فیزیک (۱)

1400/09/01

من 32 سالمه مجرد و بایسکشوال کارشناسی ارشد فیزیک و توی چنتا موسسه و دبیرستان دبیر فیزیک قرار دادی هستم و این یک مجوعه از خاطرات تدریسم در یکی از مدارس با شروع کرونا و مجازی شدن کلاس ها اول خیلی از کلاس خصوصی ها و … را از دست دادم ولی رفته رفته با عادی شدن اوضاع کلاس های ما هم باز دایر شد توی یه مدرسه غیر انتفاعی دو تا کلاس فیزیک داشتم و با چنتا از بچه هاش کلاس خصوصی یکی از شاگردام یه پسر خیلی ریزه و سفید با تیپ خاص که مشخص بود یا گی هست یا ترنس و همیشه هم تو خودش بود و مشخص بود که بچه ها زیاد اذیتش میکنن درسش هم بدک نبود به اسم مانی یه روز اخر کلاسم بود که اومد و گفت استاد من میخواستم باهاتون خصوصی بگیرم برای تست زنی و آمادگی کنکور گفتم باشه بهم پیام بده باهات هماهنگ میکنم شمارم روی گروه واتساپ هست گفت باشه و رفت شب همون روز ساعت 9 بود که یه شماره ناشناس بهم زنگ زد یه خانم بود که گفت مادر فلانی هستم تا فامیلش را گفت متوجه شدم مادر مانیه و هماهنگی های کلاس را انجام داد چون کارش بعد از ظهر ها بود خواست که کلاس مانی صبح باشه منم چون طول هفته صبح ها کلاس داشتم صبح جمعه براش وقت گذاشتم ساعت 11 چون تنها بود مبلغ گفتم و یکم چونه زد و قرار گذاشتیم برای جلسه اول .
جمعه صبح ساعت 11 سر لوکیشنی بودم که مانی برام فرستاده بود یه مجتمع خوب توی یکی از محله های خوب در زدم و باآسانسور رفتم بالا درب واحد باز بود و مانی دم درب اگه بخوام از مانی بگم یه پسر لاغر سفید با قد 165 نزدیک 50 کیلو چشم و ابرو مشکی که مشخص بود همیشه یکم آرایش می کنه با صدای ظریف و رفتار دخترونه دست دادم دعوتم کرد داخل هم پدرش خونه بود و هم مادر هر دو هم تقریبا جوان بودن پدرش باهام دست داد و خودشو معرفی کرد و خوش آمد گفت هم پدر و هم مادرش دندان پزشک بودن یه خونه شیک با دکوراسیون مدرن و مانی تنها فرزندشون بود مادرش از قبل روی میز نهار خوری میوه گذاشته بود و از دفتر و کتاب مانی مشخص بود محل برگزاری کلاس روی میزه نشستم مانی هم نشست روبه روم و مشغول تدریس شدیم مانی هم مساله هایی که بهش می دادم را حل می کرد و فرمول نویسی می کرد مادرش توی اشپزخونه مشغول درست کردن نهار بود و پدرش سرش توی گوشی همه چیز برام عادی بود و اصلا فکر سکس با شاگرد 17 سالم نبودم رفتار اونم عادی بود و چیزی بروز نمیداد نه توی مدرسه نه خونه یکی دو جلسه دیگه هم به این ترتیب گذشت و پیام های مانی به من توی واتساپ زیاد شده بود مرتب سوال می پرسید و مساله حل می کرد و زیاد با هم در ارتباط بودیم تا این که یه روز پیام گذاشت و گفت می شه به جای صبح جمعه بعد از ظهر ها بیاین برای کلاس هر روزی که راحت ترید برنامم را دیدم و گفتم سه شنبه ها عصر 4 تا 5.30 خالیه گفت عالیه میبینمتون و یه شکلک بوس فرستاد منم جوابی ندادم سه شنبه ساعت 4 دم درب منزل بودم مثل همیشه در باز بود در زدم رفتم داخل از دیدن مانی تعجب کردم یه شلوارک کوتاه پوشیده بود و یه آستین حلقه ای بدنش کامل شیو بود و یکم هم آرایش داشت کرم پودر و برق لب اولین بار بود که این جوری میدیدم تیپ زده کاملا دخترونه با یه نازی گفت سلام استاد گفتم مامان بابا نیستن گفت نه در طول هفته مطبن که تلفن خونه زنگ خورد مامانش بود و پرسید من رسیدم مانی گفت بله و قطع کرد من نشستم پشت میز و منتظر مانی شدم مانی دوتا چایی اورد و برخلاف همیشه که روبه روی من می نشست نشست کنارم دفترش را باز کرد داشتم تمرین ها تست هایی که زده بود را می دیدم که پاش را چسبوند به پام یه نگاه بهش کردم و ادامه دادم منم کم کم داغ شده بودم و جو سنگین شد دیگه رسما پاش به پام چسبیده بود و دستش کنار دستم بود من هیچ وقت با شاگردی رابطه نداشتم اروم اروم داشت خودشو بهم می مالید و توجه به حرفای من نداشت منم تمرکزم را از دست داده بودم و داشتم راست می کردم نگاهش کردم دیدم اونم اصلا حواسش به درس نیست گفتم چیزی شده گفت برای امروز بسه و دستش را گذاشت روی پای من گفتم ما که تازه شروع کردیم گفت امروز تو مود درس نیستم میشه یکم صحبت کنیم استاد دفتر را بستم و گفتم بگو دستش روی پای من بود گفت اخه خجالت می کشم گفتم اگه تو موود درس نیستی بزاریم جلسه بعد من با اجازه مرخص میشم گفت نه خواهش