12/05

از اول میگم هر کی در رابطه فوت فتیش به شکنجه و تحقیر و این جور چیزا علاقه داره یا میخواد پایین تو کامنت ها توهین کنه نخونه

من یک پسر 17 ساله هستم.خانواده ما از این خانواده بی خیالا نیست که ول کنه هر کصکاری دلت میخواد بکنی . مثلا خیلی اجازه نمیدن اینور اونور بچرخی و هر کجا که بری باید اجازه بگیری.یک روز بعد از تموم شدن درسم ازشون اجازه گرفتم برم بیرون خب اجازه دادن . منم همینطور معمولی که راه میرفتم به پست یکی از رفیقام برخوردم .بهش گفتم ساواش تو اینجا چیکار داری؟
گفت همین الان یه خونه گرفته بودم برای چند ساعت با دوست دخترم تنها باشم گفتم خب
گفت یکی دو دقیقه نگذشت دعوامون شد منم اومدم بیرون الانم باهام قهره
گفت تورو خدا بهت آدرس میدم تنهاس ببین میتونی باهام آشتیش بدی
منم گفتم نمیشه الان باید برم خونه مامان بابام دعوام میکنن
از اونجا که خونواده ساواش با ما خیلی صمیمی بودن گفت به خونواده ت میگم پیش منی درس میخونیم . منم قبول کردم آدرسو بهم داد منم رفتم خونه ی بزرگی بود که یکی از طبقه های اونو برای 1 هفته اجاره کرده بود ولی شبا اونجا نمیخوابیدند و به خونه میرفتند . در زدم اونم جواب داد کیه
گفتم من از طرف ساواش اومدم میخوام باهات صحبت کنم
او گفت کصشعر نگو همین الان دوستتو پرت کردم بیرون لازم باشه تو رم میندازم . من که قیافم خیلی از این رفیقم بهتر بود و تازه هم آرایش گاه رفته بودم درو باز کرد وقتی نگام کرد جذب شد و ازم عذر خواهی کرد
گفت این عوضی لیاقت منو نداره هی بهم دستور میده فلان کارو بکن فلان کارو نکن تو رو خدا ببخشید اگه از حدم گذشتم

