فیزیوتراپم

1400/11/15

سلام
من کارمندم به خاطر این که خیلی میشینم رو صندلی کمر درد شدید گرفته بودم، بالای باسنم درد میکرد مخصوصا وقتی خیلی راه میرفتم
رفتم دکتر گفت دیسک ال ۴ و ال ۵ داره میزنه بیرون، ۱۰ جلسه برام فیزیوتراپی نوشت
خلاصه رفتم برای فیزیوتراپی نوشتم و گفتم چون باید برم اداره میخوام نوبت اول باشه تا به کارم برسم، برای ساعت هفت و نیم صبح بهم وقت داد هر روز بجز روزهای تعطیل و گفت از هفته بعد شنبه شروع میشه
منم چون حدس میزدم احتمال داره باسنمو ببینه رفتم حموم و کلی تمیز کاری کردم، البته تا جلسه اول شروع بشه هنوز نمیدونستم فیزیوتراپه خانمه یا آقا
خلاصه شنبه شد و من رفتم فیزیوتراپی، هفت تا اتاق کوچیک بود تقریبا دو در سه شایدم کوچیکتر نشسته ام تا نوبتم بشه که اسم ما صدا کرد گفت برو اتاق هفت
من رفتم تو اتاق نشستم رو تخت تا فیزیوتراپم بیاد، منتظر بودم که دیدم بله فیزیوتراپم خانمه « خب اگه خانم نبود که من الان این داستانو تعریف نمیکردم » دیدم یه دختر امد
دختره تقریبا حدسی قدش ۱۶۰ تپل بود بالا روپوش سفید، چون زمستون بود معلوم بود که کلکی هم زیر روپوشش پوشیده که درست نمیتونستم اندامشو تشخیص بدم
گفت آماده نشدید هنوز؟
گفتم اولین جلسمه و نمیدونستم باید چکار کنم
گفت دقیقا کدوم ناحیه درد داری
از رو شلوار جاشو نشون دادم
گفت به دمر بخواب و شلوارتم یکم بده پایین
به دمر خوابیدم پیراهنمو دادم بالا و شلوارمو خیلی کم دادم پایین
گفتم خانم دکتر ببخشید من چون از اینجا باید برم اداره بیزحمت اگه ژلی چیزی میمالید حواستون باشه به لباسامو شلوارم نماله و اگه لازمه که شلوارمو بیشتر بدم پایین تا به شلوارم نماله (آره کرمم گرفته بود)
گفت مشکلی نداره اگه میخوایید بدید پایین تر
گفتم کسی که تو نمیاد؟
گفت بجز من نه کسی نمیاد
منم از خدا خواسته شلوارمو کامل تا زیر باسنم کشیدم پایین
دختره خندید و گفت دیگه اینقدر هم لازم نبود ها (با خنده)
منم با خنده گفتم کار از محکم کاری عیب نمیکنه
همینجوری که روی تخت خوابیده بودم بهم گفت یکم برو اونورتر تا منم بتونم بشینم رو تخت
میخواست کونشو بذاره لبه تخت تا کارشو شروع کنه
خلاصه جلسه اول کارشو کردم و تموم شد
منم امدم خونه و حسابی رفته بودم تو نخش که از این فرصتی که گیرم اومده سواستفاده کنم، هرچی فکر کردم چکار کنم چیزی به ذهنم نمیرسید همینجوری سه جلسه گذشت و منم کاری نکردم
جلسه چهارم گفتم بادا باد باید یکاری بکنم
رفتم تو اتاق یه دفعه به ذهنم رسید کامل شلوارمو دربیار، تا قبل از اینکه فیزیوتراپم بیاد کاملا شلوارمو در اوردم آویزون کردم به چوب لباسی که اونجا بود پیراهنمو دادم بالا و به دمر دراز کشیدم منتظر بودم تا بیاد
تا امد تو یه دفعه خندش گرفت و گفت آقای… یبارش کردید
گفتم حقیقت اونجوری اذیت بودم کامل شلوارمو دراوردم، گفتم مشکلی که نیست؟
گفت من مشکلی ندارم شما هرجور راحتید بخوابید
همینجوری که خوابیده بودم دستمو گذاشتم کنارم و به خودم گفتم وقتی میشینه رو تخت دستم بخوره به رونش
همینم شد نشست کنارم اول اون ژلو مالید و با اون دستگاهی که داشت شروع کردم به ماساژ دادن کونم، همینجوری که داشت ماساژ میداد گفتم خانم دکتر این دردش از روی باسنم میزنه همینجوری میاد پایین، که گفت طبیعیه «نقشه ام نگرفت»
دستم که کنارم گذاشته بودم بین خودم و کونش گیر کرده بود ولی چون شلوار لی پوشیده بود چیز خاصی حس نمیکردم
کلا راضی نبودم که میخواستم دستمو دربیارم همینجوری که داشتم میکشیدم بیرون گفت چیزی شده؟
گفتم دستم خواب رفته نمیدونم کجا بذارم میذارم بالا کتفم درد میگیره اینجوری هم خواب میره، میشکلی نداره بذارم روی پای شما
گفت نه مشکلی نداره بذار