می کنم بمونید راست من از شما خوشم میاد گفتم یعنی چی گفت خواهشا ناراحت نشید من از اول سال روی شما کراشم خندم گرفت گفتم خوب گفت که میشه با هم باشیم و دستش را برد سمت کیر من و شروع کرد به مالیدنش گفتم که تو خیلی بچه ای و من با شاگردام هنوز حرفم تمام نشده بود که لبش را گذاشت روی لبم منم حرفم نا تمام موند و شروع کردیم لب بازی مزه توت فرنگی میداد برق لب زده بود صندلی را دادم عقب اومد نشست روی پام و داشت لبام را از جا می کند گفت خیلی دوست دارم من یه مرد 32 ساله با قد 187 و وزنی نزدیک به 90 در مقابل اون بچه مثل یه غول بودم و اون روی پام مثل یه عروسک گفتم بهش کافیه مانی نمیخوام کاری کنیم که هر دو پشیمون بشیم گفت نترس من خودم را میخوام در اختیارت بزارم حتی اگه همین یه بار باشه نشست پایین صندلی جلوم و زیپ شلوارم را باز کرد واقعا حشری شده بودم گفت باشه دیگه هر چی شد شده دیگه دکمه شلوارم را باز کرد و زیپم را کشید پایین خودم و یکم جابه جا کردم شلوارم را اورد پایین و از روی شورت کیرم را می مالید من یه کیر 16 سانتی کلفت دارم آروم آروم سرش از کنار شورتم زد بیرون درش اورد یه بوس از سر کیرم کرد صحنه خیلی جالبی بود کیر کلفت من توی دستای ظریف اون شروع کرد به ساک زدن واقعا حرفه ای بود و مشخص بود که بار اولش نیست من توی ابرا بودم که بلند شد گفت بریم تو اتاق من تو این چند باری که اومده بودم خونشون همیشه توی نهارخوری بودیم خودش رفت جلو منم شلوارم را کشیدم بالا و دنبالش رفتم یه اتاق کاملا دخترونه داشت با کلی عروسک های مختلف نشست لبه تخت ایستادم روبه روش شلوارم را از پام در اورد و شروع کرد به ساک زدن واقعا حرفه ای بود و من تو اوج لذت بودم داشت آبم می اومد که کشیدم از دهنش بیرون و بلندش کردم استین حلقه ایش را از تنش در اوردم و شروع کردم به خوردن سر سینه های کوچیکش که نالش در اومد شورتش را در اوردم و یه نگاه بهش کردم یه بدن لاغر سفید کردنی با یه کیر کوچیک ده سانتی صورتی پاهاش را دادم بالا و یکم با سوراخش بازی کردم گفتم قبلا سکس هارد داشتی گفت آره خندیدم و گفتم ای جنده خوشحال شد یه چنتا لیس زدم روی سوراخش نالش در اومد واقعا سوراخش تمیز و خوردنی بود پاشد از توی یک کوله توی کمدش یه بسته کاندم و یه ژل لوبریکانت در اورد گفتم ای شیطون تجهیزات کامله ها خندید گفت آره گفتم سوراخت تمیزه گفت آره نشست به حالت داگ استایل و کیرمو گذاشت دهنش منم آروم اروم سوراخشو با ژل لوبریکانت ماساژمیدادم انگشت اول که کردم تو دیدم که قبلا این سوراخ زیاد گاییده شده راحت سه تا انگشتم توش رفت و آمد میکرد اونم که حشری شده بود با ولع بیشتری ساک میزد برش گردوندم تو همون حالت داگ استایل کاندم کشیدم سر کیرم و کیرمو گذاشتم دم سوراخش با یه فشار راحت تا دسته جا کردم توش و شروع کردم تو کون کوچیک و سفیدش تلنبه زدن آه و نالش با صدای ضربه های من توی اتاق می پیچید و هر دو تو اوج لذت بودیم از زیر دستش را اورد و تخمای من و می مالید منم در اوج شهوت داشت آبم می اومد کشیدم بیرون و خوابیدم روی تخت یکم ازش لب گرفتم گفت پاشو بشین روش جنده کوچولو گفت چشم کیرم را با دست گرفت و گفت الان براتون غیبش می کنم سرش را با سوراخش تنظیم کرد و نشست روش شروع کرد به پایین بالا کردن و با موهای سینم بازی می کرد یکم با کیرش بازی کردم که سرعتش را بیشتر کرد این قدر پروستاتش تحریک شد که آبش پاشید روی سینه و شکمم و سوراخش تنگ تر شد نشست تا اخر روی کیرم و نالش از ارضا شدن در اومده بود کیرم را از توی سوراخش در اوردم چون می دونستم بعد ارضا شدن سخته بهم کون بده نشوندمش پایین تخت کاندم را در اوردم و شروع کردم به جق زدن با تخمام بازی میکرد تا آبم با فشار ریختم رو صورت خوشکلش دیدن اون صحنه واقعا لذت بخش بود جلوی پام زانو زده بود و کل صورتش را آب کیر من پوشونده بود نشستم لبه تخت بلند شد رفت صورتش را شست و اومد توی بغلم گفت چطور بود
هم خوشحال بودم هم پشیمون نگاش کردم گفت عالی بود ولی تا اومدم جملم را تموم کنم لباشو گذاشت روی لبام دوتایی روی تخت دراز کشیده بودیم روی من خوابیده بود و داشت با موهای سینم بازی میکرد گفت دیگه ولی نداره من مال شمام استاد رفت پایین و شروع کرد باز به خوردن کیرم
ادامه دارد …