گفتم نه خواهش میکنم این حرفا چیه. خب راهم داد خونه . من یکم نشستم اونم سرش تو گوشیش بود . یه نگاه بهش انداختم دیدم یه دختر با قیافه ای معصومانه و زیبا با یه شلوار تنگ سیاه و تیشرت قرمز و جوراب ساق کوتاه(در زبان عامیانه پاپوش)سفید.
رنگ پوستش خیلی سفید بود . یه آرایش غلیظ با یه رژ لب قرمز هم داشت . محو قیافه ش شدم . ولی هر جوری هست خودمو کنترل کردم. بهش گفتم ناراحت نشو این رفیقم یه چی میگه ولی تو دلش هیچی نیست گفت میدونم هیچی تو دلش نیس ولی هر چی تو دلش نیست تو زبون درازشه. یه نیش خند زدم یکم باهاش حرف زدم تا راضی شد باهاش حرف بزنه گفتم دیگه من رفع زحمت کنم. گفت خب یکم بمون از خودت برام بگو . گفتم دیگه باید برم که دستمو گرفت گفت بیا یکم بمون. یکم شهوتی شدم و قبول کردم یکمی نشستم گفت خب یکم از خودت برام بگو دوست دختری چیزی داری؟ گفتم بخاطر یه دلیلی نمیتونم با کسی رابطه داشته باشم . گفت چیه اون دلیل گفتم نمیشه بگم یه دلیل جنسیه گفت این که نشد دلیل . گفت نمیتونی ارضا شی گفتم این نیست ولی فکر کن دوست پسر خودت اینو داشت میتونستی قبولش کنی گفت من وقتی یکی رو دوست داشته باشم از جونم براش مایه میزارم . گفتم پس چرا با یه دعوای ساده اون رو انداختی بیرون ؟ گفت من واقعا اون رو از اولش دوست نداشتم دیدم تنهاست بهم پیشنهاد داد منم قبول کردم چون دلم براش سوخت گفتم خب حالا میتونی بهش بگی گفت نه دیگه دلم نمیاد میخوام با یه بهانه ای ازش جدا بشم دیگه راجع به این موضوع حرف نزدیم و بحث رو سمت درسو اینا بردیم بعد بدون اینکه بهم بگه رفت چای بیاره وسط راه قبل از اینکه به سمت چای ها بره پاش پیچ خورد و افتاد زمین منم رفتم ببینم چی شده دستشو گرفتم که بلندش کنم اون یکم محکم دستمو گرفت و بلند شد که لبش در 2 میلی متری لبم قرار گرفت انگار بدش نیومد و عمدا این کار رو کرد اما من توجهی نکردم و راه افتادم که اون یکی پاشم به میز خورد و گفت یه لحظه ولم کن بشینم روی زمین نشست یه مدت همینجوری زمین نشست که بلند شد خواست بره روی مبل اما هر دوتا پاش خیلی درد میکرد و دوباره نشست گفتم نمیتونی راه بری گفت چیکار کنم نمیتونم دیگه زمین بشینم گفتم صبر کن گفت میخوای چیکار کنی منم یک دست پشت سرش و یه دستم پایین رونش گذاشتم و برش داشتم میان فاصله ای که تا مبل بود هیچ حرفی نزد و هی مثل عاشقا نگام کرد. منم بدون حرف اون رو روی مبل گذاشتم وقتی آوردمش پایین گفت آخ پام درد گرفت گفتم الاناست که خوب بشه اما هی میگفت پام درد میکنه منم اومدم ببینم چی شده رفتم کنارش زانو زدم یکی از پاهاشو آوردم روی رونم طوری که که کف پاهاش چسبیده بود به قلبم . یکم براش ماساژ دادم گفت یکم بهتر شدم میشه یکم دیگه برام ماساژ بدی گفتم چرا که نه گفت فقط ببخشید ماهیچه اون یکی پام اینطوری درد میکنه اجازه هست اونو بیارم بالا گفتم این چه حرفیه گفت مرسی و پاشو آورد روی رونم و کف پاشو چسبوند به سینه م . بدون اینکه چیزی بگه شروع کردم به ماساژ اون یکی پاش جالب اینجاست که هیچی هم نمیگفت هی نگام میکرد بعد از تموم شدن گفتم من دیگه مرخص بشم پاشدم که برم یهو منو گرفت عین دیوونه ها لبامو بوسید منم حدود 30 ثانیه هیچی نگفتم و مشغول خوردن لبای همدیگه شدیم . بعد از 30 ثانیه خودمو جدا کردم گفتم نه این نمیشه گفت چرا ؟من امروز به ساواش میگم که دوسش ندارم گفتم فقط به خاطر این نه من بهت گفتم که یه نوع … جنسی دارم . گفت میدونم فوت فتیش داری . گفتم تو از کجا میدونی گفت از وقتی اومدیم چشات رو پاهای منه و وقتی از این موضوع مشکل جنسی و اینا حرف زدی فهمیدم . گفتم یعنی تو با این قضیه مشکلی نداری گفت بشین . پایین نشستم اونم روی مبل نشست . پای سمت راستش رو با جوراب مچی سفید چسبوند بو لبم گفت ببوس منم شوکه شدم و بوسیدم . پاهاش خیلی کم بو میداد . قسمت های مختلف پاشو میداد ببوسم . بعد پاشو جوری چسبوند به صورتم که انگشتاش روی پیشونیم پنجه پاش وسط دوتا چشام و وسط پاش روی بینیم و پاشنه پاش روی دهنم بود . در همین حال پای سمت چپش رو آورد روی شونم . بعد اون یکی پاشو از روی پیشونیم تا پایین می آورد منم میلیسیدم . بعد گفت جورابمو در بیار جورابشو با دهن درآوردم اون گفت نمیخواد با دهن در بیاری من نمیخوام مثل برده ها با تو رفتار کنم فقط میخوام نیاز خودمو خودتو برطرف کنم . گفتم مگه توام علاقه داری گفت وای خیلی . بعد انگشتاشو دونه به دونه تو دهنم میکرد . بدون اینکه چیزی بگم شلوارمو درآورد گفت بخواب رو زمین و زانو هات رو بلند کن این کارو کردمو اون روی زانوهام نشست . هر دوتا پاش رو آورد روی صورتم و دستشو برد سمت کیرم و اونو مالید . حدود یه ربع گذشت خسته شده بود ولی به روی خودش نمی آورد که آبم اومد و ریخت رو دستاش یه قطره هم زمین نریخت . پاشدم تا برم حموم که اونم باهام اومد یه ربع تو حموم بودیم اونجا خودمونو میشستیم و گهگاهی هم از هم لب میگرفتیم . خب از حموم که بیرون اومدیم مجبور شدیم همون لباس هارو بپوشیم چون لباس دیگری نداشتیم. همونارو پوشیدیم بعد گوشیم زنگ خورد ساواش بود تلفنو ور داشتم گفت چی شد گفتم بیا تا بهت بگم . تا اون اومد سشوار و اینا زدیم . ساواش رسید بالا منتظر بود آتوسا بیاد . راستی فراموش کردم اسم دختره آتوسا بود . ماجرا رو براش تعریف کرد که از اولش دوستش نداشته و اینا همونجا ساواش گفت باید یه اعترافی بکنم . همه مات و مبهوت ماندیم که چه شده . او گفت من این مدت داشتم بهت خیانت میکردم و با یه دختر دیگه رابطه ی جنسی برقرار کردم و با اون دوست شدم آتوسام گفت حالا که اینجوریه منم با دوستت که اینجا نشسته دوست شدیم و همین الان رابطه جنسی با هم داشتیم . منم بین این دوتا گیر کردم که مبادا ساواش ازم ناراحت شه . که وقتی صحبت ها تموم شد آتوسا بلند شد و محکم لبای منو جلو ساواش بوسید . خداحافظی کردم . با ساواش رفتیم بیرون . وقتی رفتیم ساواش گفت میدونی من اونو بخاطر رابطه جنسی میخواستم یه مدت ازش استفاده میکردم و بعد ولش میکردم خوشحالم که اونم به من دل نبسته .