من به دمر خوابیده بودم اونم لبه تخت به سمت سر من بغل کونم نشسته بود و منم دستمو گذاشتم روی رون پاش اون روز گذشت و منم تنها جرعتی که کرده بودم این بود که دستمو گذاشتم روی رون پاش
فرداش شد و بازم شلوارمو دراوردم کاملا مثل روز قبلش خوابیدم و امد، من راحت دستمو گذاشتم روی رون پاش ولی ایندفعه نزدیکتر به کصش مثلا حواسم نیست
هنینجوری که داشت ماساژ میداد منم انگشتای دستمو تکون میدادم و دیدم چیزی نمیگه، البته از یه طرفم فکر میکردم چون شلوار لی پوشیده حس نمیکنه، دلو زدم به دریا همون جایی که دستمو گذاشته بودم با دستم خیلی آروم گرفتمش و شروع کردم به این که خیلی آروم فشارش بدم
معمولا این قسمت که با ژل ماساژ میداد هفت هشت دقیقه بیشتر طول نمیکشید و بعد یه چیزایی میچسبوند به کمرم و میرفت ولی این دفعه حس کردم بیشتر از هر روز شد«البته زمان نگرفته بودم خودم حس میکردم»
من از فرصت استفاده کردم گفتم کاش کل فیزیوتراپی که برام انجام میدید همش ماساژ بود
گفت چطور؟
گفتم خب بلاخره حال میده دیگه یه خانم برات ماساژ بده
گفت من که با دستم ماساژ نمیدم با دستگاه ماساژ میدم چه فرقی داره؟
گفتم تازه با دستگاه ماساژ میدی اینقدر حال میده اگه با دست بود چی میشد
گفت هیچی ب دستت بیشتر فشار میدادی «با خنده»
خودمو زدم به اون راه گفتم چیو؟
گفت این دست تا میگم
نگاه کردم گفتم عه حواسم نبود اصلا، ولی عجب رون نرمی داری البته اگه شلوار لی نپوشی بهترم میشه
گفت خوبه حواستم نبوده
جفتمون یه خنده ریزی رفتیم
گفت حالا چون دوست داری یه پنج دقیقه بیشتر برات ماساژ میدم
منم دیدم پایه اس به شوخی گفتم با دستگاه یا با دست؟
گفت ای شیطون معلومه با دستگاه
گفتم طوری نیست همونشم خوبه
خلاصه لاس زدنم ادامه داشت و اونروزم گذشت
من دیگه داشتم دیوونه میشدم و شیا هم فکر میکردم چکار کنم که مخشو بزنم، از این بابتم خوشحال بودم که تا حدی پایه اس و اگه تلاشمو بکنم میتونم مخشو بزنم
فرداش طبق معمول شلوار در اوردم و… منتظرش بودم تا بیاد
امد و نشست لبه تخت منم مثل همیشه دستمو گذاشتم روی رون پاش یه دفعه دیدم عه شلوار پارچه ای پوشیده، تو کونم عروسی شد
وقتی دیدم شلوار پارچه ای پوشیده به خودم گفتم پس حتما خودشم دوست داره، همینحوری که داشت ماساژ میداد منم شروع کردم به مالیدن رون پاش که نزدیک به کصش بود، کم کم بعد از چندین ثانیه رفتم به سمت کصش و شروع کردم به مالیدن، دیدم هیچی نمیگه هیچ اون یکی دستشو گذاشت رو کونم شروع کرد به مالیدن، گفت بیا اینم با دست که دوست داشتی
من یه جووونی گفتم و به مالیدن ادامه دادیم، اونم کم کم رفت به سمت پایین و تخمامو گرفت و میمالید منم دستمو کردم تو شلوارش اون کص تپلشو گرفتم تو دستام حالا نمال کی بمال، دیگه طاقت نیوردم برگشتم کیرم که سیخ سیخ شده بودو نشون دادم اونم سری با دستاش گرفت و شروع کرد به مالیدن و بعدم ساک زدن، منم دگمه های روپوششو باز کردم خوردم به بافتی که پوشیده بود، چون نمیشد درشبیاره منم دادم بالا سینه هاشو از زیر سوتین انداختم بیرون، خیلی بزرگ نبود ولی کوچیکم نبود، خوش دست بود، ساک زدنش که تموم شد شروع کردم به خوردن سینه هاشو و بعدشم کصش که حسابی هم خیس شده بود، با توجه به موقعیتی که داشتیم نمیتونستیم بیشتر از این کاری انجام بدیم، ولی تا پایان جلسه دهم کارمون شده بود همین، من دیگه اصلا فیزیوتراپی نمیکردم میرفتم یه دل سیر حال میکردم و بعد میرفتم شرکت، جلسه آخر شمارشو گرفتم و قرار شد یه موقعیت مناسب ترتیب کونشو بدم، آخه کصش بسته اس و گفته فقط کون میده
تو فکرمه برم دکتر و بگم برام ده جلسه دیگه فیزیوتراپی بنویسه، و دوباره برم پیشش
اگه غلط املایی داشتم به بزرگواری خودتون ببخشید،دیگه نرفتم چک کنم