نوشته: r.99


👍 41
👎 5
38001 👁️


     
برای نظر دادن وارد شوید یا ثبت نام کنید

843898
2021-11-22 01:31:44 +0330 +0330

میتونه واقعی باشه
مستونه واقعیت هم این باشه که رفتی کلاس خصوصی دانش اموزت و باباش گرفتن کردنت
ولی خوب بیشرفی اگه واقعی باشه و به احساس اون بچه لطمه بزنی چون اول اخر اون بچه اس و هرکاری کنه از بچگیه
البته اینکه سن کونده بازی و جندگی هم اومده پایین بی تاثیر نیست

0 ❤️

843901
2021-11-22 01:36:08 +0330 +0330

به به استاد خسته نباشی🤣🤣🤣

0 ❤️

843906
2021-11-22 02:03:30 +0330 +0330

یکی اینطوری نصیب ما چرا نمیشه تکپر هم بشیم

0 ❤️

843926
2021-11-22 04:17:03 +0330 +0330

شاگردت اگر هفده ساله بوده دقیقا در مرز سن قانونی بوده برای سکس. در کل بد نبود. بقیه اش رو بنویس ببینیم چی میشه .

0 ❤️

843971
2021-11-22 11:42:02 +0330 +0330

کیر شادروان انیشتین و شادروان اوپنهایمر و کص روان جنتی تو ماتحتت …! اگه اسم جنتی رو آوردم …واسه اینکه فیزیک هیکلش کیریه…
اگه داستانت درست باشه…در مقام یه معلم نه شخصیت هردم بیلی خودت …بهترین کاری رو که میتونستی انجام بدی با بدترین عمل ممکن عوض کردی …ریدم به اون امانتداریت.

2 ❤️

844002
2021-11-22 14:22:06 +0330 +0330

داستان قشنگی بود. دور از واقعیت هم به نظر نمیرسید

1 ❤️

844053
2021-11-22 21:04:19 +0330 +0330

بامزه بود

0 ❤️

844102
2021-11-23 01:59:34 +0330 +0330

خوب

0 ❤️

844160
2021-11-23 09:35:56 +0330 +0330

معلم خصوصی هم نشدیم 😞 😞 😞

0 ❤️

844192
2021-11-23 12:54:40 +0330 +0330

خوب بود ادامشم بنویس

0 ❤️

844568
2021-11-25 20:47:37 +0330 +0330

ماهیچ ما نگاه

0 ❤️

845200
2021-11-29 16:45:21 +0330 +0330

دمت گرم خوب کارشو راه انداختی

0 ❤️