پایان

نوشته: kerem


👍 3
👎 14
23601 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

860716
2022-02-24 01:03:29 +0330 +0330

یعنی هرکی تازه بره آرایشگاه یکی زمین میزنه شیرم دهنت واسه کوسشعرات

3 ❤️

860744
2022-02-24 02:31:28 +0330 +0330

قبول کن کصشر ساخته ذهنت بود ولیی چون فوت فتیش بود دوس داشتم
افرین

0 ❤️

860760
2022-02-24 03:48:21 +0330 +0330

😂😂😂قصدت از نوشتن این داستان فقط این بود ک میخواسی بگی دختر کشی و هول نیستی جمش کن بابا تو اگ با یه دختر تو یه اسانسور تنها باشی تشنج میکنی حالا تو خونه تنها بودین و تو حسی نداشتی😂😂😂😂

0 ❤️

860780
2022-02-24 08:37:49 +0330 +0330

تو زبان عامیانه پاپوش خوندم دیگه نخوندم
میشه بگی دقیقا این از کجات در اوردی 🤣🤣🤣🤣

0 ❤️

860785
2022-02-24 09:15:40 +0330 +0330

وقتی کراشت به زشتین رفیقت پا داده و تو دست به جقی:
خیلی تخیلییی بود خیلییی انگار اوندی سایت پورن هام داری یه فیلم کشک دوغی میبینی بابا یکم تو نوشتن دقت کنید همه داستانا به شعور خواننده توهین کرده چه وعضشه

0 ❤️

860798
2022-02-24 14:53:50 +0330 +0330

درسته. سطر ۴ام آبت اومده. فازت عوض شده

0 ❤️

860814
2022-02-24 17:46:24 +0330 +0330

دختر ۱۷ ساله تورو که از کوجه اومدی گفتی رفیقشم راه داد؟
چون جذبت شده بود؟
از ی نگاه پشت ایفون؟
کم کص بگو جقی

0 ❤️

860816
2022-02-24 18:01:14 +0330 +0330

منم عاشق لیسیدن کفپای دخترم

0 ❤️

860819
2022-02-24 18:35:38 +0330 +0330

یه میسترس واقعی بهم پیام بده ساپورت مالی میکنم

0 ❤️

860822
2022-02-24 20:40:33 +0330 +0330

ادرس ارایشگات؟

0 ❤️