نوشته: ناشناس


👍 26
👎 30
64101 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

857281
2022-02-04 01:07:05 +0330 +0330

بجای این همه پول فیزیوتراپی پول یه جلسه ش میدادی میرفتی یکیو بهتر تو مکان خودش از عقب و جلو میکردی🤣🤣🤣

4 ❤️

857283
2022-02-04 01:09:30 +0330 +0330

اصل داستان این بود، رفتم دیدم یه فیزیوتراپ مرد اومده سه روز اول بدون هیچ نکته خاصی گذشت روز چهارم شلوارم رو در اوردم خابیدم رو تخت مرده وسطای جلسه یه دست به کونم زد دید چیزی نمیگم شرو کرد مالیدن کونم و تا جلسه ۱۰هم هرروز ترتیب کونم رو میداد…


857294
2022-02-04 01:25:32 +0330 +0330

هزار بار گفتم موقه نوشتن‌داستان قرص کمر سفت کن بخورین که زود ارصا نشین،قششششنگ‌تابلو بود اخر داستان ارضا شدی و‌به دوتا کوس شعر جمله بندی و داستان رو‌تموم کردی،

1 ❤️

857300
2022-02-04 01:53:34 +0330 +0330

داستان تخیلی دورازحقیقت.هیچکس توکارش به این سرعت وبه این سادگی وانمیده.

2 ❤️

857304
2022-02-04 02:06:06 +0330 +0330
+A

چرا نگفتی دستگاه ماساژ تا دسته تو کونت رفت

0 ❤️

857335
2022-02-04 03:30:03 +0330 +0330

گفتی خانمه اگه خانم نبود که داستن رو نمینوشتم،آره خب اگه مرد بود طرف،هیچکس دوس نداره جریان پاره شدن کونت اونم ساعت ۷نیم صبح به وقت گرینویچ رو بشنوه

0 ❤️

857351
2022-02-04 05:44:09 +0330 +0330

کمتر فیلم سوپر ببین خودتم جای عمو جانی فرض نکن مخی برات نمونده

0 ❤️

857371
2022-02-04 09:12:27 +0330 +0330

" میخواست کونشو بذاره لبه تخت تا کارشو شروع کنه ". همین جمله همه چیز را نشان داد. چرا باید بشینه لبه تخت؟ تخت را وسط می گذارند که بتونه دورش بچرخه و تسلط داشته باشه. فانتزی ذهنی هم می خوای بگی یک کوچولو فکر کن.

0 ❤️

857382
2022-02-04 10:27:04 +0330 +0330

میگن مردا رو از شرکت بنداز بیرون خانم جذب کن هم حقوق کمتر میگیره هم سودت بالا می‌ره همینه !

0 ❤️

857391
2022-02-04 12:02:47 +0330 +0330

چرت و پرته قشنگ معلومه ساخته ذهن گرفتار مریض
فکر کنم اول گفتی ۳ جلسه فیزیوتراپی
ولی تا انقلاب مهدی طول کشید

0 ❤️

857404
2022-02-04 13:29:00 +0330 +0330

نمی‌دونم چرا خانومای که توپولی هستن چرا زودتر وامیدن

0 ❤️

857420
2022-02-04 18:07:00 +0330 +0330

تو هم که راستگو. اصلا دروغ تو کارت نیست

0 ❤️

857432
2022-02-04 19:52:58 +0330 +0330

تو یه کارمند نیستی
تو یه جقی هستی
تمام

0 ❤️

857446
2022-02-04 21:46:08 +0330 +0330

با هیچ چیز داستانت که همه از دم کصشعر بود کاری ندارم کصخل …
فقط اون تیکه جمله ات منو کشته که مهره شماره چهار و پنج کمرت رو که دیسکش بیرون زده بود ، از روی شلوار نشون دادی …الباقی با یه بادنجون دراز و کلفت پیشکش ماتحتت.

0 ❤️

857464
2022-02-04 23:27:23 +0330 +0330

این هم یک نمونه دیگه از کُسخُل های وطنی ( این نمونه یک بار تصادف کوچیکی از عقب داشته و باسنش هم تمام رنگ شده )

0 ❤️

857728
2022-02-06 03:11:28 +0330 +0330

ی چیزی نوشتی ادم از خنده جر میخوره 🤣دیس لایک سیوم

0 ❤️